گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


قومِ سرخورده (ماهیت و سرانجام اسرائیل در اندیشه سیاسی علامه طهرانی)

وقتی نام انگلیس و اسرائیل بمیان می آید خیلی ها می خواهند بدانند سرانجام ایندو کشور چه خواهد شد. مقاله پیش روی به قلم حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی به دیدگاه سیاسی اجتماعی حضرت علامه طهرانی درباره ماهیت اسرائیل و سرانجام آن می پردازد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

قومِ سرخورده (ماهیت و سرانجام اسرائیل در اندیشه سیاسی علامه طهرانی ره)

 

 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

کلمه" اسرائیل" در اصل نام حضرت یعقوب علیه السلام بوده است و او را بدین سبب اسرائیل نامیده بودند، که سخت در راه خدا مجاهدت مى‏کرده و موفق و پیروز به آن بوده است.

 

 

از سوى دیگر اهل کتاب ( یهودیان و مسیحیان ) هم این کلمه را به کسى اطلاق مى‏کنند که پیروز و غالب بر خدا باشد و چون معتقدند که حضرت یعقوب علیه السلام با خدا در محلى بنام "فنیئیل" کشتى گرفته، و پشت خدا را به خاک رسانده. (1) لذا او را اسرائیل نامیدند.(2) و این از سخنانى است که قرآن به شدت آن را تکذیب، و عقل هم آن را محال و نامعقول می شمارد و به طور کلی چنین تعبیری، شرعا حرام است.

 

 

قرآن با اینکه کتاب مسلمانان است و بر قلب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده، اما بیشتر از هر نام و قومی، نام قوم بنی اسراییل و پیامبران ایشان، در آن ذکر شده است؛ بطوریکه در هر چند آیه به داستان و سرگذشتی از بنی اسراییل و رفتاری که با پیامبرانشان داشتند برمی خوریم؛ و این نبوده مگر به خاطر خوی تمّرد و لجاجت و تعصبی که موجب تقابل ایشان در برابر حق می شده است و قرآن در واقع با تبیین گفتار و رفتار آنان می خواهد راهی به سوی حق و حقیقت به روی جهانیان و طالبان حق بگشاید.

 

 

آنچه مسلم است این معناست که، بنی اسراییل و یهودیان خود را برترین امت ها و پیروان حق می شمارند و بیان دیدگاه آنها در قرآن این پیام ضمنی را هم دارد که دین و گرایشات دینی اگر بر پایه فطرت و عقل سلیم و تسلیم محض و فرمانبری از رهبران و اولیای خدا نباشد، و از طرفی بر خودرأیی و خود محوری و تبعیت کورکورانه و تعصب و لجاجت و خودبرتر بینی پایه گزاری گردد، انحرافش از بی دینی به مراتب بیشتر خواهد بود، و یهودیان بر این مبنا و سبک و روش، گرفتار اندیشه مادی غیر توحیدی یا توحیدی مادی و خرافی شده بودند و این وضع همچنان ادامه دارد.

 

 

بر این اساس است که قرآن همگان را به تفکّر و تدّبر و نظر و بصیرت در سیره و تاریخ و پیشینه گذشتگان مخصوصا سرگذشت بنی اسراییل دستور می دهد و بر آن اصرار دارد و با نقل داستان های آنان بر آن تاکید دارد.

 

 

تنها در یکی از این آیات می فرماید: أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراًو (3) 

 

 

(آیا در زمین سیر و گردش نکردند تا ببینند که عاقبت کار پیشینیانشان ( قوم بنی اسراییل ) چه شد؟ در صورتى که از اینها بسیار تواناتر بودند و بیش از اینها در زمین کشتزار ساختند و کاخ و عمارت برافراشتند و پیامبرانشان با آیات و معجزات براى (هدایت) آنان آمدند (لیکن چون نپذیرفتند همه به کیفر کفر هلاک شدند). و خدا درباره آنها هیچ ستم نکرد بلکه آنها خود در حق خویش ستم مى‏کردند.)

 

 

زندگی دنیا همانند نردبانی است که نسل پیشین مقداری از این راه را پیموده و نسل بعد باید ﺁن را ادامه دهد نه ﺁنکه راه طی شده را بیازماید به عبارتی باید کار گذشتگان نردبان صعود ﺁیندگان باشد.

 

 

هر کس برای دستیابی به یک زندگی هدفمند خرد و دانش و تجربه خویش را به کار می گیرد اما نکته در این است که خرد و دانش آدمی هم محدود است و هم متنوع.  از آن رو که محدود است برای دستیابی به هدف کافی نیست و بدان سبب که متنوع است پس انسان به خرد و تجربه دیگران نیازمند است.

 

 

امیر المومنین علی علیه السلام در اینباره می فرمایند:

 

 

یَا بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ قَدْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِکَ مِنْ کَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ وَ اسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ. (4)

 

 

(گرچه من همراه گذشتگان نبودم اما نگاه کردم در کارهای ﺁنها و فکر کردم در اخبارشان و مرور نمودم در ﺁثار و نشانه های به جا مانده از ﺁنها همانند خود ﺁنها شدم مانند این که از اولین تا ﺁخرین شان با ﺁنها زندگی کردم در نتیجه خوب وبد را از هم شناخته و به راه های سود وزیان ﺁن ﺁگاه شدم. پس قسمت‏هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه‏اى، زیبا و شیرین آن را براى تو برگزیدم، و ناشناخته‏هاى آنان را دور کردم)

 

 

آری، ما یکبار در دنیا می آییم، اما استفاده از تجربه گذشتگان، زندگی دوباره است.

 

 

عارف کامل آیة الحق مرحوم آقای حاج سید علی قاضی رضوان الله تعالی علیه از مطالعه کتاب های تاریخی و اخلاقی را از هر کتاب دیگری بیشتر توصیه می فرمودند. (5)

 

 

قرآن کتابی است که یکی از محورهای راهبردی و کاربردی آن به بیان سیره و روش و سبک گذشتگان پرداخته شده است و در این میان سرگذشت قوم بنی اسراییل و داستان پیامبران ایشان و حتی نام پیامبران ایشان بیشتر از هر کسی و قومی در قرآن آمده است.

 

 

حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه، صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان، می فرمایند:

 

 

( در قرآن از همۀ امتهاى گذشته، بیشتر داستانهاى بنى اسرائیل، و نیز بطورى که گفته ‏اند از همه انبیاء گذشته بیشتر، نام حضرت موسى علیه السلام آمده، چون مى‏ بینیم نام آن جناب در صد و سى و شش جاى قرآن ذکر شده، درست دو برابر نام ابراهیم علیه السلام، که آن جناب هم از هر پیغمبر دیگرى نامش بیشتر آمده، یعنى باز بطورى که گفته ‏اند، نامش در شصت و نه مورد ذکر شده است.

 

 

علتى که براى این معنا بنظر مى ‏رسد، اینست که اسلام دینى است حنیف، که اساسش توحید است، و توحید را حضرت ابراهیم علیه السلام تاسیس کرد، و آن گاه خداى سبحان آن را براى پیامبر گرامیش حضرت محمد صلی الله علیه و آله، به إتمام رسانید، و فرمود: ( مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ، دین توحید، دین پدرتان ابراهیم است، او شما را از پیش مسلمان نامید) (6) و بنى اسرائیل در پذیرفتن توحید، لجوج‏ ترین امتها بودند، و از هر امتى دیگر بیشتر با آن دشمنى کردند، و دورتر از هر امت دیگرى از انقیاد در برابر حق بودند، هم چنان که کفار عرب هم که پیامبر اسلام گرفتار آنان شد، دست کمى از بنى اسرائیل نداشتند، و لجاجت و خصومت با حق را بجایى رساندند که آیه: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ، کسانى که کفر ورزیدند، چه انذارشان بکنى، و چه نکنى ایمان نمى‏آورند) (7) در حقشان نازل شد، و هیچ قساوت و جفا، و هیچ رذیله دیگر از رذائل، که قرآن براى بنى اسرائیل ذکر مى‏کند، نیست، مگر آنکه در کفار عرب نیز وجود داشت، و بهر حال اگر در قصه‏هاى بنى اسرائیل که در قرآن آمده دقت کنى، و در آنها باریک شوى، و به أسرار خُلقیات آنان پى ببرى، خواهى دید که مردمى فرو رفته در مادیات بودند، و جز لذائذ مادى، و صورى، چیزى دیگرى سرشان نمی شده، امتى بوده ‏اند که جز در برابر لذات و کمالات مادى تسلیم نمی شدند، و به هیچ حقیقت از حقائق ما وراء حس ایمان نمى‏ آوردند، هم چنان که امروز هم همینطورند.

 

 

و همین خوى، باعث شده که عقل و اراده ‏شان در تحت فرمان و انقیاد حس و ماده قرار گیرد، و جز آنچه را که حس و ماده تجویز کند، جائز ندانند، و بغیر آن را اراده نکنند، و باز همین انقیاد در برابر حس، باعث شده که هیچ سخنى را نپذیرند، مگر آنکه حس آن را تصدیق کند، و اگر دست حس بتصدیق و تکذیب آن نرسید، آن را نپذیرند، هر چند که حق باشد.

 

 

و باز این تسلیم شدنشان در برابر محسوسات، باعث شده که هر چه را ماده‏پرستى صحیح بداند، و بزرگان یعنى آنها که مادیات بیشتر دارند، آن را نیکو بشمارند، قبول کنند، هر چند که حق نباشد.

 

 

 نتیجه این پستى و کوتاه فکریشان هم این شد: که در گفتار و کردار خود دچار تناقض شوند، مثلا مى ‏بینیم که از یک سو در غیر محسوسات دنباله روى دیگران را تقلید کورکورانه خوانده، مذمت مى‏ کنند، هر چند که عمل عمل صحیح و سزاوارى باشد، و از سوى دیگر همین دنباله‏ روى را اگر در امور محسوس و مادى و سازگار با هوسرانی هایشان باشد، مى ا‏یستند، هر چند که عمل عملى زشت و خلاف باشد). (8)

 

 

علما و دانشمندان علم روانشناسی، هر پدیدۀ رفتاری را برگرفته از یک ریشه می دانند و آن را علت بروز ناهنجاری ها فردی، مخصوصا اجتماعی می شمارند؛ بنابراین اگر به دنبال اصلاح چنین وضعیتی برآیند، درد را در ریشه جستجو کرده و درمان را از همانجا شروع می کنند و امروزه بر اساس پیشرفت علوم بابی به نام آسیب شناسی بر پایه پیشگیری بنانهاده شده است که می گوید: پیشگیری بهتر از درمان است.

 

 

آسیب شناسی ( Pathology )، از جمله مفاهیمی است که از علم پزشکی وارد حوزه علوم اجتماعی و جامعه شناسی شده است. این واژه در لغت به معنای مطالعه علل بیماری و علائم مخصوص مرض و یا علایم غیرعادی هر چیزی می باشد.

 

 

اما آنچه را که بشر امروزی بر پایه تجربه و حس بدست آورده است را می توان در فرهنگ و بینش اسلامی، که بر پایه های مستحکم و قویم و جان دار بنا نهاده شده است، دست یافت و چون این نوشتار در بیان این موضوع نیست به حدیثی از امام صادق علیه السلام اکتفا نموده و بحث اصلی را پی می گیریم.

 

 

حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِه‏. (9)

 

 

 

 

 

 ( هیچ مرد و زن متکبر و منحرف و خودخواه و خود محوری نیست الا اینکه در قبل از رفتارها ی پیشینه خود سابقه تحقیر و ذلت وخفت را داشته است )

 

 

در تاریخ هیچ قومی به اندازه بنی اسراییل اهل خدعه و مکر و زور و خودکامگی و خود محوری نبوده و الآن هم نیست و وقتی به تاریخ سری می زنیم این حقیقت را در گذشته آنان که همراه با سرخوردگی و خفت بوده می یابیم.

 

 

حضرت علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمایند:

 

 

( یکى از عواملى که این روحیه را در یهود تقویت کرد، زندگى طولانى آنان در مصر، و در زیر سلطه مصریان است، که در این مدت طولانى ایشان را ذلیل و خوار کردند، و برده خود گرفته، شکنجه دادند و بدترین عذابها را چشاندند، فرزندانشان را مى ‏کشتند، و زنانشان را زنده نگه میداشتند، که همین خود عذابى دردناک بود، که خدا بدان مبتلاشان کرده بود.

 

 

و همین وضع باعث شد، جنس یهود سرسخت بار بیایند، و در برابر دستورات انبیایشان انقیاد نداشته، گوش بفرامین علماى ربانى خود ندهند، با اینکه آن دستورات و این فرامین، همه بسود معاش و معادشان بود، (براى اینکه کاملا بگفته ما واقف شوید، مواقف آنان با موسى‏ علیه السلام، و سایر انبیاء را از نظر بگذرانید)، و نیز آن روحیه باعث شد که در برابر مغرضان و گردن‏کشان خود رام و منقاد باشند، و هر دستورى را از آنها اطاعت کنند.

 

 

امروز هم حق و حقیقت در برابر تمدن مادى که ارمغان غربى ‏ها است بهمین بلا مبتلا شده، چون اساس تمدن نامبرده بر حس و ماده است، و از ادله‏اى که دور از حس‏اند، هیچ دلیلى را قبول نمى ‏کند، و در هر چیزى که منافع و لذائذ حسى و مادى را تامین کند، از هیچ دلیلى سراغ نمى‏گیرد، و همین باعث شده که احکام غریزى انسان بکلى باطل شود، و معارف عالیه و اخلاق فاضله از میان ما رخت بربندد، و انسانیت در خطر انهدام، و جامعه بشر در خطر شدیدترین فساد قرار گیرد، که بزودى همه انسانها باین خطر واقف خواهند شد، و شرنگ تلخ این تمدن را خواهند چشید. ) (10)

 

 

سیدنا الاستاد مرحوم علامه طهرانی اعلی الله تعالی مقامه الشریف سیر خفت بار و ذلیلانه قوم بنی اسراییل را، که امروزه غُدّه بودنش از عقده دار بودنش منجر می شود، اینچنین بیان می فرمایند:

 

 

( بنى إسرائیل پس از گذراندن چهل سال در تیه و بیابان، و رحلت حضرت موسى على نبیّنا و آله و علیه السّلام به فلسطین رفتند. و ولایت امر آنان را یوشع بن نون وصىّ حضرت موسى عهده دار بود. مسجدى نداشتند، و عبادات خود را در خیمه انجام میدادند. بیشتر احکامشان قربانى است، و براى هر چیز باید حیوانى قربانى کنند: گاو و گوسفند، و یا مرغ و کبوتر؛ براى طهارت از حیض و نفاس و جنابت. قربانى انواع دارد، و باید در حضور کاهنى که از پسران هرون باشد انجام گیرد، و در مذبح مخصوص در زمین مقدّس باشد. بدون قربانى، از حیض و جنابت پاک نمى ‏شوند؛ و فرزندشان ناپاک زاده مى ‏شود.

 

 

بنى إسرائیل تا زمان طالوت پادشاه نداشتند. فقهاء در میانشان حکم می کردند، و عبادتگاهشان خیمه بود. ذبح و قربانى را در خیمه مى‏ نمودند. تا طالوت در جنگِ با جالوت بر او غلبه کرد و او را کشت. در این وقت بنى إسرائیل وى را به سلطنت انتخاب کردند؛ و سلطنت از او به حضرت داود و حضرت‏ سلیمان رسید.

 

 

در اینحال بیت المقدس را بنا کردند. و سلطنت در اولاد داود به ارث ماند. و تشریفات و تجمّلات شاهانه در میانشان معمول گشت. و اولاد حضرت سلیمان، احکام تورات را ترک کردند و پیغمبران خدا را می کشتند. و از مواعظ و نصائح ابرار و خوبان متّعظ نمى‏شدند.  بت‏پرستى در میانشان رواج یافت.

 

 

در اینحال بود که خداوند أَشَّدُ الْمُعَاقِبِینَ فِى مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَةِ، بر آنها خشم گرفت و بخت نصّر را بر آنها مسلّط نمود تا بیت المقدس را با خاک یکسان نمود، و تورات را ناپدید ساخت، و بنى إسرائیل را به اسارت به بابل برد. بنى إسرائیل چون توبه کردند، خداوند کورش هخامنشى را مسلّط فرمود تا بابل را از اولاد بخت نصّر گرفت و بنى إسرائیل را به فلسطین عودت داد، تا بار دیگر در زمان عزراى کاهن، بیت المقدس را از نو ساختند و به احکام تورات عمل نمودند و دیگر بت نپرستیدند. و یکنفر از اولاد حضرت داود به نام زُروبابِل پادشاه ایشان شد، و تا زمان حضرت عیسى مسیح على نبیّنا و آله و علیه السّلام همچنان خودشان حکومت داشتند. و این، آبادانى مجدّد و دوّمِ بیت المقدس است. (اوّل توسّط حضرت سلیمان، دوّم توسّط عزرا)

 

 

امّا چون یهودیان به حضرت روح الله ( عیسی علیه السلام ) ایمان نیاوردند و وى و مادرش را متّهم ساختند، و از هر گونه اذیّت و آزار در حقّ وى دریغ ننمودند، براى بار دیگر خداوند بر آنها خشمگین شد، و با اسم أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِینِ خود فِى مَوْضِعِ الْکِبْرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ تیطوس رومى را بر ایشان سیطره داد تا بار دیگر بیت المقدس را خراب کرد و یهودیان را متفرّق ساخت؛ چنانکه تا امروز هم در دنیا پراکنده‏اند. خداوند در سوره اسراء که هفدهمین سوره از قرآن است، به این دوبار خرابى بیت المقدس، و دو بار فساد و فتنه یهودیان اشاره نموده است ( و می فرماید):

 

 

وَ قَضَیْنَآ إِلَى‏ بَنِى إِسْرءِیلَ فِى الْکِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فِى الارْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا* فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ أُولَهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَّنَآ أُولِى بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَلَ الدِّیَارِ وَ کَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا* ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْنَکُمْ بِأَمْولٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا* إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِانفُسِکُمْ وَ إنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَآءَ وَعْدُ الاخِرَةِ لِیَسُئُوا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا* عَسَى‏ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکفِرِینَ حَصِیرًا.(11)

 

 

( و ما در کتاب، حکم قطعى حتمى صادر نموده، و به بنى إسرائیل ابلاغ نمودیم که: هر آینه شما دوبار در روى زمین فساد میکنید! و هر آینه استکبار و بلند منشى بزرگ مى‏نمائید! پس چون نوبت وعده اوّل در رسید، ما بندگانى را از خودمان علیه شما برانگیختیم که داراى شدّت و بأس و سختى بسیار بودند. و آنان در گوشه‏ها و زوایاى شهرتان وارد شده، و تفحّص و تجسّس بکار بستند، و این وعده شدنى خداوند بود.

 

 

سپس ما نوبت دولت و حکمرانى را به شما علیه ایشان دادیم. و با اموال و پسران، شما را امداد نمودیم. و نفرات و افراد شما را بیشتر نمودیم. اگر نیکى کنید، براى خودتان نیکى کرده اید! و اگر بدى کنید، براى خودتان بدى کرده اید! امّا چون نوبت وعده دوّم در رسید، آن بندگان را برانگیختیم تا چهره‏ها و سیماهایتان را با بدى و زشتى مقهور و منکوب کنند. و در بیت المقدس وارد شوند به همانگونه که در وهله اوّل داخل شده بودند. و آن سرکشى و استکبارتان را ریشه کن کنند، و از بیخ و بن برآرند و تباه سازند!

 

 

امید است که پروردگارتان شما را تحت افاضه رحمت خود در آورد! و اگر شما بازگشت کنید، ما هم بازگشت میکنیم! و ما جهنّم را مکانِ محیط و حاصر و در بردارنده و در برگیرنده کافران قرار داده‏ایم!)

 

 

از این آیات بخوبى ظاهر است که عزّت و شوکت آنها بعد از واقعه اوّل، بواسطه توبه و انابه و احسان بوده است. و امّا چون باز خود را دچار عصیان و تمرّد کردند، فلهذا واقعه دوّم جَزاءً لِاعْمالِهِمْ به وقوع پیوست. و در ضمیر عَلَیْهِمْ در الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ، و نیز در لِیَسُئُوا وُجُوهَکُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ، گرچه ظاهراً بهمان کسان سابق بر میگردد که با آنها کارزار کردند و بیت را خراب نمودند؛ امّا بقرینه آنکه براى بار دیگر بخت نصّر یا بابلیان بدانجا حمله ریشه کن کننده ننمودند، استفاده مى‏شود که: ضمیر به مطلق دشمنان و اعداء بر میگردد، خواه بابلى و خواه رومى باشند. کما اینکه حضرت استاد قدّس الله نفسه (12) هم همینطور استفاده نموده، و منافات با تحقّق مرحله دوّم از طرف رومیان ندیده‏اند و فرموده ‏اند: «قیصر روم: اسپیانوس وزیر خود طوطوز را فرستاد، و تقریباً یک قرن قبل از میلاد بیت المقدس را خراب کرد و آن قوم را ذلیل ساخت.) . (13)

 

 

به یاد دارم یکبار که در محضر سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه بودیم صحبت از اسراییل و آمریکا شد، و شخصی به تعبیر مشهور از ایندو کشور به "ابرقدرت" نام برد، یکمرتبه ایشان با حالتی که از غیرت و حقانیت و یقین و تعصب برخاسته از واقعیت و حقیقت باشد، فرمودند: آقا ابر قدرت، فقط وفقط اسلام است و بس آمریکا و اسراییل، در مقابل اسلام و قرآن، اصلا به حساب نمی آیند و نباید از ایشان به ابر قدرت نام برد و می فرمودند: اینکه اینها امروزه قدرت و قوّت ظاهری پیدا کردند، و زمین ها و شهرهای مسلمانان و فلسطینیان را به تصرف خود درآورده اند، از قدرتشان نیست، از خیانت است.

 

 

اتفاقا از رهبر کبیر انقلاب حضرت آیة الله حاج سید روح الله خمینی رضوان الله تعالی هم نقل می کنند که، روزی حاج احمد آقا ( مرحوم حاج سید احمد خمینی رحمة الله علیه فرزند حضرت آیة الله خمینی قدس الله نفسه الزکیه ) با امام راحل قدم می‌زد و در مورد ابرقدرت‌های جهان با ایشان صحبت می‌کرد، که امام در پاسخ به صحبت‌های حاج احمد آقا فرمودند: ما هم ( اسلام و قرآن ) ابرقدرت هستیم.(14)

 

 

مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه این واقعیت غیر قابل انکار را، به طور تفصیل در کتاب رساله نکاحیه، تبیین می کنند و می فرمایند:

 

 

( علّت سیطره صوریّه ( ظاهری ) آن بر اراضى فلسطین، نه مستند به قوّت و درایت افراد آنست؛ بلکه فقط ناشى از خیانت و جنایت حکّام مسلمانان است. در جنگ بدوى ( ابتدایی) اسرائیل که نورى السّعید، نخست وزیر کشور عراق لشکرى براى‏ مبارزه گسیل داشت، لشکر را در سرزمین قبل از فلسطین چند ماه معطّل گذارد و دستور حمله نمى‏داد. عاقبت که لشکر خسته و فرسوده، و سر و صدا از همه جا بلند شد، دستور حمله فى الجمله ‏اى داد؛ و سربازان که در فشنگدان هایشان چوب پنبه بجاى فشنگ تعبیه شده بود، مورد حمله و تیراندازى سربازان اسرائیلى قرار گرفته، و مقدارى از آنان تلف شدند.

 

 

وضعیّت شاه حسین، و نوار غزّه و کرانه باخترى رود اردن، و کشتار دسته جمعى سربازان مجاهد مسلمان فلسطینى بدست وى روى تاریخ را سیاه کرده است.

 

 

در جنگى که مصریان در شهر رمضان کردند، نوار «بارلیو» را شکستند، و این از تصوّر بیرون بود که قدرتى و نیروئى توان شکستن آن سدّ محکم را داشته باشد، و غلبه بر اسرائیل حتمى بود که ناگاه انگلیسیها و آمریکائیها با سفینه‏هاى فضائى (ماهواره) خود، اسرائیل را راهنمائى کردند تا نقطه‏اى فارغ و خالى را از بحر انتخاب کند، و از آنجا سربازان اسرائیلى را به عنوان سربازان مصرى و با لباس آنان به صحراى سینا پیاده نماید. سربازان مصرى شبانه روز با توپهاى دفاعى خود، تل‏آویو را نشان داشتند و لحظه‏اى خواب نداشتند، و این وقایع گذشت تا اینکه انور السّادات پس از مراجعت از اسرائیل و انعقاد قرار داد ننگین کمپ دیوید و صلح با اسرائیل که تا امروز نتایج خیانت بار آن مشهود خاصّ و عامّ مى‏باشد، ترور شد.

 

 

کمکهاى بیدریغ شاه ایران «محمّد رضا پهلوى» در تمام مدّت طولانى سلطنت خود و دفاع دوستانه و صمیمانه از حریم اسرائیل، مگر فراموش شدنى است؟!

 

 

درست در وقتیکه مسلمانان مصرى و سوریائى در جنگ شش روزه با اسرائیل میجنگیدند، هواپیماهاى آمریکائى و اسرائیلى از ایران، پایگاه و مقرّ خود، بنزین تعبیه مى ‏کردند، و بمبهاى خود را بر سر مسلمانان در حال نبرد با اسرائیل مى ‏ریختند

 

 

یاسر عرفات از اوّل امر براى کمک به اسرائیل و دفاع از حریم آن، و سرکوب نمودن فلسطینیان مسلمان و مؤمن و متعهّد و مبارز با اسرائیل، در قالب و شکل و شمائل حزب مسلمان مبارز و محارب با اسرائیل دشمن، ظاهر شد، و در تحت عنوان «الفتح» اعانت و کمک‏هاى دنیا که براى مبارزه فلسطینیان به سوى فلسطین سرازیر مى‏گردید بدست وى سپرده مى ‏شد، و وى آن اعانتهاى عظیم را به نام اعانت به مجاهدین فلسطینى مبارز با اسرائیل، صرف در تجهیز قوا بر ضدّ مسلمین، و لَهِ (طرفداری) اسرائیل مى ‏نمود، و با آنها حزب واقعى مدافع از حریم اسلام را درهم مى ‏شکست. و با لباس نفاق دارو را به دشمن مى ‏داد و سمّ جانکاه را در حلقوم دوست مى‏ریخت؛ و تا بحال هم همین وضع ادامه دارد و اخیراً شاهد بودیم که وى اقامه نماز جمعه نموده است.

 

 

در جنگ شش روزه بقدرى اسرائیلیان از پا در آمدند که فاتحه شان خوانده شده بود. خود ما عکسهاى خلبانانشان را در روزنامه مى‏دیدیم که بر پاهایشان زنجیر بسته ‏اند، تا اینکه از ترس مسلمین طیّاره‏ها را رها نکنند، و براى حفظ جان خودشان، با چتر نجات در مواقع خطیر فرود نیایند.

 

 

یهودى‏هاى دل تنگ و سینه تنگ و ترسو که خداوند وصفشان را در قرآن بیان مى ‏کند: لأنتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِى صُدُورِهِم مِّنَ اللَهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ* لا یُقَتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِى قُرًى مُّحَصَّنَةٍ أَوْ مِن وَرَآء جُدُرٍ بَأْسُهُم بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعًا وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ. (15)

 

 

( تحقیقاً ترسى که ایشان از شما در دلهایشان دارند از ترسى که از خدا دارند افزونتر و شدیدتر مى ‏باشد؛ و این بدانجهت است که ایشان گروهى هستند که فهم و شعور ندارند. آنان چون با شما بخواهند دسته جمعى کارزار نمایند، فقط در دژهاى استوار و قلعه ‏هاى محکم، یا از پشت دیوارها دست به نبرد مى ‏زنند. بأس و شدّت آنان در میان خودشان شدید مى ‏باشد. تو آنان را متّحد و متّفق مى‏ پندارى، ولیکن دلهایشان متشتّت و متفرّق است، و این به علّت آنست که ایشان گروهى هستند که اندیشه و عقل ندارند.) (16)

 

 

تعبیر سیدنا الاستاد مرحوم علامه طهرانی از ضعف اسراییل و مقایسه آنها با قدرت و عزت و قوای اسلام شنیدنی است، می فرمایند:

 

 

( این صهیونیست‏هاى بُزدل و ترسو و جَبان را مقایسه کنید با آن خلبانان رشید اسلام که در همین جنگ تحمیلى چه رشادتهائى بخرج مى‏ دادند، و تا اقصى نقاط کشور متجاوز انگلیس بدست عراق براى انجام مأموریّت خود مى‏رفتند و مأموریّتشان را در کمال مطلوبیّت انجام مى ‏دادند. تا همین اواخر که قواى ضدّ هوائى عراق بسیار مجهّز گردید و کسى جرأت تجاوز از مرز را نداشت چون ضدّ هوائى‏ هاى مختلف در هفت بند متفاوت با آخرین نتیجه اسلحه ‏هاى الکترونیکى هواپیما را سرنگون مى ‏نمودند؛ و براى بمباران بغداد راهى براى تصوّرش نبود تا چه رسد به تحقّق خارجى آن!

 

 

در همین حال یکى از افسران ارشد، مأموریّت بمباران بغداد را به اختیار خود بر مى‏ گزیند؛ و با إعمال تمام فوت و فنّهاى مرموز خود، بالاخره خود را از این هفت بند مى ‏گذراند و به بغداد مى‏ رساند، و بغداد را هم که اینک یک دژ استوار ضدّ هوائى شده بود بمباران مى‏ کند، و در مراجعت به طیّاره‏ اش زدند، او با مهارت عجیب و زائد الوصفى طیّاره را میراند و هدایت مى‏ نماید تا شاید بتواند آنرا در خاک خودمان فرود آورد؛ ولى نشد، و طیّاره در خاک عراق بر سر زمین افتاد.

 

 

اینست که استعمار کافر در تکاپو افتاده، و میخواهد نسل اینان را قطع کند، و دیگر یک طفل سیزده ساله هم پیدا نشود تا داوطلبانه از روى زمین‏ مین گذارى شده عبور کند، و راه مسلمین را بر علیه دشمن دیرین: صهیونیزم انگلیس و صدّام کافر دست نشانده او بگشاید، و فتح و ظفر را در آغوش آورد.) (17)

 

 

مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه به طور کلی دیدگاه خود را نسبت به قوم یهود و بنی اسراییل در مقابل اسلام و شرافت و اندیشه عمیق آن، اینچنین به تصویر می کشند:

 

 

یهودیان عملًا مردم تنگدل و مادّه‏پرست و مُعرض از عالم غیب هستند.

 

 

دین مقدّس اسلام نه تنها دین توحید است بلکه جمیع آیات و روایات سنن، فلسفه اسلام را بر بنیاد اخذ از ذات پروردگار گذارده است؛ و از عالم محض بالا که نقطه نور و تجرّد و احاطه و بساطت مى‏باشد، جمیع امور و افعال و وقایع و حوادث عالم ملک و ملکوت اسفل را مُستند مى ‏داند. بنابراین، هر فعلى و هر کار و حادثه تکوینى از خداوند است و بس. اوست که افاضه مى‏فرماید و سپس بر عوالم کثرات، مخروطى شکل پخش مى‏گردد. بنابراین هر ذرّه‏اى که موجود شود و یا معدوم گردد، مستقیماً مربوط و منوط به اراده اوست: وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلّا یَعْلَمُهَا وَ لا حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الأرْض وَ لا رَطْبٍ وَ لا یَابس إِلا فِى کِتَبٍ مُّبِین. (18)

 

 

و این سِرّ همه ادیان الهیّه و پیامبران مرسلین از حضرت نوح و إبراهیم و موسى و عیسى و نبیّنا محمّد علیهم الصّلوة و السّلام مى ‏باشد. و همه شرایع الهیّه براین نهج، امَم سالفه را دعوت نموده‏ اند؛ امّا در میان راه، تشعّب و تفنّن در مسلکها و مرامها موجب آراء و انظار خاصّه شخصیّه‏اى گردیده است که چه‏ بسا آن روح توحید و توسّل و توکّل بخدا را مقرون به شرک و مادّه‏پرستى و توجّه به کثرت و غفلت از وحدت نموده است و مِلَل و نِحَلى در این موارد پدیدار گشته است.

 

 

مذهب و مرام فعلى یهودیان چنین مى‏باشد. آنها همه چیز را مستند به مادّه و طبیعت و قواى مرده طبیعى مى ‏کنند، و بنابراین استمداد از عالم غیب و تجرّد و حقیقة الحقائق اصولًا در این مکتبها معنى ندارد. مالتوس که یک نفر انگلیسى و از کارمندان مستعمرات انگلیس در شرق هندوستان بوده است، صد در صد چنین مردى بوده است. وى یا تحقیقاً یهودىّ و یهودىّ الاصل بوده است، و یا اگر هم مسیحى بوده است، همانند جمع کثیرى از انگلیسیها مرام صهیونیزم را معتبر مى‏دانسته است؛ مثل گِلادْسْتُون که استعمار انگلیس را با عداوت اسلام، جان نوینى بخشید؛ و مثل لُرد کُرْزُن وزیر مستعمرات انگلیس که با آنکه مسیحى بود ولى در عمل و رفتار عیناً مشابه یک یهودى تنگدل مادّه‏پرست و حیله پرداز، در صدد جلب منافع حیاتى انگلستان و إضرار بر مسلمین بوده است. (19)

 

 

البته حساب کلیمیان که پیروان واقعی حضرت موسی علیه السلام هستند را باید از اسراییل و صهیونیست ها جدا دانست.  

 

 

علامه طهرانی رحمة الله علیه با بینش صحیح و درک درست خود از مواضع در اینباره می فرمایند: ( باید دانست کلیمیان، در مرام و روش غیر از یهودیان هستند. کلیمیان در بسیارى از این امور با یهودیان که امروزه غالباً به دولت غاصب اسرائیل توجّه دارند و جز حزب صهیونیزم هستند، مخالفت دارند. تابعین دین حضرت موسى على نبیّنا و آله و علیه السّلام در اصل کلیمیان هستند؛ و یهودیان حزبى مى‏ باشند که از آن تشعّب پیدا کرده ‏اند) .(20)

 

 

ماهیت شوم اسراییل و صهیونیسم در بیان علامه گویای تمام واقعیت و حقیقت آن چیزی است که در دنیا از سوء رفتارهای آنان می بینیم.

 

 

می فرمایند: ( ما آنچه از انگلیس دیده‏ ایم و شنیده ‏ایم و خوانده‏ ایم جز مکر و خدعه چیزى نبوده است و همچنین از آمریکا که همه انگلیسىّ الاصل هستند، و با همان شئامت و لئامت بر آن سرزمین گسترده هجوم برده، با کشتار و قتل عامّ سرخپوستان بى‏گناه، خود در آن مقرّ گرفته‏ اند؛ و همچنین از اسرائیل که نوزاد و طفل ولد زناى این دو نابکار است. و به عبارت مختصر: حزب صهیونیزم و طرفداران آن (نه مطلق طائفه یهودیان و مسیحیان که در نزد ما داراى اعتبار هستند). (21)

 

 

اسرائیل در تمام جهات، جز لا ینفکّ و نور چشم و بچّه متولّد شده آن دو کشور مى‏ باشد. و لهذا شاید عنایت آن دو کشور به آن، از عنایت به کشور خودشان بیشتر باشد؛ زیرا غالباً پدر و مادر، فرزندشان را از خودشان بیشتر دوست میدارند.(22)

 

 

وعده علامه طهرانی رحمة الله علیه در نابودی این قوم خود سرخورده و سرطانی به دست امام زمان علیه السلام.

 

 

می فرمانید:  ( امّا آنچه ما در اخبار و روایات داریم: قیام و اقدام یهودیان، چون مخالف حقّ و مخالف عدالت هستند، و به علّت آنکه مردمى ستمگر و تجاوز پیشه میباشند، پا نخواهد گرفت. و خیال اسرائیل صغیر و سپس اسرائیل کبیر را با خود، با شمشیر امام ما: امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّریف به گور خواهند برد، و اگر نوبت حیات بما برسد در رکاب آنحضرت، و گرنه بطور مسلّم فرزندان و ذرارى ما با آنحضرت پس از سرنگونى این مردم متجاوز و متعدّى و حرف حقّ نشنو، بطرف انگلستان سالخورده و پیرِ دیرْ استعمار و شیطنت حرکت مى‏ کنند، و مالتوس گرایان متجاوز به حقّ و حقوق اوّلیّه بشریّت را بخاک هلاک در مى‏ افکنند، و عالم را به نور عدالت و سخاوت و کرامت و تجرّد و نور و سُرور و حُبور و فراخى و گشایش و معرفت و توحید مبدّل مى ‏سازند.

 

 

مرحوم پدرم آِیه الله حاج سیّد محمّد صادق حسینى طهرانى رضوان الله علیه مى ‏فرمودند: من در اخبار دیده ‏ام که امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّریف «جزیره نَسناس» را خراب مى ‏کنند.

 

 

ایشان مى ‏فرمودند: مراد از جزیره نسناس، جزیره انگلستان است که همه مردم آن شبیه به میمون هستند؛ نه تنها در سیرت، بلکه در صورت هم. زیرا نسناس به معنى بوزینه مى‏باشد.

 

 

و اینکه مى ‏بینید: اینک مالتوس گرایان داخلى و خارجى، همه و همه دست به هم داده، و در تبلیغ انهدام بشریّت و نطفه انسانیّت و وجود آدمیّت سعیى بلیغ دارند، و بر زبانشان جز شعارهاى تکرارى مسخره‏ آمیز و سخره انگیز چیزى نمى‏ باشد، این مقدّمه ظهور همان نور وجود و طلوع حقیقت ولایت مى‏باشد که: یَمْلَأ الأرْضَ قِسْطًا وَ عَدْلا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَ جَوْرًا) .(23)

حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: من هر روز هفت نفر را از روسای دول کفر چون آمریکا و انگلیس و اسرائیل غاصب را حتماً لعن می‌کنم. 

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

 

پی نوشت:

 

 

(1)               تورات ص 50.

 

 

(2)               قاموس کتاب مقدّس، مادّه اسرائیل، ص 53

 

 

(3)               سوره روم آیه 9

 

 

(4)               نهج اللاغه نامه 31

 

 

(5)               کتاب عطش موسسه شمس الشموس

 

 

(6)               سوره حج آیه 78

 

 

(7)               سوره بقره آیه 6

 

 

(8)               ترجمه تفسیر المیزان، ج‏1، ص: 316

 

 

(9)               کافی ج 2 ص  312

 

 

(10)                       ترجمه تفسیر المیزان، ج‏1، ص: 317

 

 

(11)                       آیات 4 تا 8، از سوره 17: الإسرآء

 

 

(12)                       المیزان فى تفسیر القرآن، ج 13، ص 46

 

 

(13)                       نور ملکوت قرآن ج ‏4 302

 

 

(14)                       سایت خبر گزاری فارس

 

 

(15)                       آیه 13 و 14، از سوره 59: الحشر

 

 

(16)                       رساله نکاحیه ص :  282

 

 

(17)رساله نکاحیه ص : 279

(18)قسمتى از آِیه 59، از سوره 6: الانعام: وَ عِندَهُ و مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لیَعْلَمُهَآ إِلا هُوَ وَ یَعْلَمُ مَا فِى الْبَرّ وَ الْبَحْرِ وَ            مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ الا یَعْلَمُهَا وَ لا حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الأرْض وَ لا رَطْبٍ وَ لا یَابِس إِلا فِى کِتَبٍ مُّبِینٍ. (فقط در نزد خداوند است کلیدهاى عالم غیب، نمى‏داند آنها را مگر او، و میداند آنچه را که در خشکى و در دریا مى‏باشد، و هیچ برگى وجود ندارد مگر آنکه خداوند به آن علم دارد، و هیچ دانه‏اى در طبقات تاریکیهاى زمین نیست و هیچ ترى نیست و هیچ خشکى نیست مگر آنکه در کتاب آشکار خدا وجود دارد.)

(19)رساله نکاحیه ص : 200

(20)                       رساله نکاحیه ص : 332

 

 

(21)                       رساله نکاحیه ص : 200

 

 

(22)                       رساله نکاحیه ص : 279

 

 

(23)                       رساله نکاحیه ص : 334

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.