سلام. متاسفانه کینه ای هستم؛ راه درمانی هست؟ واقعا ازاین وضعیت ناراحتم. لطفا راهنمایی بفرمایید. پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام. متاسفانه کینه ای هستم؛ راه درمانی هست؟ واقعا ازاین وضعیت ناراحتم. لطفا راهنمایی بفرمایید
پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام
کینه از امراض قلب است بلکه از بدترین آن؛ چنانچه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: پست ترین اخلاق، کینه است.
حقیقت این است که به میزان خالی بودن قلب از نور ایمان به همان اندازه امراض قلبی مخصوصا کینه در آن جای میگیرند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: مؤمن کینه توز نیست.(محجة البیضاء چ 5 ص 317)
سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: کینه مانع و حجاب استجابت دعاست می فرمودند: یکى از شرائط دعا این است که انسان قلب خود را از کینه برادران مسلمان پاک کند، اگر غِلّ و غِشّى نسبت به کسى دارد او را پاک کند؛ و در حالى که دعا مى خواهد بکند کدورتى از برادران مؤمن، از اقوام و دوستان در دل او نباشد، امر را به خدا واگذار کند.
بنابراین دستوراتی که برای رفع این خصیصه منفی داده می شود باید بر محوریت قلب باشد و به سرعت باید به معالجه آن پرداخت و پاک شدن قلب را از کینه همواره از خدا طلب کرد.
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله می فرمودند: برجسته ترین دعای یک امت اسلامی این است که «وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا»؛ «و کینه کسانی را که ایمان آوردهاند، در دل ما جای مده». یک امت اسلامی از خدای سبحان میخواهد ما یک دست باشیم کینه کسی را نداشته باشیم و بر فرض اگر اختلافی هم باشد قابل حل است اینطور نیست که ما خودمان را مبتلا کنیم به کینه که دهها خطر را به همراه دارد، نه خاطرات سالمی برای انسان میگذارد نه وقت سالمی و نه آرامش خاطری برای خانواده میگذارد.
این عدم کینه همان چیزی است که خداوند به بهشتیان میدهد. به هر حال در درون بهشتیان ممکن است قبل از ورود به بهشت غل و کینه ای باشد اما خداوند اینها را با این کینه وارد بهشت نمی کند بلکه اول یک شستشویی در درون این ها ایجاد می کند یک درمان قلبی می کند و این قلبها را تطهیر می کند که هیچ کس به یاد کینه دیگری نباشد و همه اینها را از یاد بهشتیان می برد. همین معنا یعنی هماهنگی و عدم وجود کینه که بهشتیان در بهشت وجود دارد را مردان مؤمن از خدا طلب میکنند تا هماهنگ با نظام هستی و بهشتیان باشند.از این روی چند راهکار بر اساس روانشناسی دینی که در روایات هم بدان توصیه شده ذکر می گردد:
اول: تقویت ایمان به خدا بر اساس محبت
بهترین راهکار برای درمان کینه تقویت ایمان به خداست و مناسب است ایمان به خدا را از راه محبت و عشق به خدا تقویت کنید چرا که در قرآن بهترین صفت مومن عشق به خداست وقتی عشق به خدا زیاد شد عشق به بندگانش هم زیاد می شود نمی شود خدا را دوست داشت اما بندگانش را دشمن دانست و کینه توزی یعنی دشمن دانستن دیگران
باید درست مثل خدا که همه ما را با تمام آلودگیها و گناهانمان دوست دارد، انسانها را با تمام ایرادها و خُلق های آزاردهنده شان دوست بداریم. چرا که آنان ممکن است به عمل بدی مبتلا باشند، اما ذاتِ آنها، همان ذات مشترکی است که همه ما از الله داریم.
پای سگ بوسید مجنون خلق گفتند این چه بود گفت گاه گاهی این سگ کوی لیلا می رود
خدای متعال در قرآن این راهکار را اینچنین بیان می دارد که :وَ الَّذینَ جاۆُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَۆُفٌ رَحیم (الحشر : 10)
(و کسانى که بعد از مهاجران و انصار آمده اند و مى گویند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده اند، هیچ گونه کینه اى مگذار. پروردگارا، راستى که تو رۆوف و مهربانى.)
دوم: پرهیز از سرزنش دیگران
یکی از مواردی که در ارتباطات اجتماعی سبب کینه توزی و نفرت می شود سرزنش های مداوم نسبت به افراد است و به همین جهت امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید: اِحتَمِل أَخاکَ عَلى ما فیهِ وَلاتُکثِرِ العِتابَ، فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَةَ (تحف العقول، ص84)
(برادرت را با همان وضعى که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه مى آورد)
سوم: پرهیز از جدال
یکی از اموری که منجر به کدورت و دامن زدن به اختلاف و در نتیجه کینه می گردد گفتگو بر اساس جدال و به قول عامیانه بگو مگو کردن یا همان دهن به دهن گذاشتن است.
در روایت است که جدال و جواب هر چیزی را دادن باعث شعله ور شدن آتش خشم و کدورت و کینه می گردد.
چهارم: هدیه دادن و احسان بجای بدی
طبیعی است که منشأ کینه اختلاف و فاصله هاست پس هر چیزی که به کم شدن فاصله با دیگران کمک کند و قلوب آنها را به سمت ما نرم نماید می تواند کینه را معالجه نماید؛ پس باید از مقابله به مثل جدا پرهیز کرد و احسان و خوبی را جایگزین بدی کرد
هدیه دادن به دیگران یکی از راه کارهای بسیار کاربردی و موثری است که میتواند کینه ها و نفرت ها را مانند تکه یخی که در ظهر یک روز گرم تابستانی آب می شود از بین ببرد و آنها را تبدیل به عشق و محبت و دوستی کند ،این نسخه طلایی از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است آنجا که می فرماید: تَهادَوا فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ (کافى، ج5، ص 144، ح14)
(به یکدیگر هدیه بدهید، زیرا کینه ها را از بین مى برد)
پنجم: بیان ناراحتی و اشکلات خود
بسیاری از کینه ها و نفرت ها از این مساله ناشی می شود که افراد ناراحتی های خود را بروز نمی دهند و آنها را برای همیشه در دل نگه می دارند، چرا که ممکن است بعد از اینکه شما ناراحتی خود را ابراز کنید، طرف مقابل یک جواب قانع کننده برای رفتار و سخنانش داشته باشد و به راحتی یک مساله حل و فصل شود، اما تا زمانی که شما ناراحتی خود را بیان نکنید، طرف مقابل شما متوجه نخواهد شد که شما برای چه و از چه چیز ناراحت و دلخور هستید و این ناراحتی کم کم تبدیل به یک کینه و نفرتی عمیق می شود که برطرف کردن آن کمی مشکل خواهد بود و به همین جهت وجود مبارک امام هادی علیه السلام می فرمایند: اَلعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَالعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ. (بحارالأنوار، ج78، ص369)
( گلایه کردن کلید سرسنگینى و بهتر از کینه است)
ششم: از بین بردن حسادت بعنوان ریشه اصلی کینه
یکی از ویژگی هایی که برای افراد حسود در زندگی بیان شده است است این است که بر اعصاب خود مدیریت ندارند و در مواقع مختلف زود خشمگین می شوند، همچنین افرادی که حسادت در زندگی آنها موج می زند از طرفی خیلی سریع از دست دیگران ناراحت می شوند و از آنها کینه به دل می گیرند و به آسانی کینه و نفرت از دل آنها بیرون نمی رود .
اگر می خواهید کینه و نفرت از دل شما بیرون برود ،حسادت به دیگران را برای همیشه از زندگی خود حذف کنید، چرا که امیر مومنان علی علیه السلام یکی از ویژگی های بارز افراد حسود را اینگونه معرفی می کند: اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطىءُ العَطفَةِ؛ (بحارالأنوار، ج73، ص256)
(حسود زود خشمگین مى شود و دیر کینه از دلش مى رود)
پر واضح است که برخی از اخلاقیات مذموم همچون "سوء ظنّ" و "تعصّب" از مهمترین آن است که به هر مقدار که حُسن ظنّ و مثبت اندیشی و همینطور حقّ گرایی در نفس تقویت گردد، بساط کینه جمع می شود
هفتم: مطالعه در سیره اهل بیت علیهم السلام و اولیاء الهی
دقت در زندگی اهل بیت علیهم السلام و مطالعه حالات اولیای الهی به عنوان انسانهای کامل میتواند ما را در یافتن راه صحیح در مواجهه با بسیاری از مشکلات یاری نمایند.
هشتم: شناخت نفس و مراقبه بر آن
شاید از مهمترین اموری که کمک می کند تا امراض باطنی را در قلب وارد نکنیم یا اگر هست سریع بیرون بریزیم شناخت حقیقت وجودی خود است امیر مومنان علیه السلام می فرماید: خدا رحمت کند آن انسانی که منزلت و قدر و قیمت خودش را می شناسد
کسی که خود را شناخت به عظمت نفس خود پی برد در مراقبت از طهارت و نورانیت و عظمت نفسش می کوشد و آنچه را که موجب خرابی و فساد و تعفن آن می شود را بیرون می ریزد امام صادق علیه السلام فرمود: القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله (قلب تو حرم خداست در حرم خدا غیر خدا را راه نده)
کینه و سایر امراض باطنی عین نجاست هستند آیا کسی نجاست و کثافت را وارد خانه اش می کند؟ به یکی از بزرگان گفته شد چطور است که شما به راحتی بر زبان خود کنترل دارید و غیبت نمی کنید این چیزی که برای خیلی از ما عادی و عادت شده است؟ فرمود: من حقیقت و ملکوت غیبت و تهمت و کینه و حسادت را دیده ام اینهاعین نجاست وکثافت هستند آیا شما این ها را سر سفره خود می گذارید که من آن را وارد بر قلبم کنم؟!
امام صادق علیه السلام می فرمایند: ناراحتی وملال مرد با ایمان، در همان زمان درگیری است و وقتی از آنجا خارج می شود کینه و عداوتی در دل ندارد.
کینه فَحشای بزرگی است که روح انسان را ساقط می سازد، عاقل کسی است که به سرعت از آن گریخته و ترکش میکند.
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
این معنا صحیح است که عده ای مستحق نفرت هستند و باید از آنها دور بود اما این نفرت و کدورت را نباید در دل آورد چون همانگونه که ورود جسمی آنها منزل ما را مکدر و ظلمانی و آلوده می کند ورود ملکوتی آنها بوسیله یاد و ذکر و توجه به آنها هم خانه دل ما را مکدر وظلمانی می کند تا جایی که از آن تعبیر به کفر شده است
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
سیدنا الاستاد می فرمودند: اگر کینه اى از برادران مؤمن در دل انسان است انسان به خدا واگذار کند، خدا خیلى بهتر مى تواند از عهده بربیاید؛ ما اینقدر نه عمر، نه حال، نه مجال داریم بر اینکه دل خود را از کینه هاى برادران مسلمان پر کنیم؛ چون آن کینه ما را سنگین مى کند، خسته مى کند، از کار مى اندازد، به خدا واگذار مى کنیم و خدا خودش مى داند، چرا ما خودمان را سنگین کنیم؟! و خدا بهترین منتقم است؛ پس تمام این دلها را الآن از هر کینه اى هست پاک کنیم.
نهم: تفکر
بسیاری از مشکلات و امراض اخلاقی هستند که ریشه در رفتار و گفتاری از روز عدم تفکر دارند و تفکر به عنوان یک دستورالعمل روزانه می تواند بخش بسیار زیادی از ناهنجاری های اخلاقی را مدیریت کند.
نسبت به کینه و نفرت سه راهکار تفکر ارائه می شود:
اول: تفکر در عملی که موجب کینه شده است؛
اگر عمل شخصی که از او کینه به دل گرفته اید را مورد بازبینی قرار دهید از دو حالت خارج نیست.
حالت اول: اینکه عمل او مورد رضای خداوند بوده و شما تحمل کار الهی را نداشته اید، در این موارد باید گفت که عیب متوجه خود انسان کینه توز است و باید ظرفیت خود را در پذیرش حقایق بالا ببرد و شرح صدر نسبت به تکالیف شرعی و دستورات اسلامی پیدا کند و نه تنفر از دوست و همکار و یا اعضای خانواده که به او تذکراتی را داده اند داشته باشد
حالت دوم: اینکه اگر کاری که سبب کینه شده، عملی مخالف شرع بوده و با ضوابط اسلامی سازگاری ندارد، در این صورت باید گفت در چنین مواردی جای کینه نیست بلکه جای برخورد اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر می باشد و فرو خوردن خشم در این جا از مکرهای ابلیس می باشد که از آن به بی غیرتی تعبیر میشود.
دوم: تفکر در نتیجه کینه ورزی؛
شخص کینه توز باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب وی استمرار پیدا کند وی در غم و اندوه بسر برده و در دنیا و آخرت آزار و عذاب می کشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماری های مختلف روانی و روحی می گردد.
حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: کینه عین جهنم است
سوم: تفکر در نتیجۀ بخشش و عفو به جای کینه و نفرت؛
برای شخص کینه توز، در صورت توانایی و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آنکه حق خود را بدون کم و زیاد در صورت محق بودن بازگیرد که این عدل می باشد و اگر به ناحق باشد ظلم می باشد. دوم آنکه به او نیکی کرده و او را ببخشد که این فضل است.
امام صادق علیه السلام از نبی اکرم صلی الله علیه و آله چنین روایت می کند آیا بهترین صفات دنیا و اخرت را به شما معرفی کنم؟ فرمود: هر کس به تو ظلم کرد او را ببخش، با کسی که با تو قطع رابطه کرد وصلت کن، هرکس به تو بدی کرد به او احسان کن و هرکس تو را محروم کرد به او عطا کن
این صفت از صفات خدا و اولیاء خداست
وَ لَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةِ وَ لَا السَّیّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ الَّذِى بَیْنَک وَ بَیَّنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ* وَ مَا یُلَقَّهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ مَا یُلَقَّهَا إِلَى ذُو حَظٍّ عَظِیمٌ* وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَنِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمٌ. (آیه 34 تا 36، فصّلت.)
(خوبى با بدى یکسان نیست. تو اى پیغمبر بدى را با نیکى که طریقه بهتر است، از خود دور کن که در این صورت همانا کسى که میان تو و او دشمنى است؛ گویا دوست صمیم و مدافع و پاسدار حمیم تو مىگردد. و لیکن به ذِرْوه از أوج عظمت اخلاقى، دست نمى یابند مگر کسانیکه در عمل شکیبا و صابر باشند؛ و در معارف الهیّه داراى بهرهاى بزرگ و حَظّى عظیم باشند. و اگر از ناحیه شیطان در دلت میلى و گرایشى بر خلاف این پیدا شد؛ پس به خداوند پنا ببر! زیرا که اوست که فقط شنوا و داناست).
دهم: قرائت قرآن و مداومت بر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها
کلام و ذکر و یاد خدا دوای تمام دردها و شفای امراض است قرآن شفای قلوب است نباید از آن غافل بود اگر ما مقید به قرآن باشیم بسیاری از امراض از قلب ما رخت برمی بندد همانطور که در روایت است امراض خود را به وسیله قرآن شفا دهید و از آنجایی که کینه از صفات شیطان است و ذکر تسبیحات حضرت زهرا سلام الله موجب دوری از شیطان می گردد می تواند در درمان کینه و نفرت از دیگران موثر باشد
امام باقر علیه السلام می فرماید: تسبیح فاطمه شیطان را طرد می کند و خداوند را راضى مى نماید. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 16)
یازدهم: استمرار بر مطالعه احادیث اخلاقی مخصوصا حدیث عنوان بصری
یکی از دستورات اولیاء الهی برای دورشدن رذائل اخلاقی استمرار بر خواندن احادیث اخلاقی است در این میان بیشترین توصیه به مطالعه مدوام حدیث شریف عنوان بصری و عمل بر اساس آن است.
سیدنا الاستاد می فرمودند: براى گذشتن از نفس امّاره، و خواهشهاى مادّى و طبعى و شهوى و غضبى که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روى در تلذّذات بر مى خیزد، روایت عنوان بصرى را دستور میدادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلَى الله تا آنرا بنویسند و بدان عمل کنند. یعنى یک دستور اساسى و مهمّ، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند باید آنرا در جیب خود داشته باشند و هفته اى یکى دوبار آنرا مطالعه نمایند.
دوازدهم: مجالست با اهل معنا و صفا و محبت و حتی انس با فرزندان و کودکان
مجالست با کسانی که قلبشان پر است از عشق و محبت به خدا مخصوصا کسانی که از اهل علم بسیار در دفع کدورت قلب و دورشدن از نفرت و کینه موثر است چرا که کینه از قساوت قلب است و مجالست به عالمان وارسته و مهذب و با صفا قلب را دقیق و نرم و متاثر از آن صفای درونی شان می کند که دیگر جایی برای نفرت نمی ماند
پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمودند: چون کودکان از روی کینه با هم رفتار نمی کنند آنها را دوست دارم و با آنها انس می گیرم معلوم می شود انس با کودکان موثر در زودودن کینه و کدورت و نفرت است.
پر واضح است که مجالست با اهل معنا در صورتی ثمربخش است که از مجالست و همنشینی و رفاقت با افرادی که در مسیر سیر الی الله و تهذیب نفس نیستند جدا پرهیز شود.
خاتمه
در خاتمه یک نمونه از آثار کنار گذاشتن کینه و نفرت و در مقابل عمل کردن بر مدار عفو و گذشت را از سیدنا الاستاد علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه نقل می کنیم که در تغییر و تطهیر حال موثر است؛ می فرمودند:
مرحوم پدرم به من علاقه وافرى داشت؛ و نزد همه تمجید و تحسین مى کرد؛ و مرا وصىّ خود قرار داد، و کتابخانه اش را نیز در زمان حیاتش به من بخشید. این حقیر در سنّ بیست و پنج سالگى بودم که مدّت اقامت و دروس در حوزه علمیّه قم را به پایان رسانیده، و عازم تشرّف به نجف اشرف براى ادامه تحصیل بودم که ایشان به رحمت جاودانى حق پیوستند. و حقیر ناچار شدم براى تصفیه امور، و ترتیب وصیّت در طهران موقّتاً درنگ کنم. و بعد از بهبود و تنظیم امور و تنسیق آنها بدان صوب حرکت کنم.
در این موقع شیطان به تمام معنى الکلمه در کار ما ایجاد خلل نمود، امور مجتمعه را متشتّت مى کرد؛ و مساعى براى انجام وصیّت را تباه و خراب مى ساخت؛ و در هر گام و قدمى که براى اصلاح برداشته مى شد، پیشقدم شده؛ و سدّ مَعْبَر مى نمود. و حرکات و نیّات مرا مورد سوء ظن و اتّهام جلوه مى داد؛ تا آنکه بکلّى از عمل، فلج نمود. و تیر خود را درست به نشانه زد؛ و حقیر تا پس از یکسال اقامت در طهران نتوانستم امور را منظّم کنم؛ و به ناچار از سهم الارث هم صرف نظر کرده؛ با والده و زوجه رهسپار نجف اشرف شدیم.
چنان معارضه و مصادمه با حقیر شدید بود؛ که حتّى نتوانستم در موقع حرکت خود را حاضر کنم تا با معارضین خداحافظى کنم.
دو سه سالى از این جریان گذشت؛ در موسم حجّ بود که شنیدم: یک نفر از معارضین که پیرمردى بود؛ وا ز جهت سنّ در حکم پدر من بود، به نجف آمده و عازم بیت الله الحرام است.
پیش وجدان خود طاقت نیاوردم که از این مرد محترم که مسافر الى الله است؛ دیدن نکنم؛ و در عین آنکه ملاقات و دیدار با او فوق العاده براى من رنج آور و گران بود، معذلک به دیدار او و مصاحبانش که در فندقى (مسافرخانه) در فلکه صحن مطهّر، قرب مدرسه حضرت آیة الله العظمى بروجردى؛ منزل گزیده بودند؛ رفتم، و سلام کردم؛ و معانقه نمودم و خیر مقدّم گفتم.
گفتند: ما عازم حجّ مى باشیم، و چند روزى در أعتاب عالیه زیارت دوره مى کنیم؛ و سپس با طیّاره از بغداد به سمت جدّه مى رویم. من هم از این سفرشان اظهار مسرّت کردم؛ و تهنیت گفتم. و قریب نیم ساعت نشستم؛ و سپس خداحافظى کرده و به منزل بازگشتم.
فرداى آن روز، سه ساعت بعد از ظهر بود که در شدّت گرماى نجف، درِ منزل را مى زدند؛ چون گشودم همان آقاى محترم و پیرمرد معارض بود که تنها به عنوان بازدید دیروز من آمده بود.
مرحبا و سلام گفتم: و بدرون آوردم. گفت: من میخواهم از والده شما نیز خداحافظى کنم! گفتم: بفرمائید اشکال ندارد (چون در این کشمکش والده حقیر نیز به مناسبت ربط با حقیر، دچار اتّهام و بدبینى و سوء ظنّ شده بود.)
آمد و در مقابل والده ایستاد و سلام کرد و گفت: می خواهم به بیت الله الحرام بروم؛ از من بگذرید!
والده گفت: أبداً نمى گذرم! گفت: باید بگذرید! والده گفت: امکان ندارد.
گفت: بخدا قسم اگر از من نگذرى؛ از اینجا به طهران بر مى گردم؛ و حجّ نمى روم.
من عرض کردم: آقا! والده گذشته اند و مىگذرند؛ شما مطمئن باشید! من ایشان را راضى مى کنم؛ انشاء الله در سفرتان مَقضِىّ المرام بوده باشید.
آقا خداحافظى نموده؛ و از منزل بیرون شدند؛ و فردا صبح بناست که از مسافرخانه با همراهان با ماشین سوارى به کاظمین حرکت کنند.
فردا صبح حقیر به دیدنشان در مسافرخانه رفتم؛ هوا گرم بود. خود همراهانشان در صحن حیاط مسافرخانه، کنار دیوارى روى نیمکت ها نشسته بودند؛ و أسبابها را بسته و حاضر کرده بودند. گفتند: تا نیم ساعت دیگر حرکت مى کنیم. بنده گوئى اصلًا سابقه مرافعه و دعوى با ایشان نداشته ام؛ از هر طرف سخن گفته مى شد.
چون همراهان اسباب ها را در سوارى نهادند؛ و عازم بر سوار شدن شدند؛ این آقا در روى نیمکت رو کرد به من و گفت: آقا سیّد محمّد حسین! از معصوم علیه السّلام از تفسیر این آیه پرسیدند. خُذِ الْعَفَوَ أَمُر بِالْعُرفِ وَ أَعْرِض عَنِ الْجَاهِلِینِ. (آیه 199: أعراف)
(عفو و گذشت را پیشه کن! و به کارهاى پسندیده و شناخته شده و شایسته أمر کن! و از جاهلات درگذر)!
معصوم فرمود: ثَلَاثَةُ أَشْیَاءَ: صِلْ مَنْ قَطَعَکَ: وَ أعْطِ مَن حَرَمَکَ! وَ اعْفُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ!
(سه چیز است: پیوند کن با کسى که از تو ببُرد! بده به کسى که از تو گرفته است؛ بگذر از کسى که بر تو ستم نموده است!).
آقا سیّد محمّد حسین؛ من انتظار دارم شما با من از روى تفسیر همین آیه رفتار کنید. حال من منقلب شد. اشک بدون اختیار سرازیر شد. گفتم: چیزى نبوده است، و چیزى هم در بین نیست. شما مطمئن باشید؛ نیاز بدینگونه اعتذار ندارد! من بنده شما هستم، من فرزند شما هستم این حرف ها چیست؟ و همانجا معانقه کردیم؛ و سوار ماشین شدند و رفتند.
من از همانجا یک سر به حرم مطهّر مشرّف شدم. یک زیارت براى او نمود؛ و دو رکعت نماز زیارت به دنبال آن؛ و سپس عرض کردم: اى خداى مهربان که دلها را بهم پیوند مى زنى. این بنده در دلم از این مرد کدروتى ندارم؛ و از هر چه بوده گذشتم. اینک در راه تست! مسافر به سوى تست! زائر حرم تست! دعا و گذشت در حرم أمیر المؤمنین علیه السّلام فراموش شدنى نیست. (نور ملکوت قرآن، ج1، ص: 68)