مرحوم علّامه طهرانى انقلاب اسلامى ایران را یک موهبت الهى براى ملّت شیعه اثنى عشرى ایران مى دانستند، و م ىفرمودند: «مردم باید قدر این هدیّه الهى را بدانند و خوب از آن پذیرائى کنند. نکات مثبت را تأیید، و در صدد رفع نکات منفى و اصلاح آن برآیند.
بسم الله الرحمن الرحیم
تعبیر علامه طهرانی هنگام فرار شاه
منبع: کتاب مهر فروزان، تالیف آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی، ص 75
مرحوم علّامه طهرانى انقلاب اسلامى ایران را یک موهبت الهى براى ملّت شیعه اثنى عشرى ایران مىدانستند، و مىفرمودند:
«مردم باید قدر این هدیّه الهى را بدانند و خوب از آن پذیرائى کنند. نکات مثبت را تأیید، و در صدد رفع نکات منفى و اصلاح آن برآیند.»
خود ایشان در بسیارى از راهپیمائی ها شرکت مىنمودند. در تمامى رأىگیری ها، چه زمانى که در طهران بودند و چه بعد از تشرّف به آستان مقدّس رضوى شرکت داشتند. در رفراندوم تشکیل جمهورى اسلامى ایران شخصاً از طلیعه صبح تا اواخر شب در مسجد قائم [1] حضور داشته و بر مسائل رأىگیرى نظارت داشتند. هنگامی که رأى خود را به صندوق مىانداختند، فرمودند:
«نظام شاهنشاهى براى ابد در خاک دفن شد!»
جاى بسى دقّت و تأمّل است: هنگامى که محمّد رضا شاه پهلوى از ایران به مصر فرار نمود، مسائل جارى در کشور و التهابات حاکم بر نظام سیاسى و نگرانیهاى ناشى از دسائس دول کفر، اکثریّت مردم ایران و قاطبه دست اندرکاران جریانات انقلاب را پریشان ساخته بود. احتمال جدّى کودتا و قتل عامّ مردم بىدفاع و از بین بردن کیان اسلام، و بطور کلّى اتّحاد جمیع دول إلحادى و ستم پیشه علیه ملّت مظلوم ایران، اذهان لواداران نهضت اسلامى ایران و انقلاب را بکلّى پریشان و درهم ریخته بود. روزى یکى از رفقاى ایشان با حالتى پریشان و مضطرب با ایشان ملاقات مىکند، و از تحقّق قریبالوقوع کودتاى امریکائى و قتل عامّ مردم و بازگشت شاه منفور اظهار ناراحتى و بىتابى مىنماید. ایشان با لحنى قاطع و پاسخى کوبنده مىفرمایند:
«آقا این را بدانید که دیگر شاه به ایران برنخواهد گشت، و هیچ مسألهاى اتّفاق نخواهد افتاد!»
مىفرمودند:
«ما باید پاس خون هاى مظلوم شهدایمان را داشته باشیم، و با چنگ و دندان آنرا حفظ نموده و در حراست و قوام آن کوتاهى نورزیم.»
رعایت قوانین حکومتى را واجب و لازم، و مخالفت با آن را شرعاً حرام مىدانستند. رعایت مقرّرات راهنمائى را چون از ناحیه ولائى مقام فقاهت سرچشمه و نشأت گرفته است واجب مىدانستند. مى فرمودند:
«در پرداخت وجوه آب و برق و غیره تأخیر نیندازید و صندوق مملکت اسلام را همیشه پر و غنى نگهدارید.»
ایشان از بدو تشکیل نماز جمعه تا زمانى که در طهران بودند در آن شرکت مىنمودند. و هنگام تشرّف به أرض أقدس نیز تا هنگامى که اطبّاء ایشان را از رفتن به آن منع ننموده بودند، شرکت مىکردند. گاهى به ایشان مىگفتند: آقا در نماز جمعه شما را وارسى مىکنند و این هتک احترام است! مىفرمودند:
«شرکت در نماز جمعه واجب است، و این امور موجب رفع ید از وجوب نخواهد بود. وانگهى اگر قصد انسان قربت، و وجهه انسان رو بسوى مرضاى الهى باشد، دیگر این امور چه اشکالى بوجود مىآورد!»
روزى ایشان فرمودند:
«دوران سلطنت پهلوى در واقع دوران کفر، و حکومت آن فى الواقع حکومت کفر بود. انقلاب اسلامى حکومت توحید و عدل و ولایت و اسلام و تشیّع است، حکومتى که پرچم لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ را بر مىافرازد و بتهاى تراشیده کفر و الحاد شرق و غرب را از میان برمىدارد؛ وجهه مردم را از توجّه به شرق و غرب ملحد و کافر بطرف رضوان الهى و مراتب عالیه توحیدى برمىگرداند. بنابراین چه زیبنده و مناسب بود هنگامى که حکومت پهلوى ساقط شد و طلیعه حکومت اسلام ظاهر گشت و رادیو بدست ملّت مسلمان ایران افتاد، بجاى سرود و آهنگ و غیره، کلمات توحیدى رسول خدا را در هنگامى که مکّه را فتح نمودند و أمیرالمؤمنین علیهالسّلام بتها را از بالاى بام کعبه به زیر مىانداخت از رادیوى جمهورى اسلامى ایران قرائت کنند:
«لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ إلَهًا وَاحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَ لَا نَعْبُدُ إلَّا إیَّاهُ، مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّیِنَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ. لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ رَبُّنَا وَ رَبُّ ءَابَائِنَا الْأوَّلِینَ. لَا إلَهَ إلَّا اللَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ. صَدَقَ عَبْدَهُ، وَأنْجَزَ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ أعَزَّ جُنْدَهُ، وَ هَزَمَ الأحْزَابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِى وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِى، وَ هُوَ حَىٌّ لَا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ.» [2]
پی نوشت ها:
[1] مسجد قائم علیه السلام واقع در خیابان سعدی، یکی از مساجد مطرح طهران بوده که سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی به امر استادشان مرحوم حاج سید هاشم حداد اعلی الله مقامه الشریف بعد از مراجعت از نجف اشرف در آن اقامه نماز می کردند و آن را پایگاه تبلیغ و ارشاد و برگزارى جلسات عمومى و اقامه جماعت و وعظ و خطابه و تصدّى مسؤولیّت شرعى تربیت افراد مستعدّ و حوزه فعالیت های اجتماعى و امور سیاسى خود قرار داده بودند. علّامه طهرانى رضوان الله علیه مىفرمودند: در این بیست و دو سالى که من در طهران در مسجد قائم بودم، یک ساعت آنرا به اختیار خود در آنجا نبودم.
[2] بحار الأنوار، ج 86، ص 43؛ این روایت را در تعقیبات نماز آورده، و در ص 22 از مفضّل بن عمر روایت مىکند که: قالَ: قُلْتُ لأبى عَبْدالله علیهالسّلام: لأىِّ عِلَّةٍ یُکَبِّرُ الْمُصَلّى بَعْدَ التَّسْلیمِ ثَلاثَةً یَرْفَعُ بِها یَدَیْهِ؟ فَقالَ: لأنَّ النَّبىَّ صَلَّى الله عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ لَمّا فَتَحَ مَکَّةَ صَلَّى بِأصْحابِهِ الظُّهْرَ عِنْدَ الْحَجَرِ الأسْوَدِ، فَلَمّا سَلَّمَ رَفَعَ یَدَیْهِ وَ کَبَّرَ ثَلاثًا وَ قالَ: لا إلَهَ إلّا الله وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَه، أنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ أعَزَّ جُنْدَهُ، وَ غَلَبَ الأحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیى وَ یُمیتُ، وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ ...