گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


پرسش و پاسخ (بیانی شیوا در وجوب خمس و آثار نورانی آن و پاسخ به برخی شبهات)

سلام. لطفا درباره اصل مساله خمس و واجب بودنش در قرآن و زمان ائمه توضیح دهید من قانع نمی شوم با تشکر از شما استاد گرامی. پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی در ادامه مطلب

سلام. لطفا درباره اصل مساله خمس و واجب بودنش در قرآن و زمان ائمه توضیح دهید من قانع نمی شوم با تشکر از شما استاد گرامی

 

 

پاسخ از حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

هو العلیم.

 

 

علیکم السلام.

 

 

دین اسلام دینی کاربردی و مکتبی کارآمد است؛ هر جا کمال و تعالی بشر را که ربط با خداست بیان می دارد، به رابطۀ با بندگان خدا پیوندش زده است، تا آنجا که وقتی از عمود خیمه عبادت و تطهیر قلب یعنی نماز سخن به می آورد،  نیاز بندگان را می بیند اگر نماز را فرض دانست، انفاق را هم فریضه انگاشت.

 

 

قرآن کریم آنگاه امیر مومنان علی علیه السلام را به عنوان انسان کامل و عهده دار مسئولیت ولایت و زعامت عامه مردم معرفی می نماید که حضرت از یک جامعیت اجتماعی بر اساس حیازت مقام جمع الجمعی برخوردار گشت و از ملزومات عالم بقاء غفلت نفرمود و در عین ربط توحیدی با مبدأ اعلی و در هنگام نماز نیاز اهل زمین را در نظر گرفت که این نماز قهرا بسیار بالاتر بود از نمازی که از پای حضرت تیر کشیدند و متوجه نشد.

 

 

انَّما وَلِیُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُونَ. (سوره مائده: آیه 55)

 

 

(این است و جز این نیست که ولى و سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و رسول خدا و کسانى هستند که اقامة نماز نموده و در حال رکوع انفاق به فقرا مى‏نمایند)

 

 

نماز و انفاق دو رکن اساسى است براى وصول به آسمان‏ معرفت است؛ نماز اتّصال میدهد انسان را به خدا، و نور پروردگار و نور توحید را در دل تقویت مى‏نماید؛ و زکوة و انفاق علاقه انسان را به دنیا کم و به معبودش زیاد می گرداند.

 

 

علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف می فرمایند:

 

 

نماز، و زکوة به معناى مطلق انفاق در راه خدا، دو جناح براى سیر در عالم تجرّد و ملکوتند و ایندو از خصوصیات بارز اولیای الهی است.

 

 

در احوالات مرحوم حدّاد رحمة الله علیه نقل می کنند: چون به نیازمندى مى‏ رسید دست در جیب میکرد و بدون شماره میداد؛ و بعضى اوقات هر چه داشت میداد. علامه طهرانی می فرمودند: ما در مدّت عمر از ایشان وقتى را ندیدیم که پول را بشمارد. (روح مجرد)

 

 

نکته ای بسیار مهم را متذکر شوم که می توان آن را یکی از اسرار نظام عالم خلقت و سیر انفسی به عالم ملکوت برشمرد و آن اینکه:

 

 

سیر و سلوک الی الله وقتی میسور و ممکن است که حجاب های ظلمانی و نورانی از نفس برداشته شود و علقه ها رفع گردد که تا وقتی این علاقه های نفسانی باشد انسان قدم از قدم برنمی دارد این همان تهذیب و تزکیه نفس است، دستورات سلوکی برای این است که حجاب ها و تعلقات را کم کرده و بزدایند، از این حیث و از تامل در آیات قرآن این نکته به خوبی روشن می شود که انفاقات چه واجب و چه مستحب از عالیترین و سریعترین دستورات العمل ها و تازیانه های سلوک است که مستقیما نفس را نشانه رفته و از هر امر دیگری بهتر او را در رفع و دفع تعلقات مدد می رساند و خلاصه باید گفت: انفاق قبل از اینکه نجاتی باشد برای غیر، نجات و تربیت و رشد و توفیقی برای نفس مومن و سالک الی الله است.

 

 

حضرت آقای حاج سید هاشم حداد رحمة الله علیه کراراً میفرمودند: این راه مستلزم ایثار و از خود گذشتگى است؛ و بعضى از رفقاى ما تنبل‏اند و حاضر براى انفاق و ایثار نیستند، و لذا متوقّف مى‏مانند. من براى ملاقات و دیدار آنها زیاد به کاظمین علیهما السّلام میروم و شبها و روزها مى‏مانم، ولیکن این کافى نیست. زیرا در مجالس انس و مذاکرات، پیوسته ذکر جمال مى‏شود، و وَجد و نشاطى حاصل میگردد؛ امّا همینکه بخواهم گوشى از کسى بگیرم همه فرار مى‏کنند و کسى باقى نمى‏ماند؛ و بالاخره بدون جلال که کار تمام نمى‏شود. (روح مجرد)

 

 

یکروز یکى از رفقا و شاگردان مرحوم حداد در عالم رویا دیده بود: هوا به شدّت گرم است و رفقا هم در منزل ایشان کم و بیش مجتمعند و همه تشنه، و از شدّت تشنگى لَه لَه میزنند. در اینحال آقا حاج سیّد هاشم وارد شد با همان پیراهن عربى بلند و سر برهنه، و یک قالب تمام یخ در زیر بغل دارد و هى فریاد میزند: بیائید از این یخها و آبهاى خوشگوار بنوشید! ولى ابداً کسى گوش نمیدهد و گوئى اصلًا صداى ایشان را نمى‏شنود. سیدنا الاستاد در تعبیر آن خواب می فرمایند:

 

 

آن رویاى قالب یخ صحیح بوده است، امّا احساس تشنگى براى رفقا مستلزم صرف نظر از علاقه‏هاى دنیویّه و انفاق مال و وقت و عِرْض و آبرو در راه خداست و اینها راضى نمى‏شوند، فلهذا با وجود تشنگى، احساس آنرا نمى‏کنند، و احساس لزومِ نوشیدن آب سرد و گوارا و ماء مَعین را نمى‏نمایند. و به قدرى این مسأله روشن، و طرفین میزان دقیق است که انسان تعجّب مى‏نماید. (روح مجرد)

 

 

انفاق و نماز در واقع محبت انسان را به دنیا و مظاهر آن کم می کنند برای همین است که انسان هر چه عمرش زیادتر شود حریص تر مى‏شود؛ چرا که تعلقات نفس محکمتر شده است و حال آنکه در جوانى انفاق در راه خدا را به راحتی انجام می  داد.

 

 

بسیاری از غم و اندوه و به عبارتی قبض هایی که بر قلب سالک می نشیند و دل را سنگین می نماید با انفاق و هدیه در راه خدا به بسط و سبکی می رسد و این معنا در روایات زیادی بدان تصریح شده است

 

 

گاهی مریض می شویم دکتر می رویم ولی قبل از مصرف دارو خوب می شویم میگوییم کاش دکتر نرفته بودیم و پو ل نداده بودیم غافل از اینکه درد تو همان تعلق بود همان دلبستگی بود که بر نفس تو سنگینی می کرد و راه را بر تو بسته بود در حالت عادی انفاق نکردی تعلقت را ول نکردی درمان تو آن پول دادن بود.

 

 

سیدنا الاستاد علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: بواسطه انفاق و بذل مال در راه خدا، نفس انسان طاهر و ملکوتى مى‏ گردد و بعالم حقائق آشنا مى ‏شود.

 

 

از کارآمدترین دستوراتی که اولیای الهی با آن شاگردان خود را می آزمودند و آنان را بر اساس قبول در آن امتحان سیر داده و به مرتبه ای بالاتر و والاتر می بردند، همین مساله کندن قلب سالک از تعلقات مادی است لذا آنها را بر انفاق دستور می دادند چون اغلب نفوس مردم تعلقشان به مال بیش از سایر چیزهاست و در این مساله انفاقات و هدایای مستحبی بهتر و اثر وضعی بیشتری در صفای قلب و سبک شدن و آرامش دل دارد انفاق سنگینی قلب را که موجب پریشانی نفس و بد شدن حال مومن می شود، سبک می کند

 

 

وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ. (البقرة : 155)

 

 

(و البته شما را به پاره‏اى از سختى‏ها چون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده‏)

 

 

تدبر در آیات قرآن با موضوع انفاق و مطالعه سیره معصومین علیهم السلام در این باب بسیار راهگشاست.

 

 

مقام بندگی و عبودیت با انفاق گره خورده است لذا در امت اسلام بندگان بر اساس انفاق امتحان می شوند در انفاق میزان تعلق نفس به دنیا و مظاهر آن معلوم و هویدا می گردد

 

 

این حقیقتی است که امام صادق علیه السلام در حدیث سلوکی عنوان بصری بیان فرمودند:

 

 

فَإذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ تَعَالَى مِلْکًا هَانَ عَلَیْهِ الإنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیه‏. (بحارالانوار)

 

 

(اگر بنده خدا براى خودش مِلکیّتى را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالى بدان امر کرده است بر او آسان مى‏شود.)

 

 

برخی گمانشان این است که انفاقِ کم چندان اثری ندارد آنگاه منتظر مال کلانی هستند تا آن را انفاق کرده و از آثار آن بهره مند باشند درحالیکه این تفکر غلط است هر کسی به اندازه داشته هایش تعلق به عالم ماده دارد و باید نفس را بر اساس همان شرائط و اقتضائی که دارد تربیت و تهذیب نمود و رشد داد.

 

 

خدای متعال دراینباره می فرماید:

 

 

وَ لَا ینْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لَا کَبِیرَةً وَ لَا یقْطَعُونَ وَادِیاً إلَّا کُتِبَ لَهُمْ لِیجْزِیهُمُ اللهُ أحْسَنَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ. (آیه 121، از سوره توبه)

 

 

(و هیچ إنفاق کوچک و یا بزرگى را نمى‏کنند؛ و یا از بیابان و بادیه‏اى عبور نکرده و آنرا در ننوردیده‏اند؛ مگر آنکه در دیوان حسنات آنها نوشته مى‏شود. و این به علّت آنستکه خداوند بهتر از آنچه را که به جاى آورده‏اند، مزد آنها را مى‏دهد.)

 

 

شاید نام بانو «شطیطه» را کمتر شنیده باشیم، ایشان یکی از زنان فاضل نیشابوری و مورد عنایت خاص امام موسی کاظم علیه السلام در قرن دوم هجری بوده که اکنون بنای آرامگاهش در میدانی به نام همین بانو، در غرب شهر نیشابور واقع شده است.

 

 

در آغاز امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام گروهی از مردم شهر نیشابور دور هم جمع شدند و «محمد بن علی نیشابوری» را به نمایندگی از طرف خود برگزیدند تا در مدینه به خدمت امام برسد و پاسخ سؤالات مردم را از آن حضرت بپرسد، ضمناً چندین دینار و مقداری پارچه به او دادند تا به حضرت تقدیم کند.

 

 

بانو شطیطه نیز یک درهم و چند تکه پارچه ابریشمی که خود رشته و بافته بود و چهار درهم ارزش داشت به عنوان سهم امام به نزد او آورد و گفت: «این‌ها را نیز خدمت امام بدهید.» وقتی محمد بن علی در مورد اندک بودن آن‌ها از او پرسید، در جواب او گفت: «وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ؛ خدا از حق شرم ندارد.» (سوره احزاب/ آیه 53) پس وی برای این‌که دِرهم بانو شطیطه از بقیه سکه‌ها مشخص باشد، آن ‌را کج کرد و سؤالات مردم که حدود 70 نامه بود را آورد که ابتدای هر صفحه سؤال نوشته شده بود و پایین هر صفحه برای جواب خالی گذاشته شده بود و او هر دو کاغذ را با هم سه نخ بست و روی هر نخ را مُهری زد.

 

 

مردم به او گفتند شب را نزد امام بمان و صبح نامه‌ها را ببین، اگر مهر آن بهم نخورده پنج عدد از آن‌ها را بگشا اگر جواب داشت، پس بدان که آن شخص امام موسی کاظم علیه السلام است و آنگاه پول‌ها و پارچه‌ها را به وی بده و اگر چنین بود همه آن‌ها را بازگردان.

 

 

محمد بن علی راهی مدینه شد او می‌گوید هنگامی که به مدینه رسیدم به خانه «عبدالله افطح» که پسر دیگر امام جعفر صادق علیه السلام که مدعی امامت بود، رفتم، برای پاسخ‌گویی به نامه‌ها او را آزمودم، وی را چنین نیافتم و سرگردان و حیران از خانه او بیرون آمدم و از خدا مدد جستم و گفتم خدایا مرا به امامم راهنمائی کن، همچنان که در بین راه سرگردان ایستاده بودم ناگهان غلامی آمد و گفت: بیا تا تو را به خانه کسی که در جستجو او هستی ببرم.

 

 

مرا به خانه موسی بن جعفر برد، همین که چشم امام به من افتاد فرمود: مهر نامه‌ها را باز کن و ببین که جواب تو قبل از اینکه بیائی داده شده است. مهر نامه‌ها را گشودم، دیدم جواب تمام مسائل مردم داده شده و در زیر آن‌ها نوشته شده است و سپس گفت: پارچه و یک درهم شطیطه را نیز به من بده.

 

 

محمد بن علی گفت: از گفتار امام عقل از سرم پرید، هرچه دستور داده بود مقابلش گذاشتم یک درهم و پارچه شطیطه را برداشت و همان گفتار شطیطه را تکرار کرد: «وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ» و نیز فرمود: سلام مرا به بانو شطیطه برسان و این کیسه که حاوی 40 درهم است به او بده و پارچه‌ایی هم از کفن خود به او هدیه می‌کنم که از پنبه روستای «صیدا» قریه فاطمه زهرا علیها السلام است و بدست خواهرم «حلیمه» دختر امام صادق علیه السلام بافته شده و نیز به او بگو پس از وارد شدن تو به نیشابور 19 روز زنده است و 16 درهم از این پول را خرج کند و بقیه 24 درهم را برای مخارج ضروری و کمک به مستمندان در نزد خود نگه دارد. من خودم برای نماز خواندن بر میت او می‌آیم و تو محمد بن علی وقتی مرا دیدی این راز را پنهان کن و به کسی فاش نکن و نیز حضرت فرمود: بقیه این پول‌ها و پارچه‌ها را که آوردی به صاحبان‌شان در نیشابور برگردان.

 

 

وقتی از آنجا آمدم و به خراسان و نیشابور رسیدم و دیدم همه آن‌هایی که حضرت اموال‌شان را برگردانده بود، شیعه شش امامی شده‌اند و فقط شطیطه پایدار مانده است.

 

 

سلام امام را به او رساندم و پول‌ها و پارچه کفن را به او دادم پس از آن همان 19 روز که امام فرموده بود، شطیطه زنده ماند. وقتی از دنیا رفت امام کاظم علیه السلام که بر شتر سوار بود از راه رسید و کار تجهیز و نماز او را خود انجام داد و دوباره سوار بر شتر شده و راه بیابان را در پیش گرفت. (مناقب شهرآشوب)

 

 

کسانی که در مسیر سیر الی الله قدم برمی دارند باید بر این نکته توجه داشته باشند که قبل از هرچیزی از عهده حق الناس و حقوق شرعی بربیایند و بر این معنا همه بزرگان و اساتید علم و معرفت از جمله مرحوم حضرت علامه طهرانی قدس الله نفسه الزکیه تاکید دارند.

 

 

سیدنا الاستاد در تبیین سرّ اینکه چگونه انسان با مال به خدا و عوالم ملکوت تقرب پیدا می کند، می فرمودند: زکوة و انفاق (زکات اعم است از زکات فقهی و خمس و انفاق واجب و مستحب) موجب طهارت مال و دل است. انفاق در راه خدا انسان را از خودپسندى و خود بینى بیرون مى‏آورد. مال، مورد علاقه‏ انسان است؛ چون مال را در راه خدا بدهد، علاقه را به خدا میدهد؛ به خدا نزدیک میشود.

 

 

لذا هر وقتی یکی از بندگان دلسوخته خدا که بارقه های رحمت الهی قلبش را نوازش کرده بود و افقی را دریافت نموده بود ورای آنچه را که اهل ظاهر و مسلمانان ظاهری به آن معتقدند، و همتش را بر این دریافت الهی جزم نموده و خدمت مرحوم سیدنا الاستاد علامه طهرانی اعلی الله مقامه می رسید در همان اولین جلسه توجیه مبانی سلوکی از خارج کردن نفس از عهده حقوق شرعی صحبت می کردند چرا که راه باطن از ظاهر میگذرد و اگر انسان این امور را به بهانه سیر باطنی ضعیف شمارد همین امور مزاحم راه و سیر او خواهند شد.

 

 

مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه بارها فرموده بودند: که طریقت ما عین شریعت ماست و شریعت ما عین طریقت ما یعنی در طریق الی الله و طی مدارج نفس و رسیدن به کمال نباید سر سوزنی از دستورات شریعت غراء محمدی صلی الله علیه و آله تخطی کرد و آن را محمل گذارد که این طریق کاذب و کذب است.

 

 

فرزند عارف وارسته مرحوم حضرت آقای انصاری همدانی اعلی الله مقامه الشریف این زینت عرفان و سلمان زمان، نقل می کردند: یک روز یک نفر خدمت ایشان رسید و خیلی اصرار کرد که دستورالعمل سلوکی به من بدهید . ایشان فرمودند : شما آنقدر مبالغ شرعی خمس و زکات و ردّ مظالم به گردنت هست که اوّل باید آنها را بپردازی ، بعد به دنبال گرفتن دستور العمل باشی . آن طرف رنگش پرید و رفت .

 

 

مساله خمس از نگاه ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان کسانی که تدبیر زندگی و تربیت مردم به آنان سپرده شده و متکفّل امور نیازمندان می باشند و ملجأ و پناه ایشان هستند، چنان دارای اهمیت بوده است که با وجود آن که تحت فشار حکومت ها بودند، اما وکلا و نمایندگانی برای جمع آوری خمس به شهرها می فرستاند تا خمس را در مسیر واقعی خود قرار دهند؛ از جمله مفضل بن عمر الجعفی که از بزرگان شیعه بود، از سوی امام صادق علیه السلام و همچنین امام کاظم علیه السلام وکیل در گرفتن حقوق شرعی (خمس) مردم بود و اختیار داشت اموال در راهی که صلاح میداند- مثلا در راه کمک به فقیران شیعی یا اصلاح و آشتی بین مومنین- مصرف نماید(الخمس، آیة الله نوری)

 

 

نصربن قابوس اللخمی نماینده دیگر امام علیه السلام بود که بر اساس برخی روایات، مدت بیست سال نماینده ایشان بود (معجم رجال الحدیث،ج9،ص140)

 

 

اما متاسفانه بعد از معصومین خمس از مسیر واقعی خود منحرف شد و به بوته فراموشی سپرده شد و حتی متدینین سعی دارند به نوعی از این واجب الهی فرار کنند.

 

 

در روایت است مردی از تاجران فارس که از دوستان امام رضا علیه السلام بود به آن حضرت نامه ای نوشت و درخواست که خمس مال او را ببخشد. جواب امام علیه السلام در پاسخ به وی چنین بود:

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند پاداش اعمال را تضمین کرده است و کیفر سخت گیران را اندوه و غم قرار داده است. هیچ مالی حلال نمی گردد جز از طریقی که خداوند آن را حلال شمرده است. همانا خمس پشتوانه و یاری دهندۀ ما اهل بیت اداره امور ما و تقویت دین و کمک به نیازمندان از دوستان ما است و همچنین با آن آبروی خود را از کسانی که از قدرتشان بیم داریم، حفظ می کنیم. بنابراین ، آن را از ما دریغ مورزید و در حد توان، خود را از ادای حق ما محروم نسازید.

 

 

همانا پرداخت خمس کلید رزق شما است و شما را از گناهان پاک می گرداند. خمس ذخیره شما برای روز فقر و ناتوانی شما در قیامت است. مسلمان کسی است که به عهد و پیمان الهی وفادار بماند. مسلمان آن کسی نیست که با زبان پاسخ گوید و با دل مخالفت ورزد. والسلام. (کافی جلد 1 ص 547)

 

 

امام رضا علیه السلام خمس را کم شدن از مال نمی داند بلکه زیاد شدن و نوعی سرمایه گزاری معرفی می کند و حقا همین است حقیر در طول دوران طلبگی با مومنان و مومنات از بندگان مطیع پروردگار مواجه بودم که عاشقانه و از روی منت و فخر خمس را از مالشان جدا کرده و پرداخت می نمایند

 

 

چندی پیش شخص صالح و مومنی به واسطه یکی از دوستان حقیر که از موثقین و معتمدین است، نزد مرجع تقلید خود خمس مالش را حساب کرده بود و حقیر اینطور متوجه شدم که بخشی از آن وجه خمس برای اموری ضروری در مشهد مقدس صرف تهیه منزل و کمک خرجی بعضی از آبرومندان و اهل ولاء شد چه گرفتاری ها که حل شد چه قرض ها که اداء گشت بعد از مدتی این شخص در مشهد مقدس در جوار ملکوتی علی بن موسی الرضا علیه السلام منزلی خریدند که تا این مطلب را به حقیر گفتند در قلبم گذشت و اینطور معلوم شد که این خرید منزل و همجواری در محضر امام رضا علیه السلام که از توفیقاتی است که نصیب هر کسی نمی شود، از عنایات حضرت بخاطر همان پرداخت خمس بوده است و این تازه دنیاست و خدا می داند که چه آثار و برکاتی در آخرت که همه از بی پناهی و بی منزلی سرگردان و حیران هستند داشته باشد همانطور که امام رضا علیه السلام فرمودند: خمس پس انداز شماست در فردای قیامت.

 

 

سیدنا الاستاد می فرمودند:

 

 

هر عملى یک چیزى تولّد میکند و میزاید، و هر درختى یک میوه اى میدهد، و هر میوه هم ثمرى و اثرى دارد، تا برود به جلو. در عالَم تکوین خداوند براى هر چیزى یک اثرى خلقت فرموده اس‏ت روزه اثرى دارد دروغ و زنا و غیبت اثراتى دارند. هر عمل زشت و نیک اثرى دارد، و این اثرات را خداوند در عالم تکوین بر آنها قرار داده است. اثرى که بر صله رحم مترتّب میگردد طول عمر است. انفاق در راه خدا موجب زیادى خیر و برکت است. ترک انفاق موجب تنگى معیشت و گرفتارى است. اینها آثارى است که خداوند عزّ و جلّ بر نفس اعمال مترتّب نموده است.

 

 

تصور اینکه پرداخت خمس و وجوه شرعی و انفاق در راه خدا از مال انسان کم می کند مخالف با صراحت قرآن و کلام خدا و اقتضاءات عالم توحید است نشانه ای از ضعف در ایمان است.

مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمودند: وقتی انفاق، در راه خدا و به انگیزه تحصیل رضای او باشد، نموّ و زیادشدن آن از لوازم لاینفک آن خواهد بود. (حکمت زلال ص 95)

 

 

مرحوم آیت الله بهجت رحمة الله علیه می فرمودند: من تا بحال ندیدم کسی بخاطر پرداخت خمس مالش کم شده باشد.

 

 

در روایت است که گروهی از اهالی خراسان به حضور امام رضا علیه السلام شرفیاب شدند و از حضرتش خواستند خمس اموالشان را به آنان ببخشد . حضرت فرمود: این چه نیرنگی است؟! با زبان اظهار دوستی میکنید و حقی که خداوند آن را برای ما قرار داده و ما را مخصوص به آن نموده ، یعنی خمس را از ما دریغ می ورزید. آنگاه حضرت سه بار فرمود: برای هیچ کدام از شما خمس را حلال نمی گردانم.

 

 

امام زمان علیه السلام در این زمینه می فرمایند: کسی که خمس مالش را نمی پردازد ملعون است. (وسائل الشیعه، ج6، ص 386)

 

 

حقیر قبلا مقاله ای با نام "خمس، صلۀ وصل بندگان خالص خدا" به رشته تحریر درآورده ام و در سایت گوهر معرفت منتشر شده است اما مزید بر آن در تبیین مساله خمس با ذکر مثال و بیانی قابل پذیرش پاسخ سوال را تقدیم می کنم.

 

 

فرض کنید سرمایه داری پیدا شد به کسی که هیچ آه در بساط ندارد و اصلا سرمایه ای ندارد بگوید من سرمایه ای قابل توجه به شما می دهم که با آن کار کنی یعنی سرمایه از من و کار از تو آنگاه می گوید برای این اشتراک قراردادی را تنظیم کنیم و چند نکته را در مفاد قرارداد باید بنویسیم و به آن پایبند باشیم

 

 

اول: شما تمام مخارج و هزینه های زندگی ات را هر چه که هست (خانه ، ماشین ، خرج زندگی ، تحصیل ، خوراک ، مسافرت ، تفریح) از سود سرمایه ای که من در اختیارت می گذارم بردا.

 

 

دوم: آخر سال بعد از کم کردن تمام آن مخارجی که در بند اول آمد اگر چیزی از سود (نه از اصل سرمایه) باقی ماند تقسیم کنیم و 80 درصد سود مال تو و فقط بیست درصدش مال من باشد.

 

 

سوم: آن 20 در صدی هم که من سرمایه گزار برمی دارم آن را برای خودم هزینه نمی کنم بلکه در کارهای خیر برای جوانان و نیازمندان دیگر (مانند خودت) صرف می کنم

 

 

(نکته ای که خیلی باید مورد توجه و دقت قرار گیرد آنکه این صاحب سرمایه بر این جوان و شخص کارگزار اصلا حق حیات دارد یعنی این جوان نه فقط زندگی بلکه جانش را مدیون آن سرمایه گزار است)

 

 

حال سوال این است که اگر این مثلا جوان کارگزار علاوه بر آن 80 درصد بعد از کثر همه مخاجرش آن بیست درصد را هم به صاحب سرمایه ندهد (صاحب سرمایه ای که هم حق حیات بر گردن این جوان دارد هم سرمایه داده) این آیا نهایت بی انصافی و به دور از جوانمردی و مردانگی نیست؟ افکار عمومی چه قضاوتی درباره این کارگزار می کند؟

 

 

قطعا همه اعتراف دارند که این امر خلاف مروت و مردانگی است.

 

 

حال گوییم: مگر غیر از این است که خدای متعال در حق بندگانش بسیار بالاتر از آن صاحب سرمایه است؟ ما عین آن مثال را در مورد خمس با استفاده از آیات قرآن ثابت می کنیم:

 

 

اول: تمام سرمایه ها و همه چیز ما مال خداست و ما نیست.

 

 

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‏. (طه : 6)

 

 

(هر چه در آسمانها و زمین و بین آنها و زیر کره خاک موجود است همه ملک اوست)

 

 

دوم: ما هیچ نمی دانستیم و هیچ نداشتیم روزی که به دنیا آمدیم هیچ قدرت و توانایی نداشتیم حتی قدرت دور کردن یک پشه را از خود نداشتیم.

 

 

وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. (النحل : 78)

 

 

(و خدا شما را از بطن مادران بیرون آورد در حالى که هیچ نمى‏دانستید و به شما گوش و چشم و قلب اعطا کرد تا مگر (دانا شوید و) شکر (این نعمتها) به جاى آرید.

 

 

سوم: خدای ما خدایی است که حق حیات بر ما دارد جان و تمام اداراکات و داشته هایمان از اوست

 

 

اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ. (الروم : 54)

 

 

(خدا آن کسى است که شما را در ابتدا از جسم ضعیف (نطفه) بیافرید آن گاه پس از ضعف و ناتوانى (کودکى) توانا کرد و باز از توانایى (و قواى جوانى) به ضعف و سستى و پیرى بر گردانید، که او هر چه بخواهد و مشیّتش تعلق گیرد مى‏آفریند، و او دانا و تواناست.)

 

 

چهارم: خدای متعال نعمت هایش را در اختیارما گذاشت تمام موجوداتش را ملزم به خدمت ما نمود و ما را در استفاده از آنها آزاد گذارد

 

 

اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ. (إبراهیم : 32)

 

 

(خداست آن که آسمانها و زمین را آفرید و باران را از آسمان فرو بارید تا بدان انواع ثمرات و حبوبات را براى روزى شما برآورد، و کشتى‏ها را مسخر شما کرد تا به امر او به روى آب دریا روان شود و نهرها را (به روى زمین) به اختیار شما جارى گردانید)

 

 

پنجم: هر گونه هزینه و استفاده و نیازی را که داشتیم از نعمت هایش برایمان حلال شمرد 

 

 

فَکُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلالاً طَیِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (الأنفال : 69)

 

 

(پس اکنون از هر چه بدست آوردید بخورید حلال و گواراى شما باد، و خداترس و پرهیزکار باشید، که خدا آمرزنده و مهربان است‏)

 

 

ششم: آنگاه فرمود: فقط 20 درصد اضافه را به عنوان خمس برگردانید

 

 

وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ... (الأنفال : 41)

 

 

و (اى مؤمنان) بدانید که هر چه سود و فایده برید خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او

 

 

هفتم: خدا می فرماید: حتی آن 20 درصدی هم که سهم من است برای استفاده دیگران و هم نوعان و نیازمندان صرف می کنم نه برای خودم

 

 

... وَ لِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ. (الأنفال : 41)

 

 

(و یتیمان و فقیران و در راه سفر ماندگان (از خاندان او) است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده خود (محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) در روز فرقان، روزى که دو سپاه (اسلام و کفر در جنگ بدر) روبرو شدند نازل کرده‏ایم ایمان آورده‏اید، و خدا بر هر چیز تواناست)

 

 

حال همانطور که در آن مثال گفتیم بسیار به دور از انصاف و جوانمردی و نزاکت است که در بازگرداندن آن 20 درصد کوتاهی کنیم!

 

 

گاهی ما نقطه مبدا را به حساب نمی آوریم و فقط خود و زور بازو و کار کردن و زحمتی که کشیدیم را می بینیم که البته کسی منکر زحمت و حرکت انسان نیست اما صحبت در این است این جان را چه کسی به ما داد؟ این زمین و سرمایه از کجا آمد؟ قدرت در دست در فکر از کجاست؟ این تفکر که خود را از توحید منقطع کنیم همان تفکر قارونی است

 

 

إِنَّ قَرُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسىَ‏ فَبَغَى‏ عَلَیْهِمْ  وَ ءَاتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَِهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلىِ الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ  إِنَّ اللَّهَ لَا یحُبُّ الْفَرِحِینَ(76) وَ ابْتَغِ فِیمَا ءَاتَئکَ اللَّهُ الدَّارَ الاَخِرَةَ  وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا  وَ أَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ  وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فىِ الْأَرْضِ  إِنَّ اللَّهَ لَا یحُبُّ الْمُفْسِدِینَ(77) قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ عِندِى  أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثرَ جَمْعًا  وَ لَا یُسْلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ(قصص: 78)

 

 

(همانا قارون یکى از (ثروتمندان) قوم موسى بود که بر آنها طریق ظلم و طغیان پیش گرفت و ما آن قدر گنج و مال به او دادیم که بر دوش بردن کلید آن گنجها صاحبان قوّت را خسته کردى، هنگامى که قومش به او گفتند: آن قدر مغرور و شادمان (به ثروت خود) مباش که خدا هرگز مردم پر غرور و نشاط را دوست نمى‏دارد. (76) و به هر چیزى که خدا به تو عطا کرده بکوش تا (ثواب و سعادت) دار آخرت تحصیل کنى و لیکن بهره‏ات را هم از (لذّات و نعم حلال) دنیا فراموش مکن و (تا توانى به خلق) نیکى کن چنان که خدا به تو نیکویى و احسان کرده و هرگز در روى زمین فتنه و فساد برمینگیز، که خدا مفسدان را ابدا دوست نمى‏دارد. (77) قارون گفت: این مال و ثروت فراوان به علم و تدبیر خودم به من داده شد! آیا ندانست که خدا پیش از او چه بسیار امم و طوایفى را که از او قوت و ثروت و جمعیتشان بیشتر بود هلاک کرد؟ و هیچ از گناه بدکاران سؤال نخواهد شد بلکه یکسر به دوزخ روند)

 

 

ما یادمان می رود که صاحب سرمایه اوست ما بنده ایم و بنده از خودش هیچ ندارد

 

 

یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ. (فاطر : 15)

 

 

(اى مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بى‏نیاز و غنىّ بالذّات و ستوده صفات است)

 

 

حکایات و قصصی که از حیث سند قطعی بوده در باب انفاق مخصوصا خمس و آثار آن در کتاب های موثق بسیار ذکر شده است که نقل آنها هر گونه شک و شبهه ای را از قلب می زداید و آرامش را جایگزین می نماید و امید را در دل ها زنده می نماید که ما در اینجا فقط به نقل یک حکایت اکتفا می کنیم

 

 

این داستان مربوط است به حاج علی بغدادی که مرحوم محدث حاج شیخ عباس قمی رحمة الله علیه در کتاب مفاتیح الجنان بعد از زیارت امام کاظم و امام جواد علیه السلام از استادشان حاجی نوری، نقل می کند. مرحوم حاجی نوری مولف کتاب نجم الثاقب می گوید: در کتاب نجم الثاقب اگر داستانی غیر از این داستان نباشد در عظمت این کتاب کافی است.

 

 

این داستان چنان محکم و موثق است که عده ای از فقها برای وجوب خمس شریعت و زمان غیبت امام زمان علیه السلام به آن استشهاد می نمایند.

 

 

«حاج علی بغدادی» از کسانی بوده که به زیارت امام عصر علیه السلام مشرف شده‌اند. این شخص از علما نبود. با سواد هم نبود. مردی بود که در بغداد کارگاه پارچه‌بافی داشت و همان جا مقیم بود.

 

 

تقریبا 200 سال پیش، 80 تومان ارزش زیادی داشت. حاج علی بغدادی می گوید: 80 تومان خمس به گردنم بود برای ادای دینم از بغداد حرکت کردم و به نجف رفتم. آنجا علما و فقهای بزرگواری را که می‌شناختم مرحوم شیخ انصاری و دو نفر دیگر بودند که نفری 20 تومان به آقایان دادم، 20 تومان در ذمه‌ام ماند. خواستم به بغداد برگردم و به کاظمین بروم و آنجا خدمت مرحوم شیخ محمد حسن کاظمینی بدهم. او هم از فقهای بزرگ بود. به کاظمین رفتم و دینم را ادا کردم و 20 تومان را به ایشان دادم و برگشتم. شب جمعه هم بود.

 

 

ایشان فرمودند: شب جمعه است در کاظمین بمان. گفتم: نه، چون کارخانه دارم و من هر هفته، عصر پنجشنبه به کارگرها پول می‌دهم، باید برگردم. از کاظمین تا بغداد را پیاده می‌رفتم، چون فاصله‌ زیادی نیست. کمی راه را طی کرده بودم، دیدم مرد بزرگواری از پیش رو به سمت کاظمین می‌آید، وقتی به من رسید من او را نمی‌شناختم، دیدم با چهره‌ باز به من سلام کرد، بغل باز کرد و مرا در آغوش گرفت و بوسید. تعجب کردم که با اینکه او را نمی‌شناسم به این زودی با من گرم گرفت. من هم او را بوسیدم. بعد اسم مرا برد و گفت: حاج علی کجا می‌روی؟ گفتم: می‌خواهم به بغداد بروم. به من فرمود: نه امشب شب جمعه است، برگرد برای زیارت! تا گفت برگرد مثل اینکه اختیار از من سلب شد و همراهش برگشتم. همین طور که با هم می‌آمدیم و صحبت می‌کردیم، به من گفت: زیارت کن تا من شهادت دهم که تو از محبان جدم امیرالمؤمنین هستی. گفتم: شما مرا از کجا می‌شناسی که من از محبّان جدّ شما هستم؟ سید بود، چون عمامه‌ سبز روشنی بر سرش بود. تبسمی کرد و گفت: کسی که حقش را به او می‌رسانند، رساننده‌ها را نمی‌شناسد؟

 

 

این جمله عجیب است. چون در زمان غیبت است و می‌گوید: آیا کسی که حقش را به او برسانند آن رساننده‌‌ها را نمی‌شناسد؟ کدام حق؟

 

 

فرمود: آن که بردی در نجف به وکلای من دادی و در کاظمین هم به شیخ محمد حسن، وکیل من دادی، تعجب کردم، گفتم: آنها وکلای شما هستند؟ فرمود: بله، من متحیر شدم که این آقا از کجا مرا می‌شناسد و از کار من خبر دارد و چرا می‌گوید: وکلای من؟ به رواق که رسیدیم، نزدیک در حرم ایستاد و به من گفت: اذن دخول بخوان، گفتم: من سواد ندارم. فرمود من بخوانم؟ گفتم: بفرمایید شروع کرد به اذن دخول خواندن: السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا امیر المؤمنین... .

 

 

همین طور اسم 14 معصوم را تا امام یازدهم ذکر کرد، بعد رو به من کرد و گفت: تو امام زمانت را می‌شناسی؟ گفتم: چرا نمی‌شناسم. فرمود: به او سلام کن: گفتم: السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان یا حجة بن الحسن! این را گفتم، رو به من کرد و فرمود: و علیک السلام و رحمة الله و برکاته.

 

 

بعد وارد حرم شدیم، فرمود: برایت زیارت بخوانم؟ گفتم: بخوانید. فرمود: کدام را بخوانم؟ گفتم: هر کدام که معتبرتر است. فرمود: امین الله را می‌خوانم. زیارت امین الله را خواند. در همین حال دیدم چراغ‌های حرم روشن شد ولی می‌دیدم که حرم به نور دیگری روشن است و این چراغ‌ها مثل شمعی در مقابل آفتاب است. بعد مؤذن‌ها اذان گفتند و نماز جماعت برپا شد. فرمود: برو در صف جماعت شرکت کن. من داخل صف شدم و دیگر او را ندیدم. و آنجا بود که متوجه شدم آن سید مولایم صاحب الزمان علیه السلام بوده و من او را نشناختم.

 

 

همیشه پبرامون مسائل مادی شبهاتی مطرح است و ذهن را مشوش می نماید و چه بسا موجب غفلت و یا خدایی ناکرده استکبار می گردد و سرّ آن پر واضح است چرا که نفس میل به زیاد شدن و فزونی دارد و امری مانند انفاق در مسیر خلاف آن است لذا درصدد مخالفت و توجیه بر می آید و شیطان هم دست بکار شده حسابی کمک رسانی می کند. 

 

 

یکی از آن القائات نفسانی و شیطانی این است که گفته می شود برای پرداخت خمس به هیچ کسی اعتماد نداریم و کسی را که امانتدار باشد نمی شناسیم که باید گفت:

 

 

اینکه بگوییم هیچ کس را قبول نداریم باید یک مشکلی در نفس خودمان جستجو کنیم اینطور نیست که در زمان ما هیچ عالم متقی و مورد قبولی نباشد و خلاصه با این القاء و وسوسه نمی توانیم از پرداخت خمس پرهیز نماییم چرا که این وجه مال امام زمان علیه السلام است و همانطور که دیگران را صالح در تصرف آن نمی دانیم خود هم نمی توانیم در آن تصرف کنیم و تا وقتی این مال در نزد ما باشد و از پرداختش استنکاف کنیم خلاف امانتداری و صداقت رفتار کرده ایم تا جاییکه روایات چنین شخصی را دزد محسوب می کنند.

 

 

نمی شود خدای متعال امر مردم را در مورد واجبات و اصلی ترین فرائض بلاتکلیف گذاشته و آنها را سرگردان نماید اگر مردم هستند اگر نیازمندان هستند که هستند پس معلوم می شود اشخاصی هستند که باید مال امام زمان علیه السلام را به دستشان بسپاریم و اینکه خدایی ناکرده اگر مواردی اتفاق افتاده که نسبت به این مال امانتداری نشده است باز تکلیف را از ما ساقط نمی کند و هیچ عذری از این حیث در پرداخت نکردن نیست باید در این رابطه تلاش و جستجو کرد و بالاخره شخص امانتدار و کسی را که مُجاز به دریافت است پیدا نمود و بعد از تحقیق و اطمینان بنا را بر حسن ظن گذاشت و اعتماد کرد و این را هم بدانیم شیطان اینجا خوب کار می کند تا وانمود کند هیچ کسی مطمئن نیست تا راه انجام واجب را ببندد.

 

 

وقتی دانستیم خمس مال امام زمان علیه السلام است و آن را به شخصی معتمد سپردیم دیگر هیچ حقی درباره سوال از نحوه هزینه و کم و کیف آن نداریم؟ به ما چه مربوط درباره پولی که مال ما نیست سوال کرده یا هر گونه اظهار نظری نماییم ما اگر سهم امام را به اهلش دادیم از آنجا به بعدش خدا می داند و آنها که البته مسئولیت بسیار خطیر و سنگینی است.

 

 

عرض کردیم انفاق برای از بین رفتن تعلقات نفسانی و کوتاه کردن دست شیطان از نفس آدمی است پس نباید روی انفاق تعلق و نشانه و به قول امروزی ها ردّپایی گذاشت و پیگیری نمود و الا معلوم می شود آنقدر تعلق نفسانی به مادیات هست که حتی بعد از پرداخت مال امام علیه السلام رفع ید از آن نکرده و علاقه شان را رها نمی کنند و با سوال و پیگیری و وسواس تعلقشان را حفظ می کنند قرآن این حال را وصف منافقین می داند

 

 

وَ لَا ینْفِقُونَ الَّا وَ هُمْ کَارِهُون‏. (بخشی از آیه 54، از سوره توبه)

 

 

(إنفاق نمى‏کنند مگر از روى کراهت و ناپسندى‏)

 

 

و می فرماید: این گونه انفاق ها هیچ اثری ندارد نور ندارد ذخیره نخواهد شد

 

 

لَنْ یتَقَبَّلَ مِنْکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِین‏. (بخشی از آیه 53 سوره توبه)

 

 

(انفاقی که از روی بی میلی باشد به بهیچوجه پذیرفته نمی شود)

 

 

انشاء الله همه ما موفق به ادراک معارف و علوم و احکام دین اسلام بوده و بدانها عامل باشیم.

 

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.