وقتی در تقسیم بندی اموری که از ناحیه خدای متعال از آن نهی شده ایم به مکروهات می رسیم، بر اساس القائات نفس و وساوس شیطان شروع می کنیم به توجیه که خب حرام که نیست یا اینکه مکروه مجوز انجام دارد و یا آنچه که از کودکی به گوشمان خورده که انجام چند مکروه به اندازه یک حرام هم نیست و آنقدر توجیه می کنیم تا انجام دهیم بعد از مدتی برایمان عادت می شود و بر آن اصرار می کنیم اما نمی دانیم چه به سرمان می آید؛ به یادداشتی از حجّة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی برخوردیم که در این زمینه بسیار مختصر و رسا، هشداری برای نفس امّاره به سوء است. البته این موضوع تحت عنوان "عشق مجنون" در سه بخش به زودی تقدیم می گردد
بسم الله الرحمن الرحیم
مکروهات، هیزم های کوچکند
یادداشتی از حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
امیر المومنین علیه السلام: ایاکم و المحقرات من الذنوب " .
( از گناهان کوچک بترسید و بپرهیزید)
مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه نقل می فرمودند : بعد از فوت مرحوم قاضی یکبار که به نماز ایستاده بودم، تحت الهنک عمامه ام رو باز نکرده بودم ( تهت الهنک قسمت انتهایی عمامه را گویند و کسانی که عمامه بر سر دارند مستحب موکد است که موقع نمازجماعت تحت الهنک عمامه را باز کنند و به دور گردن بیاندازند و ترکش مکروه است و در روایات نهی شدید شده است) می فرمود: تا گفتم الله اکبر ، دیدم مرحوم قاضی از عرش نازل شد ، تحت الهنک من را باز کرد، انداخت دور گردنم ، همین طوری که نماز می خواندم در گوشم گفت : محمد حسین به مستحباتت ( و ترک مکروهات ) حساس باش.
می فرمودند: کسی که روی مستحبات حساس است ، فاصله اش را با انجام ندادن واجبات خیلی زیاد می کند
«شبلنجى» به نقل از «درر الاصداف» مىنویسد: روزى بهلول ( در هر زمانی افرادی به لقب بهلول شهرت داشتند ) امام حسن عسکرى علیه السلام را که کودک خردسالى بود، دید که در کنارى ایستاده و گریه مىکند و کودکان دیگر مشغول بازى هستند. وى گمان کرد که گریه امام علیه السلام به خاطر چیزى است که در دست بچههاست؛ از این رو، به امام علیه السلام رو کرد و گفت: بیا براى تو هم چیزى بخرم تا با آن بازى کنى.
امام فرمود: ما براى بازى آفریده نشدهایم. عرض کردم پس براى چه آفریده شدهایم؟ فرمودند: براى کسب معرفت و بندگى خدا. گفتم: از کجا چنین چیزى مىگویى؟
فرمود: از قرآن، آنجا که مىفرماید: أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ الَیْنا لا تُرْجَعُونَ. (مؤمنون، آیه 115)
( آیا مىپندارید که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوى ما بازگردانده نخواهید شد!؟ )
بهلول از سخنان حکیمانه طفل خردسال حیرت زده شده، از امام عسکری علیه السلام خواست تا او را موعظه کند.
امام علیه السلام اشعار پند آمیزى براى او خواند؛ سپس به رو، برزمین افتاد و مدهوش گشت.
چون به هوش آمد، بهلول که سخت شگفت زده شده بود پرسید تو را چه شده است؛ تو که هنوز خردسالى و بى گناه!؟ فرمود: از من دورشو، مادرم را دیدم که با چوبهاى درشت آتش مىافروخت، ولى شعلهور نگشت، مگر با چوبهاى ریز و من بیم آن دارم که از هیزمهاى کوچک آتش جهنّم باشم. نور الابصار، ص 294.
مرحوم حضرت آقای حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی رحمة الله علیه می فرمودند:
" مکروهات قرقگاه معصیت است و آدم را تا لب جهنّم می برد و از کجا معلوم که انسان را حل ندهد؟ پس سعی کنید حتی از مکروهات هم بپرهیزید."
اللهم صل علی محمد و آل محمد