
آیت الله حسن زاده آملی در درس خود میفرمود: « شبی کشاورزی از آمل میهمان من شد به او شام دادم و رختخواب پهن کردم او خوابید و من به مطالعه مشغول شدم ساعتی گذشت بیدار شد نگاهی به من انداخت و چیزی نگفت. باز مقداری خوابید و دوباره بیدار شد مرا به همان حالت دید، چیزی نگفت. در مرتبه سوم گفت : این چه نانی است که شما میخورید ؟! این جان کندن است!» بعد ایشان میفرمود: «بله آن مرد روستایی حق دارد این حرف را بزند او فکر میکند من مطالعه میکنم تا پولی به دست آورم نظیر او که کارگری میکند تا پولی به او بدهند او هیچگاه درک نمیکند که من از مطالعه کردن چقدر لذت میبرم او نمیداند که کتاب عشق من است.» (به نوارهای درسهای تنبیهات و اشارات نمط هشت تا ده مراجعه شود)