گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


پرسش و پاسخ (معنای کلامی از مرحوم حداد)

سلام و خسته نباشید خدمت شما انسان با محبت جناب شاهرخ همدانی معنای قسمت آخر این جمله را نفهمیدم که مرحوم آقای حداد رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: تو که از دست مردم فرار میکنى، براى آنستکه اذیّت آنها به تو نرسد یا اذیّت تو به آنها نرسد؟! صورت دوّم خوب است نه صورت اوّل. (و صورتى بهتر نیز هست و آن اینکه خود و آنها را نبینى.) باتشکر پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

سلام و خسته نباشید خدمت شما انسان با محبت جناب شاهرخ همدانی

معنای قسمت آخر این جمله را نفهمیدم که مرحوم آقای حداد رضوان الله تعالی علیه میفرمودند: تو که از دست مردم فرار میکنى، براى آنستکه اذیّت آنها به تو نرسد یا اذیّت تو به آنها نرسد؟! صورت دوّم خوب است نه صورت اوّل. (و صورتى بهتر نیز هست و آن اینکه خود و آنها را نبینى.) باتشکر

پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

هو العلیم

علیکم السلام

وقتی انسان بر اثر اذیت از کسی ناراحت می شود و از آن دوری می کند دو امر را خواسته یا ناخواسته اثبات کرده است که هر دو امر با توحید و بندگی در تضاد است.

اول: اثبات نفس برای خود است . فرار از دیگران حتی به جهت اذیت از آنان حکایت از پایین بودن ظرفیت و سعه قلب مومن دارد.

از طرفی علت بسیاری از مواردی که حرف ها و اعمال و رفتار دیگران به ما برمی خورد و در نتیجه موجبات کدورت را پیش می آورد، برای این است که نفس محور است وقتی نفس محور شد تیر به آن اصابت می کند و اصابت تیر دردآور است، برای نفس آنچه که مخالف اوست حکم تیر را دارد حال کسی که نفس را از میان بردارد چقدر راحت است؟

یکبار شخصی به مرحوم علامه توهین و جسارتی کرده بود و یکی از فرزندان ایشان خیلی ناراحت شده بودند وقتی به مرحوم آقا مطلب را گفته بود خندیده بودند و فرموده بودند آقاجان تمام این حرف هایی که آن شخص زده به آن قبایی که آنجا آویزان است اصابت کرده نه به من، ابدا دست اینها به من نمی رسد.

دوم: اثبات نظر استقلالی نسبت به غیر. ملاحظه و درنظرگرفتن دیگران از روی استقلال و بدون توجه به اراده و حکمت و فعل خدا یعنی نگاه آلی و مرآتی و توحدیدی را به نگاه استقلالی تنزّل دادن.

نگرش استقلال همان است که انسان را از حقّ محجوب میگرداند و از حیات حقیقیّه باز میدارد و از برترین راه های تسلط شیطان است که در نهایت سر منشا تمام گناهان می شود.

مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمودند: استقلال نگری آن پستانی است که تمام اقسام شرک و ظلم از آن شیر مى‏آشامند.

فرار از دیگران، آنها را مذموم جلوه دادن است و همیشه دیگران را محکوم به زشتی و بدی کردن است و این هم بسیار نادرست است برای نفس حالت عجب و غرور و استیلاء می آورد.

مطلب باز از این بالاتر است و آن اینکه در مشکلات انسان بدی دیگران را خوبی ببیند شرّ را خیر ببیند یعنی آنها را اصلا به حساب نیاورد بلکه بگوید این شرّ چون تحت اشراف و تسلّط و مشیّت و خواست مولا و پروردگارم انجام شده، برای من خیر محض است.

سنگ زد عاقل اگر بر دل دیوانه ما                             سنگ از او عاقل از او این دل دیوانه از اوست

گرچه پروانه دلی سوخت ز شمعی چه عجب                شمع از او شعله از او هستی پروانه از اوست

این معنا دقیقا همان است که حضرت زینب سلام الله علیها وقتی بدن بی سر ابی عبد الله علیه السلام را دید تعبیر به زیبایی کرد و فرمود: ما رایت الا جمیلا

یعنی ای یزید من تو را و دست کثیف تو را نمی بینم من در این واقعه خدا و دست او را می بینم خواست او را می بینم و چون خواست اوست حتی سربریدن هم زیبا می شود ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی همین است

در واقع کلام مرحوم حداد که می گوید خودت را نبین؛ یعنی: فناء، دیگری را نبین؛ یعنی: بقاء و ادراک توحید افعالی و چون چنین است دیگر انسان آرام است دیگر فرار معنا ندارد چون آن غیر اگرچه مواخذه می شود اما کاری را کرده که برای من خیر محض و کمال است دیگر چرا باید ناراحت باشم لذا مرحوم حداد می روند و از مادر زنشان که بخاطر آن آزار و اذیت ها موجب فتح باب برای ایشان شده تشکر می کند و از آن تجلیل می کند در واقع دارد از دست و زبان خدا تشکر می کند او خواست خدا را در آن آستین و دست دیده است. مشکور و ممدوح او خداست

انسان در نگاه توحیدی و عرفانی به جایی باید برسد که بدیها از نظرش محو ‏شود و بگوید: اساساً بدى وجود ندارد که اگر انسان خوب بنگرد می بیند آن بدی در کمال وی نقش دارد پس خیر است و اگر انسان غیر از نظر داشته باشد خدا و مشیت او را ندیده است و این شرک است.

آری:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست                 عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

به ارادت بخورم زهر که شاهد ساقى است                    به جَلادت بکشم درد که درمان هم از اوست‏

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.