گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


ملکوتی از حجّ ( کیفیت حجّ و عمره‏‌هاى رسول خدا صلی الله علیه و آله )

یکی از برترین و عالیترین دستورات اسلام مساله حجّ و عمره است که توحید و آثار آن را بر جان نشانده و تثبیت می نماید که از همین روی مورد توجه تمامی انبیاء و اولیای الهی است. در این میان پرداختن به حجّ و عمره رسول خدا صلی الله علیه و آله از نگاه عرفای بالله مهم بوده است که مرحوم علامه طهرانی رضوان الله علیه آن را قلمی کردند. مطالب ایشان با اندکی ویرایش در چند بخش تقدیم می گردد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ملکوتی از حجّ ( کیفیت حجّ و عمره‏‌هاى رسول خدا صلی الله علیه و آله )

 

منبع: امام شناسى تالیف حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه، ج‏6، ص 23

قسمت : اول

پیامبر صلی الله علیه و آله در سال دهم از هجرت، خود عازم حج بیت الله الحرام شدند، و از مدتى قبل در مدینه اعلام و اعلان حج آن حضرت شد. این سفر، سفر عادى نیست، زیرا پیغمبر خدا با تجهیزات کافى براى اداء مناسک حجّ حرکت مى‏کند، تمام زوجات آن حضرت، همراه هستند، و هر کدام در کجاوه‏ها نشسته و با حالت احرام از ذو الحلیفة (مسجد شجره) همراه رسول الله به سوى مکه رهسپارند. اصحاب آن حضرت و ارحام آن حضرت همگى هستند. و از شهر مدینه آنقدر مسلمانان حرکت کرده‏اند که قابل شمارش نیست، زن و مرد، پیر و جوان، غنى و فقیر، قدرتمند و ناتوان، همه و همه احرام بسته و به سوى مکه مى‏روند، بطوریکه در روایات و سیر و تاریخ، یکصد هزار نوشته، و بسیارى یکصد و بیست و چهار هزار نفر ضبط کرده‏اند. و خلاصه مطلب آنکه هر کس بنحوى که ممکن بوده است با رسول الله حرکت کرده، و با کاروان نبوت به راه افتاده است، و غیر از مردمان عاجز و فرتوت و مریض‏هائى که قدرت بر حرکت نداشتند، تمام اهل مدینه در این سفر ملازم پیامبر خدا هستند. وه چه سفرى!

 

سیدنا الاستاد مرحوم علامه آیت‌الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی أعلی الله مقامه الشریف در کتاب نفیس امام‌‌شناسى، جلد ششم، درس هفتاد و ششم‏، کیفیّت حجّ و عمره های رسول خدا صلی الله علیه و آله را چنین ترسیم می‌ فرمایند:

 

 

باید دانست که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعد از هجرت خود از مکه به مدینه فقط یک حجّ بجاى آوردند، و آن همین حجى است که در سال دهم از هجرت بوده است.

 

 

و نیز سه عمره انجام داده‏اند:

 

 

اول: عمره حدیبیه که در آن پس از احرام و حرکت رسول الله و اصحاب، کفار مکه جلوى حضرت را گرفتند و مانع از دخول مکه شدند، و حضرت دستور دادند در همان محل منع و توقف، سرها را بتراشند و شترها را قربانى کنند و از احرام بیرون آیند، و در ضمن معاهده نامه با کفار قریش شرط شد که مسلمانان در سال بعد به مکه روند و عمره به جاى آورند.

 

 

دوم: عمره فضاء که در سال بعد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با اصحاب به احرام عمره، محرم شده و به مکه مکرمه داخل و عمره را بجاى آوردند.

 

 

سوم: عمره ‏اى بود که پس از پایان غزوه حنین چون رسول خدا غنائم جنگ را تقسیم کردند، و از راه طائف مراجعت مى‏کردند، به مکه داخل شده و از جِعرَانَة [1] احرام بستند و یک عمره بجاى آوردند.

 

 

و در بین این سه عمره بین شیعه و سنى اختلافى نیست، و لیکن تواریخ اهل تسنن، براى رسول خدا یک عمره دیگر نیز ذکر مى ‏کنند و مى‏ گویند: آن عمره ‏اى است که رسول الله با حج خود در سنه دهم هجرت انجام داده است، و حج ایشان توام با عمره بوده است، و بنابراین مجموع عمره ‏هاى رسول الله بعد از هجرت به چهار عدد مى ‏رسد. [2]

 

 

ولیکن اکثر اخبار شیعه این مطلب را رد مى‏کند و اثبات مى ‏کند که رسول الله طبق مدارک خود اهل تسنن در حجة الوداع فقط حج بجاى آورده ‏اند، و با آن عمره ‏اى نبوده است. [3]

 

 

گویند: همه آن عمره‏ هاى سه گانه در ماه ذو القعدة الحرام واقع شده است. [4]

 

 

اما آیا حضرت رسول‌ الله قبل از هجرت حج انجام داده ‏اند و یا قبل از نبوت هم حج انجام داده ‏اند؟ چون حج از جمله شرایع حضرت ابراهیم علیه السلام است، و مشرکین قبل از اسلام هم در جزیرة العرب بنا به پیروى از سنت آن حضرت حج را با دخل و تصرفات و تحریفاتى بجاى مى ‏آوردند، این مسئله محل خلاف است.

 

 

ابن کثیر گوید: رسول خدا قبل از نبوت و بعد از نبوت و قبل از هجرت حجّ بجاى مى‌‏آورده‌اند. [5]

 

 

ابن‌سعد گوید: از روزى که رسول خدا به مقام نبوت برانگیخته شدند تا آن روزى که خداوند، آن حضرت را به سوى خود برد و قبض روح نمود، غیر از یک حج که همان حجة الاسلام در سال دهم از هجرت باشد انجام ندادند، و ابن عباس را ناخوشایند بود که بگویند: این حج حجة الوداع است، و مى‏گفت: حجة الاسلام است. [6]

 

 

ابن‌برهان حلبى شافعى گوید: از وقتی که رسول الله به مدینه هجرت کردند، غیر از این حجة الوداع حجى انجام ندادند، و اما قبل از هجرت سه حجّ بجاى آوردند و گفته شده است: دو حج و آن دو حجى است که انصار مدینه در عقبة با آن حضرت بیعت کردند.

 

 

و در کلام ابن اثیر آمده است که آن حضرت قبل از هجرت همه ساله حج مى‏کرده‏اند. و در کلام ابن جوزى آمده است که آن حضرت قبل از نبوت و بعد از نبوت بقدرى حج نموده ‏اند که حساب آن را غیر از خداوند کسى نداند. [7]

 

 

ابن شهر آشوب گوید: بخارى گفته است رسول خدا قبل از نبوت و بعد از نبوت به قدرى حج نموده ‏اند که مقدارش معلوم نیست، و بعد از هجرت غیر از حجة الوداع حج دیگرى را نکرده‏ اند. و جابر بن عبد الله انصارى گفته است: رسول خدا سه حج کرده‏اند: دو تا قبل از هجرت و یکى بعد از هجرت که حجة الوداع‏ است. و علاء بن رزین و عمرو بن یزید از حضرت صادق علیه السلام آورده‏ اند که فرمود: رسول خدا بیست حجّ بجا آورد. و طبرى از ابن عباس آورده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم چهار عمره: حدیبیة و قضآء و جعرانة و عمره ‏اى که با حجشان نمودند بجاى آوردند. اما معاویة بن عمار از حضرت صادق علیه السلام آورده است که: رسول الله سه عمره جدا جدا انجام داده ‏اند: حدیبیة و قضآء و جعرانة، و ده سال در مدینة توقف کردند و سپس حجة الوداع را انجام دادند و على بن أبى طالب را در روز غدیر خم به امامت نصب نمودند. [8]

 

 

در «کافى» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام آورده است که رسول الله بعد از ورود به مدینه یک حجّ بیشتر نکردند ولى در مکه با قوم خود حج ‏هاى بسیارى بجاى آورده‏اند. [9]

 

 

و نیز در «کافى» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام آورده است که رسول خدا بیست حج بجاى آورده‏اند. [10]

 

 

و در «علل الشرایع» با سند خود از حضرت صادق علیه السلام روایت مى‏ کند که چون سلیمان بن مهران خدمت آن حضرت عرض کرد: چند حج رسول خدا بجاى آورده‏ اند؟ حضرت در پاسخ گفتند: بیست حج در پنهانى و مخفیانه، و چون در هر نوبت از حج از مِأزَمَیْن‏ [11] عبور مى ‏کرد پیاده مى‏ شد و بول مى ‏کرد. سلیمان مى‏ گوید: گفتم به چه علت در مازمین پیاده مى ‏شد و بول مى‏ کرد؟!

 

 

حضرت گفتند: به جهت آنکه آنجا اولین مکانى بود که بت‏ پرستى رواج یافت، و از سنگ کوه آنجا قطعه ‏اى را برداشته، و بت هبل را تراشیده بودند، همان بتى که على بن أبى طالب آن را از بام کعبه به زیر انداخت در وقت ظهور اسلام و علو قدرت رسول الله، و پیغمبر خدا امر کردند که آن را در زیر در ورودى باب بنى شیبة دفن کردند تا چون مردم داخل مى‏ شوند، آن را در زیر قدم خود بگیرند و از این روست که دخول از باب بنى‌شیبه مستحب شده است. [12]

 

 

البته اشکالى که در حج هاى رسول الله قبل از هجرت به نظر مى‏ رسد، دو چیز است: اول از جهت مکان، و آن اینکه قریش در موسم حج از حرم خارج نمى ‏شدند، و در ضمن اداء مناسک از مزدلفه به عرفات نمى ‏رفتند و مى ‏گفتند: قریش که از اعاظم مردم به شمار مى ‏آیند، نباید از حرم خارج شوند. و مى ‏دانیم که یکى از اعمال حج، وقوف به عرفات است.
در اینجا روایات بیان مى ‏کند که رسول الله در ضمن حجشان به عرفات مى‏رفته ‏اند، و با سایر طبقات مردم که از غیر قریش بوده ‏اند، و در عرفات وقوف مى‏کرده‏ اند، وقوف نموده و سپس به مشعر الحرام و مزدلفه مى ‏آمدند.

 

 

دوم از جهت زمان، و آن اینکه اعراب جاهلى براى آنکه پیوسته زمان حج در زمان معتدلى واقع شود که هوا ملایم باشد، در هر سال زمان حج را چند روز از حساب ماه هاى قمرى که میزان براى اعمال است به تاخیر مى ‏انداخته‏اند، و این عبارت است از نسى‏ء که قرآن آن را زیادى کفر خوانده است. و بنابراین در تمام سنوات حج، حج در غیر موقع و زمان مشخص خود واقع مى‏ شد، مگر در سى و سه سال یکبار، که مطابق با همان زمان ماه هلالى و موقع مشخص خود در نیمه اول ماه ذو الحجة الحرام مى‏شد. و این مطابقه فقط در سنه حجة الوداع است که رسول الله حجّ بجاى آورده. و همان طوری که خواهیم دید، رسول خدا در ضمن خطبه خود حج را به همان طریقه واقعى خود برگردانیده و اعلان موقع مشخص خود را با ترک نسى‏ء در نیمه اول شهر ذو الحجة نمودند.

 

 

و بنابراین اصل، اگر رسول خدا از سى و سه سال مانده به سنه حجة الوداع یعنى ده سال مانده به نبوت مى ‏خواستند حجّ با مردم انجام دهند، مى ‏بایست آن را در غیر موقع معین خود بجاى آورند و مبتلا به تاخیر و نسى‏ء گردند، که البته این امر از آن حضرت با وجود آیه قرآن که آنرا از کفر مى‏ شمارد صادر نمى ‏شد. و بنابراین باید گفت: آن حضرت حج را خود به تنهایى در موقع مقرر انجام مى ‏داده‏اند.

 

 

و بر این اساس علاوه بر روایتى را که از «علل الشرایع» نقل کردیم، روایاتى دیگر وارد است که صراحت دارد بر اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم، حج ‏هاى خود را در پنهانى انجام مى ‏داده ‏اند. چنان که در «کافى» از سهل، از ابن فضال، از عیسى فرآء، از ابن ابى یعفور، از حضرت صادق علیه السلام روایت مى ‏کند که قال: حج رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عشرین حجة مستسرة کلها، یمر بالمازمین فینزل فیبول. [13]

 

 

 ( رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بیست حج در پنهانى گزاردند، که در هر یک از آنها از مازمین عبور مى ‏کردند و پیاده مى‏ شدند و بول مى‏کردند) . و علیهذا اشکال اختلاف موقف نیز حل خواهد شد.

 

 

جمهور از عامه گفته‏ اند: حج در سنه ششم از هجرت واجب شد، و رافعى در کتاب «سیر» خود آن را صحیح شمرده است، و نووى از او پیروى کرده است. [14]

 

 

و بعضى گفته ‏اند در سنه نهم واجب شد، و بعضى در سنه دهم گفته ‏اند، و این قول را ابو حنیفه اختیار کرده است، و بر همین اساس قائل به وجوب فورى شده است، و بعضى قبل از هجرت گفته‏ اند، و این گفتار غریبى است. [15] .

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

 

پی نوشت ها:

 

 

[1] جِعرَانَة و جِعْرَّانَة به کسر جیم و سکون عین؛ و به کسر عین و فتحه راء مشدّده، هر دو قسم صحیح است.

 

 

[2] «البدایة و النّهایة» ج 5، ص 109 و ص 114؛ و «مناقب» ابن شهرآشوب از طبرى از ابن عبّاس ج 1، ص 121.

 

 

[3] در «کافى» با سند خود از حضرت صادق علیه السّلام روایت مى‏کند که: اعتمر رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم ثلاث عُمَر مفترقات: عمرة فى ذى القعدة أهَلَّ من عَسْفان و هو عمرة الحَدبیّة، و عمرة أهَلَّ من الجُحْفة و هى عمرة القضاء و عمرة أهَل من الجِعرانَة بعد ما رجع من الطائف من غزوة حنین. ( «کافى»، جلد چهارم از فروع، ص 251). و امّا روایتى را که در «بحار الانوار» ج 6، ص 666 از «خصال» صدوق و «أمالى» طوسى ذکر مى‏کند از ابن عبّاس که رسول خدا چهار عمره انجام داده‏اند و یکى از آنها با حجّشان بوده است، قابل اعتماد نیست.

 

 

[4] «البدایة و النّهایة»، ج 5، ص 109، از بخارى و مسلم و احمد.

 

 

[5] «البدایة و النّهایة»، ج 5، ص 109.

 

 

[6] «الطبقات الکبرى»، ج 2، ص 173.

 

 

[7] «سیره حلبیّه»، ج 3، ص 289.

 

 

[8] «مناقب» ابن شهرآشوب، طبع سنگى، ج 1، ص 121.

 

 

[9] «فروع کافى» ج 4، ص 244. و «الوفاء بأحوال المصطفى»، ج 1، ص 209.

 

 

[10] «فروع کافى» ج 4، ص 245.

 

 

[11] مِازَمْ راه باریک و تنگ بین دو کوه را گویند؛ و از همین جهت موضعى را که بین عَرفات و مَشعر است و راه باریک مى‏شود مِأزَمَیْن گویند.

 

 

[12] «علل الشّرایع» ج 2، ص 450.

 

 

[13] «فروع کافى» جلد 4، ص 251 و ص 252.

 

 

[14] در «شَذرات الذّهب» ج 1، ص 13 این قول را قبول کرده است.

 

 

[15] «سیره حلبیّه» ج 3، ص 289. و ملّخصاً در «نهایه» ابن کثیر در ج 5، ص 109 آورده است‏

 

 

 

 

 

                     

 

 

                       

 

 

                       

 

 

                       

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.