گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


چرا انقلاب کردیم؟ (ضرورت تشکیل حکومت اسلامی)

گرچه حق اولیه تشکیل حکومت الهی، بر دوش نبی و امام معصوم است اما  در زمان غیبت بر عهده صاحبان درایت و بصیرت است که بر محور امر به معروف و نهی از منکر با توجه به شرائط آن، این امر را عملی نمایند. در این مقاله، با تکیه به عبارات عارف کامل حضرت علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه، به تبیین چرائی انقلاب اسلامی می پردازیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا انقلاب کردیم؟

سلسله مقالات، تدوین از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

برخورداری از یک ساختار منسجم، راهبردی عقلانی و منطقی برای پیاده سازی اصول و فروع هر دینی است که بدون تشکیل چنین ساختاری، اصل بعثت آن دین لغو و بیهوده خواهد بود، گرچه حق اولیه این مهم بر دوش نبی و امام معصوم است اما بر اقتضای همان فلسفه عقلی در زمان غیبت بر عهده صاحبان درایت و بصیرت است که البته بر محور امر به معروف و نهی از منکر با توجه به شرائط آن، این امر را عملیاتی نمایند.

در این مقاله، با تکیه به عبارات عارف کامل حضرت علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه، به تبیین چرائی انقلاب اسلامی می پردازیم.

مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه درباره ضرورت احیای حکومت اسلام می فرمایند:

تشکیل حکومت اسلام و خروج از زىّ کفر و ولایت اجنبىّ، از یهود و نصارى و مجوس و مشرکین و مادیّین و منافقین، از واجب‏ترین فرائض الهى و از ثمر آفرین‏ترین درختى است که با آن شخص مسلم مى ‏تواند از بقیّه مزایا و بهره ‏هاى انسانى بشرى خود، چه فطرى و چه عقلى و چه شرعى بهره ور شود. و گرنه آن مزایا نیز بسیار کمرنگ و یا بیرنگ شده، و از اسلام جز اسمى و از قرآن جز درسى و از حجّ جز صورتى و از نماز جز پیکرى باقى نخواهد ماند. (وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ‏ص 4)

ایشان در جای دیگری می فرمایند:

از اینکه در روایات عدیده داریم که: اسلام بر پنج پایه است: نماز و روزه و زکات و حج و ولایت، و مَا نُودِىَ بِشَى‏ءٍ مِثلَ مَا نُودِىَ بِالوِلَایَةِ، هیچ چیز اهمیتش مثل اهمیّت ولایت نیست بر ما روشن شد که: بر طبق آیات قرآنى و روایات أمرى که از همه واجب‏تر است همین تشکیل حکومت اسلامى است.

ما مسلمانیم، نماز مى‏ خوانیم، روزه مى‏ گیریم، زکات مى‏ دهیم، خمس مى ‏دهیم، حج مى ‏رویم؛ ولى همه ‏اش بى رمق و بى مایه و بى رنگ، زیرا که بالاى سر ما پرچم کفر است.

توجه کنید، چه عرض مى‏ کنم، اگر شما براى مثال یک منزلى داشته باشید خیلى خیلى کوچک و محقّر، و به جاى پرده هم لنگ آویزان کرده باشید، آشپزخانه هم در نداشته باشد، امّا مال خودتان باشد، اختیارش بدست شما باشد، نگرانى نداشته باشید که نگاه خیانتى در این منزل به خودتان، به زنتان، به بچّه تان بشود آیا این بهتر است یا اینکه یک باغى داشته باشید مثلًا ده هکتار و چه و چه و چه با درختهاى زیاد، ولیکن اختیار آن در دستتان نباشد، نگاه اجنبى در آن باغ باشد؛ صاحب اختیار آن با شما نباشید، کدام براى شما بهتر است؟ طبعاً آن منزل کوچک. 

ما در زمان طاغوت هر چه داشتیم بر آن اساس داشتیم، پرچم کفر بالاى سر ما بود. من وقتى که در نجف بودم مى‏خواستم اقامه بگیرم رفتیم نزد قنسول نجف، گفت: باید تقاضا بنویسى، من نوشتم.

بسم الله الرّحمن الرّحیم ... و فلان و فلان و فلان و ... تقاضا را دادم، گفت، بسم الله نباید باشد، گفتم، چرا؟ گفت چرا ندارد، براى اینکه رسم نیست و کاغذها هیچکدام بسم الله ندارد، یکساعت با او بحث کردیم که، آخر شما مقررّاتى که ندارید، دستورى که ندارید، نظام نامه ‏اى که ندارید، که بسم الله نباید باشد، حالا از اینکه مُد نیست رسم نیست کسى بسم الله بنویسد، نوشتنش که عیب نمى ‏شود، بالاخره ... تازه او آدم متدیّنى بود، نماز خوان بود، ولى اینطورى بود، براى یک بسم الله نوشتن عادى بالاى سر یک نامه یکساعت بحث شد تا بالاخره قبول کرد و نامه ما را با بسم الله گرفت.

اینها براى چیست؟ براى آن پرچمى است که بالا سر ماست، چون پرچم اسلام نیست، ما اگر در مملکت کفر زندگى کنیم، حالا مى ‏خواهد ایران باشد، مى‏ خواهد عراق باشد، مى‏ خواهد مصر باشد، هر کجا باشد، آن پرچم کفرى است که حاکم است. یعنى پرچم خارجى ‏ها و اینها همه نوکر و دست نشانده آنها هستند. آنها مى‏ آیند یک نفر را تطمیع مى ‏کنند، پول مى ‏دهند، وعده مى‏ دهند، چنین و چنان، او هم کودتا مى ‏کند. یک کودتاى معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و همه مردم را مى ‏برد به آنجائى که دستور دارد ببرد. امّا زیر پرچم کیست؟ حالا هر چه بر پرچم بنویسند، لا إلَه إلّا الله، محمّد رسول الله، امّا این پرچم انگلیس کافر است، پرچم اسلام نیست.

پرچم اسلام آنجائى است که وقتى انسان بسم الله بنویسد اگر آنرا بر نمى ‏دارد ببوسد و روى چشمش بگذارد، لا اقل آنرا ردّ نکند، این بسم الله است؛ بسم الله که حرف بدى نیست و ما دیدیم که قضیّه منحصر به این مسائل نیست. از بچّه‏ ها و زن ها و طرز خانه و طرز لباس زنها و لباس بچّه ‏ها و تعلیم مدارس و روزنامه‏ ها و رادیو و خلاصه تمام شئون زندگى، همه‏ اش از این قرار است.

ما زبان نمى‏ توانستیم باز کنیم، به کسى بگوئیم: این کار را بکن، نمى‏ توانستیم بگوئیم: این کار را نکن. نمى ‏توانستیم به یکى از محارم خودمان بگوئیم: آقاجان، این جورابى که مى ‏پوشى و با آن بیرون مى ‏روى، این جوراب نازک است. پا نماست. چون مى‏ گفت: اگر من از همین جوراب هاى معمولى پا کنم، به من مى‏ گویند: امُّل. جارى من هم همینطور است. آن جارى من هم همینطور است. همه همینطور و از همین جوراب ها مى ‏پوشند، و دیگر این حرفها گذشته است.

یا مگر به کسى مى‏ توانستیم بگوئیم: آقا مدرسه نرو. یا فلان مدرسه برو، و آنها مى ‏رفتند به آن مدارس. دیگر همه چیز خود را از دست مى‏ دادند و اینها که مى‏ روند، مى ‏روند دیگر. سخن، سخن از خود مدرسه نیست. سخن از آن محیط است، سخن از آن فرهنگ و تعلیمات است. آن جهت نگران کننده است که انسان را خسته مى ‏کند. و گرنه خود مدرسه رفتن عیبى ندارد.

خلاصه با آن ترتیب که طاغوت پیش مى ‏رفت ما دیدیم هیچ چاره ‏اى نیست مگر اینکه انسان شروع کند به مبارزه با حکومت جور تا حکومت عدل را تشکیل دهد؛ چون تشکیل حکومت اسلامى از اوجب واجبات و از أهمّ فرائض است. براى مثال، اگر نماز شما روى جهتى ترک شد، آن مقدارى که چوب مى ‏خورید کمتر است از اینکه در صدد و اهتمام تشکیل حکومت اسلامى نباشید، او مقدّم است، نماز ظهر وقتى قبول است که انسان در سایه حکومت اسلام باشد، روزه وقتى قبول است که انسان در سایه اسلام باشد، حجّ وقتى مقبول است که انسان در سایه اسلام باشد، و همه چیزها؛ وقتى انسان در زیر پرچم پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلّم است همه اعمال او قبول است، وقتى انسان پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلّم را رها کرد و رفت زیر پرچم معاویه و أبو سفیان، حالا هر چه نماز بخواند، هر چه روزه بگیرد، خیلى روشن است که آن نماز، نماز نیست. آن نمازى که أبو سفیان و معاویه بپسندد و إمضا کند، نماز نیست چون او اصلًا وضعش و مکتبش ضدّ نماز است، او عامل نماز برأنداز است، نه ایجاد کننده نماز. (وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام؛ ص 15)

و در کتاب شریف نور ملکوت قرآن نتیجه را اینچنین بیان می نمایند:

ولیکن للّه الحمد و له الشّکر در تاریخ بهمن ماه ۱۳۵۷ هجریّه شمسیّه مطابق با ربیع المولود ۱۳۹۹ هجریّه قمریّه که دوازده سال از تاریخ نشر کتاب گذشت، با قیام و اقدام ملّت مبارز و سخت کوش و مسلمان ایران، آن بساط استعمار برچیده شد و محمّد رضاخان پسر رضاخان از ایران فرار کرد؛ و آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. و از تحمّل رنج ها و مصائب و مشکلات و کشته شدن صدها هزار فرد ایرانى براى به ثمر رسانیدن انقلاب، توسّط رژیم طاغوتى شاه و توسّط رژیم صدّام عَفلقى در جنگ تحمیلى نتیجه مطلوب بحول الله و قوّته حاصل است. ولى بر عهده مردم مسلمان ایران است که با شکر و سپاس ایزد منّان پیوسته سجده شکر بجاى آورند، و دست از انتقاد و هرزه گوئى بردارند. نقاط مثبت حکومت را تقویت کنند؛ و نقاط منفى آنرا ترمیم، و در صدد اصلاح برآیند. زیرا که بحمد الله اینک خانه خانه خودشان است. و بر هر فرد غیرتمند از اوجب واجبات است که خانه خود را که محلّ نگهدارى ناموس اوست حفظ کند و از دستبرد اجانب مصون نگهدارد.

لَئن شَکَرْتُمْ لَازِیدَنَّکُمْ وَ لَئن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ. «و سوگند به خدا اگر در مقام شکر و سپاس برآئید من نعمتم را بر شما زیاد میکنم؛ و اگر کفران نعمت کنید بدانید که انتقام و پاداش من عذابى بس سخت و شدید خواهد بود... (نور ملکوت قرآن، ج۳، ص۱۷۱)

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.