از حذیفه روایت است از هشام که: در جنگ بدر ظرفى از آب برداشتم که به یکى از برادران دینى خود که در گوشه میدان به روى زمین افتاده، خون از بدنش ریخته و در آستانه رحلت بود برسانم.
چون به او نزدیک شدم گفت: این آب را به آن مردى که در فلان جا افتاده است برسان، که او از من تشنه تر است.
چون به او رسانیدم گفت: فلان برادر من در آن سوى میدان به روى خاک افتاده و از من تشنه تر است، آب را به وى برسان! چون آب را به او رسانیدم، دیدم جان داده است. چون به بالین دوّمى شتافتم، دیدم جان داده است. با عجله و شتاب خود را به سر اوّلى رسانیدم تا آب را به او دهم، دیدم او هم جان داده است! کاسه آب بر دستش بود و سه شهید راه حقّ در عین تشنگى و جراحت جان سپردند و ایثار کردند.
اینها همه در آستانه توحید و عرفان الهى و تعلیم قرآنى بود که:
"فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعونَ." این آیه با ضمیر و دل و جانشان خمیر شده، و معجون خاصّ و مرکّب واحدى پدید آورده است.
این حدیث را قیاس کنید با سربازان فرانسوى که با ناپلئون در روسیّه براى شکست آن قوم مى جنگیدند.
در تاریخ ناپلئون آمده است که: چون سربازان وى به سرماى سخت و شکننده روسیّه در فصل زمستان مواجه شدند، براى آنکه دستشان را گرم کنند شکم مجروحین را که روى زمین افتاده بودند مى شکافتند و دو دست خود را در شکم هایشان فرومى بردند.
این است جنگ کافر و هدف وى، و آن است جنگ مسلمان پیرو قرآن و هدف وى.
علامه طهرانی قدّس سرّه.
نور ملکوت قرآن، ج 4، ص 145.