سلام علیکم. بنده، روحیه ی عجیبی دارم که هرازچند گاهی-معمولاً سالی یکبار- نسبت به یکی از دوستانم احساس دلبستگی فراوانی پیدا می کنم و پس از شکل گیری یک سری روابط احساسی صرف- که از چند ماه گرفته تا چند سال به طول می انجامد-، به دلیل جدایی و دوری فیزیکی از آنها، این روابط نیز پایان می یابد. البته ... تقاضا دارم برای درمان بیماری دلم، مرا راهنمایی بفرمایید. پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم. بنده، روحیه ی عجیبی دارم که هرازچند گاهی-معمولاً سالی یکبار- نسبت به یکی از دوستانم احساس دلبستگی فراوانی پیدا می کنم و پس از شکل گیری یک سری روابط احساسی صرف- که از چند ماه گرفته تا چند سال به طول می انجامد-، به دلیل جدایی و دوری فیزیکی از آنها، این روابط نیز پایان می یابد. البته اصلاً خود را در حدی نمی بینم که دلم را تنها، جایگاه حضرت حق و دوستانش بدانم، اما بهر حال، این دلبستگی به غیر او و اینکه به نظر می رسد تنها عامل ایجاد این روابط، پیروی از هوای نفس است، آزارم می دهد. تقاضا دارم برای درمان بیماری دلم، مرا راهنمایی بفرمایید.
پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام و رحمة الله. این روحیه شما حکایت از نفسی لطیف دارد که قابلیّت برای سیر الی الله در او زیاد است و باید نسبت به او مراقب و امانت دار بود و آن را تحت تربیت قرار داد تا به مدارج عالیه از سلوک برسد؛ ان شاء الله تعالی
امام صادق علیه السلام می فرمایند: قلبِ مومن، حرم خداست و در حرم خدا نباید غیر او را راه دهید. ولی این مطلب با محبت و دوستی کسانی که سبقه و صبغه الهی دارند نه تنها منافات ندارد، بلکه قابل جمع و عین توحید و اقتضائات آن است؛ لذا دستور أکید دین مبین اسلام مخصوصا در سیر الی الله، داشتن رفیق ایمانی و سلوکی است.
توحید آن نیست که اقتضائات عوالم نازله آن و مظاهر آن را نفی نماید و بدان بی توجه باشد، توحید آن است که در عین نظر به خدا به تمام مظاهر هم نظر شود در یک کلام یعنی همه چیز را دیدن، اما فانی در خدا و برای خدا همانکه مولا امیر المومنین علیه السلام فرمود: هیچ چیزی را ندیدم الا اینکه خدا را قبل از او و با او و در او مشاهده کردم.
هر سو نگریدم کسی جز تو ندیدم اکنون نگرانم که چرا هر سو نگریدم
محبت به هر چیزی آنگاه که در طول خدا باشد محبت به خداست و جایش در قلب است
یکبار پیامبر صلی الله علیه و آله کودکی را دیدند خیلی از وی خوششان آمد او را صدا زندند و با وی به گفتگو پرداختند سوالاتی کردند تا رسیدند به اینجا که فرمودند: مرا بیشتر دوست داری یا خدا را؟ عرض کرد یا رسول الله شما را هم بخاطر خدا دوست دارم. پیامبر از این جواب بسیار خوشنود شدند و آن کودک را مورد تفقّد قرار دادند و رو کردند به اصحاب و فرمودند: کودکانتان را اینگونه تربیت نمایید.
محبّت به استاد همین است، محبت به رفیق هم همین است، محبت به همسر و فرزند هم باید همین باشد و الا موجب انحراف می شود کما اینکه خدای متعال در قرآن در چند جا از فرزند تعبیر به فتنه و بلا آورده است یا آنجا که محبت و دوستی و همنشینی با رفیق را موجب سقوط در جهنم دانسته است که سرّش در محبتی است که در عرض خدا باشد که می شود حجاب و عقاب؛ حال در این معنا دیگر فرقی بین امام معصوم و همسر و رفیق نیست که حتی اگر امام را در عرض خدا دوست داشته باشیم می شود عین شرک و ظلمت و انحراف.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ... (البقرة : 165)
(و بعضى از مردم کسانى هستند که محبت غیر خدا را در دل خود جای می دهند و آنها را مانند خدا در عرض خدا دوست میدارند و به آنها عشق می ورزند...)
اما در مقابل اگر محبت به سنگ ریزه ای در طول محبت به خدا باشد، همین می شود محبت به خود خدا که عین عبادت است که مرحوم قاضی رحمة الله علیه می فرمود: من از اشعار سعدی این بیت را خیلی دوست دارم که می گوید:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
این نگاه در مظاهر عالم وجود باید در تمام کارهای ما بیاید این حقیقت توحید است که همه را برای خدا بخواهیم و بخوانیم و عشق بورزیم.
چقدر خوب است که انسان در تمام آنات و در تمام کارهایش یک لحظه از خدا غافل نشود همیشه با او باشد.
به یاد دارم در مجلس عقد یکی از رفقا، وقتی مرحوم سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف خطبه عقد را جاری کردند، رو کردند به آقای داماد و فرمودند: آقا بروید و عشقتان را زیاد کنید! همه از جمله حقیر وقتی این جمله را شنیدیم در ذهنمان محبت و عشق به خدا خطور کرد؛ یکمرتبه علامه با صدای بلند فرمودند: آقا عشق به خدا را نمی گویم! بروید عشقتان را به عروس خانم زیاد کنید.
حقیقت کلام علامه روشن است؛ می خواهد بفرمایند: اگر عشق به زن در طول عشق به خدا شد، انسان را سیر می دهد و مکمّل نیمی از دین است. در واقع علامه همان عشق به خدا را فرمود، اما در قالب مقام جمع الجمعی و متناسب با قانون عالم طبیعت و اقتضائات آن و در واقع عرفانی کاربردی.
حتی مرحوم حداد رحمة الله علیه می فرمودند: انسان نباید عشق غیر خدا را در دل راه دهد ولی این عشق های مجازی که دامن برخی را میگیرد اگر قنطره و پلی به سوی حقیقت شود و عاشق را در آتش محبت خدا بیندازد و سر از عشق خدا درآورد کیمیای سعادت نصیبش شده و خیلی ارزش دارد.
پس شاخص برای رفاقت و دلبستگی را باید خدا قرار داد اگر اینگونه است خود به خود معتدل می شود و اگر از حد اعتدال خارج شود، معلوم می شود الهی نیست. توحید بهترین تعدیل کننده است؛ ولایت عالیترین تنظیم کننده امور است؛ استادِ سلوک کارش معتدل کردن و تنظیم نمودن نفس سالک الی الله است، نفس که تنظیم شد خود به خود بر اساس فطرت به سمت عالم علیا صعود می کند.
سالک الی الله باید دلش را پر از عشق به خدا کند آنگاه فقط محبت اولیاء و دوستان و بندگان مخلصش در آن می ماند ولی اگر قلب از محبت خدا خالی شد محبت اغیار الهی هم می آید.
مفضل بن عمر از وجود امام صادق علیه السلام از حقیقت معنای عشق سوال کرد؛ حضرت در جوابش فرمودند:
قَالَ قُلُوبٌ خَلَتْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِه (امالی شیخ صدوق ص668)
(از حضرت ابا عبد اللَّه جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السّلام از محبّت و عشق مجازی و باطل پرسیدم؟ حضرت فرمودند: هر قلبى که از ذکر خدا خالى باشد حقّ تعالى محبّت غیر خودش را به آن مى چشاند.)
ای یک دله و صد دله دل یک دله کن مهر دگران را ز دل خود یله کن
در مرتبه اول از خدا طلب استاد طریق نمایید و به وی دل ببندید و در تحت تربیت او، برای خود رفیقی اختیار نمایید و با شاخصی که عرض شد مراتب اُنس را با وی برقرار نمایید که اگر به استاد یا یک رفیق سلوکی و ایمانی که مدد رسان انسان در کسب مراتب ایمان باشد دل بدهید، خیلی بهتر از آنست که هر از چند گاهی به افراد مختلفی دلبسته شوید؛ این عمل، نفس را از طمأنینه و آرامش خارج می کند و بعد از مدتی در رفتار و حتی گفتار اثر می گذارد، ثبات نفس را از بین می برد و انسان مدام مرتکب عمل و یا کلامی می شود که بعد از مدتی می بیند ناصحیح و اشتباه بوده است، اگر چنین است ریشه اش همان دلبستگی های گوناگون بوده و نفس را در پریشانی و حیرت قرار می دهد.
مرحوم علامه می فرمودند: انسان نباید گوشت قربانی باشد هی یک نفر بیاید بخشی از آن را با خود ببرد.
دوم: بهترین شاخص برای اینکه بدانیم رفاقت و دوستی ها و محبت ها الهی است یا نه، این است که آن را با معیار شریعت غراء بسنجیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به کسی محبت داشته باشید و رفاقت کنید که سیمایش شما را به یاد خدا بیاندازد، کلامش به شعور و علمتان اضافه نماید و ادراکات شما را بر اساس فطرت وعقلانیت تغییر دهد و دیگر اینکه عملش شما را به آخرت و انجام مقدمات آن و سیر و سلوک الی الله ترغیب نماید؛ که عشق به چنین رفیقی، عشق به خداست؛ عشق به چنین همسر و فرزندی عشق به خداست؛ عشق به چنین استادی عشق به خداست.