أولیاء کامل الهی که روح و حقیقت توحید حضرت پروردگار برجان آنان نشسته است، گفتار و کردار و تمام حرکات و سکنات آنان حکایت از توحید دارد. با آنکه لیلاً و نهاراً به یاد قطب عالم امکان حضرت بقیّة الله الأعظم أرواحنا له الفداء بوده و از حقیقت و ولایت آن حضرت کسب نور می کنند، أمّا وجود آن حضرت را أبداً جدا و منحاز از خدای متعال ندیده و همواره به جنبۀ ربط او به حضرت پروردگار نظر دارند.
فرزند ارشد سیدنا الاستاد علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کنند: روزی در خدمت حضرت علّامۀ والد رضوان الله تعالی علیه به دیدار یکی از بزرگان و مشاهیر علماء رفتیم . در طول یک ساعت و اندی که در مجلس ایشان بودیم، آن عالم میزبان، فقط راجع به حضرت بقیّة الله الأعظم أرواحنا له الفداء و علائم و زمان ظهور و أفرادی که در محضر و رکاب آن حضرت خواهند بود، صحبت نمودند. نا گفته نماند که حقیر بارها در مجلس ایشان شرکت کرده و همیشه مجلسشان به همین منوال بود . پایان آن مجلس وقتی حضرت علّامۀ والد بیرون آمدند، رو کردند به بنده و فرمودند: ببینید! این آقا به عالم توحید راه پیدا نکرده اند! اگر به آن عالم راه یافته بودند، در تمام این مجلس لاأقلّ کلامی از توحید حضرت حقّ نیز بر زبان می آوردند.
أولیاء کامل الهی که روح و حقیقت توحید حضرت پروردگار برجان آنان نشسته است، گفتار و کردار و تمام حرکات و سکنات آنان حکایت از توحید دارد. با آنکه لیلاً و نهاراً به یاد قطب عالم امکان حضرت بقیّة الله الأعظم أرواحنا له الفداء بوده و از حقیقت و ولایت آن حضرت کسب نور می کنند، أمّا وجود آن حضرت را أبداً جدا و منحاز از خدای متعال ندیده و همواره به جنبۀ ربط او به حضرت پروردگار نظر دارند. و اگر نام مبارک خلیفة الله و صاحب ولایت کبرای امام عصر علیه السّلام بر زبانشان جاری می شود، همراه با یاد خدا است نه جدا و مستقلّ از خدا.
این نگاه توحیدی به عالم هستی و أصالت قائل نشدن برای أسماء کلّیّۀ إلهیّه - تا چه رسد به أسماء جزئیّه – درآثارأعیان علماء ربّانی چون مرحوم آیة الله سیّد احمد کربلایی و آیة الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و حضرت علّامۀ طهرانی رحمهم الله ، مشهود است. چنان نور توحید آنان را إحاطه کرده و در خود فرو برده که غیر از توحید حضرت حقّ و آثار جمال و جلال او ندیده ، و یکی می بینند و یکی می دانند و یکی می گویند! (نور مجرد)