گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


پرسش و پاسخ (مقام ولایت و تقرّب به خدا ذو مراتب است)

سوال بنده این است که حقیر در مطالعه ی آثار بزرگان یا زندگینامه ی آنان گاها با بعضی اسامی مواجه می شوم که آن اسامی مربوط به انسان هایی شهره به انحراف، هستند و همیشه با خود می گفتم که شاید این نام شخصی غیر از آن افراد منحرف هستند و یا اینکه گزارشگر دقیق نیست یا خدایی نکرده دروغ گفته. خواستم این مطلب را با شما در میان بگذارم...پاسخ از حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم در ابتدا از استاد همدانی به خاطر آن که وقت ارزشمند خود را صرف پاسخ گویی به سوالات ما در این وب سایت می کنند، تشکر می کنم و توفیق ایشان را از خداوند خواستارم.

سوال بنده این است که حقیر در مطالعه ی آثار بزرگان یا زندگینامه ی آنان گاها با بعضی اسامی مواجه می شوم که آن اسامی مربوط به انسان هایی شهره به انحراف، هستند و همیشه با خود می گفتم که شاید این نام شخصی غیر از آن افراد منحرف هستند و یا اینکه گزارشگر دقیق نیست یا خدایی نکرده دروغ گفته. خواستم این مطلب را با شما در میان بگذارم. به عنوان مثال به شبه زیر توجه بفرمایید:

آقا محمد صادق فرزند مرحوم علامه در جلد سوم کتاب نور مجرد صفحه ی 81 پس از بیان آن که تفاوت مکتب تربیتی مرحوم علامه با تصوف متعارف را در تعبد تام به شریعت بیان می دارد، ادامه می دهد:

(روی همین جهت ایشان حتی نسبت به برخی از درویشان که آن ها را اولیاء خدا و مقربان درگاه میدانستند تذکر میدادند که روش و طریقه ی ایشان صحیحی نبوده و ...)

سوال بنده این است که آیا مگر می شود درویشان از مسیر غلط به مقام اولیاء و مقربان درگاه برسند و مرحوم علامه با تایید این که روش این افراد غلط است، آن ها را جزو اولیاء خدا بداند؟

همچنین در کتاب مطلع انوار جلد دوم صفحه 300 مرحوم علامه از مرحوم انصاری حکایت کشته شدن دراویش توسط آقای بهبهانی را نقل می کند و در پایان می نویسند:

(ایشان فرمودند: گرچه نور علی شاه و آقا سید معصوم علی شاه و بدلا مسلک درویشی داشتند و این مسلک خوب نیست الا اینکه فرمان قتل اولیاء خدا را جاری کردن کار آسانی نیست)

از این جملات مشخص است که مرحوم انصاری مسلک درویشی را غلط می دانند اما در عین حال درویشان را از اولیاء خدا می دانند. لطفا این شبه حقیر را بر طرف بفرمایید که منظور از این عبارات چیست؟ به علاوه حتی اگر فرض کنیم که ممکن باشد شخص از مسیر غلط به کمال برسد (که عجیب است) آیا نباید پس از رسیدن به کمال متوجه اشتباه رویه خود شده و به اصلاح و جبران بپردازد؟ با تشکر. 

پاسخ از حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

هوالعلیم؛ علیکم السلام. مراد مرحوم علّامه طهرانی و مرحوم آقای انصاری رضوان الله تعالی علیهما از "مقرّبان و اولیای خدا" معنای عامّ آن است!، که چون این افراد به واسطه صفای باطن و محبّت به خدا و تهذیب نفس و ریاضات و انجام دستورات و گفتن اذکار و اوراد و از همه مهمتر برخورداری از صداقت و خلوص به مرحله ای از تقرّب و نورانیّت باطن رسیده اند، لذا از این جهت جزو موالیان و محباّن و مقرّبان خدا محسوب می شوند و باید بین ایشان با سایرین که بیگانه از این امور هستند و ابدا محبت خدا در دلشان نیست فرق گذاشت و این تعبیر منافاتی با آنچه که بیان داشتند که تقرّب کامل و ولایت، منحصر در تعبّد به شرع است، ندارد.

پس به هر مقدار که انسان جان خود را تصفیه کند و دارای عمل صالح باشد مقرب درگاه خداست و در ولایت او داخل است که نظیر این معنا را در آیات قرآن می توان یافت آنجا که خدای متعال در وصف برخی از کفّار می فرماید: لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ﴿آل عمران/113﴾

(آن گروه از اهل کتاب که در دل شب به مناجات با خدا و تلاوت آیات الهی می پردازند و پیوسته خدا را تسبیح می کنند با دیگران که همین مقدار را هم در سیره عملی شان ندارند یکی نیستند)

عجیب اینجاست که این آیه فقط درباره گروهی از مسیحیّت نیست بلکه درباره گروهی از قوم یهود هم تفسیر شده است که البته تکریم قرآن از مسیحیت و سلیم النفس بودن آنان بیشتر است و خدای متعال برخی از آنان را اهل مودّت و محبّت دانسته و چون در دل تکبر ندارند مورد توجه خدای متعال هستند که این همان ولایت عامّ است.

چنانچه می فرماید: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ ﴿82﴾ وَ إِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ ﴿مائده/83﴾

(بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‏یابى که مى‏گویند: «ما نصارى هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمى ‏ورزند. و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهاى آنها را مى‏بینى که (از شوق،) اشک مى‏ ریزد، بخاطر حقیقتى که دریافته ‏اند؛ آنها مى‏گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را از شاهدان حق، در زمره موالیان پیامبرت بنویس!)

و مناسبت است آیه فوق را تکمیل کنیم با آیه دیگری که می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ... لاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا... ﴿نساء/94﴾

(اى کسانى که ایمان آورده‏اید! ... به کسى که اظهار اسلام مى‏کند نگویید: «مسلمان نیستى» (ایمان و ولایتش را نادیده نگیرید و تکذیبش نکنید...)

فرزند مرحوم علامه نقل می کردند که چون منزل ایشان در محلّه ارمنی ها بوده و در مسیر رفت و برگشت به مسجد با ایشان برخورد داشتند؛ یکبار که عبور می کردیم یکی از همین ارمنی ها با یک عشق و علاقه و اخلاص زیادی جلو آمد و به آقا سلام کرد؛ مرحوم علامه فرمودند: آقا اینها با یک سلام بهشت را برای خودشان می خرند.!!

خلاصه آنکه نمی توان منکر ولایت و محبّت و تقرّب افراد شد ولو اینکه راهشان کامل نباشد


ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.