گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


(یک آیه عرفان) منشأ بیماری اعتراض و پرخاش به خوبان و خوبی ها چیست؟

خدای متعال در آیات میانی از سوره مبارکه علق می فرماید: عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ﴿5﴾کَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى ﴿6﴾ أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى ﴿7﴾ إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى ﴿8﴾ أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى ﴿9﴾ عَبْدًا إِذَا صَلَّى ﴿علق/10﴾

ای انسان این ما بودیم که تو را از هیچ خلق کردیم این ما بودیم علومی را در اختیارت قرار دادیم که اصلا نمی دانستی! چرا حالا که اندوخته ای از علم یا مال یا هرچیز دیگری پیدا کردی مبدأش را فراموش کردی؟ بدان این فراموشی مبدأ(توحید)، سرچشمه طغیان می شود ؛ درست باید در این آیات دقت کرد! خدای متعال علم را هرگز موجب طغیان نفس و حاجب از حق نمی داند؛ مال و ثروت و یا آسایش و تفریح و ... را هرگز موجب سرکشی نمی داند، بلکه "استغناء و بی نیازی" را علت می داند (ان رآه استغنی) می فرماید: تحصیل علم بکن تا می توانی برای رفاه خود و خانواده ات تحصیل مال بکن، اما مبدأ را فراموش نکن و الا حالت بی نیازی پیدا می کنی و این بی نیازی موجب طغیان می شود؛

ممکن است بپرسید: علامت طغیان نفس چیست؟ از کجا بدانیم نفسمان طاغی شده؟ اصلا طغیان نفس چیست؟

خدای متعال پاسخ را در ادامه آیات بیان می فرماید که لبّ کلام این است که: کسانی که طاغی می شوند یعنی خود را مستقل می بینند بی نیاز می دانند به نفس خود اعتماد می کنند، به زمین و زمان ایراد می گیرند! بیشتر از همه، وقتی به کارهای خوب دیگران که اصلا خود و عملشان آزاری هم برایشان ندارد، ایراد می گیرند این برترین علامت طغیان نفس است؛

نماز می خوانند ایراد میگیرید! روزه می گیرند سختی اش را خودشان تحمل می کنند شما ایراد می گیرید! از مال خودشان انفاق می کنند احسان می کنند اطعام می دهند شماها ایراد می گیرید! زیارت می روند نگران می شوید این بدبختی ها علامت طغوای نفس است در مقابل، مومن، تقوای نفس دارد از هرچه خوبی است نفسش خوشحال می شود خود را همراه می کند چون فطرتش متصل به مبدا است این را فراموش نمی کند.

بله انسان وقتی آن فطرت توحیدی را دفن کند، یعنی مبداش را فراموش نماید، خود را بی نیاز می‌ بیند درنتیجه وقتی بی‌نیاز دید طغیان می‌کند. طغیان او هم به این است که به انسان خوب به اولیای الهی به دستورات دین پرخاش می‌کند. 

در احادیث آمده است: "ابو جهل" از اطرافیان خود سؤال کرد: آیا محمد در میان شما نیز (براى سجده) صورت به خاک مى ‏گذارد؟ گفتند: بله،

گفت: سوگند به آنچه ما به آن سوگند یاد مى ‏کنیم، اگر او را در چنین حالى ببینم با پاى خود گردن او را له مى‏ کنم!

به ابوجهل گفتند: ببین، او در آنجا مشغول نماز خواندن است! ابوجهل حرکت کرد تا گردن پیامبر صلی الله علیه و آله را زیر پاى خود بفشارد، ولى هنگامى که نزدیک آمد عقب نشینى کرد و با دستش گویى چیزى را از خود دور مى‏ کرد!، به او گفتند: چرا اینطور شد؟ گفت: ناگهان میان خودم و او خندقى از آتش دیدم و منظره وحشتناک و همچنین بال و پرهایى مشاهده کردم! در اینجا پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به کسى که جانم در دست او است اگر به من نزدیک شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه می ‏کردند و عضو عضو او را مى‏ ربودند! اینجا بود که آیات فوق سوره علق نازل شد (تفسیر" مجمع البیان" جلد 10 صفحه 515)

شاید این تابلو را دیده باشیم و چه بسا ساده از کنارش گذشتیم که "خدا را فراموش نکن" حالا معنایش را می فهمیم که بی نیازی ، فراموشی خداست چه خوب فرمودند: که مساله اصلی خداست یعنی ربط با خدا.

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.