گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


نفحات الانس (نظر علّامه طهرانی درباره مولوی)

عارف کامل حضرت علّامه طهرانی اعلی الله مقامه می فرمودند: ملّاى رومى یک شیعه محض و خالص بوده است. ما چرا راه دور برویم؟ اینک «مثنوى‏» او در دست است؛ ببینید تا چه سرحدّ مولانا أمیر المؤمنین علیه السّلام را ستوده و از دشمنان آن حضرت مذمّت نموده است. و با اشارات و کنایات، غاصبان خلافت را مذمّت میکند و بعضى جاها با صراحت امّا بعنوان کلّى نه با خصوص لفظ و عبارت، آنان را محکوم می کند و مى ‏کوبد.

در چند جاى مختصرى که نامى از آنها برده است، آن‏قدر قبل از آن اسم و پس از آن مطالبى را در زشتى بد اخلاقى و بدکیشى و بى ادبى و أمثالها شرح میدهد که: با دقّت مشهود است که مراد همین غاصبین خلافت مى‏باشند. (روح مجرد، متن، ص: 548)

و در جای دیگری می فرمایند: عرفان ملّا محمّد مولوىّ‏ مُخّ اسلام است‏ به طور کلّى کلمات اولیاى خدا و عرفاى بالله داراى رموز و اشارات و کنایاتى است که فهم آنها اختصاص به خود آنها و همطرازانشان دارد. از اشارات و رموز عارف عالیقدر اسلام خواجه حافظ شیرازى کسى میتواند اطّلاع پیدا نماید که هم درجه و هم مقام با او باشد.

امّا صد حیف و هزار افسوس که ما قدر و قیمت این بزرگان را ندانستیم، و معانى اشعارشان را به امور مبتذل حمل کردیم، و یا اگر شرحى در احوال آنها نگاشتیم نتوانستیم از عهده شرح و شکافتن آن معانى و اسرار برآئیم؛ تا خارجیان و کفّار آمدند و براى خود عرفان ساختند، و عرفان را از اسلام جدا پنداشتند، و مقام عظیم عرفان و عرفا را که مخّ و اُسّ و ریشه اسلام است امرى مباین با تعلیمات دینى وانمود کردند، و براى ما عرفان ایرانى و هندى و رومى ساختند، و همه را خطّى در برابر خطّ اسلام، و راهى غیر از مسیر دین نمودار نمودند، و ریشه عرفان مولوى معنوى و حافظ شیرازى و مغربى و أمثالهم را عرفان ایرانى قلمداد کردند که با روح اسلام سازگار نباشد.

اینها همه و همه نتیجه جمود و تحجّر و یک چشمى به مسائل دین نگریستن است؛ و حساب توحید را از عالم امر و خلق جدا نمودن و به أئمّه و لواداران عرفان به نظر موجودات ساخته ‏شده بدون تکلیف و مأموریّت نگریستن است که ما را دچار این مصیبت عظمى نمود؛ تا جائیکه اینک براى آنکه از آنها عقب نمانیم و در این بازى، محکوم و سرافکنده نگردیم، باید با هزار دلیل اثبات کنیم که عرفان حافظ و مولانا متّخَذ از روح قرآن و روح نبوّت و ولایت است. (روح مجرد، ص: 518)

و در جای دیگری نقل می کنند: 

یک روز مرحوم شهید مطهّرى رضوان الله علیه به من مى‏گفت: مرحوم راشد مى‏گفت: در مقام عظمت و استوارى کتاب «مثنوى‏» همین بس که پشتوانه قرآن است. (یعنى مطالب مثنوى‏ همچون دریاى عظیم حیاتى است که نگهدارنده و حافظ و پشتیبان حقائق قرآن است.)

به ایشان گفتم: راشد در این سخن خطا کرده است. قرآن پشتیبان مثنوى و مثنویهاست؛ آن نیرودهنده و حیات‏دهنده و جاودان‏کننده این و اینها است.

فورا گفت: بلى این‏چنین است. قرآن حیات بخشنده مثنوى است. (نور ملکوت قرآن، ج‏4، ص: 188)

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.