بسیاری از افراد برای اثبات اعجاز قرآن و آسمانی بودنش به دنبال دلیل از خارج آن هستند درحالیکه خدای متعال خود قرآن و شئون آن را محکمترین دلیل بر اعجاز آن بیان داشته است؛ یکی از این آیات آیه هشتاد و دوم از سوره مبارکه نساء است که علامه طباطبایی رحمة الله علیه در ذیل آن بیانی گرانسنگ و نفیس دارند که بر اساس ترجمه تفسیر المیزان تقدیم می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیلی محکم بر اعجاز قرآن از خود قرآن
منبع: ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص: 26 تالیف: حضرت علامه طباطبائی رضوان الله علیه
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً (النساء : 82)
مفسّر أعظم قرآن حضرت علّامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر این آیه که از محکمترین ادلّه بر إعجاز و وحیانی بودن قرآن است، می فرمایند:
مراد آیه این است که مخالفین قرآن را تشویق کند به دقّت و تدبّر در آیات قرآنى و اینکه در هر حکمى که نازل مى شود و یا هر حکمتى که بیان مى گردد و یا هر داستانى که حکایت مى شود و یا هر موعظه و اندرزى که نازل مى گردد، آن نازل شده جدید را به همه آیاتى که مربوط به آن است عرضه بدارند چه آیات مکى و چه مدنى، چه محکم و چه متشابه، آن گاه همه را پهلوى هم قرار دهند تا کاملا بر ایشان روشن گردد که هیچ اختلافى بین آنها نیست.
و متوجّه شوند که آیات جدید آیات قدیم را تصدیق و هر یک شاهد بر آن دیگرى است، بدون اینکه هیچگونه اختلافى در آن دیده شود، نه اختلاف تناقض، به اینکه آیه اى، آیه دیگر را نفى کند و نه اختلاف تدافع که با هم سازگار نباشد و نه اختلاف تفاوت به اینکه دو آیه از نظر تشابه بیان و یا متانت معنا و منظور مختلف باشند و یکى بیانى متینتر و رکنى محکمتر از دیگرى داشته باشد،" کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ ..."، کتابى است که الفاظش شبیه به هم، هر جزء آن با جزء دیگر شبیه است، کتابى است که از شنیدن آیاتش پوست بدن جمع مى شود.
همین نیافتن اختلاف در قرآن کریم، آنان را رهنمون مى شود به اینکه این کتاب از ناحیه خداى تعالى نازل شده، نه از ناحیه غیر او، چون اگر از ناحیه غیر او بود، سالم از اختلاف نمى بود، آن هم اختلاف زیاد، چون غیر خداى تعالى از این موجودات که در عالم هست و مخصوصا انسانها که این کفار احتمال مى دهند قرآن از ناحیه آنان نازل شده باشد، هر چه و هر کس باشد، بالآخره از چهار دیوارى عالم کون بیرون نیست و محکوم به طبیعت این عالم است و طبیعت این عالم بر حرکت و دگرگونى و تکامل است، و هیچ واحدى از آحاد موجودات این عالم نیست مگر آنکه اطراف امتداد زمان وجودش مختلف و حالاتش متفاوت است.
هیچ انسانى نیست مگر آنکه او احساس مى کند در امروز عاقلتر از دیروز است و هر عملى که امروز مى کند، هر چیزى که امروز مى سازد، هر تدبیرى که مى کند، رأى و نظرى که مى دهد و حکمى که مى کند، پخته تر و متینتر و محکمتر از کار و صنعت و تدبیر و رأى دیروز است، حتى یک عمل از قبیل کتابت و گفتن شعر و ایراد خطبه و امثال آن که امتداد زمانى دارد، آخر آن بهتر از اول آن و بعضى بهتر از بعض دیگر خواهد بود.
پس یک فرد از انسان، نه در نفس خود و نه در آنچه که مى کند، سالم و خالى از اختلاف نیست و این اختلاف هم یکى دو تا نیست، بلکه اختلاف بسیار است.
و این خود قاعده اى طبیعى است و کلى که در نوع بشر و در موجودات پایینتر از بشر جریان دارد، چون همه در تحت سیطره تحول و تکامل عمومى قرار دارند و هیچ موجودى از این موجودات را نخواهى دید که در دو آن پشت سر هم یک حالت داشته باشد بلکه لا یزال ذات و احوالش در اختلاف است.
از اینجا روشن مى شود که چرا در آیه شریفه اختلاف را مقید به قید" کثیر" کرد و نیز روشن شد که این قید توضیحى است نه احترازى، مى خواهد بفرماید: اگر این قرآن از ناحیه خداى تعالى نبود، در آن اختلافى مى یافتند و این اختلاف هم بسیار بود، عینا نظیر اختلاف بسیارى که در هر موجود که از ناحیه غیر خداى تعالى و به دست غیر او درست شده باشد، هست و نمى خواهد بفرماید: اختلافى که در قرآن یافت نمى شود، اختلاف بسیار است نه اختلاف اندک.
و سخن کوتاه اینکه آنهایى که اهل تدبر هستند این معنا را از قرآن بطور ملموس و مشاهد مى یابند، که تمامى شؤون مرتبط به انسانیت یعنى در مرحله عقائد معارف مبدأ و معاد و خلقت و ایجاد و در مرحله اخلاق فضائل عامه انسانى و در مرحله عمل، قوانین اجتماعى و فردى حاکم در نوع را در بر دارد و هیچ خرد و کلانى را فروگذار نکرده است و در مرحله قصص و آنچه مایه عبرت و اندرز است، بیاناتى دارد که همه اهل دنیا را دعوت کرده است به اینکه اگر شک دارند که این کتاب از ناحیه خداى تعالى است، مثل این بیان را بیاورند.
همه این معارف و این مواعظ را به وسیله آیاتى بیان فرموده که در طول بیست و سه سال بتدریج نازل شده، آن هم در حالات مختلف، بعضى در شب و بعضى دیگر در روز، بعضى در سفر و بعضى در حضر، آیاتى در حال جنگ و آیاتى دیگر در حال صلح، قسمتى در حالت ضراء و قسمتى در حال سراء، بعضى در حال شدت و بعضى در حال رخاء و در عین حال وضع خود آیات از نظر بلاغت خارق العاده و معجزه آسا فرق نکرده، معارف عالیه و حکمتهاى سامیه و قوانین اجتماعى و فردیش دستخوش نوسان و تغییر نگشته، بلکه آنچه در آخر بیست و سه سال نازل شده به آنچه در اول نازل شده انعطاف و توجه دارد و جزئیات و شاخ و برگهایش همه به اصول و رگ و ریشه هایش بر مى گردد، تفاصیل شرایعش با تجزیه و تحلیل به حاق توحید خالص و رگ و ریشه اش که به همان توحید و شاخه هاى اعتقادى آن است، با ترکیب به عین آن تفاصیل بر مى گردد، این است وضع قرآن کریم.
و هر انسان متدبرى که در آن تدبر کند با شعور زنده و حکم جبلى و فطرى خود حکم مى کند که صاحب این کلام از کسانى نیست که گذشت ایام و تحول و تکاملى که در سراسر عالم دست اندر کار هستند، در او اثر بگذارد، بلکه او خداى واحد قهار است.
از آیه شریفه چند نکته استفاده مىشود:
اول اینکه قرآن کریم کتابى است که فهم عادى به درک آن دسترسى دارد،
دوم اینکه قرآن کریم کتابى است که نه نسخ مى پذیرد و نه ابطال و نه تکمیل و نه تهذیب و نه هیچ حاکمى تا ابد مى تواند علیه آن حکمى کند، چون چیزى که یکى از این امور را مى پذیرد باید طورى باشد که نوعى تحول و دگرگونگى را بپذیرد و چون قرآن اختلاف نمى پذیرد، همین خود دلیل است بر اینکه تحول و تغیر را نمى پذیرد، پس نسخ و ابطال و چیزى از این قبیل در آن راه ندارد و لازمه این معنا آن است که شریعت اسلامى تا روز قیامت استمرار داشته باشد.