گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


حکایات (ذکاوت امیرمؤمنان علیه السلام)

مرحوم آیت الله احمدی میانجی رحمة الله علیه، از کتاب مروج الذهب مسعودی نقل می‌کند: امیرمومنان علی علیه السلام در جنگ بودند، تشنه شدند. به دامادشان جناب عبدالله بن جعفر همسر زینب کبری سلام الله علیها فرمود: برای من آب بیاور تشنه هستم، این در حالی بود که حضرت خون از بدن مبارکشان رفته بود و اگر پیراهن از تن درمی‌آوردند یکجای سالم در بدن حضرت نبود. عرض کرد: آب نیست. (در جنگ‌ها نگهداری آب سخت بود، به آب کمی عسل می‌زدند که کمی قوت داشته باشد) گفت: آب و عسل داریم، فرمودند: هرچه هست بیاور. می گوید: من شربت عسل به حضرت دادم. آقا میل کردند و فرمودند: عبدالله این عسلش برای طائف است. گفتم: جانم به فدای شما! شما وسط جنگ تشخیص می‌دهی عسل برای کجاست. امیر مومنان فرمود: عبدالله هیچ چیزی فکر مرا مشغول نمی‌کند.

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.