روزى امام حسن مجتبى علیه السلام در جمعى از اقشار مختلف مردم حضور داشت ، که یکى از افراد آن مجلس گفت :
یابن رسول اللّه ! شما که این قدر قدرت دارید و مى توانید با دعا معاویه را نابود کنید و زمین عراق و شام را جابه جا نمائید؛ و حتّى کارى کنید که زن تبدیل به مرد شود؛ و یا مرد، زن گردد، چرا این همه ظلم هاى معاویه را تحمّل کرده و سکوت مى نمایید؟ بقیه در ادامه
روزى امام حسن مجتبى علیه السلام در جمعى از اقشار مختلف مردم حضور داشت ، که یکى از افراد آن مجلس گفت :
یابن رسول اللّه ! شما که این قدر قدرت دارید و مى توانید با دعا معاویه را نابود کنید و زمین عراق و شام را جابه جا نمائید؛ و حتّى کارى کنید که زن تبدیل به مرد شود؛ و یا مرد، زن گردد، چرا این همه ظلم هاى معاویه را تحمّل کرده و سکوت مى نمایید؟!
ناگاه یکى از دوستان معاویه که در آن جمع حاضر بود؛ با حالت تمسخر و توهین گفت : این شخص - یعنى ؛ امام حسن مجتبى علیه السلام - کارى نمى تواند انجام دهد، چون او توان چنین کارهائى را ندارد.
در همین حال حضرت به آن دوست معاویه که از اهالى شام بود خطاب کرد و فرمود: تو خجالت نمى کشى که در بین مردها نشسته اى ، بلند شو و جاى دیگر بنشین .
ناگهان مرد شامى متوجّه شد که به هیئت زنان در آمده است ؛ و دیگر علامت مردى در او نیست .
سپس امام حسن مجتبى علیه السلام به آن مرد شامى که تبدیل به زن شد، فرمود: اینک همسرت به جاى تو مرد گردید؛ و او با تو همبستر مى شود و تو یک فرزند خنثى آبستن خواهى شد.
چند روزى پس از گذشت از این ماجرا، هر دوى آن مرد و زن شامى نزد امام حسن مجتبى علیه السلام آمدند و از کردار و رفتار خود پشیمان شده و توبه کردند.
و حضرت در حقّ آن ها دعا کرد و از خداوند متعال ، براى آنان در خواست مغفرت نمود؛ و هر دوى آن ها به دعاى حضرت ، به حالت اوّلشان باز گشتند. (بحارالانوار: ج 43، ص 327، إ ثبات الهداة : ج 2، ص 56، ج 51، مدینة المعاجز: ج 3، ص 260، ح 880، با مختصر تفاوت)