نهم صفر الخیر سالروز ارتحال عارف کامل حضرت علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف است، به این بهانه جا دارد جان هایمان را نورانی نماییم به یاد و نامش که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هنگام یاد صالحان رحمت الهی نازل می شود؛ حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی شخصیت استادشان علامه طهرانی را اینبار از نگاه اندیشمندان و صاحب نظران بررسی کردند
بسم الله الرحمن الرحیم
سرّ دلبران (حضرت علامه طهرانی از نگاه اندیشمندان و صاحب نظران)
منبع: یادداشت هایی از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
از منطقی ترین و مطمئن ترین راه های تشخیص و دستیابی به ابعاد شخصیت یک فرد، بررسی دیدگاه صاحبان فهم و عقل و تقوا نسبت به آن است بزرگانی که کلام خدا را آنجا که می فرماید: وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً (الإسراء : 36) باور دارند و خود را در برابر هر گفتار و کرداری مسئول می دانند چون که ایمانی از سر یقین دارند
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ. (الزلزلة : 7 و 8)
در حالات یکی از اهل معنا می نویسند:
گاهی با خود میخواندم «ای من فدای آن که زبان و دلش یکی است» در عالم معنا، سلمان فارسی را به من نشان دادند و گفتند: این شخص زبان و دلش یکی است و می خواهیم تو را فدای او بکنیم. من گفتم : حاضر نیستم فدای سلمان شوم، من می خواهم فدای پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام شوم.
فهمیدم حرفهایی که می زنیم همه حساب دارد و بایستی آنها را راست بگوییم. از آن جا که حاضر بودم نوکری سلمان را به جا آورم، از آن پس می خواندم: «ای من غلام آنکه زبان و دلش یکی است»
از آیت الله سید محمد حسینی همدانی نقل است که داخل دهان مرحوم قاضی کبود بود . از ایشان علت را پرسیدم ؟ ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم، باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و هر حرفی را نزنم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم، اینها اثرات آن دوران است! (کتاب کوه توحید)
مجموعه حاضر دیدگاه و نظرات قابل تامل برخی از شخصیت های فرهیخته و شناخته شده دینی و علمی در سطح جهان و تاثیر گزار درباره شخصیت منیر و کم نظیر حضرت علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف است.
آقا سید علی حسینی طهرانی حفظه الله آقازاده کوچک علامه طهرانی برای ما نقل کردند:
یکبار شخصی جسارتی به آقا کرده بود و من خیلی ناراحت بودم وقتی به منزل رفتم قضیه را برای آقا بازگو کردم. در این هنگام حضرت آقا تبسمی کردند و فرمودند: آقا سید علی اینها هر چه بگویند به این لباس من که اینجا آویزان است می رسد و برمی خورد ولی بدان که ابدا کسی دستش به من نمی رسد خیالت راحت باشد.
این مجموعه به قدر وسع راقم سطور و اطلاع محدود وی جمع آوری شده است لذا از همه علاقه مندان به آن آیت نور و مهر فروزان استدعا دارد در راستای تکمیل این مجموعه یا اصلاح نقل های آن، اگر مطلبی را علاوه بر آنچه در این عبارات آمده است، شنیده اند، با ذکر منبع منتقل نمایند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد.
آری:
چه خوش باشد که سرّ دلبران گفته آید از دهان دیگران
"علامه طهرانی" روحی له الفداء اینگونه بود:
مشاوری امین و دلسوز
حضرت آیة الله حاج شیخ صدرالدّین حائرى شیرازى [1] رحمة الله علیه مىفرمودند:
هر وقت مرحوم امام تصمیمی میگرفت، نظری داشت، با ایشان ( علامه طهرانی ) مشورت میکرد. مشاور امام، ایشان بود.
«در زمان شکل گیرى انقلاب اسلامى ایران (سنه 1342) به جهت کثرت گروه هاى منحرفه و ترس از رخنه اجانب در صفوف ملّت مسلمان ایران حضرت آیة الله خمینى رحمة الله علیه، حاج سیّد محمّد حسین (علّامه طهرانى) را مسؤول حفظ و حراست از این حرکت نمودند. بطوریکه تمام افرادى که مىبایست وارد این نهضت و قیام مقدّس شوند (چه عالم و چه عامى) مىبایست از طریق ایشان وارد شوند و مورد سنجش شخصیّت ایشان قرار گرفته و از این صافى عبور نمایند، تا انقلاب اسلامى دچار حوادث غیر مترقّبه و مصائب و آفات قُطّاع طریق نگردد.» و مىفرمودند: «علّامه طهرانى حکم حجر اساسى این انقلاب را دارد و متأسّفانه اینها مطالبى است که کسى از آن اطّلاع ندارد.» [2]
مرحوم امام رضوان الله تعالیعلیه، مرحوم علامه طهرانی، مرحوم آسیّد محمد حسین طهرانی را برگزید برای این کار.
کلیّة افرادی که میخواستند در زمینه مبارزات همکاری کنند باید روی اینها کار بشود و روی اینها بررسی شود. بعد، اینها را معرفی میکردند به ایشان و در مرحلة آخر، حلف ( قسم) دست ایشان بود که به خدمت ایشان قسم میخوردند، قسم میخوردند در سرحدّ شهادت. قسم دست ایشان ( علامه طهرانی ) بود.
مرحوم آسید عبدالحسین دستغیب رحمت الله علیه، مرحوم شهید دستغیب خدمت ایشان رسید و قسم خورد. بنده خدمت ایشان خدمت این مرد بزرگ قسم خوردم. الآن در همین جلسه چهرههایی میبینم که خدمت ایشان قسم خوردند. و برنامة تشکیلات سرّی را بنایش را ایشان گذاشت که برنامه، ۵ نفر، ۵ نفر بود. حالا مسائلی بود که کلیة افراد، هر کدامشان حق داشتند با چهار نفر با خودشان پنج نفر با یک فرد رابط ارتباط داشته باشند.
این تشکیلات، در مدت کمی، گسترش پیدا کرد در سرتاسر کشور، هر وقت مرحوم امام تصمیمی میگرفت، نظری داشت، با ایشان ( علامه طهرانی ) مشورت میکرد. مشاور امام، ایشان بود. کلیه برنامههای اطلاعیّهها، نظرها، بوسیلة افراد اینها در أقلّ زمان، منتشر میشد. این افراد در سرتاسر کشور بودند، ممکن بود در خارج هم باشند. کلیه مسائلهای مبارزه تحت نظر ایشان اداره میشد. و به این برنامه جلوگیری از رخنه گروهکها در این انقلاب شد... [3]
مرحوم حاج آقا مصطفى خمینى رحمة الله علیه می گویند:
پدرم در قم هر وقت در میان نوشتهها کاغذهاى علامه طهرانی را مىیافت با دست خود امضاى زیر آن را پاره مىکرد که اگر احیاناً بدست دستگاه و سازمان برسد خطرى را ایجاد نکند. [4]
عالم به اسرار
آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی حفظه الله آقازاده دوم علامه بیان می دارند:
روزى پس از ارتحال مرحوم والد قدّس سره به اتّفاق سایر اخوان در محضر آیة الله خامنهاى مدّ ظله بودیم. ایشان در ضمن صحبت مطلبى را از مرحوم والد بیان کردند و فرمودند:
براى من به قطع اثبات شده است که پدر شما از عنایت الهى بر إشراف به نفوس برخوردار بوده است، زیرا در بعضى از اوقات که من با ایشان ملاقات داشتم ایشان از مسایلى صحبت به میان مىآوردند که من آن مطالب را با احدى در میان نگذاشته بودم و فقط خودم از آنها خبر داشتم. و پس از آن رو کردند به ما و فرمودند: همان طور که والد شما کتابى در احوالات استاد عرفانى خود حضرت حدّاد به رشته تحریر درآورد بر شما لازم است که مانند آن کتاب (روح مجرد) براى پدر خود تألیف نمائید و این وظیفه شما است. و نیز فرمودند: من وقتى این کتاب (روح مجرد) به دستم رسید همیشه آن را با خود داشتم حتّى در سفرها تا اینکه آن را تمام کردم. [5]
هادی و مربّی نفوس
یکی از اساتید حوزه علمیه مشهد نقل می کند:
مقام معظم رهبری فرموده بودند:
آقا سید محمد حسین به عنوان یک تحفه روح مجرد را برای ما باقی گذاشتند. آقای لولاچیان ( پدر خانم یکی از فرزندان رهبری) هم می گفتند: من کتاب روح مجرد را دست مقام معظم رهبری چندبار مکرر دیدم، پرسیدم آقا شما این کتاب را چندبار می خوانید؟ فرمودند هفت بار تا حالا خوانده ام. [6]
حجت الاسلام و المسلمین راشد یزدی از اساتید اخلاق و وعاظ معروف نقل می کنند:
هر وقت مقام معظم رهبری خدمت مرحوم علامه می رسیدند و درباره مسائل توحیدی و عرفانی صحبت می کردند و از مقام و موقعیت عرفای بالله و علمای اعلام مانند مرحوم آقای قاضی و علامه طباطبایی مطالبی را بیان می کردند ایشان به دقت به مطالب علامه گوش می کردند.
می گویند:
روش مقام رهبری چنین است که هرگاه کتابی توجه ایشان را به خود جلب نماید بر آن حاشیه می نویسند یکی از کتاب هایی که بسیار بر او حاشیه نوشتند کتاب روح مجرد علامه طهرانی است من یکبار کتاب روح مجرد ایشان را گرفتم و از روی تمام حواشی آن کپی گرفتم.
آگاه به زمانه
حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی از مدرسین حوزه علمیه قم و امام جمعه موقت طهران، از عنایت خاص مقام معظم رهبری نسبت به کتاب رساله نکاحیه علامه طهرانی می گفتند و اضافه کردند:
یکبار که در محضرشان بودم از این کتاب بسیار تمجید کردند و به خود من توصیه کردند که این کتاب را حتما مطالعه کنید چرا که آن زمانی که همه از این مساله غفلت داشتند ایشان این کتاب را نوشت. [7]
فرزند دوم علامه طهرانی در کتاب اسرار ملکوت در باب إشراف اولیاى الهى بر ضمائر افراد نوشته شده است:
بیاد دارم در اواخر سلطنت پهلوى و دوران شور و هیجان مبارزات و مجاهدتهاى ملّت ایران شبى به اتّفاق مرحوم والد أعلى اللهُ تعالى مَنزِلتَه از مسجد قائم به سمت منزل پیاده حرکت مىکردیم. در بین راه چشم ایشان به دکّه روزنامه فروشى افتاد که عکس یکى از افرادى را که در خارج با مرحوم آیة الله خمینى رحمة الله علیه بسیار نزدیک و از زمره تعداد قلیل مرتبطین مورد اعتماد و وثوق ایشان بشمار مىرفت، در روزنامه چاپ کرده بودند. ایشان ایستادند و از بنده سؤال کردند: این شخص کیست که عکس او را در اینجا انداختهاند؟ عرض کردم: فلان شخص است ( سیّد ابوالحسن بنى صدر)، و از نزدیکان آیة الله خمینى بشمار مىرود. ایشان پس از نگاهى بسیار عمیق رو کردند به من و فرمودند: عنقریب است که از این مرد بلائى بر سر ایران بیاید که دیگر جبران نخواهد شد!. [8]
سید و سالار عرفا و علما
عارف کامل و سالک واصل حضرت آقای حاج سیّد هاشم موسوی حدّاد رضوان الله علیه که خود در عالی ترین نقطه از عالم نور و فسحت قراردارد با آن حال ابتهاج و شگفتی در وصف حضرت علّامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمایند :
«آقا سیّد محمّد حسین ، سیّد الطّائفتین است.» یعنی آقا و سرور طائفۀ أولیاء و عرفاء و طائفۀ علماء است که حکایت از مقام منیع و بلند ایشان دارد. [9]
آیت الله حاج سید محمد صادق حسین طهرانی آقازاده اول حفظه الله بیان می دارند:
حضرت آقای حداد کراراً می فرمودند: غیر از (علامه) آقا سیّد محمّد حسین کس دیگر را نمی شناسم!» و نیز می فرمودند: « بعد از اهل بیت علیهم السّلام مثل مرحوم قاضی و بعد از آقای قاضی ، همانند آقا سیّد محمّد حسین ندیدم.»
فرزند اول علامه نقل می کنند که علّامۀ والد به حقیر می فرمودند: تا من در قید حیاتم این سخن حضرت آقای حداد را برای کسی نقل ننمائید. [10]
فقیه وارسته
مرحوم آیة الله خوئى بزرگ مرجع عالم تشیع رحمة الله علیه مىفرمودند:
من درس فقه را براى دو نفر شروع مىکنم: یکى آقاى سیّد محمّد حسین (علامه طهرانی) و دومّ آقاى سیّد على سیستانى (آیة الله سیّد على سیستانى مد ظلّه). [11]
علامه طهرانی رحمة الله علیه مىفرمودند: شبى آیة الله خوئى رحمة الله علیه به من فرمودند:
آقا سیّد محمّد حسین حیف است از مثل شمائى با این استعداد و نبوغ علمى، وقت خود را به امور سلوکى و رعایت برنامههاى مخصوص این راه و تهذیب و تزکیه نفس بگذراند، این مطالب خود بخود براى انسان حاصل مىشود، ارزش اوقات طلبه بالاتر است از پرداختن به این امور!!
علامه در پاسخ مىفرمایند: شما که مىدانید من قویترین شاگرد بحثهاى شما هستم، و حتّى حاضرم در هر مسألهاى با خود شما و به انتخاب شما به مباحثه بپردازم، تا معلوم شود کدام یک از ما از نقطه نظر فنّى و استدلالى و قدرت علمى بر دیگرى ترجیح داریم! [12]
مرجع عالیقدر جهان تشیع در دیدار یکی از فضلای حوزه علمیه مشهد فرموده بودند:
جای تاسف است که حوزه های علمیه از نظرات کسانی چون آقا سید محمد حسین طهرانی محروم است. (کتاب نور مجرد)
ملجأ سالکان و استادی فرزانه
فرزند دوم علامه می گوید:
مرحوم علّامه طباطبائى بسیارى از علماء را که براى دستگیرى خدمتشان مىرسیدند به مرحوم والد احاله مىفرمودند. تقریرات دروس حوزوى ایشان در نجف براى مطّلعین میزان و مرتبت علمى و فقاهتى او را آشکار مىسازد و در این عرصه نیازى به توضیح نمىباشد. [13]
مخزن اسرار توحید و معرفت
فرزند دوم علامه دراینباره می گوید:
ارتباط ایشان با مرحوم آیة الله سید جمال الدین گلپایگانى از مراجع نجف - رضوان الله علیه- به حدّى بود که مرحوم گلپایگانى اسرارى را که براى احدى فاش نمىساختند حتّى براى نزدیکترین افراد عائله خود با ایشان در میان مىگذاشتند. [14]
مرجعیت شیعه
مولف کتاب مهر فروزان در حالات مرحوم علامه می نویسند:
ایشان از نقطه نظر علمى و صفاء روحى در هنگام اقامت در نجف اشرف مشارٌ بالبنان بود. و مرحوم آیة الله حاج سید عبدالهادى شیرازى رضوان الله علیه بارها به اطرافیان خود مىفرمود:
اگر آقاى سیّد محمّد حسین در نجف بماند و به ایران نرود مرجعیّت شیعه را در آینده به انحصار خود درخواهد آورد. [15]
مرحوم آیة الله سیّد محمّد هادى میلانى از مراجع معظم تقلید- رحمة الله علیه- نگرشى خاصّ به مطالب و سخنان و نامههاى ایشان داشتند و در زمان انقلاب اسلامى ایران که همه علماء و بزرگان به جهت ورود ایشان در عرصه مبارزات سیاسى به وسیله نامه و غیره با ایشان در ارتباط بودند، مىفرمودند:
از میان تمام نامهها و سخنانى که از بزرگان به دست و سمعم مىرسد، تنها نامه آقاى سیّد محمّد حسین را همیشه در جیب مىگذارم و روزى یک بار به آن نگاه مىکنم و تا مدّتها این نامهها همین طور در جیب من باقى مىماند. [16]
صاحب دل
فرزند دوم علامه نقل می کردند:
روزى خدمت مرحوم آیة الله حاج سیّد محمّد رضا گلپایگانى- رحمة الله علیه- بودم زمانى که ایشان به یکى از ییلاقات خارج قم تشریف برده بودند و یکى از کتابهاى مرحوم والد را که براى ایشان فرستاده بودند تقدیم کردم ایشان فرمودند:
والد شما یکى از شخصیّتهاى کم نظیر عالم تشیّع مىباشد و سلام ما را به ایشان برسانید و عرض کنید که فلانى مىگوید:
مگر صاحبدلى از روى رحمت کند در حقّ درویشان دعائى
فخر شیعه
و باز فرزند دوم علامه در جای دیگری بیان می دارند:
روزى خدمت مرحوم آیة الله حاج سیّد احمد خونسارى رحمة الله علیه بودم و درباره رساله رؤیت هلال تألیف مرحوم والد قدس سرّه با ایشان بحث مىکردم. پس از گذشت زمانى ایشان سر بلند کردند و فرمودند:
پدر شما از مفاخر عالم تشیّع است. [18]
حضرت علّامه به فرزندنشان فرموده بودند: بعد از آنکه رسالۀ "رؤیت هلال ماه" ( که یکی از رساله های علمی و فقهی علامه است) طبع شد، یک نسخه از آن را برای حضرت آیت الله حاج سیّد أحمد خوانساری رحمة الله علیه، (از مراجع بزرگوار تقلید) فرستادم. بعد از مدتی که بین ما و ایشان ملاقاتی صورت گرفت، ایشان فرمودند:« آقا! من قدر شما را نمیدانستم شما در تهران بودید ومن آگاه نبودم، از این کتاب به علمیّت شما پی بردم، از آن روز که این کتاب را داده اید کنار متکّای من است ودائم آن را مطالعه می کنم.» [19]
یکی از بزرگان مراجع در وصف حضرت علّامه به فرزندشان فرموده بود:« والد معظم شما رضوان الله تعالی علیه ،زمانیکه به بلدۀ طیّبه قم برای تحصیل علوم ومعارف اهل بیت علیهم السلام آمده بودند در میان اساتید وفضلاء وطلّاب ،در علم وعمل ،مشارٌ الیه بالبنان بودند. وقراءت قرآن و تقیّد به حضور در نماز جماعت وخواندن نوافل یومیّه وبیداری شبها مشهود سیرۀ عملی ایشان در ایّام تحصیل بود.» [20]
شجره طیبه
یکی از اساتید حوزه علمیه مشهد نقل می کند:
یکبار در دیداری که بین مرحوم علامه طهرانی و حضرت آیت الله علامه حاج شیخ محمد تقی جعفری رضوان الله تعالی علهیما رخ داده بود مرحوم آقای جعفری، هنگام خروج از جلسه گفته بودند:
این کتاب های شما بوی تقوا می دهد.
پاسدار مکتب قرآن و عترت
در مجالس درس و مباحثههاى حوزه علمیّه قم بر همگان تفوّق و ترجیح داشتند و مرحوم علّامه طباطبائى- رضوان الله علیه- استعداد و همّت علمى ایشان را مافوق تلامذه و حاضرین در مباحث فلسفه خویش مىدانستند و از ایشان به پاسدار مکتب تشیّع نام مىبردند.
مُقلّب قلوب
یکی از شاگردان و دلدادگان عالی مقدار مرحوم علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف مرحوم آیة الله شهید مطهری رحمة الله علیه بود که در ارتباط با علامه طهرانی به یک انقلاب روحی و فکری دست پیدا کردند.
مرحوم شهید مطهری رحمة الله علیه در نامهاى از این تبدّل حال و انقلاب درونی اینگونه یاد مىکنند:
اضافه میکنم که الآن در شرائط روحى متفاوتى با آن وقت هستم و تجربههاى خاصّى هم دارم که در آنوقت نداشتم. امّا شرائط روحىام که میل ندارم با احدى در میان بگذارم این است که در حال حاضر تمایل شدیدى در من پیدا شده به اینکه به روح خود بپردازم و خودم را اصلاح کنم، و خودم را در تحت تربیت روحى بعضى از افرادى که به آنها اعتقاد دارم قرار دادهام؛ و بدین جهت و براى اجراى چنین برنامهاى نیاز شدیدى به آرامش دارم و مایل نیستم در کارى که برایم جنجال بیهوده نه مبارزه منطقى که آن داستان دیگرى است- داشته باشد، شرکت کنم. [23]
حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه درباره تاثیر روح عرفان و حقیقت سیر الی الله می فرمودند: سلوک چاشنی عجیبی دارد که به هر کس خورد اثر کرد آقای مطهری در این چند سال آخر عمر که به سلوک پرداخت قلم و بیانش حال و هوای دیگری پیدا کرد. [24]
مولف کتاب اسرار ملکوت می نویسد:
(شهید مطهری بعد از امتحاناتی که برای شهید مطهری رخ داد و به دست علامه طهرانی دستگیری شدند) هفتهاى یک جلسه با مرحوم والد در منزل ایشان ملاقات داشته، و فقط راننده ایشان و بعضى از خواصّ منتسبین به ایشان از این مسأله اطّلاع داشتند. کمکم آثار این مراوده و ارتباط در چهره و کلام و سخنرانیهاى ایشان آشکار شد، و افرادى که از نزدیک با ایشان حشر و نشر داشتند از این تغییر و تبدّل یاد مىکنند. همنشینى با اولیاى الهى بکلّى مسیر زندگى ایشان را عوض کرد و در ارتباط ایشان با دوستان سابق و معاشرینشان تحوّلى بوجود آورد که منجرّ به معارضه و مقابله و بالمآل ترک و رفض آنان گردید.
و این مسأله یک تبدّل قهرى و تکوینى بود که بسیارى از افراد از آن یاد مىکردند و ارتباط با مرحوم والد رضوان الله علیه را موجب آن مىدانستند؛ و این معنى کاملًا در شخصیّت مرحوم مطهّرى هویدا بود. تبدّل حالات روحى و تعابیر متفاوت از قضایا در دو برهه متفاوت، و کیفیّت سخنرانیها و بطور کلّى اخلاق و روحیّات ایشان بنحوى بود که براى افراد مرتبط و معاشر با ایشان کاملًا مشهود بودو [25]
فرزند شهید مطهری در مورد مشی عرفانی مرحوم والدشان می گوید:
از حدود سال پنجاه مخصوصا بعد از ماجرای حسینیه ارشاد بسیار زیر فشار روحی بودند در آن دوره بود که ایشان گرایش عرفانی پیدا کردند و در این اثنا خوابی دیدند و می خواستند که انسان کاملی را بیابند.
ایشان از علامه طباطبایی در این مورد سوال می کنند و ایشان هم مرحوم آقای سید محمد حسین طهرانی را معرفی می کنند و از آن روزها بود که با ایشان مراوداتی داشتند...و معتقدم که این جریان حتی در قضیه خروج ایشان از حسینیه ارشاد موثر بوده است و در جبران مساله دکتر شریعتی. شاید بعد از آشنایی با مرحوم طهرانی و مراوداتی که با ایشان داشتند به این نتیجه رسیدند که آوردن دکتر شریعتی به حسینیه ارشاد اقدام اشتباهی بوده است... و این تاثیر گذاری را از شیوه برخورد ایشان با آقای طهرانی می گویم شهید مطهری در عین حال که برای همه احترام قایل بودند در مقابل هر کسی خضوع نمی کردند اما در مقابل مرحوم طهرانی سراپا خضوع بودند و احترام خاصی برایشان قائل بودند. [26]
جناب آقای مهندس هادیزاده داماد بزرگ مرحوم شهید مطهری نقل می کنند:
ماجرای ارتباط و ارادت سلوکی آیت الله مطهری با علامه از این قرار بوده که مرحوم مطهری از نظر روحی احساس کرده بودند که این علوم و درس ها و سخنرانی ها کافی نیست باید زیر نظر یک نفر انسان راه رفته شروع به سیر و سلوک عملی کنند دوبار هم در آن دوران خواب می بینند که ظاهرا حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و حضرت امام حسین علیه السلام در خواب به ایشان شخصی را به عنوان انسان کامل معرفی می نمایند که زیر نظر او باشند و وقتی به علامه طباطبایی مراجعه می کنند ایشان می فرمایند آن شخص آقا سید محمد حسین طهرانی هستند.
مرحوم شهید مطهری رحمة الله علیه انس خاصی با نماز شب داشتند دائما به ذکر مشغول بودند و خیلی اهل توجه بودند البته می گفتند این حالات خاص و توجه خاص ایشان به آن شدت مربوط به همین دهه آخر عمرشان بوده و در اثر ارتباط با علامه طهرانی متحول شده بودند ... اگر شب تا هر ساعتی هم بیدار بودند حتما برای نماز شب بر می خواستند و مدتی قبل از اذان بیدار بودند و به مناجات و نماز مشغول می شدند یک چراغ "الله" نورانی با نئون سفارش کرده بودند و وقتی نماز می خواندند یا دعا روبرویشان بود بعدا دیدم که علامه طهرانی به شاگردانشان سفارش می کردند که چراغ الله در طرف قبله نصب کنند و شب برای نماز شب که برمی خیزند روشنش کنند.
همسایه روبروی آیت الله مطهری سرتیپ صدری بود که از دوستداران پر و پا قرص شاه بود و بازنشسته بود با اینکه بازنشسته بود و کسی هم کارش نداشت شاه برای او از کلانتری محل محافظ گذاشته بود یک پاسبان شب تا صبح موظف بود دور خانه او بگردد آن پاسبان بعدا از شهادت مرحوم مطهری گفته بود من در آن ایام خیلی شیفته مرحوم مطهری بودم یکی به خاطر قاب الله نورانی که از لای کرکره ها در اطاقشان دیده می شد و شب ها روش می کردند همان می گفت یک شب هم شنیدم نیمه شب این شعر را می خواندند که ظاهرا از میر داماد است:
صدار جاهت گرفت باج از گردون اقرار به بندگیت کرد افلاطون
در مکتب تحقیق نیاید چون تو یک سر ز گریبان طبیعت بیرون
البته رفاقت صمیمی ایشان با علامه طهرانی را ما می دانستیم و می دیدیم احترام خاصی برای علامه قائلند و خیلی نسبت به دیگران در مقابلشان تواضع می کنند ولی هیچ کس از رابطه سیر و سلوکی ایشان با علامه طهرانی خبر نداشت. [27]
فرزند دوم علامه بیان می دارند:
اشتیاق ایشان (مرحوم مطهری) به ارتباط با مرحوم والد رضوان الله علیه و کسب دستورات بسیار زیاد بود، و حتّى براى مسائل اجتماعى و امور تبلیغى خود از ایشان اجازه مىگرفتند. روزى این بنده ناظر بودم و مىشنیدم که ایشان جهت شرکت در مسجد الجواد و تصدّى امور آن از مرحوم والد طالب کسب مجوّز بودند؛ و در سایر برنامههاى خود همواره نظر مرحوم والد را نصبالعین خود قرار مىدادند. و این در حالى بود که در آن زمان ایشان با بسیارى از بزرگان و اساتید و مراجع تقلید که گهگاهى به عظمت و علوّ مقام از آنها یاد مىکردند حشر و نشر داشتند.
درست بخاطر دارم زمانى که ایشان در اواخر سلطنت پهلوى سفرى به عتبات عالیات داشتند، پس از مراجعت به اتّفاق مرحوم والد رضوان الله علیه به زیارت ایشان رفتیم. ایشان شرح مفصّلى از کیفیّت این سفر و ملاقات با بزرگان بخصوص با حضرت آیة الله خمینى رحمة الله علیه بیان داشتند؛ سپس فرمودند: ولى تنها خاطره بیاد ماندنى و توشه همراه من در این سفر زیارت و ملاقات با حضرت حاج سیّد هاشم حدّاد أعلى الله تعالى درجاته بوده است. و آنچنان با شعف و شوق زائد الوصفى از آن ملاقات یاد مىکردند که گوئى هم اینک این زیارت دست داده است، و هم اکنون سرمست و سرشار از لذائذ فیض حضور به آن نعمات و فیوضات متنعّماند. [28]
مجاهدی دلسوز
علامه طهرانی خود می فرمایند:
من به اندازه چهار برابر عمرم از بدنم کار کشیدم.
و می فرمودند:
پس از انقلاب ما دیدیم مردم از مبانى اسلام اطّلاع چندانى ندارند. فلهذا بر حسب وظیفه شرعى خود را مکلّف دیدم که در آستان حضرت على ابن موسى الرضا علیهما السّلام به این امر فوق العاده مهم قیام نمایم و دَیْنَم را به ملّت اسلام ادا نمایم.
لذا با هجرت به مشهد و عتبه بوسى آستان عرش بنیان قدس رضوى صلوات الله و سلامه علیه شروع به تألیف دوره علوم و معارف اسلام نمودند. و فقط خدا مىداند چه اهتمام و سعى بلیغى در این راه مصروف داشتند. و بدور از طمع در حُطام دنیوى و چشم داشت از هر دنیّه و خسّتى آثار حیات بخش خود را منتشر نمودند؛ درحالیکه به انواع ابتلائات و امراض: انسداد مجراى صفراء و عمل جرّاحى، پارگى پرده شبکیّه چشم، عمل آب مروارید، دیسک شدید کمر، فشار خون، رماتیسم مفصلى، سکته قلبى و غیره دچار بودند.
روزى یکى از اطبّاء به ایشان گفت: قدرى از کار خود کم کنید و به استراحت و تفریح بپردازید. ایشان فرمودند:
من حاضرم تمام اعضاء و جوارحم را از دست بدهم ولى یک خطّ از این نوشتجات کم نگردد.
تمامى این امور از اشتغالات به تألیف و تنظیم امور گرفته تا تربیت سالکان راه خدا و راهیان سبل سلام و حلّ مشاکل ارادتمندان و دوستان راه خدا، هیچ یک باعث تخطّى از آن نظم دقیق در تنسیق امور بر وجه اتمّ، و تربیت اطفال و نوادگان نگشت. و با وجود استغراق جمیع اوقات به امور عامّه، روزى حدّاقل دو ساعت به اوراد و اذکار و ختوم معهوده مىپرداختند؛ و این سواى تهجّد و بیدارى ایشان از نیمههاى شب تا طلوع آفتاب بود. [29]
یکبار به فرزند ارشدشان فرموده بودند:
آقاسید محمد صادق آنقدر در فضائل جدتتان نوشته ام که شب ها از انگشت درد نمی خوابم [30]
امید انقلاب
مرحوم آیت الله حاج شیخ صدرالدین حائری شیرازی رحمة الله علیه در جای دیگری فرموده بودند:
این انقلاب اگر روی شانۀ چند نفر باشد نفر عمدهاش، سیّد محمّد حسین (علامه طهرانی) است. چون ایشان رفتند و به حاج آقا روح الله (آیت الله خمینی) گفتند شما مرد این میدانید. بیائید بیرون. من هم کمک میکنم و طرح یاران تحلیفی را با گذراندن پنج مرحله که از پنج فیلتر به تعبیر امروزیها، یاران انتخابی میگذشتند تا بعد، پیش خود ایشان، مجلس تحلیف تشکیل می شد، و بعد دست روی قرآن و سوگند به قرآن تا آخرین قطره که باز. آیت الله حائری میگفتند: یک بار به مرحوم شهید دستغیب گفتم شما در زندان به این پیرمردی، چطور تحمل کردید که ایشان هم از یاران تحلیفی بودند، ایشان گفتند، فلانی، هر وقت میخواستم سرسوزنی کوتاه بیایم، حاج سیّد محمّد حسین ( علامه طهرانی ) با قرآنش میآمد جلو و من جرأت نمیکردم که مقداری عقبنشینی کنم. [31]
علامه طهرانی در خاطرات سیاسی خود می فرمایند:
در طهران مجموع افرادى که با ما در این موضوع (انقلاب)، در آن وقت همفکر شدند مجموعاً شاید 10 نفر مىشدند که یکى از آنها همان عالمى بود که در اوّل وهله گفتار ما را به سخریّه مىگرفت و مىگفت: حالا وقت این حرفها نیست. ولى بعد خودش از اهل این جلسه ما شد. یکى از آنها ( ده نفر ) همین مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهرى بود. یکى آقاى حاج سیّد صدر الدین جزایرى بود. یکى آقاى حاج شیخ محمّد باقر آشتیانى بود، یکى اقاى حاج شیخ جواد فومنى بود. همان آقاى فومنى که در خیابان خراسان در مسجد نو اقامه جماعت مىنمود. خدا رحمتش کند.
یکبار او را زندان کرده بودند، من رفتم براى زندان دیدن ایشان. ولى اجازه براى ملاقات ندادند. من یک شیشه عطر دادم به آن واسطه ببرد براى ایشان. و بعد از اینکه از زندان آمد بیرون رفتم براى دیدنش. گفتم: آفرین، مرحبا. این آقا روحش بال باز کرد. برخاست مرا بوسید و گفت: آقا خدا پدرت را رحمت کند. خدا مادرت را رحمت کند من رفتهام زندان چه شکنجهها دیدهام و چه مصیبتها کشیدهام، ولى هر کس مىآید دیدن من به من مىگوید: اصلًا آقا چرا این کارها را مىکنى؟ این زمان موقع این حرفها نیست. انسان باید تقیّه کند، مشت بر نیشتر کوفتن غلط است و فلان. تو در میان تمام اینها به من مىگوئى: آفرین، بارک الله که این کارها را کردى.
و بالاخره این مرد بزرگ که از راستان و صادقان و غیرتمندان بود و بسیار زحمت کشید، از غصّه دق کرد، بله اینقدر اذیّتش کردند و ملامتش نمودند که دقّ کرد و یرقان گرفت و در بیمارستان بازرگانان فوت کرد، خدا رحمتش کند. او مرد خیلى متعصّبى بود، خیلى با فهم بود، خیلى غیّور بود. [32]
روزی مهندس مهدى بازرگان در جلسهاى اظهار می دارد:
«در دورانى که تمام صداها به خاموشى گرائیده و تمام حرکات رو به سکون و توقّف نهاده بود، فقط و فقط یک صدا برخاست و آن صدا از مسجد قائم بود.»
شمع دلشدگان
پرفسور دکتر سید حمید سجادی سلّمه الله را می توان از بهترین های چشم پزشکی دنیا و نظیر پرفسور سمیعی در بخش مغز به حساب آورد کسی که ملقّب به پدر چشم پزشکی نوین ایران است با سوابقی چون: فلوشیپ جراحی لیزر اگزایمر از دانشگاه کانزاس آمریکا؛ فلوشیپ قرنیه، تخصص جراحی و بیماری های چشم از دانشگاه میسوری آمریکا؛ دکترای پزشکی از دانشکده پزشکی دانشگاه کریتون آمریکا و سوابق علمی و اجرایی: مدیر گروه چشم پزشکی و رئیس بخش قرنیه/ دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی؛ رئیس بخش قرنیه، بانک چشم کانزاس و مرکز تحقیقات قرنیه دانشگاه کانزاس؛ مدیر گروه چشم پزشکی بیمارستان هلال احمر ایران امارات؛ جراح لیزیک مرکز پزشکی چشم و لیزر الیس؛ رئیس مرکز پزشکی چشم و لیزر سن خوزه؛ عضو موسس بانک چشم ایران؛ موسس فلوشیپ بیماری های قرنیه و شبکیه؛ عضو: آکادمی چشم پزشکی آمریکا؛ کالج جراحان آمریکا.
حقیر خود شاهد بودم هر بار آقای دکتر سجادی به ایران می آمدند و به مشهد مقدس مشرف می شدند خدمت علامه می رسیدند و حقیر چندبار ایشان را در محضر علامه دیدم که بسیار مودب و در نهایت ارادت در محضر استاد نشسته بودند و چنان محو سیما و گفتار ایشان بودند که نظر هر کسی را به خود جلب می کرد.
فرزند دوم علامه طریقه ورود دکتر سجادی به مسائل عرفانی و تشرف به محضر علامه را اینگونه تشریح می کنند:
مرحوم علامه طهرانی مبتلا به پارگی چشم (شبکیه) شده بودند؛ بنده به همراه دکتر حسین غفاری (از شاگردان مرحوم علامه طهرانی و صاحب تالیفات متعدد و انتشارات حکمت) ایشان را به بیمارستان لبافی نژاد جهت معاینه توسط دکتر سید حمید سجادی بردیم، آقای غفاری از ماشین پیاده شده و برای اینکه مرحوم والد در اذیت نباشند زودتر به سمت بیمارستان رفتند تا دکتر سجادی را از حضور ایشان مطلع کرده تا اینکه کار زودتر انجام شود.
بلافاصله مرحوم والد بنده را مورد خطاب قرار داده و فرمودند: به آقای غفاری بگو که برگردد و همه با هم می رویم و اگر ایشان برنگردد از همین جا با تاکسی به منزل بر می گردم.
پیام را به آقای غفاری رساندم و ایشان برگشت و همه با هم به سمت بیمارستان حرکت کردیم؛ کلنیک چشم تا حدی شلوغ بود که امکان نشستن مقدور نبود؛ مرحوم والد فرمودند: ما می ایستیم تا کار همه تمام شود و بعد برای معاینه داخل می رویم.
بعد از مدتی جستجو یک صندلی، پشت دیواری یافتیم و ایشان نشستند و ما کنارشان ایستاده بودیم تا اینکه یک ساعت و نیم گذشت اگر به همین منوالی که مرحوم والد فرموده بودند که می ایستیم تا همه بروند، ممکن بود تا پاسی از شب به طول انجامد.
در این هنگام دکتر حسینعلی شهریاری که از دستیاران دکتر سجادی بود از اتاق خود بیرون آمده و به سمت اتاق استاد خود حرکت کرد؛ یکدفعه بنده را دید و گفت: شما؟ گفتم: پسر علامه طهرانی هستم و ایشان را برای معاینه آوردیم.
دکتر شهریاری به سمت مرحوم علامه رفته و با ایشان احوال پرسی کرد و بلافاصله دکتر سجادی را با خبر کرده و هر دو با هم آمدند و مرحوم والد را مورد احترام قرار دادند.
در این هنگام اشک از چشمان دکتر سجادی جاری شد و به دستیار خود دستور داد تا ایشان را دقیقاً معاینه کند و نتیجه آن شد که عمل باید سریعاً صورت گیرد.
فرزند علامه طهرانی در ادامه فرمودند: یک روز در منزل دکتر سجادی در خارج از ایران بودم ایشان رو به من کرد و گفت: می دانی چرا به راه سیر و سلوک و عرفان کشیده شدم، به خاطر همان یک ساعت و نیم انتظار پدرت در مطّب بنده بود و به همین علت در آنجا اشک ریختم.
دکتر سجادی ادامه داد : روزی یکی از وزراء با بنده تماس گرفت و گفت: آیت الله فلان که از مشهورین هستند ساعت 4 به منزلی در قلهک می آیند و شما ساعت سه و نیم در منزل ایشان جهت معاینه حضور داشته باشید.
من ساعت 4 رفتم و ایشان تا چهار و نیم عصر نیامدند، علت تاخیر را سوال کردم گفتند ایشان خواب هستند ، ساعت پنج اطلاع دادند که ایشان به حمام رفتند تا اینکه ساعت 6 یعنی بعد از آنکه دو ساعت از قرار گذشته بود جهت معاینه تشریف آوردند؛ ببین که فرق پدر شما با این آقا از کجا تا به کجاست؟ پدر شما در دنیا تک بود. (کتاب آیین رستگاری مقدمه)
کتاب "آیین رستگاری" حاصل ملاقات دکتر سید حمید سجادی متخصص چشم با علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی رضوان الله تعالی علیه است که در آن ملاقات علامه طهرانی در طی پنج جلسه مبانی اساسی سلوک الی الله را برای ایشان تبیین کردند که انصافا چکیده مسائل عرفانی و سلوکی به صورت بسیار عالی و قابل درک برای همه القاء شده است.
مومنی پارسا اما بی ادّعا
آیت الله سیستانی فرمودند:یکبار آقاسیدمحمدحسین، حضرت آیت الله خوئی رحمهاللهعلیه را دعوت کرده بود و بنده هم با ایشان رفتم و شام مختصری خوردیم. چندوقت بعد که آقای سیدمحمدحسین منزلشان را عوض کردند، بنده می خواستم منزلی بخرم، از جمله همین منزل سابق ایشان را به بنده نشان دادند، این بار که به چشم خرید، اطراف خانه را نگاه کردم، دیدم مخروبه ای بیش نیست؛ و تعجب کردم که چطور ما همیشه آقاسیدمحمدحسین را بشاش و خندان می دیدیم، و ایشان سالها با زن و بچه در همچین خانه ای زندگی کرده است و دم برنیاورده است [33].
دُرّ نایاب
حضرت آیت الله حسن زاده آملی دامت برکاته در دیداری که با یکی از فرزندان (حاج سید علی) مرحوم علامه طهران رحمة الله علیه داشتند فرموده بودند: قدر پدرتان را بدانید مادر دهر مانند ایشان نزاییده و دیگر زاییده نخواهد شد. (نقل به مضمون)
جامع ظاهر و باطن
به عنوان حسن ختام این نوشتار پیام پر مغز حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری در پی فقدان حضرت علامه طهرانی تقدیم می گردد:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرات محترم حجج اسلام، آقایان حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی و اخوان.
خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالک مجاهد روحانى، آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسیار دریافت کردم و عمیقا متأسّف و مصیبت زده شدم.
ایشان از جمله فرزانگان معدودى بودند که مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنویّت و سلوک توأما دارا بودند، و در کنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأکبر نیز که از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نیز نائل گشته بودند.
فقدان آن عزیز براى آشنایان و ارادتمندانشان خسارتى دردناک و غمى هائل است.
این جانب با قلبى اندوهگین و ملول به شما آقازادگان محترم و والده محترمه و دیگر فرزندان و اخوان و کسان و نزدیکان و نیز دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت مىگویم، و از خداوند متعال براى ایشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولیاء را مسألت مىکنم.
هنیئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإولیآء اللهِ و عبادِه الصّالحین. و سلام علیکم و رحمة الله.
سید علی خامنهای. [34]
اللهم افاض علینا من برکات تربته المنیفه
پی نوشت:
[1] مرحوم آیتالله حاج شیخ صدرالدین حائری رضوانالله علیه از شاگردان عرفان و اخلاق مرحوم حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی اعلی الله مقامه الشریف بوند و همچنین از مبارزین سرشناس دورة طاغوت و از جلوداران نهضت انقلاب اسلامی بودند. مرحوم علامه طهرانی در تبیین شخصیت ایشان می فرمودند: دیگر از افراد بسیار خوب ما ( در شکل گیری انقلاب ) آیة الله حاج شیخ صدر الدین حائرى شیرازى بود که الآن از علماى شیراز هستند، برادر بزرگ آقاى حاج شیخ محى الدین که امام جمعه شیراز هستند. ایشان هم مرد صادق، پاک، خوش فکر و دلسوز بوده و زندانها کشید؛ خیلى زندانهاى سخت و حتّى همین کسالتى که چشم بنده پیدا کرد. دِکُلْمان (پارگى شبکه)، او هم در زندان پیدا کرد. منتهى او را زده بودند و چشمش پاره شده بود، که بعد از اینکه آمدند بیرون عمل کردند. ولى عملش فائده نداشت و الآن یکى از چشمهایش را از دست داده؛ ایشان هم الآن حیات دارند و بسیار مرد خوب و خوش فکر و غیور و دین دوست و دلسوزى است و از ثابتین و المقدّمین است که: وَ لَا یَخَافُونَ فِى اللَهِ لَوْمَةَ لَائِم.( وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ص 50)
[2] مهر فروزان، ص 73
[3] بخشی از متن سخنرانی مرحوم آیت الله حائری شیرازی در مجلس ختم علامه طهرانی در شیراز
[4] وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ص 25
[5] کتاب افق وحی ص: 532
[6] سایت Gofteman-bartar.ir
[7] نقل از مسول غرفه انتشارات علامه طباطبایی (ره) در نمایشگاه استانی کتاب استان کرمان
[8] اسرار ملکوت، ج 2 ص 27
[9] نور مجرد، ص 344
[10] نور مجرد ،ص299
[11] کتاب نور مجرد
[12] کتاب حریم قدس، ص: 110
[13] کتاب افق وحی
[14] همان
[15] کتاب مهر فروزان، ص: 37
[16] افق وحى، ص: 536
[17] کتاب افق وحی ص: 534
[18] کتاب افق وحی ص: 534
[19] نور مجرد، ص65
[20] همان، ص 62
[21] سایت راه برتر، همایش علامه طهرانی در مشهد مقدس
[22] نور مجرد
[23] سیرى در زندگانى استاد مطهّرى، ص 86 و 87
[24] فصلنامه علوم و معارف اسلام ص 85
[25] اسرار ملکوت جلد 2 ص 31 تا 41
[26] همان مصاحبه با دکتر علی مطهری ص 86
[27] همان
[28] اسرار ملکوت، ج 2، ص: 41
[29] مهر فروزان؛ ص 78
[30] نور مجرد
[31] نقل از حجة الاسلام حاج شیخ محمد رضایی از نزدیکان صمیمی آیت الله حائری شیرازی و از شاگردان علامه طهرانی که در اوائل انقلاب مسئولیت امام جمعه موقت شیراز را بر عهده داشتند.
[32] وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ص 25
[33] سایت گفتمان برتر
[34] اکثر سایت های خبری و نرم افزار کیمیای سعادت