معمولا در دعا انسان خواسته اش را مطرح می کند و دنبال حل مشکلات است و برای آن دنبال چاره جویی بوده و دیگر مجالی برای علت نمی بیند اما از آنجایی که به امام سجاد علیه السلام فرصت تربیت مستقیم به عنوان امام مسلمین داده نشده حضرت دعا را تبدیل به یک مکتب درس و تعلیم کرد و در مواردی هم دعا را طرح می کند هم علت استجابت یا عدم استجابت آن را طرح می کند.
به عنوان مثال حضرت در دعای نورانی «ابوحمزه ثمالی» علاوه بر دعا تعلیل آورده و عرضه میدارد:
... إلهى ما لی کلما قلت قد تهیأت وتعبأت وقمت للصلاة بین یدیک وناجیت ألقیت على نعاسا إذا أنا صلیت ، وسلبتنی مناجاتک إذا أنا ناجیت ، مالی کلما قلت قد صلحت سریرتی ، وقرب من مجالس التوابین مجلسی ، عرضت لی بلیة أزالت قدمی ، وحالت بینی وبین خدمتک ، سیدی لعلک عن بابک طردتنی ، وعن خدمتک نحیتنی ، أو لعلک رأیتنی مستخفا بحقک فأقصیتنی أو لعلک رأیتنی معرضا عنک فقلیتنی ، أو لعلک وجدتنی فی مقام الکاذبین فرفضتنی ، أو لعلک رأیتنی غیر شاکر لنعمائک فحرمتنی ، أو لعلک فقدتنی من مجالس العلماء فخذلتنى ، أو لعلک رأیتنی فی الغافلین فمن رحمتک آیستنی ، أو لعلک رأیتنى آلف مجالس البطالین فبینی وبینهم خلیتنى...
خدایا! اینکه ما مشکل خودمان را با شما درمیان نمیگذاریم یا اگر درمیان گذاشتیم و حلّ نمیکنی، برای این است که در مجلس گناه حاضر شدیم «لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنی خدایا دیدی که من در مجلس علما نیستم! خدایا دیدی که من در مجالس گناه هستم! خدایا دیدی آن جا که میگویند و میخندند و طنّازی میکنند من آن جا هستم! خدایا دیدی با رفقای بد هستم!
امام سجاد علیه السلام با این خدایا! خدایا! هفت، هشت علّت را ذکر میکند؛ البته در صدد حصر نیست، همه اینها مانع استجابت دعاست و از آنها تعلیم این معارف است؛ منتها به صورت دعاست، چون نگذاشتند که وجود مبارک امام سجاد علیه السلام حوزه داشته باشد، این تعلیل است، مگر در دعا آدم علت ذکر میکند؟! در انسان دعا خواستهٴ خود را ذکر میکند؛
پس دعاهای نورانی امام سجاد علیه السلام مدرسه است. اینکه خدایا چرا دعای مرا مستجاب نمیکنی، برای اینکه «لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ»؛ دیدی که من در مجالس علما نیستم، یا در فلان جا که نباید باشم، هستم؛ فلان جا که نباید باشم، رفتم؛ آن غذایی را که نباید بخوردم، خوردم؛ این علت هاست، با این وضع دعاها مستجاب نمیشود.