کتاب ظهور در غیبت از تالیفات حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی است که نسخه الکترونیکی و نخست آن تقدیم می گردد؛ در بخشی از این کتاب می خوانیم: کسانی که چون حق و نورانیت او را در هر حال حاضر می بینند و منکر این همه آیات الهی و نشانه هائی که آنها را به سمت حق و آثار آن دعوت می کند، نمی شوند، دیگر در غیبت نیستند بلکه در حضورند چرا که حق را حاضر می بینند و خود را تحت ولایت و اشراف آن و وجود امام زمان علیه السلام مظهر أتم حق بلکه عین حق و حق هم عین اوست...
هُوَ الْحَیّ
ظهور در غیبت
حقیقت ظهور و تشرف به محضر امام زمان علیه السلام
مولف: حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ . ( یونس : 102 )
منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد ، به فریاد رس
سکّه تو زن تا اُمرا کم زنند خطبه تو خوان تا خطباء دم زنند
آنچه بر اساس آیات و روایات و کلمات بزرگان مسلم است این است که ظهور و غیبت امام زمان علیه السلام نسبت به ادراک و فهم و بصیرت و ولایت و پذیرش انسان می باشد .
تو را چنانکه توئی هر نظر کجا بیند بقدر دانش خویش هر کسی کند ادراک
غیبت برای کسی است که در جهل به سر می برد، کسی که در غیبت از حق است؛ در غیبت از هدایت و معرفت و علم است؛ فطرتش را نادیده انگاشته و بر فهم و ادراکاتش پرده انداخته ، خود را زیر خلوارها خاک تعلقات و اعتبارات و انانیت ها دفن کرده است .
وَ ما یَسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ . (فاطر : 22 )
همان هائی که مردگانی هستند در قالب زنده ها .
أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ . (النحل : 21 )
می بینند، می شنوند، می گویند، راه می روند بدون اینکه فهم و ادراک و شعوری داشته باشند.
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ . (الأعراف : 179)
هر که در این حلقه زنده نیست به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
اما در مقابل آنهائی که چشم را باز کردند تا حقیقت را بنگرند، گوش را شنوا کردند تا کلام حق را بیابند، پا را استخدام نمودند تا در مسیری مستحکم قرار گیرد و با یقین حرکت کنند نه بر اساس اباطیل و خرافه ها و خیالات محض،
قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصیرَةٍ (یوسف : 108 )
و از طرفی فطرت و عقل را میزان برای زندگی قرار دادند، قطعا اینها کسانی هستند که چو حق و نورانیت او را در هر حال حاضر می بینند و منکر این همه آیات الهی و نشانه هائی که آنها را به سمت حق و آثار آن دعوت می کند، نمی شوند، دیگر در غیبت نیستند بلکه در حضورند چرا که حق را حاضر می بینند و خود را تحت ولایت و اشراف آن و وجود امام زمان علیه السلام عین حق و حق عین اوست
وَ فىِ الْأَرْضِ ءَایَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ(20) وَ فىِ أَنفُسِکمُْ أَ فَلَا تُبْصِرُونَ(21) وَ فىِ السَّمَاءِ رِزْقُکمُْ وَ مَا تُوعَدُونَ(22) فَوَ رَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ ( ذاریات : 23)
کسانی که از در انصاف و صداقت وارد شدند، چشم بر خدا و آیات او نبستند، او را مقصد قرار دادند، همتشان را صرف معرفت و لقای او کردند، حقیقت وجودی خویش را با خدا و حدود و معیار های او تنظیم کردند و در این مسیر طهارت و سلامت روح و تزکیه و تهذیب نفس را پیشة خود قرار دادند، همان کسانی که برای آنان قلبی است .
إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ (ق - 37 )
لذا می بینیم چه بسیار افرادی که در زمان ظهور و حضور أئمه أطهار سلام الله علیهم أجمعین بودند ولی چون در حجاب های نفس و زر و زور و زیور دنیا و عوالم تاریک آن گرفتار بودند حقا و حقیقتا در غیبت نفسانی و شهوانی و جهالت و خیالات خود بسر می بردند و از حقیقت ولائی حجت خدا و انوار ولایت او بی خبر بودند همان هائی که علی علیه السلام را بر روی دستان پیامبر دیدند و با او به عنوان امیر المومنین بیعت کردند اما انکارش نمودند حقش را ضایع کردند، همان هائی که صدای پسر رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم را می شنیدند جسمش را لمس می کردند اما بین او با یک فرد عادی فرقی نمی گذاشتند .
هر کسی از ظن خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من
آنهائی که وقتی سیمای سید الشهداء علیه السلام را می دیدند، صدای او را می شنیدند اما بجای استجابتش بر ریختن خونش از یکدیگر پیشی می جستند. براستی مگر او پسر پیامبر نبود؟ مگر او خود را از طرف خدا و پیامبر خدا برای مردم به عنوان امام زمانشان معرفی نکرد؟ آیا می توانیم بگوئیم اینها در زمان ظهور امام علیه السلام بودند، او را درک کردند؟ که صد البته در غیبت بودند آنهم هزاران بار غیبت، غیبت در جهل، غیبت درنفس، غیبت دردنیا .
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (الأنعام : 39)
مولانا قصدش را از این معانی در قالب این حکایت لطیف اینچنین آورده است:
گفت لیلی را خلیفه کان توئی کز تو گشت مجنون پریشان و غوی
از دگر خوبان تو بهتر نیستی گفت خامش، چـون تو مجنون نیستی
این در حالی است که در زمان ما که زمان غیبت امام زمان علیه السلام است زمانی که پیامبر صَلّ الله علیه و آلِه و سَلّم فرمودند: مردم، مثل خورشید پشت ابر از وجود او بهره می برند، افرادی هستند که از راه ترک امیال نفسانی و شهوانی وارد شدند، ابرهای اوهام و خیال را کنار زدند .
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظٍ (الأنعام : 104)
در هیچ حال حتی یک لحظه خود را خارج از تحت ولایت و معیت خدای متعال و آن حضرت نمی بینند .
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ . (التوبة : 105)
گرچه ندانم کجاست بارگه و کوی دوست لیک به دل می رسد از همه سوی بوی دوست
چنانچه مرحوم آیة الله آقای حاج سید علی قاضی علیه الرحمه می فرمودند: بعضی از افراد زمان ما به کرّات خدمت حضرت بقیّه الله سلام الله علیه مشرف می شوند و آقای حاج شیخ محمد تقی آملی یکی از آنهاست .
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
همانطور که وقتی شخصی از مرحوم علامه حضرت آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس الله نفسه الزکیة، راجع به کیفیت ارتباطشان با امام زمان علیه السلام می پرسد، ایشان در حالی که داخل منزل در ایوانی نشسته بودند که مُشرف به فرزندان و اهل منزل بوده، می فرمایند: همانطور که من الان مُشرف بر فرزندانم هستم، امام زمان علیه السلام مشرف بر من است .
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
اینان کسانی هستند که قبل از هر چیز و بعدِ آن، ولایت و ملکوت آن حضرت را می بینند و خود و شرائط خود را با آن تطبیق می دهند تو او را حاضر ببین او حاضر است .
فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذینَ یُریدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (الروم : 38 )
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای او در میان جمع و خودش جای دیگر است
لذا وقتی از مرحوم آیة الله قاضی رضوان الله تعالی علیه سوال می کنند که شما تا بحال محضر امام زمان علیه السلام مشرف شده اید، بلافاصله می فرمایند: کور است آن چشمی که صبح که از خواب بیدار می شود در اول وهله نظرش بر آن حضرت نیفتد .
وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ . (البقرة : 115)
دیده را فایده آن است که دلبر بیند گر نبیند،چه بود فایده بینائی را
نکته ای که در این مقام قابل دقت است این است که ما نباید در مسیر معرفت و ولایت و لقاء امام زمان علیه السلام، آن مقصد و هدف اصلی را از دست بدهیم؛ مقصد خدا و معرفت و لقاء اوست .
کلام حضرت علامه آیت الله آقا حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان الله تعالی علیه در اینباره بسی کاملتر و دقیقتر است ایشان می فرمایند:
وجود حضرت حجّة ابن الحسن ارواحنا له الفدا ظهور أتمّ حقّ و مَجلای أکمل ذات حضرت ذوالجلال است؛ مقصد خداست و آن حضرت رهبر و رهنماست؛ و ما اگر در توسّلاتمان به آن حضرت مستقلاً نظر کنیم، و لقاء و دیدار او را مستقلاً بخواهیم، نه به فیض او نائل میشویم؛ و نه به لقاء خدا و زیارت حضرت محبوب. امّا به فیض او نمیرسیم؛ چون وجودش استقلالی نیست، و ما به دنبال وجود استقلالی رفتهایم؛ و امّا به لقاء خدا نمیرسیم؛ چون به دنبال خدا نرفتهایم؛ و در آن حضرت خدا را ندیدهایم . (امام شناسی جلد 5)
مقصود من از کعبه بتخانه توئی تو مقصود توئی کعبه بت خانه بهانه
اینجاست که وقتی از مرحوم آیة الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله تعالی علیه که ایشان را سلمان زمان خطاب می کنند، می پرسند: آیا شما تا به حال خدمت حضرت بقیه الله الاعظم افاض الله نفوسنا من برکات قدومه مشرف شده اید و ایشان را دیده اید؟ می فرمایند: آقا جان خدا را هم می شود دید امام زمان که بنده خداست .
ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد
بنابر این کسی که آمد و بر اساس عبودیت و بندگی خدا حرکت کرد و به مقام معرفت خدا رسید این شخصی است که امام زمان علیه السلام را بر اساس تهذیب باطن و تزکیه نفس به حقیقت ولایت و نورانیت درک نموده و در تمام لحظه ها با او معیت دارد، همچون کسی که در هر صبح و شام با او در یک خیمه به سر می برد .
و این مطلب صریح روایتی است که از ناحیه امام باقر علیه السلام بیان شده است .
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍعَلَیهِ السّلام: مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى یَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا یَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْرِأَوْ تَأَخُّرُهُ وَ مَنْ مَاتَ عَارِفاً لِإِمَامِهِ کَانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِه . ( بحارالأنوار ج 23 ص 77 )
امام باقر علیه السلام می فرمایند: کسی که بمیرد در حالی که امام زمان برای او در غیبت باشد، همان کسی که به معرفت و لقای امامش از روی عبودیت خدا و تهذیب باطن نرسیده باشد، این شخص مثل مردمان جاهلی مرده است همان هائی که در تاریکی های جهل و نفس بسر می بردند، از ربط خود و خالق خود بی بهره بودند، از مراتب کمال انسانی و مکارم اخلاق تهی بودند، سیرشان سیر حیوانی و شهوانی بر اساس مطامع دنیا بود، بنابراین مردم در پیشگاه خداوند هیچ عذری ندارند الا اینکه امام شان را بشناسند . اما کسی که از دنیا برود در حالیکه عارف باشد به مقام امام زمانش و او را به ولایتش شناخته باشد بر تربیت خود همت گماشته حجاب ها را کنار زده منازل را یکی پس از دیگری طی کرده، این شخص مثل کسی است که همیشه با امام زمان در یک خیمه به سر می برد و دیگر ظهور و غیبت ظاهری امام برای او یکسان است چرا که او به فرج دست یافته است فرج خدا و توحید که نتیجه اش فرج ِولایت و لقاء امام زمان است .
هنگامی که از موحد کبیر عارف الهی مرحوم حاج سید هاشم حداد اعلی الله مقامه الشریف سوال می کنند: چه وقت انسان به لقاء امام زمان علیه السلام می رسد؟ در جواب می فرمایند: وقتی که دیگر غیبت و ظهور آن حضرت برای انسان یکسان باشد .
راه لقاء و تشرف به محضر آن حضرت باز است چرا که او صاحب ولایت است و ولایت آن حضرت هم که مختص زمان ظهور نیست . او مصداق اتم و اکمل این آیه است که می فرماید:
نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ ( ق : 16)
دوست نزدیکتر از من به من است این عجتبر که من از وی دورم
او امام است، حجت خداست؛ حال غیبت برای کسی که حجت است و واسطه فیض است معنا ندارد تمام این عالم بروز و ظهور اوست او وجه الله است .
فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ . (البقرة : 115)
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رُخ ساقی است که در جام افتاد
حال چطور است که ظهور باشد اما مُظهِر نباشد؛ سایه باشده اما صاحبش نباشد .
پنهان چه شوی که عکس رویت در جام جهان نمایْ پیداست
قَالَ إلإمامُ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَ السّلَام: قَالَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِینَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ مَوَالِی الْمُؤْمِنِینَ وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِینَ بِنَا یُمْسِکُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ* وَ بِنَا یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا قَالَ ع وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِیهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْأَعْمَش: فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السّلامُ: فَکَیْفَ یَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ عَلَیْهِ السّلام: کَمَا یَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَاب.
نه در اختر حرکت بود نه در قطب سکون گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند
پس راه برای تشرف به محضر امام زمان علیه السلام که بالاترین توفیق الهی است باز است؛ اما سیرو سلوک در مسیر عرفان الهی را می طلبد، قدم گذاشتن در وادی توحید می خواهد، مجاهده می خواهد گذشت و ایثار و احسان و انفاق می خواهد و همینطور دستگیری از بی نوایان و مستمندان، زیرا همانطور که گفته شد خداوند ظالم نیست و منع فیض نمی کند و راه وصول را برای افرادی که مشتاقند نبسته است .
المنّة لله که در میکده باز است زآنرو که مرا در بَراو روی نیازست
هر کس که بخواهد خدمت آن حضرت برسد، باید تزکیه نفس کند و به تطهیر سرّ و اندرون خود اشتغال ورزد که در این صورت به لقاء خدا می رسد که لازمه اش لقای آن حضرت است .
همانطور که اولیای الهی این مسیر را چنین طی کردند و به مقصود رسیدند.
مرحوم علامه سید مهدی بحر العلوم اعلی الله مقامه الشریف بزرگ مردی که عمری را در مجاهدة با نفس اماره و تزکیه سر و تطهیر نفس برای در مسیر عرفان الهی و وصول به مقام معرفت و فناء و اندکاک در ذات حضرت حق به سر آورد بارها خدمت حضرت بقیه الله مشرف شده بود اما با دیده حق بین نه خود بین .
حق بین نظری باید تا روی تو را بیند چشمی که بود خود بین کی روی تو را بیند
چنانچه نقل شده که یکبار اذن دخول می خواند همینکه می اید به حرم مبارک حضرت سید الشهدا علیه السلام مشرف شود ایستاد و خیره به گوشه حرم مطهر می نگریست و مدتی به همین منوال تود و با خود این بیت را زمزمه می کرد .
چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
بعدا از علت توقفش سوال می کنند می فرماید حضرت مهدی عیه السلام در گوشه حرم نشسته بودند و مشغول تلاوت بودند .
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش گر در آئینه ببینی برود دل ز برت
لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ . ( الصافات : 61)
باری این تشرف فرع بر اصلی است و به عبارت دیگر ماحصل مقدماتی است اینها بر اساس عمری مجاهده و تزکیه نفس به دست امده بر اثر رسیدن به مقام خلوص و صدق و صفا می باشد .
همانطور که راجع به خود سید بحر العلوم نقل شده که یکبار شاگردان ایشان می بینند سید خیلی خندان و مسرور است سوال می کنند که علت چیست؟ ما تا بحال شما را اینچینین مسرور ندیده بودیم ؟ در جواب می فرمایند: امروز بعد از 25 سال مجاهده و ریاضت احساس کردم که دیگر کارهایم از روی ریا نیست خلوص و صدقی حاصل شده است .
به هوس راست نیاید به تماشا نشود که در این راه بس خون جگر تاید خورد
وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ . ( العنکبوت : 69)
پس با توجه به آنچه که تا به حال گفته شد به دست می آید که غیبت و ظهور امام علیه السلام حقیقتش به ظلمت و نورانیت نفس هر انسانی است که اگر انسان به مرتبه معرفت و ادراک حقیقت و نورانیت نفس نرسیده باشد اگر هزار بار هم به حضور بدن عنصری و ظاهر ی امام علیه السلام برسد بهره اش ناچیز خواهد بود .
کلوخ سنگ چه داند بهار را چه اثر بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد
مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه در اینباره بیانی بسیار زیبا از خود به یادگار گذاشته اند می فرمایند :
اکثر افرادی که در عشق حضرت ولیّ عصر میسوزند؛ و اگر هم موفّق به زیارت شوند، باز هم از مقاصد دَنیّه و جزئیّه؛ و حوائج مادیّه و معنویّه تجاوز نمیکنند؛ روی این اصل است که آن حضرت را مرآت و آیة حقّ نپنداشتهاند؛ و گرنه به مجرّد دیدن باید خدا را ببینند؛ و از وصال آن حضرت به وصال حقّ نائل آیند؛ نه آنکه باز خود آن حضرت حجابی بین آنان؛ و بین حقّ شود؛ و از او تقاضای حاجات دنیویّه، و آمرزش گناهان، و اصلاح امور را تمنّی نمایند. چه بسیاری از افراد که به محضرش مشرّف شدهاند؛ و آن حضرت را هم شناختهاند، ولی از عرض این گونه حاجات احتراز نکرده؛ و همین چیزها را خواستهاند.
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشد از او غیر او تمنائی
بنابراین راه لقای او باز است و اگر غیبتی هست از ناحیه ماست از حجاب های نفسانی است از است .
چند سالی یوسف از جرم زلیخا حبس شد حبس مهدی از گناه ما هزاران ساله است
هر چشمی توان دیدن آن حقیقت نورانی را ندارد .
او را به چشم پاک توان دید چون هلال هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
نقل شده که مرحوم علامه حلی رحمه الله علیه که ایران تشیع و رسمیت مذهب جعفری را مرهون خدمات اوست، هر شب جمعه که می شد از حلّه به سمت کربلا رهسپار می شد در یکی از همین هفته ها که تنها در حال حرکت به سمت کربلا بود شخصی همراه او راه می افتد و با یکدیگر مشغول صحبت می شوند در ضمن صحبت برای علامه حلّی روشن می شود که این شخص مرد فاضلی است و تبحُّر خاصی در علوم دارد لذا مشکلاتی را که در علوم مختلف برایش لاینحلّ بوده می پرسد و آن شخص هم همه را جواب می دهد . تا اینکه در یک مسألة فقهی آن شخص جوابی می دهد که علامه منکر آن می شود و می گوید که ما دلیلی بر طبق این فتوا نداریم .
آن شخص می گوید چرا داریم و شیخ طوسی در کتاب تهذیب در فلان صفحه و فلان سطر حدیثی را در این باره ذکر کرده است . علامه متحیّر می شود که واقعا این شخص کیست؟
سوال می کند آیا در این زمان که غیبت کبراست می توان صاحب الامر علیه السلام را دید؟
در همین هنگام عصا از دست علامه می افتد و آن شخص خم می شود و عصا را از زمین بر میدارد در دست علامه می گذارد می فرماید: چگونه وی را نمی توان دید و حال آنکه الان دست او در دست توست
میان عاشق و معشوع هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
علامه بی اختیار خود را در مقابل پای آن حضرت می اندازد و بی هوش می شود . وقتی به هوش می آید کسی را نمی بیند وقتی که به حله برمی گردد به کتاب تهذیب مراجعه می کند و آن حدیث را در همان صفحه و همان سطر می بیند لذا با خط خودش در حاشیه آن می نویسد: این حدیثی است که حضرت ولیّ عصر عَجّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَه به آن خبر دادند . بعضی از بزرگان می فرمایند: ما آن نوشته را دیده ایم .
اگر انسان از در تهذیب و تربیت نفس و مراقبه وارد شود و قلبش را مُصفّا و صیقلی نموده همچون آینه ای صاف و شفاف نماید، ناخودآگاه هر کجا نوری باشد آن نور در دل او منعکس می شود به حقیقته و لازمه اش ایمان از روی صدق و عمل صالح بر اساس تبعیت از سنت پیامیر و اقرار و اعتراف به ائمه اطهار یک به یک، و اینکه نفس و قلبش را تسلیم و مطیع امر و نهی آنها کند، کلام آنها را عین حق بداند و منهاج آنها را پیش رویش تر سیم کند امام صادق علیه السلام را امام بداند امام جواد علیه السلام را امام بداند کلمات آنها را عین حق بداند و حق شمارد ولی اگر آمد به کلام و سیره و روش ایشان به دیده سهل نگریست و ساده عبور کرد قرآن را کناری زد و فقط بر اساس خیالات و یک عشق ظاهری ندای یا حجه بن الحسن ادرکنی سر داد، به او گفته می شود:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
نمی شود خدا برای انسان در غیبت باشد قران و دستوراتش در غیبت باشند پیامبر و اهل بیت و سیره او در غیبت باشند، و به عبارت دیگر انسان در حال جهل و نسیان نسبت به آنها، آنوقت منتظر ظهور امام زمان علیه السلام بود .
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم نداند که تو در برون چه کردی که درون خانه آئی
در روایت است که قبل از ظهور حضرت دَجّال ندا می دهد و همه را به سمت خودش فرا می خواند حال افرادی که در غیبت از انوار ملکوتی خدای متعال و اولیای او باشند و نور بصیرت در وجودش به خاموشی رفته ، عمری را در مسیر خلاف طی کرده اند و خود را محروم از نداهای آسمانی کرده باشند، نداهائی غیر از حق، قلب و گوششان را پر کرده و به عبارتی دل را میرانده اند، اینها به سمت آن جلب و متمایل می شوند، خود را با این جریان همگون و همسنخ مشاهده می کنند لذا با او همراه می شوند و بعد از این، ندای دیگری از ناحیه امام زمان علیه السلام است که این ندا برای مومنین است و آنها را به سمت خود می کشاند .
از جهان دو بانگ می آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد
آن یکی بانگش نشور أتقیا وان یکی بانگش فریب أشقیا
لقای امام زمان علیه السلام و ربط با او و وصال او صفای باطن می خواهد جلا و صیقل روح و قلب می خواهد که در این صورت است که جمال یار در آن بتابد و انسان شیدا را کام بخشد
چقدر زیبا جناب مولانا در این مقام ضمن داستان مسابقه چینیان و رومیان در نقاشی وارد شده است و حق مطلب را ادا کرده است .
چینیان گفتند ما نقاشتر رومیان گفتند ما را کرّ و فرّ
گفت سلطان امتحان خواهم درین کز شما خود کیست در دعوی گزین
اهل چین و روم چون حاضر شدند رومیان در علم واقف تر بدند
چینیان گفتند یک خانه بها خاصه بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در به در زان یکی چینی ستد رومی دگر
چینیان صد رنگ از شه خواستند پس خزینه باز کرد آن ارجمند
هر صباحی از خزینه رنگها چینیانرا را راقبه بود و عطا
رومیان گفتند نی نقش و نه رنگ در خود آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می زدند همچو گردون ساده و صافی شدند
از دو صد رنگی به بیرنگی رهیست رنگ چون ابرست و بی رنگی مهیست
چینیان چون از عمل فارغ شدند از پی شادی دهلها می زدند
شه درآمد دید آنجا نقشها میر بود آن عقل را وقت لقا
بعد از آن آمد بسوی رومیان پرده را براداشت رومی از میان
عکس آن تصویر و آن کردارها زد برین صافی شده دیوارها
هرچه آنجا دید اینجا به نمود دیده را از دیده خانه میر بود
رومیان آن صوفیانند ای پسر پی ز تکرار و کتاب بی هنر
لیک صیقل کرده اند آن سینه ها پاک از آز و حرص بخل کینه ها
آن صفای آینه وصف دل است کو نقوش بی عدد را قابل است
گرچه غو و فقه را بگذاشتند لیک محو و فقر را برداشتند
تا نقوش هشت جنت تافته است لوح دلشانرا پذیرا یافته است
صد نشان دارند و محو مطلق اند چه نشان بل عین دیدار حق اند
حکایت شده که یکی از علما که ساکن مشهد مقدس بودند از شوق وصال حضرت ولی عصر عجل الله تعالی نذر می کند که چهل شب جمعه هر شب یکی از مساجد شهر را خدامی کند به این امید که خدمت حضرت مشرف شود .
در یکی از همین شبها که ظاهرا شب آخر هم بوده در حالیکه در فکر بوده که این شب هم تمام شد و خبری نشد، یکمرتبه متوجه نوری می شود که از داخل خانه ای در همان حوالی به سمت آسمان بلند است. بی اختار به دنبال آن نور حرکت می کند به درب خانة محقّری می رسد در باز بوده صدائی از داخل او را فرا می خواند که داخل شو اجازه می گیرد وارد می شود می بیند پیر زنی بسیار نورانی در مقابل شخص جلیل القدری با حالت بسیار متواضعانه و با ادب نشسته، آن شخص می فرماید: من همانی هستم که دنبالم می گشتی . عرض می کند: آقا اینجا کجاست؟ این زن کیست؟ می فرمایند: این زن در زمان کشف حجاب هفت سال از خانه اش بیرون نیامد که مبادا امر خدا را سبک شمارد و من هر هفته به او سر می زنم .
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون او به سر منزل رسید و ما هنوز آواره ایم
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که مراد از فرج و انتظار ، فرج ولائی و حقیقی امام زمان علیه السلام است که حقیقت و کنهش وصول به قرب و معرفت خدا و در حقیقت کشف و ادراک ولایت کلیة اوست و از آنجائی که امام معصوم تنها راه وسیله به این مقصود است بدون ربط با او، این مهم میسر نیست پس مهدویت در طول توحید و ولایت است نه منهای آن .
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(المائدة : 35 )
سوال بسیار پر اهمیت و اساسی در این باب مطرح است و آن اینکه آیا تکلیف در زمان امام زمان علیه السلام چیست ؟ به چه مساله ای باید پرداخته شود ؟ آیا باید مجالس و مباحثی که به اسم آن حضرت تشکلیل می شود فقط و فقط به بیان سیمای حضرت و علائم و نشانه های ظهور و شرائط آن پرداخته شود؟ که متاسفانه امروزه هم می بینیم بیشتر مباحث مربوط به آن حضرت با این محوریت مطرح می شود .
آیا باید از میان این همه معارف الهی به این قلیل بسنده شود؟ واقعا در قبال شنیدن این مطالب چه چیزی عائد انسان می شود؟
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُنا وَ لا یَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیاطینُ فِی الْأَرْضِ حَیْرانَ لَهُ أَصْحابٌ یَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ (الأنعام : 71 )
آیا فهم و بصیرت زیاد می شود؟ آیا بر فضائل اخلاق اضافه می شود؟ آیا معیاری برای درست زندگی کردن به دست می دهد ؟ در کدام یک از آیات قرآن و روایات و سیره و سنت پیامبر و أئمه اطهار علیهم السلام ما را به این منظور دستور داده اند؟ آیا تکلیف دیگری از برای ما در زمان غیبت نیست؟
آیا این ارزان فروختن آن وجود نازنین و تباه کردن عمر و به بی راه رفتن نیست؟ آیا این باختن و از دست دادن سرمایه عمر نیست؟
سرمایه ای که باید صرف زاد و راحله برای سفر آخرت باشد برای دیدار محبوب باشد ذات و جمال لامتناهی که خود امام زمان علیه السلام هم اورا طلب می کند .
ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ، مَوْلَى الَّذینَ آمَنُوا.( محمد : 11)
تا به حال مدام این ما بودیم که از حضرت طلب کردیم در صورتی که باید به دنبال این باشیم که ببینیم آن حضرت چه چیزی را از ما طلب دارد خواست آن وجودِ شریف از ما چیست ؟
مهم این است که ما خودمان را تحت ولایت و قیمومیّت آن حضرت ببینیم و اطاعت آن حضرت را بدون چون و چرا قبول کنیم . و در مسیر رسیدن به کمال خود که مقام خلیفه اللهی است آن حضرت را امام بدانیم و به دنبال او حرکت کنیم .
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (البقرة : 30 )
حضرت را محدود به یک خیمه و به یک مسجد و به یک مکان خاص و زمان خاص نباید کرد . دست و پای حضرت را برای اصلاح نفس و برطرف کردن نقائص او نباید بست .
وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ(المائدة : 64 )
اگر خوب بنگریم مشاهده می کنیم که این ما هستیم که حضرت را پنهان می کنیم او را در پس پرده غیبت نگه داشته ایم تا جائی که راه را بر حضرت می بندیم اگر بخواهد بیاید وارد بر نفس بر افکار و نیات ما شود بر زندگی پا بگذارد، می گوییم شما در همان جمکران باشید از آنجا هم بیرون نیائید این زحمت را ما به جان می خریم و به زیارت شما می آئیم چرا ؟ چون بر اساس فطرت به یقین می دانیم گناه کاریم . می دانیم بر خلاف صدق و خلوص رفتار کرده ایم و بر خلاف رضای خدا و حضرتش پیش تاخته ایم .
بَلِ الْانسَانُ عَلىَ نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ(14) وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ(قیامت : 15)
و می دانیم که آن حضرت خلاف و دروغ و کلک و دوروئی را بر نمی تابد .
اینجاست که اگر کسی مبانی مکتب توحید و ولایت و امامت را در دست داشته باشد و با نور خدا حقایق را به نظاره بنشیند، خواهد دید که حقیقت و صورت زیرین بسیاری از این استغاثه ها و حجه بن الحسن ادرکنی گفتن ها، درخواست برای نیامدن حضرت است . شعار است و فریب . و به عبارتی سوء استفاده از غیبت است که این غیبت را فرصتی برای رسیدن به اهداف و امیال خود قرار داده اند .
به قول حضرت حافظ لسان الغیب :
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مگر اهل کوفه امام زمانشان را فرا نخواندند؟ مگر برای آمدنش عریضه ننوشتند؟ مگر او را دعوت نکردند؟ اما وقتی که حقیقت نورانی آن حضرت خودش را آشکار و ظاهر کرد، از آنجائی که مرام و سیره او را دیدند که حاضر نیست حتی یک کلمه از حق تجاوز کند، حقی را نادیده پندارد، او کسی نیست که با دروغ و ریا و خدعه دست بیعت دهد و ایشان را بر خلاف جریان فطرت و عقل و شرع همراهی کند ، همان ها آمدند و خونش را مباح شمردند، قلم هائی که تا دیروز برای دعوت از او بر روی کاغذها به حرکت در می آمد امروز تبدیل به شمشیرهائی شد بر دست همان افراد .
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
و دیدیم که این امام حسین علیه السلام برای هفتادو دو نفر بیشتر در ظهور نبود و برای باقی در غیبت و لو اینکه او را می دیدند .
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا یُؤْمِنُونَ (مریم : 39)
این راه حریت می خواهد آزادگی می خواهد گذشت از امیال و منویات می طلبد
تا وقتی فطرت در حجاب باشد، عقل در حجاب باشد حق را زیر پا گذاریم، آن حضرت در حجاب است در پرده است که او حق مطلق است
شیعه کسی است که امام زمانش را از آن خیمه خیالی و مکان توهمی و غربت نفسانی بیرون بیاورد و او را که حقا و حقیقتا صاحب امر و صاحب زمان و مکان و ولیّ بر تمام موجودات عالم است، بر خود و تمام سرزمین وجودش و تمام شئونات و زندگی و تعلقاتش، مولا و صاحب اختیار بداند، به او اجازه ظهور و حضور و ورود به قلب و نفس و تصمیم گیری هایش را بدهد، اختیار و أمرش را به دست او بسپارد چشم و گوش و زبان و دست و پا را شش دانگ واگذار کند و خود را در قبال آن وجود حیّ غنیّ مطلق، فانی ببیند .
النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ . (الأحزاب : 6 )
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر در دست ساربان ها
بزرگان طریق توحید و ولایت می فرمودند: هر که از روی صدق و صفا رفتار کند و راستی و امانت داری را بر خلاف و خیانت ترجیح دهد، بداند که در آن لحظه با آن حضرت معیت دارد و لو اینکه یهودی یا نصرانی باشد و آن لحظه ای که بر اساس باطل عمل نماید، از تحت ولایت او خارج است و لو اینکه در ظاهر ادعای تشیع را داشته باشد .
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ ( البقرة : 8 )
این است حقیقت معنای فرج . برای چنین لحظه و ساعت و روزی انسان باید منتظر باشد که معنای واقعی از انتظار فرج که در روایات ما آمده هم همین است و الا چه وجهی دارد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و یا امیر المومنین و همینطور سایر ائمه سلام الله علیهم اجمعین امت و اصحاب و اطرافیان خود را مدام به انتظار فرج دعوت کنند . آخر پیامبر که هست، علی علیه السلام که حضور دارد .
مرحوم علامه طهرانی رحمه الله علیه به شاگردان خود توصیه می فرمودند که بالاتر از فرج ظاهری امام زمان علیه السلام، فرج ولائی و باطنی آن حضرت است . در دعاها این فرج را بیشتر مورد طلب خود قراد دهید .
کوتاه سخن آنکه:
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ فِی سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة .
بی رخت بسته به روی همه درهای امید بگشا بر رخ أحباب در از رحمت خویش
نیمه شعبان المعظم سنه 1431 هجری قمری بلده طیبه قم عش آل محمد صل الله علیه و آله و سلم کُتِبَ بید الاحقر العباد الشیخ محمد الشاهرخ الهمدانی الراجی بغفران الله تعالی شأنه .
( أللهُمَّ صَلِّ عَلیَ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ )