فضایل و کرامات اخلاقى، سیره نیکو و پسندیده، رفتار و منش بزرگوارانه امام سجاد آن چنان ظهور و نمود داشت که دوست و دشمن بر شایستگى و برترى او اعتراف داشت و از هر کس سراغ انسان نمونه و شایسته اى را مى گرفتى، امام سجاد علیه السلام را معرفى مى کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سلسله مقالات تالیف حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
فضایل و کرامات اخلاقى، سیره نیکو و پسندیده، رفتار و منش بزرگوارانه امام سجاد آن چنان ظهور و نمود داشت که دوست و دشمن بر شایستگى و برترى او اعتراف داشتند و از هر کس سراغ انسان نمونه و شایسته اى را مى گرفتى، امام سجاد علیه السلام را معرفى مى کرد.
جاحظ از علماى بزرگ اهل سنت مى نویسد: امّا على بن الحسین، درباره او نظر خارجى را چون شیعه، شیعه را چون معتزلى، معتزلى را چون عامى و عامى را چون خاص دیدم (نظر همه درباره او یکسان بود) و کسى را ندیدم که در فضیلت او شک داشته باشد و یا در مقدّم بودن او سخنى بگوید. (عمدة الطالب ص 160)
بزرگان هم عصر امام زین العابدین علیه السلام همگى بر شأن والا و مرتبه عالى و فوق تصور آن امام اعتراف کردهاند با اینکه بیشتر آنان او را امام نمى دانستند.
روزى امام از مجلس عمر بن عبد العزیز- که بعدها خلیفه شد- برخاست. ابنعبدالعزیز از اطرافیان پرسید: شریف ترین مردم کیست؟ گفتند: تو. گفت: چنین نیست، بدرستى که شریفترین مردم این آقایى بود که از نزد ما برخاست، اوست کسى که مردم دوست دارند از او باشند (با او نسبت داشتند باشند تا از او کسب شرافت کنند) ولى او نسبت با کسى را نمى خواهد. (ائمتنا، ج 1، ص 323.)
محمد بن طلحه شافعى در مورد آن حضرت گوید: او زینت عبادت کنندگان، پیشواى زاهدان، آقاى باتقوایان و امام مؤمنان است. سیره و رفتارش شهادت مى دهد که فرزند صالح رسول خداست و سیمایش بر مقام قرب و نزدیکى او با خدا دلالت دارد و دم مسیحایى اش ثابت کننده مناجاتها و شب زنده داریهایش و روگردانى اش از دنیا گویاى زهدش مى باشد. پستان تقوا برایش پرشیر شد و برآن اوج گرفت و انوار هدایت بر او تابید و ره یافت. ذکرهاى عبادت با او الفت گرفت و همنشین و مأنوس عبادت شد و بر وظایف بندگى استمرار ورزید و به زیورهاى بندگى آراسته شد. چه بسیار شبهایى را که براى پیمودن راه آخرت به سوارى گرفت و تشنگى روزهاى تابستان را راهنمایى به سوى سفر رستگارى ساخت. کرامات و کارهاى خارق العاده او مورد نظر چشمهاى بینا و ثبت شده در آثار متواتر است و شهادت داده شده که از پادشاهان آخرت است. (ائمتنا، ج 1، ص 323)
عبدالعزیز سید الاهل گوید: اگر چیزى حق فخر کردن داشته باشد، آن، قلمى است که سیره على بن الحسین را تنظیم کرده است. او را سزاوار است که ادعاى مجد و بزرگوارى کند و بر مدادها و قلمها عزّت بفروشد. (ائمتنا، ج 1، ص 323)
در این صفحات به نمونه هایى از اخلاق و رفتار شایسته آن بزرگوار اشاره مى کنیم.
عبادت و بندگى
امام سجاد علیه السلام در میدان عبادت و بندگى گوى سبقت را از تمام عارفان ربود به طورى که همه معترفند او آقا و زینت عبادت کنندگان بود. آن قدر به پیشگاه خداوند پیشانى بر خاک سایید که همه مواضع سجده اش پینه بست و هر سال دو بار پینه ها را قیچى میکرد و به همین خاطر آن بزرگوار را «ذولاثَفَنات، پیشانى پینه بسته» نامیدند. (عوالم، ج 18، ص 19)
از رسول خدا نقل شده: چون روز قیامت شود، منادى ندا میدهند زینت عبادت کنندگان کجاست؟ گویا فرزندم على بن الحسین علیهما السلام را مى بینم (که در اجابت آن دعوت) بین صفها راه مى رود. (همان مدرک.)
به هنگام عبادت، آن چنان محو مناجات مىشد که از حوادث اطرافش به طور کامل غافل بود. زمانى آن بزرگوار در محراب عبادت مشغول مناجات بود، فرزندش به درون چاه افتاد، مردم با صداىِ زارى اهلخانه براى نجات فرزند امام اقدام کردند و امام همچنان مشغول عبادت بود. بعد از عبادت از او پرسیدند: چرا نمازت را براى نجات فرزندت قطع نکردى؟
امام جواب داد: من با پروردگار عظیم مناجات مىکردم و متوجه نشدم. (ائمتنا، ج 1، ص 264)
هرگاه نعمتى از خدا را یاد مى آورد، سجده مى کرد. هرگاه آیات سجده (واجب و مستحب) رامىخواند سجدهمىکرد. هرگاه خداوند بدى و ناگوارى را ازاو دورمى کرد، سجده مى نمود، از هر نمازى که فارغ مىشد، سجده مى کرد. هرگاه به کار خیرى موفق مىشد، سجده مى کرد تا اثر سجده بر همه اعضاى سجده اش ظاهر شد و او را سجّاد نامیدند. (عوالم، ج 18، ص 19)
توشه بردارى براى آخرت
همّت بزرگ آن بزرگوار سفر آخرت بود و تمام توان خویش را براى تهیه توشه آن سفر مهم به کار مى برد.
زُهَرى در یک شب سرد بارانى امام سجاد علیه السلام را دید که انبان آرد بر پشت خود حمل مى کند. پرسید: اى پسر رسول خدا این چیست؟ امام: مى خواهم سفرى بروم و براى آن سفر توشه تهیه مى بینم. زهرى: اجازه بدهید خدمتکار من آن را برایتان بیاورد. امام قبول نکرد. زهرى: اجازه بدهید من آن را بیاورم چون شأن شما را بالاتر از آن مى بینم.
امام علیه السلام فرمودند: ولى من شأن خود را از حمل بارى که در سفر از هلاک نجاتم دهد و ورودم به مقصد را نیکو گرداند، برتر نمى دانم. از تو مى خواهم به حق خدا که دنبال کار خود بروى و مرا رها کنى. بعد از چند روز، زهرى از امام پرسید: زهرى: از آن سفرى که مى فرمودى اثرى نمى بینم.
امام فرمود: آرى اى زهرى و لکن آن طور که گمان کردى نیست. منظور من سفر آخرت بود و براى آن آماده مى شوم و آمادگى براى آن سفر فقط در دورى از حرام ها و بذل نهایت کوشش در راه خیر است. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 633)
وقتى نیازمندى به آن حضرت عرض حاجت مىکرد، مىفرمود: آفرین به کسى که توشه آخرت مرا حمل مىکند. (همان مدرک.)
انفاقهاى شبانه و پنهانى آن بزرگوار داستان مفصلى دارد و در اهمیت آن همین بس که وقتى آن بزرگوار از دنیا رفت مستمرّى خانواده هاى بسیارى قطع شد و آن وقت بود که فهمیدند آن که نیمه هاى شب غذا برایشان مى آورد، امام سجاد علیه السلام بود. (ائمتنا، ج 1، ص 270)
بزرگوارى، کرامت و گذشت
از اخلاق بزرگواران دفع بدى به نیکى است. امام سجاد علیه السلام در این میدان نیز پیشتاز بود. چه بسیار کسانى که به آن حضرت اسائه ادب کردند ولى آن حضرت بزرگوارانه گذشت کرد و وقتى آنان از قدرت سقوط کردند، مورد لطف و مرحمت امام قرار گرفتند.
زمانى که هشام بن اسماعیل فرمادار مدینه بود، نسبت به مردم بویژه حضرت سجاد ستم فراوانى کرد. وقتى ولید به حکومت رسید، او را عزل کرد و دستور داد براى تنبیه او را در برابر عموم مردم نگه دارند تا هر کسى هر چه مى خواهد به او بگوید. هشام مى گفت: جز على بن الحسین از کسى نمى ترسم؛ اما امام سجاد علیه السلام به نزدیکان خود دستور داد که از بى احترامى نسبت به هشام خوددارى ورزند و خود حضرت وقتى بر هشام گذشت، بر وى سلام کرد. هشام با مشاهده این عظمت روحى و کرامت اخلاقى اعتراف کرد: اللَّهُ اعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ. (انعام، آیه 124)
(خدا بهتر مىداند که رسالت خود را در کجا قرار دهد). (اعیان الشیعه، ج 1، ص 632)
عبدالله فرزند امام سجاد علیه السلام گوید: وقتى هشام بن اسماعیل را عزل کردند، پدرم ما را جمع کرد و فرمود:این مرد عزل شده و دستور دادهاند او را در پیش روى مردم نگه دارند (تا هر کسى هر چه مى خواهد به او بگوید). مبادا احدى از شما به او تعرّض کند.
من گفتم: پدر جان، به خدا قسم این مرد خاطره بدى از خود نزد ما به جاى گذاشت و ما جز مثل این روز را نمى خواستیم. پدرم فرمود: فرزندم او را به خدا وا مى گذاریم. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 632)
سیره آن بزرگوار با خدمتکارانش به واقع درس آموز است. در طول ماه رمضان خطاهاى آنان را ثبت مى کرد. چون شب آخر ماه رمضان مى رسید، آنان را جمع مى کرد و از آنان اقرار مى گرفت، بعد به امید بخشش خدا، گناهان آنان را مى بخشید و از آنان مى خواست که دعا کنند همچنانکه على بن الحسین گناه آنان را بخشید و تنبیه شان نکرد، خدا هم گناهان او را ببخشد و از تنبیه کردنش در گذرد. (بحارالانوار، ج 43، ص 103)
مردى به او دشنام داد و افترا بست. امام به او فرمود: اگر این چنین است که تو مى گویى، از خدا بخشش خود را مى طلبم و اگر این چنین نیست، خدا تو را بیامرزد.
جواب بزرگوارانه امام مرد را آن چنان منقلب کرد که از جاى برخاست و پیشانى امام را بوسید و به گناه خود اعتراف کرد و از او پوزش طلبید. امام هم او را بخشید. مرد که از این همه بزرگوارى به شگفت آمده بود گفت خدا بهتر مىداند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 633)
عشق به محرومان و پابرهنگان
بندگان وارسته خدا، به محرومان و پابرهنگان و خدمت به آنان عشق مىورزند چه اینکه آنان عیال خداوند هستند. امام سجاد علیه السلام همچون اجداد طاهرینش، خدمت به محرومان و مستضعفان را پیشه و شعار خود قرار داده بود و با آنان نشست و برخاست داشت. او صد خانوار از فقراى مدینه را سرپرستى مى کرد و از اینکه یتیمان، فقیران و مریضان بیچاره بر سفره او حاضر شوند، شادمان مى گشت، با دست مبارک خویش غذا به دهانشان مى گذاشت و براى خانوادهشان غذا مى فرستاد. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 631)
بسیار اتفاق مى افتاد که آن حضرت بر جمعى از محرومان و مریضان عبور مى کرد؛ آنان حضرت را دعوت مى کردند، آن بزرگوار با روى گشاده دعوتشان را اجابت مى کرد و اگر معذور بود، آنان را به خانه خویش مى خواند و از آنان پذیرایى مى کرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 74)
شجاعت
وقتى در مجلس ابن زیاد حضور یافت و پاسخ یاوه سرایىهاى او را با قاطعیت داد، ابن زیاد خشم آورد و دستور قتل او را داد؛ امام خطاب به پسر مرجانه گفت: آیا مرا به کشته شدن تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست؟
و زمانى که در پایتخت امویان با یزید روبه رو شد به او خطاب کرد: اى پسر معاویه و هند و صخر؛ جد من على بن ابیطالب در روز بدر و احد پرچمدار رسول خدا بود و جد و پدر تو پرچمداران کفّار.
و در سخنى دیگر خطاب به یزید می گوید: واى بر تو اى یزید، اگر مىدانستى که چه کردى و چه گناهى مرتکب شدى، در آن صورت به کوهها مى گریختى و خاک را رختخواب خود مى ساختى. بشارت باد تو را به خوارى و پشیمانى. (اعیان الشیعه، ج 1، ص 633)
بیان چنین سخنان عتاب آمیز در برابر حاکمان قلدر در کاخ و محل حکومت آنان، شجاعتى فوق تصور مى خواهد.
این گوشه اى از فضایل و مکارم اخلاقى آن بزرگوار بود که او را به حق شایسته تجلیل و اکرام گردانده بود و چه زیبا فرزدق او را معرفى کرده است، هنگامیکه در حین حج، هشام بن عبدالملک اموى به خاطر ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را لمس کند و به کنارى رفت و در همان زمان امام سجاد علیه السلام شریف آورد و مردم به احترام او راه باز کردند.
شامیان از هشام پرسیدند که آن جوان کیست؟ و هشام خود را به بیخبرى زد ولى فرزدق شاعر فریاد برآورد و شعرى ناب سرود که ترجمه بعضى از ابیات به شعر چنین است:
گفت من مى شناسمش نیکو زاو چه پرسى؟ به سوى من کن رو
آن کس است این که مکّه و بطحا زمزم و بوقبیس و خیف و منا
حرم و حلّ و بیت و رکن و حطیم ناودان و مقام ابراهیم
مروه، سعى و صفا، حجر، عرفات طیّبه، کوفه، کربلا و فرات
هر یک آمد به قدر او عارف بر علّو مقام او واقف
قرة العین سید الشهداست زهره شاخ دوحه زهراست
میوه باغ احمد مختار لالهداغ حیدر کرّار
ذروه عزت است منزل او حاصل دولت است محمل او
جد او را به مسند تمکین خاتم انبیاست نقش نگین
طلعتش آفتاب روز افروز روشنایى فزاى و ظلمت سوز
جدّ او مصدر هدایت حق از چنان مصدرى شده مشّتق
از حیا نایدش پسندیده که گشاید به روى کس دیده
خلق از او نیز دیده خوابانند کز مهابت نگاه نتوانند
گر شمارند اهل تقوا را طالبان رضاى مولا را
اندر آن قوم مقتدا باشند واندر آن خیل پیشوا باشند
در روایات است که در شان اهل بیت علیهم السلام گفته شده : هیچ کدام از ما نیست مگر این که یا کشته شده یا مسموم شده است.
کیفیت شهادت آن حضرت بدین صورت بوده که آن بزرگوار به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد. و شاید وقتى هشام بن عبدالملک در طواف جلال و حشمت آن حضرت را دید- همان زمان که فرزدق به معرفى امام پرداخت- حقد و کینه اش را به دل گرفت و برادرش ولید را به مسموم کردن آن بزرگوار واداشت. « منتهى الامال ج 2 ص 39.»
و بنا به قول مشهور امام در سال 95 در سن پنجاه و هفت سالگى به شهادت رسیدند. بنابراین دو سال از زندگى آن بزرگوار در دوران امیر المومنین علی علیه السلام بوده و 34 سال نیز دوران امامت ایشان بوده است. در اصول کافى نقل شده که امام على علیه السلام هنگام وفات به امام سجّاد فرمود: فرزندم! رسول خدا تو را مأمور کرده که بعد از خود امامت را به فرزندت محمد بن على بسپارى و از جانب من و رسول خدا به وى سلام برسان. (عوالم به نقل از اصول کافى، مناقب و ارشاد.)
این روایت تصریح مى کند که امام سجاد هنگام شهادت امیر المومنین علیه السلام حضور داشته است.
آن بزرگوار در بقیع دفن شد. وقتى رحلت کرد، همه مردم مدینه سوگوار شدند و در پى جنازه مبارک آن حضرت خارج شدند و مدینه همچون روزى شد که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله از دنیا رفت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد