پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز جنگ خندق (احزاب) درباره أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: «شمشیر على در روز خندق از عبادت جنّ و انس تا روز قیامت بالاتر است.» تفسیرهای گوناگونی برای این عبارت پیامبر شده است، که در این میان دیدگاه توحیدی و عرفانی حضرت علّامه طهرانی رحمة الله علیه بسیار آسمانی و پرمحتواست
تفسیر آسمانی علّامه طهرانى درباره روایت ضربةُ علیٍ... در جنگ أحزاب
منبع: اسرار ملکوت، ج3، ص: 124، تالیف حاج سیّد محسن طهرانی رحمة الله علیه
در زمان سابق سنواتى که مرحوم علّامه والد (آیت الله حاجّ سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی)- رضوان الله علیه- در طهران اقامت داشتند، روزهاى اعیاد و شهادت هاى معصومین علیهمالسّلام صبح ها در منزل مجلس ذکر و احیاء مآثر اهلبیت رایج و دارج بود. در روز عید غدیر پس از اتمام وعظ و مدیحه، یکى از تجّار محترم بازار که با علما و مراجع و اهل منبر زیاد حشر و نشر داشت، رو کرد به مرحوم والد و عرض کرد: حضرت آقا، من سؤالى دارم راجع به فرمایش رسول خدا به أمیرالمؤمنین در جنگ خندق، و این سؤال را از خیلى پرسیده ام امّا دلم آرام نگرفته است. حال مى خواهم از شما بپرسم؛ و آن این است:
پیامبر اکرم در روز جنگ خندق پس از کشته شدن عمرو بن عبدود درباره أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: «ضربة علىّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین؛ شمشیر على در روز خندق از عبادت جنّ و انس تا روز قیامت بالاتر است.»
آن مرد محترم مى گفت: علّتى را که همه براى این عبارت ذکر مى کنند به اهمیت آن روز و خطرى که اسلام را جدّاً تهدید مى نمود برمى گردد، و اگر ضربت أمیرالمؤمنین علیهالسّلام در آن روز نبود دیگر اثرى از اسلام و مسلمین باقى نمى ماند، و به عبارت دیگر: جنگ، جنگ سرنوشت بود، پس همه عبادت هاى انس و جنّ تا روز قیامت مرهون آن ضربت در آن روز مى باشد.
البته این توجیه ایرادى ندارد و اشکالى بر او وارد نیست و حقیقت امر هم همینطور بوده است. عمرو بن عبدود کسى بود که او را با هزار مرد جنگى برابر مى دانستند؛ یعنى در کارزارها و جنگ هایى که بین قبایل عرب اتّفاق مى افتاد، سیاست گزاران جنگ اوّل هزار نفر را در مقابل او تعیین مى کردند، آنگاه به بقیه افراد دشمن از نظر عِدّه و عُدّه مى پرداختند. و با اینکه او در مکّه نبود و ارتباطى با قریش و مشرکین مکّه نداشت، ولى آنها از او دعوت به عمل آوردند که در این جنگ سرنوشت ساز حضور پیدا کند و کار رسول خدا و اسلام را یکسره نماید؛ فلهذا به این جنگ، "جنگ احزاب" هم مى گویند.
مرحوم والد- قدّس سرّه- اندکى سر را پایین انداختند و سپس فرمودند:
مطلب از اینها بالاتر است، و خیلى هم بالاتر است. أمیرالمؤمنین در آن روز و بلکه در هر روز از ایام حیاتش، در حال اتّصال به مبدأ هستى و ربطیّت محضه قرار داشت، به طورى که هر عمل و تصرّفى که از او سر مى زد، عین هویّت ربطیّه حقّ بود و چیزى از خود نداشت که حتّى به اندازه سر سوزنى میل و خواست او در آن عمل نقش داشته باشد. براى او به اندازه سر سوزنى تفاوت نمى کرد شمشیر عمرو بن عبدود بر سر او فرود آید، یا شمشیر او بر سر عمرو بن عبدود؛ نتیجه جنگ در امروز به نفع اسلام باشد، یا نتیجه آن محو اسلام و مسلمین. اینجا محلّ دقّت و تأمّل است!
او همه چیز را به اراده پروردگار و در ید قدرت و ولایت او مى دید، پس دیگر تبدّل صورت مسأله چه تفاوتى براى او خواهد داشت؟
مگر قبل از ولادت و رسالت رسول خدا، مردم مشرک نبودند و خدا بر احوال و اوضاع آنها ناظر و آگاه نبود؟ و آیا خداوندى خدا قبل از بعثت پیامبر و در زمان حال تفاوتى پیدا کرده است؟ و آیا پیشرفت اسلام و مسلمین مگر غیر از اراده و مشیت پروردگار بوده است؟ و آیا عامل دیگرى غیر از اراده پروردگار در این پیشرفت و توسعه دخالت داشته است؟ پس چه ایراد و چه اشکالى دارد که خواست خدا برگرداندن این امّت به پیش از زمان بعثت رسول الله و رسالت او باشد؟ چه مشکلى پیش خواهد آمد؟!
ایشان مى فرمودند: تصوّر ما بر این است که وقتى رسول خدا سه بار فرمود: «چه کسى حاضر است تا به نبرد با این کافر مشرک برود؟» و هیچ کس از جاى خود نتوانست حرکتى بکند و فقط على مرتضى هر سه بار برخاست و عرض کرد: «یا رسول الله، من آمادهام دفع این کافر را بکنم.» آن حضرت از باطن مى دانست که بالأخره عمرو بن عبدود به دست او کشته خواهد شد؛ ولى مطلب اینچنین نبود.
أمیرالمؤمنین وقتى که برخاست و اعلام آمادگى کرد، اصلًا به مخیله او حتّى خطور هم نکرده بود که عمرو به دست او کشته مى شود، فقط او آماده نبرد با این کافر بود و بس. و احتمال پیروزى و شکست در نفس أمیرالمؤمنین دقیقاً یکسان و به یک اندازه بود، و با توطین نفس بر کشته شدن توسط عمرو بن عبدود پا به میدان حرب گذارد؛ زیرا هر دو قسم را به ید اراده و مشیت خدا مى دید. او در این حال فانى در ذات پروردگار بود، و فانى از خود میل و خواستى ندارد که بر آن اساس فعل و حرکت نماید؛ پس در آن حال على شمشیر نمى زد، تجلّى ذات حق بود که شمشیر مى زد و پیش مى برد. و در کلّ عالم وجود کدام هویّتى مى تواند اینچنین فعل و تصرّفى از خود ظهور و بروز نماید؟!
على علیهالسّلام در آن روز صرفاً مُجرى مشیت پروردگار بود، نه مجرى میل و اراده خود؛ زیرا خود میل و اراده اى نداشت؛ لذا شمشیر او شمشیر حقّ بود نه شمشیر بشر، و ضربت او ضربت پروردگار بود نه ضربت إنس.
بنابراین، نه تنها ضربت على از عبادت انس و جن بالاتر است، بلکه نماز على از نماز انس و جنّ بالاتر است، روزه على، حجّ على، خواب على، بیدارى على و ....
ولى چون مردم نمى توانند سایر موارد را فهم و ادراک کنند، رسول خدا ضربت على را در آن روز از عبادت انس و جن برتر و بالاتر دانسته و اعلام کرده است.
*26 شوال المکرّم، سالروز جنگ احزاب یا همان خندق است. در سال پنجم هجری، تمامی قبایل و احزاب مخالف اسلام برای شکست مسلمانان متحد شدند و سپاهی 10 هزار تا 24 هزار نفری جهت هجوم به مدینه مهیّا کردند. مسلمانان به فرماندهی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) با حفر خندق در دور شهر، از مدینه دفاع کردند. این سپاه، مدینه را به مدت یک ماه محاصره کرد. با این که جوسازی منافقان در داخل مدینه به اوج رسیده بود و یهودیان هم پیمان با مسلمانان، پیمان خویش را نقض کردند ولی سپاه سه هزار نفری اسلام، مقاومت سرسختانه ای از خود به نمایش گذاشت و سرانجام با کشته شدن «عمرو بن عبدود» شجاعترین مرد کفار به دست امام علی (علیه السلام)، مشرکان، روحیه جنگی خود را ازدست داده و با پذیرش شکست به سوی مکه باز گشتند.