مقاله حاضر بخشی از مطالب گرانقدر عارف کامل حضرت علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه درباره توسلّ به امام زمان علیه السلام و حقیقت انتظار فرج و راه تشرف به محضر آن حضرت است که در بخشی از آن می خوانیم: امروزه را تشرّف به حقیقت ولایت آن حضرت باز است؛ و مهم هم همین است؛ ولی نیاز به مجاهدۀ با نفس امّاره و تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد، و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حقّ است .
بسم الله الرحمن الرحیم
معنای توسّل و راه تشرّف به محضر امام زمان علیه السلام
منبع: کتاب امام شناسی تالیف علامه طهرانی ره ج 5 ، ص 190
لزوم توسل به امام علیه السلام به منظور رفع حجاب های ظاهری و باطنی
مجالس و محافل توسّل به حضرت ولیّ عصر بسیار خوب است؛ ولی توسّلی که مطلوب و منظور از آن حقّ باشد؛ وصول به حقّ باشد؛ رفع حجب ظلمانی و نورانی باشد؛ کشف حقیقت ولایت و توحید باشد؛ حصول عرفان إلهی و فناء در ذات اقدس او باشد. این مطلوب و پسندیده است. و لذا انتظار فرج که حتّی در زمان خود أئمّه علیهم السّلام از بزرگترین و با فضیلتترین اعمال محسوب میشده است. همین بوده است.
توسّل به حقیقت ولایت آن حضرت برای کشف حجاب های طریق، از افضل اعمال است؛ زیرا توحید حقّ از افضل اعمال است. و انتظار ظهور خارجی آن حضرت نیز بواسطۀ مقدّمیّت بر ظهور باطنی و کشف ولایت آن حضرت همچنین مفید است؛ و انتظار ظهور خارجی بر این اصل محبوب و پسندیده است.
و امّا چنانچه فقط دنبال ظهور خارجی باشیم، بدون منظور و محتوای از آن حقیقت؛ در این صورت آن حضرت را به ثَمَنِ بَخْسی فروختهایم؛ و در نتیجه خود ضرر بسیاری دیدهایم؛ زیرا مراد و مقصود، تشرّف به حضور طبیعی نیست؛ و گرنه بسیاری از افراد مردم در زمان حضور امامان به حضورشان میرسیدهاند؛ و با آنها تکلّم و گفتگو داشتهاند؛ ولی از حقیقتشان بیبهره بودهاند. اگر ما در مجالس توسّل، و یا در خلوت به اشتیاق لقای او بوده باشیم؛ و خداوند ما را هم نصیب فرماید، اگر در دلمان منظور و مقصود، لقای خدا و حقیقت ولایت نباشد، در این صورت به همان نحوی به خدمتش مشرّف میگردیم که مردم در زمان حضور امامان به خدمتشان مشرّف میشدهاند؛ و این غَبنی است و ضرری است بزرگ که با جِدّ و جَهد و با کَدَ و سعی ما به محضرش شرفیاب شویم، و مقصدی والاتر و بالاتر از دیدار ظاهری نداشته باشیم ـ که در حقیقت این دیدار برای رفع شک و شبهه از وجود آن حضرت و طول عمر است ـ یا آن حضرت را برای حوائج مادّیّه و یا رفع گرفتاریهای شخصی و یا عمومی استخدام کنیم؛ این امری است که بدون زحمت توسّل برای همۀ افراد زمان حضور امامان علیهم السّلام حاصل بوده است.
ولی آنچه حقّا ذی قیمت است، تشرّف به حقیقت و وصول به واقعیّت آنحضرت است. اشتیاق به دیدار و لقای اوست از جهت آیتیّت حضرت حقّ سبحانه و تعالی؛ این مهمّ است؛ و این از افضل اعمال است؛ و چنین انتظار فرجی زنده کنندۀ دلها و راحت بخش روان ها است ؛ رَزَقَنَا اللَهُ وَ ایَاکُمْ إنشَاَاللَهُ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.
دانستن زمان ظهور خارجی برای ما چه قیمیتی دارد ؟ و لذا در اخبار از تفحُّص و تجسّس در این گونه امور نهی شده است.
هدف از ظهور تهذیب نفس می باشد
شما فرض کنید: ما با علم جَفْر و رَمْل صحیح به دست آوردیم که ظهور آن حضرت در یک سال و دو ماه و سه روز دیگر خواهد بود. در این صورت چه میکنیم ؟ وظیفۀ ما چیست ؟ وظیفۀ ما تهذیب و تزکیه و آماده کردن نفس امارّه است برای قبول و فداکاری و ایثار.
ما هیمشه مأمور بدین امور هستیم؛ و پیوسته باید در صدد تهذیب و تزکیۀ نفس و تطهیر خاطر برآئیم؛ چه ظهور آن حضرت در فلان وقت، مشخّص باشد و یانباشد؛ وا گر در صدد برآمدیم موفّق به لقای حقیقی او خواهیم شد؛ و اگر در صدد نبویدم، لقای بدن عنصری و مادّی آن حضرت برای ما اثر بسیاری نخواهد داشت؛ و از این لقاء هم طَرْفی نخواهیم بست.
فلهذا میبینیم بسیاری از افرادی که اربعینها در مسجد سهله و یا در مسجد کوفه و یا بعضی از اماکن متبرّکۀ دیگر برای زیارت آن حضرت مقیم بوده، و به زیارت هم نائل شدهاند، چیز مهمّی از آن زیارت عائدشان نشده است.
و آنچه از همه ذکرش لازمتر است، آن است که: ظهور خارجی و عمومی آن حضرت هنوز واقع نشده است؛ و منوط و مربوط به اسباب و علائمی است که باید تحقّق پذیرد، ولی ظهور شخصی و باطنی برای افراد ممکن است، و به عبارت دیگر: راه وصول و تشرّف به خدمتش برای همه باز است، غایة الامر نیاز به تهذیب اخلاق و تزکیه نفس دارد.
هر کس امروز در صدد لقای خدا باشد، و در راه مقصود به مجاهده پردازد؛ بدون شک ظهور شخصی و باطنی آن حضرت برای او خواهد شد؛ زیرا لقای حضرت حقّ بدون لقای آیتی و مرآتی آن حضرت صورت نپذیرد.
راه لقای امام زمان علیه السلام باز است
و محصّل کلام آن است که: امروزه را تشرّف به حقیقت ولایت آن حضرت باز است؛ و مهم هم همین است؛ ولی نیاز به مجاهدۀ با نفس امّاره و تزکیۀ اخلاق و تطهیر باطن دارد، و محتاج به سیر و سلوک در راه عرفان و توحید حضرت حقّ است سبحانه و تعالی، خواه ظهور خارجی و عمومی آن حضرت نیز به زودی واقع گردد، یا واقع نگردد.
زیرا خداوند ظالم نیست؛ و منع فیض نمیکند؛ و راه وصول را برای افرادی که مشتاقند نبسته است.
این دَر پیوسته باز است؛ و دعوت محبّان و مشتاقان و عاشقان را لبیّک میگوید.
بنابراین بر عاشقان جمال الهی و مشتاقان لقای حضرت او جلّ و علا، لازم است که با قدمهای متین و استوار در راه سلوک عرفان حضرت بکوشند، و با تهذیب و تزکیه، و مراقبۀ شدید، و اهتمام در وظائف الهیه، و تکالیف سبحانیّه، خود را به سر منزل مقصود نزدیک کنند. که خواهی نخواهی در این صورت از طلعت مُنیر امام زمان و قطب دائرۀ امکان که وسیلۀ فیض و واسطۀ رحمت رحمانیّه و رحیمیّۀ حق است بهرهمند و کامیاب میگردند؛
و از هر گونه راههای استفاده برای تکمیل نفوس خود متمتّع میشوند؛ و از جمیع قابلیّتهای خدادادی خود برای به فعلیّت درآوردن آنها برای وصول به منزل کمال بهره میگیرند.
وَفَّقَّنَا اللَهُ تَعَالَی وَ ایّاکُم بِمُحَمَّد وَآلِهِ صَلَّی اللَهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ.
در اینجا باید سه نکته را در نظر داشته باشیم: اوّل آنکه: غیبت آن حضرت از جانب ماست نه از جانب ایشان یعنی ما به واسطۀ گناه و انانیّت و استکبار، خود را از زیارتش محروم داشتهایم نه آنکه ایشان خود را مهجور و مختفی میدارند، و به عبارت دیگر او از ما غئب است و ما از او غائب نیستیم.
نکتۀ دوّم آنکه: قدرت و علم و احاطه و سیطرۀ آن حضرت به امور، متوقّف بر زمان ظهور نیست بطوریکه قبل از ظهور فاقد آن باشند و پس از ظهور واجد شوند، بلکه در هر دو حال هیمنه و سیطره و احاطۀ تکوینیّه که لازمۀ ولایت کلیّه است با آن حضرت است؛ ولی قبل از ظهور این مطلب از انظار مردم و از ادراک عقول و نفوس پنهان است؛ و پس از ظهور آشکار میشود.
نکتۀ سومّ آنکه: قدرت عملیّه و گسترش علمیّه و احاطۀ تکوینیّۀ آن حضرت به امور، منحصر در کارهای خیر و برّ و احسانی که به نظر ما خیر است نیست؛ بلکه هیمنه و سیطرۀ بر تمام امور است از خیرات و شرور؛ و به طور کلّی بر هر عمل و بر هر فعل و بر هر موجودی از موجودات، زیرا که بر اساس نظام کلیّ عالم تکوین، عالم سراسر خیرات است و أبداً شرّی وجود ندارد، شرّ امر عَدَمی است و از خدا نیست و از ولیّ خدا هم نیست؛ و الشّر لَیسَ إلَیک.
إذَا سَفَرَتْ فِی یَومِ عِیدٍ تَزَاحَمَتْ عَلَی حُسنِیهَا أبصَارَ کُلِّ قَبِیلَة
فَأروَاحُهُمْ تَصْبُو لِمَعْنَی جِمَالِهِا وَ أحْدَ اقُهُم مِن حُسْنِهَا فِی حَدِیقَة
وَ عِندِی عِیدیِ کُلُ یَومٍ أرَی بِهِ جَمَالَ مُحَیَّاهَا بِعَینٍ قَرِیَرة
وَ کُلُّ اللَّیالِی لَیْلَةُ القَدْرِ إن دَنَت کَمَا کُلُّ ایَّامِ اللِّقا یَوْمُ جُمَعةِ
وَ سَعْیِی لَهَا حَجُّ بِهِ کُلُّ وِقْفَة عَلَی بَابِهَا قَدْ عَادَلَتْ کُلَّ وَقْفَة
وَ أیُّ بِلَادِ حَلَّتْ بِهَا فَمَا اَرَاهَا، وَ فِی عَیْنِی حَلَتْ، غَیْرَ مَکَّةِ
وَ أَیُّ مَکَانٍ ضَمَّهَا حَرَمٌ کَذَا أرَی کُلَّ دَارٍ أوْ طَنَتْ دَارَ هِجْرَة
وَ مَا سَکَنَتْهُ فَهُوَ بَیْتٌ مُقَدَّسٌ بِقُرَّةِ عَیْنِی فِیهِ اَحْشَایَ قَرَّت
وَ مَسْجِدیَ الاقْصَی مَسَحِبُ بُرْدِهَا وَ طِیبی ثَرَی أرْضٍ عَلَیْهَا تَمَشَّیتِ
نَهَارِی أصِیلٌ کُلُّهُ إن تَنَسَّمَتْ أوَائِیلُهُ مِنهَا بِرَدِّ تَحِیَّتِی
وَلَیْلِیَ فِیهَا کُلُّهُ سَحَرُّا إذَا سَرَی لِیَ مِنهَا فِیهِ عَروفٌ نُسَیْمَةِ
وَ إنْ طَرَقَتْ لَیْلا فَشَهْرِیَ کُلُّهُ بِهَا لَیْلَةُ القَدْرِ ابْتِهَاجاً بِزَورَةِ
وَ إن قَرُبَت دَارِی فَعَامِیَ کُلُّهُ رَبِیعُ اعْتِدَالٍ فِی رِیاضٍ أرِیضَةِ
وَ إن رَشِیَتْ عَنِّی فَعُمْرِیَ کُلُّهُ زَمَانُ الصَّبَا طِیباً وَ عَصْرُ الشَّبِیَة
(دیوان ابن فارض تائیۀ کبری، أبیات 353 به بعد، ص 80 و ص 81.)
1 ـ چون در روز عیدی پرده از رخ برگیرد، آنقدر زیباست که برای تماشای جمالش دیدگان تمام قبیلهها با هم تزاحم کنند.
2 ـ و بنابراین أرواح مردم آن قبائل برای ادراک معنای جمال او به سوی او روا آورده و مشتاقانه بدو بگروند، و دیدگان مردم آن قبائل از تماشای زیبائیهای او در باغ و لالهزار و در تنعّم به سر میبرند.
3 ـ و در نزد من، عید من آن روزی است که چهرۀ زیبای او را با چشم تازه و روشن ببینم.
4 ـ و تمام شبهای من شب قدر است، اگر او به من نزدیک شود، همچنانکه تمام روزهای من دیدار و ملاقات، روز عید و جمعۀ من است.
5 ـ و حرکت من به سوی او حجّی است که برای او کردهام. و هر وقوفی بر در خانهاش، معادل هر وقوفی در مناسک حجّ است.
6 ـ و اگر در شهری از شهرهای خدا وارد شود، در حالی که او در چشم من وارد شده است، من آن شهر را غیر از مکّه نمیبینم.
7 ـ و هر مکانی که او را در برگیرد حرم است؛ همچنین هر خانهای که او در آنجا سکونت گزیده است، خانۀ هجرت است.
8 ـ و هر جائی که او در آنجا ساکن شود، آنجا بیت مقدس است؛ و به جهت روشنی و تازگی چشم من در آنجا همۀ باطن و احشای منتر و تازه میگردد.
9 ـ و مسجد الاقصای من محلّکشیده شدن بُرد و ردای اوست بر روی زمین، و عطر و گلاب من خاک آن زمینی است که او از روی آن عبور کرده است.
10 ـ اگر در اوائل روز، او جواب سلام و تحیّت مرا بدهد، تمام روز من همچون عصر با فرح و سرور خواهد بود.
11 ـ و اگر در شبی بر من عبور کند و از بوی نسیم او به مشام من برسد آن شبِ من همهاش همچون سحر وقت زنده و بیداری و نَباهت است.
12 ـ و اگر شبی بر من وارد شود، به واسطۀ آن ورود، تمام آن ماه من از شدّت ابتهاجِ آن دیدار یک شبه و زیارت او در حکم لیلة القدر من است.
13 ـ واگر به خانۀ من نزدیک شود، تمام دوران سالِ من مانند فصل معتدل بهاری میشود که در باغهای چشم انگیز و با طراوت پیوسته به تنزّه و تتعُم مشغولم.
14 ـ وا گر از من راضی شود، تمام عمر من از نقطۀ نظر پاکی و پاکیزگی همچون ایّام صباوت و دوران جوانی خواهد بود.