یکی از اندیشه های راهبردی اسلام که دارای برکات و آثار زیادی در جذب حدّ اکثری و دمیدن روح امید و رحمت و از طرفی نویدبخش رأفت و محبت اسلام است، مساله عفو و بخشش کریمانه است؛ بر این اساس نظر مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه بر این بود که چقدر مناسب بود روز پیروزی انقلاب اسلامی اعلان عفو عمومی می شد؛ در این مقاله مبانی این اندیشه الهی پیگیری شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلوه های رحمانی (درباره نامگذاری روز پیروزی انقلاب)
سلسله مقالات، تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
قال الله تعالی: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ. (الأنبیاء : 107)
(خدای متعال می فرماید: و اى رسول ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمت براى همه اهل عالم باشى)
یکی از اندیشه های راهبردی اسلام که دارای برکات و آثار زیادی در جذب حدّ اکثری و دمیدن روح امید و رحمت و از طرفی نویدبخش رأفت و محبت اسلام است، مساله عفو و بخشش کریمانه است که این مساله چنین اقتضا دارد که نه تنها در بازگشت خطاکاران منّتی بر آنان نمی گذارد بلکه سرزنش را هم روا نمی دارد.
خدای متعال در معرفی یکی از این الگوی های رفتاری می فرماید: قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف : 92)
(یوسف علیه السلام به برادارن خود گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست، خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترین مهربانان است)
وقتی حضرت یوسف علیه السلام برادران خود را ملاقات کرد و آنها به خطاکار بودن خود اعتراف کردند، نه تنها آنان را بخشید بلکه خطایشان را هم به روی نیاورد حتی نوشته اند که تا آخر عمر در نزد برادران نامی از چاه نبرد تا آنان را خجلت زده نکند و عجیب آنجا که با اضافه کردن جمله "و هو ارحم الراحمین" این بخشش و عفو را نسبت به خدا می دهد تا منّتی بر برادران نگذارد که این نهایت کرامت یک انسان آزاده و کریم است که لازمه کمال اوست.
صورت نبست سینه ما کینه ی کسی آیینه هر چه دید، فراموش می کند
خدای متعال در فرهنگ سازی جامعه مدنیِ انسانی اینچنین تبیین فرموده است که بازگشت به خدای متعال یک بازگشت با حفظ گذشته ای ناپاک و تابلویی پر از سیاهی نیست بلکه بازگشت به نورانیت و برخورداری از رحمت و محبت است و اساسا اسلام را اینچنین معرفی فرمود: که اسلام تبدل ماهوی از شرک و آلودگی به نور و طهارت است، دریافت لوحی سفید بر تارک شخصیت فردی و اجتماعی شخص خطاکار می باشد بدین گونه که سیاهی های او تبدیل به سفیدی و روشنایی شده و در این مسیر آنچنان از مواهب الهی و انسانی برخوردار است که گویی اصلا هیچ زشتی در کارنامه او نبوده است.
خدای تبارک و تعالی می فرماید:
... مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صلِحًا فَأُولئکَ یُبَدِّلُ اللَهُ سَیِئاتِهِمْ حَسَنتٍ وَ کَانَ اللَهُ غَفُورًا رَّحِمیًا. (آیه 70، از سوره 25: الفرقان)
(... کسانیکه از آن قبائح و زشتىها برگردند و ایمان بیاورند و اعمال صالحه انجام دهند؛ خداوند سیّئات آنان را مبدّل به حسنات میکند و خداوند غفور و مهربان است.)
در واقع کسانی که به عالم اسلام بر اساس توحید برگشته اند این افراد آن گناهانى که سابق کردهاند تبدیل به حسنه مىشود! زنا کرده امّا در نامه عملش زنا نیست، نکاح است! آدم کشته، حالا در نامه عملش آدمکشى نیست، احیاى نفس است! عمل زشتش تبدیل به خوب شده! چرا؟ براى اینکه از مرحله شرک عبور کرد به مرحله توحید رسیده است.
استاد بزرگوار ما مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه در اینباره می فرمودند:
عالم توحید عالم حیات است، عالم توحید عالم حُسن است، از نفس او الآن همهاش حسنات تراوش مىکند؛ آنوقتى که از او سیّئهاى سرزد، گذشت و الآن نفسِ این، نفس سابق نیست؛ نفس سابقش نفس مشرک بود، نفس خائن بود، الآن نفسش را انداخته در کوره مانند طلا غلّ و غشّش را گرفته، کثافاتش را گرفته، طلاى تیزآبى تمام عیار تحویل مىدهد. خدا این طلاى تیزآبى را چهکار کند؟ باز بیاندازد توى کوره؟! باز او را بسوزاند؟! غلّ و غشّى ندارد آقا! نفس عوض شده، پاک شده است. (سخنرانی، نرم افزار کیمیای سعادت)
و بر همین اساس بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله در فتح مکه از این تدبیر الهی و توحیدی استفاده کرد اعلان عفو عمومی نمود تا جاییکه خانه ی سران و بزرگان قریش همچون ابوسفیان را محل امن قرار داد و فرمود هر کس آنجا خانه گزیند در امان اسلام و رحمت است و بجای انتقام روز فتح مکه را روز رحمت و رأفت اسلام نام نهاد.
آب زنید راه را هین که نگار میرسد مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
نقل است: وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله آهنگ فتح مکه کردند مسلمانان را تجهیز نمودند و با سمت مکه روانه گشتند وقتی اهل مکه که آنان را مشرکین و قریش و قبایلی تشکیل میداد که عمری را به دشمنی با رسول خدا و قتل و غارت مردم و عزیزانش پرداخته بودند از یورش رسول خدا مطلع شدند به وحشت افتادند.
در بین راه و نزدیکی های مکه بزرگان از مشرکین و قریش به نام حکیم بن حزام و بدیل بن ورقاء نزد رسول خدا آمدند، و اسلام را پذیرفته با آن جناب بیعت کردند، وقتى مراسم بیعت تمام شد، رسول خدا آن دو را پیشاپیش خود روانه به سوى قریش کرد تا ایشان را به سوى اسلام دعوت کنند و اعلام بدارند هر کس بر خانه ابو سفیان که بالاى مکه است داخل بشود ایمن است، و هر کس داخل خانه حکیم که در پایین مکه است دخال بشود او نیز ایمن خواهد بود، و هر کس هم درب خانه خود را بروى خود ببندد و دست به شمشیر نزند ایمن است.
رسول رحمت صلی الله علیه و آله سعد بن عباده را همراه عده ای زودتر روانه مکه کرد و به ایشان دستور داد که به هیچ وجه متعرض کسى نشوند و با کسى نجنگند، مگر آنکه ابتدا به جنگ کرده باشد. بعد از رفتن سعد ابو سفیان با شتاب خود را به رسول خدا رسانیده رکاب مرکب آن جناب را گرفت و بدان بوسه زد، آن گاه گفت: پدر و مادرم به قربانت، آیا نشنیدى که سعد گفته:
الیوم یوم الملحمة الیوم تسبى الحرمة
(امروز حمام خون راه مىاندازیم، و زنان را اسیر مىکنیم؟)
اینجا بود آن رسول مهربانی به على علیه السلام دستور داد: به عجله خود را به سعد برسان، و پرچم را از او بگیر، و تو خودت آن را داخل شهر کن، اما با رفق و مدارا، و بجای آن بند بگو: الیوم یوم المرحمة
(امروز روز رحمت و رافت اسلامی است)
على علیه السلام پرچم انصار را از سعد بن عباده گرفت، و انصار را همانطور که فرموده بود با رفق و مدارا داخل شهر کرد.
بعد از آنکه خود رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مکه شد، بزرگان قریش داخل کعبه شدند، و به اصطلاح بست نشستند، چون گمان نمىکردند با آن همه جنایات که کرده بودندجان سالم بدر برند، در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مسجد الحرام شد و تا جلو درب کعبه پیش آمد، در آنجا ایستاده سخن آغاز کرده و بعد از خطبه ای قراء فرمود:
اى مردم مکه! براى پیامبر خدا همسایگان بسیار بدى بودید، نبوت و دعوتش را تکذیب کردید، و او را از خود راندید، و از وطن مالوفش بیرون کردید و آزارش دادید، و به این اکتفاء نکردید، حتى به محل هجرتم لشکر کشیدید و با من به قتال پرداختید، با همه این جنایات بروید که شما آزاد شدگانید.
آنگاه به کنار خانه خدا آمدند بسیاری از ترس به پرده های کعبه آویخته شده بودند و نمی دانستند چه سرنوشتی دارند چون اینان کسانی بودند که پیامبر را از شهرش بیرون و بارها و بارها بر او یورش برده بودند عزیزانش را کشته بودند اما وقتی رسول خدا این وضع را مشاهده کرد پرسید امروز چه گمانی درباره من دارید؟ گفتند تو را شخصی کریم می دانیم حضرت بلافاصله جمله برادرش یوسف را تلاوت فرمود که قالَ لا تَثْریبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف : 92)
(جناب یوسف علیه السلام به برادارن خود گفت: امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست، خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترین مهربانان است)
وقتى این صدا و این خبر به گوش کفار مکه که تا آن ساعت در پستوى خانهها پنهان شده بودند رسید، مثل اینکه سر از قبر برداشته باشند همه به اسلام گرویدند. (خلاصه ای از تفسیر مجمع البیان ذیل سوره )
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس آهوی وحشی را از آن خوشتر نمی گیرد
قطعا در میان ایشان کسانی بودند که به خاطر بودن در تحت لوای کفر و شرک مرتکب جنایات و خیانت ها شده بودند
در روایتی داریم که آنچنان مساله عفو و بخشش و رحمت پیامبر سراسری شد که حتی وحشی غلام هند که جرأت کرده بود عزیزترین یار پیامبر یعنی حضرت حمزه را با آن وضع فجیع به شهادت برساند جرات پیدا کند و برای طلب بخشش نزد پیامبر بیاید که پیامبر او را بخشید اما فرمودند تا زنده ام تو را نبینم.
عزیزم گذشت و مهربانی را از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم بر نمی دارد
حال وقتی مشرکین اینچنین رافت و ملاطفت و رحمتی را از اسلام و رهبر آن لمس کردند گروه گروه برای بیعت با پیامبر آماده شدند و به حضور حضرتش شرفیاب گشتند.
وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً. (النصر : 2)
(و می بینی مردم را که گروه گروه در دین خدا درآیند)
روی همین اساس بود که وقتی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران به پیروزی رسید یکی از مهمترین مسایلی که پسندیده بود مورد توجه مسئولین امر قرار می گرفت استفاده از قدرت و جاذبه رحمت و رأفت اسلام بر پایه گذشت و عفو بود چرا که اصل این انقلاب بر اساس حاکمیت الله و به انگیزه نشر و پیاده کردن معارف و احکام اسلام به تبعیت و پیروی از حکومت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سیره ایشان بود و مگر نه این بود که حضرتش در انقلاب خود در فتح مکه و به ثمر نشاندن معارف و احکام اسلام تحت لوای توحید و ولایت کلیه الهیه اینچنین عمل کردند.
آیا نتیجه اش جذب حد اکثری و جلوگیری از فرار مردمش و جنگ سیزی آنان نبود؟ لذا اندیشمندان غیر مسلمان نوشته اند که مهمترین عامل پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره عربستان که تا به حال هیچ حاکمی نتوانسته بود آنان را رام کرده و بر اساس اصول انسانی بر آنان حکومت کند، اخلاق و حلم و گذشت حضرت محمد صلی الله علیه و آله بوده است.
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
اینجا بود که حضرت علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه در همان آغازین روزهای ورود رهبر کبیر انقلاب به دیدار ایشان شتافتند تا این مساله بنیادین و اساسی را در جهت جذب حد اکثری و معرفی روح و منطق صلح طلبی و مسالمت جویانه حکومت اسلام تبیین نمایند.
مرحوم علامه خود در اینباره می فرمایند:
(بعد از پیشنهاد مساله برپایی نماز جمعه) دوّمین مساله ای که برای او به دیدار ایشان رفتم مساله عفو عمومى بود. چون هر کس در زمان طاغوت و شاه جنایتى کرده بعنوان اینکه در آن زمان بوده باید یک قلم عفو عمومى روى آنها کشیده شود. البتّه به استثناى آن افرادى که جنایات شخصى داشتند و بایستى که در محکمه محاکمه بشوند اعمّ از اینکه آنها در حکومت اسلام بودهاند یا کفر؛ بدین معنى که آن زمان حکومت، حکومت کفر بود الآن حکومت به اسلام تبدیل شده است. شما الآن بر اساس دستورات اسلام نمیتوانید آنها را محاکمه کنید؛ لذا افرادى که مثلًا در آن زمان رئیس مالیّه بودند رئیس ارتش بودند خلافهائى کردند اینها در قانون اسلام جرم است. و امّا در قانون کفر و غیر اسلام که جرم نیست بلکه قوانین دنیوى آنها را امضاء مىکند و جرم نمىداند. شما همه آنها را عفو عمومى بدهید و امّا آن کسانیکه در آن زمان و در این زمان بطور کلّى مجرم حساب مىشوند یعنى پرونده جنائى دارند مثل شخص قاتل یا دزد یا غاصب و یا آن رئیس مالیهاى که رشوه گرفته و آن رئیس ارتش که مرتکب قتل عمدى غیر مجاز شده است. اینها باید محکوم بشوند.
امّا آیت الله خمینی در موضوع عفو گفتند: که آن زمان هم حکومت حکومتِ اسلام بود، حالا هم حکومت اسلام است؛ منتهى در زمان طاغوت قوانین اسلام عملى نمىشده و اینها همه بر اساس قانون بایستى محاکمه بشوند؛ و عفو عمومى هم معنى ندارد؛ و بالاخره بعد از قدرى صحبت چون خانواده آقاى قرنى آمده بودند؛ و قدرى در صحبت ما داخل شدند و وقت هم گذشت؛ برخاستیم و خداحافظى کردیم و آمدیم براى طهران. (وظیفه فرد مسلمان ص 57)
ملت عشق از همه دین ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست
آری اگر این مساله در آن زمان اجرایی شده بود خدا می داند که چه ثمرات مثبتی به همراه داشت و چه بسا جلوی بسیاری از هجمه ها و حمله های فیزیکی و فرهنگی به اسلام و کیان مسلمین گرفته می شد و حتی ممکن بود افرادی که یا از سر ترس به گوشه ای خزیده و منتظر فرصتی برای آسیب زدن هستند و یا به خارج از کشور گریختند، بجای اینکه بخاطر از دست دادن اعتبار و موقعیت و ثروت به بلندگوهای ایران هراسی و اسلام گریزی مبدّل گردند، در داخل باقی می ماندند و خود و ثروت و اعتبارشان را خرج این ممکلت و نظام اسلامی می کردند و این نه از باب احتیاج اسلام و کیان مسلمین به ایشان باشد بلکه از جهت دعوت و هدایت عده ای که حقیقت اسلام را ادارک نکرده بودند که باید گفت اسلام حریص بر دعوت به خیر و صلاح و سلامت یعنی توحید و ولایت است حتی اگر می شد یک نفر را حفظ می کردیم تا در دامان کفر گرفتار نشود باید این مهم را انجام می دادیم و او را از مواهب اسلام عزیز برخوردار می کردیم
دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
علاوه، باور بیگانگان نسبت به اسلام و منطق آن تغییر پیدا می نمود تا چهره اسلام واقعی شناخته می شد و خشونت پیشه گی و جنگ طلبی را بدان نسبت نمی داد تا عده ای جسارت کرده هر جنایتی را به اسم اسلام انجام دهند.
گوشم شنید قصّه ی ایمان ومست شد کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
و چه زیبا بود اگر آن جلوۀ حُسنای لیلا گونه اسلامی نشان داده می شد تا همگان را شیفته و مجذوب و مجنون خود می نمود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد