گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


پرسش و پاسخ (لازمۀ رفتن نزد اولیاء خدا) بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم با تشکر از شما بابت مطالب با ارزشی که در این سایت قرار میدهید، آیا باید انسان پاکی شد و سپس به محضر اولیای خدا رفت ، یا اینکه به امید تاثیر محضر و نفس اولیای خدا در ترک گناهان می توان در مجلس و محضر آنها وارد شد؟ و حتی از آنها درخواست راهنمایی کرد؟  با تشکر.

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم با تشکر از شما بابت مطالب با ارزشی که در این سایت قرار میدهید، آیا باید انسان پاکی شد و سپس به محضر اولیای خدا رفت ، یا اینکه به امید تاثیر محضر و نفس اولیای خدا در ترک گناهان می توان در مجلس و محضر آنها وارد شد؟ و حتی از آنها درخواست راهنمایی کرد؟  با تشکر.

پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

هو العلیم. علیکم السلام و رحمة الله.

در روایات این معنا به حقیقت و به واقع بیان شده که انبیاء الهی و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین و عالمان ربانی و اولیاء الهی مانند طبیب هستند و دیگران همچون مریضانی مانند که باید برای رفع نقص و رسیدن به طهارت و کمال بدانها مراجعه نمایند.

امیر مومنان علیه السّلام در ذکر و وصف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله می فرمایند:

طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ وَ یَتَتَبَّعُ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَة (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 109)

(رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم طبیبى بود که در طبّ خودش دوّار بود. (یعنى زیاد دور میزد بر روى مرض، و اقسام آن، و ارتباط امراض با هم؛ و زیاد دور میزد بر روى دارو و درمان. و حکیم حاذق و مطّلع به همه جوانب مرض و تمام طرق درمان آن بود.) که آنحضرت مرهمهاى خود را خوب استوار میساخت، و در عین حال آلتهاى داغ را براى سوزاندن موضع فساد و زخمهاى عفونى خوب داغ میکرد و میگداخت. و در اینصورت آن مرهمها را و آن آلتهاى داغ کننده را بر جاهائى که لازم بود و نیاز به مرهم گذارى و یا داغ کردن بود، مینهاد)

سیدنا الاستاد علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: مواضع مورد حاجت به مرهم نهادن و داغ کردن، دلهائى بود که کور شده بودند، و گوشهائى که کر شده بودند، و زبانهائى که گنگ و لال گردیده بودند. رسول خدا این داروهاى خود را به مواضع غفلت و بیخبرى، و مواطن حیرت و سرگردانى میرسانید، و میکشانید تا بدانها برسد.

بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله، ائمه اطهار علیهم السلام هم اینچنین هستند و بعد از ایشان اولیای الهی و عالمان ربانی که با نور ولایت و اشراف بر ضمائر نفوس و اسرار قلوب و خفایاى صدور، بخوبى و به روشنى نسبت به امراض و نقائص و غفلت آنها اطّلاع دارند، آنها مى‏توانند داروى شفا دهنده امراض روحى را تجویز نمایند و هر موردى را بخصوص در طریقى و مسیرى قرار دهند.

از طرفی در آیات قرآن وارد است که تنها راه وصول به لقاء الهی و پذیرفته شدن داشتن قلب سلیم و بدون عیب و نقص است

یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَهَ بِقَلْبٍ سَلِیم‏ (شعراء : آیه 88 و 89)

(روزى میرسد که در آن روز نه مال براى انسان فائده‏اى دارد و نه فرزندان، مگر آن افرادى که در پیشگاه خدا با دل پاک و قلب سالم وارد میشوند)

راوی می گوید: از حضرت صادق علیه السّلام درباره تفسیر این آیه مبارکه: إِلَّا مَن أَتَى اللَهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ سؤال کردم. حضرت فرمودند: الْقَلْبُ السَّلِیمُ، الَّذِى یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ. قَالَ: وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ. وَ إنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِى الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلاخِرَةِ. («اصول کافى» ج 2، باب اخلاص، ص 16)

(قلب سلیم آن دلى است که پروردگار خود را ملاقات کند و در آن دل هیچ کس جز خدا نباشد. و حضرت فرمودند: و هر دلى که در آن به قسمى از اقسام شرک یا شکّ وجود داشته باشد، آن دل از درجه اعتبار ساقط است. و مردم را به زهد در دنیا دعوت کرده‏اند تا دلهاى آنان براى آخرت و ملاقات خدا فارغ گردد.)

حال کسانی که همت خود را والا نموده و لقاء خدا را مقصود قرار داده اند، ولی نفسشان را ناقص و مریض و دردمند و نیازمند می بینند، برای مداوا و رسیدن به سلامت نفس و تصفیه جان و طهارت قلب خود را ملزم می بینند که به طبیب حاذق و دردشناس و مرهم نه مراجعه نمایند.

تمام اولیای الهی که نفسشان آیینه نفس پیامبر است حکم همان طبیب روح و جان را دارند که کسانی که نفسشان را بر اساس مبانی و اصول متقن و محکم به این اطباء می سپارند به مقام طهارت و صفای باطن می رسند.

در روایت است که : رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیر مومنان علیه السلام فرمودند: یا علیُّ إذا أتَی عَلَی المُومِنِ أربَعینَ صَباحاً و لَم یَجلِسِ العُلَماءَ قَسَی قَلبُهُ وَ جَرَءَ عَلی الکَبائِرِ. (سفینة البحار، ج 2، ص 554)

(یا علی هر گاه چهل روز بر مومن بگذرد و در مجلس علماء حاضر نشود قلب او قساوت می گیرد و بر گناهان کبیره جرأت نماید)

مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشریف در توضیح این روایت می فرمودند: معلوم می شود یک ملاقات با عالمی که صدق و اخلاص را پیشه خود نموده تا چهل روز اثر دارد.

حال که این معنا روشن شد عرض می کنیم که در امراض جسمانی آیا مریض برای سلامت به نزد طبیب می رود یا خودش به مداوا می پردازد و منتظر می شود که اگر صحت پیدا کرد به نزد طبیب برسد؟ که قطعا جواب این است که بدون هیچ معطّلی تا احساس درد نماید برای مداوا و صحت به نزد طبیب حاذق می شتابد و سلامت و صحت و مرهم جسمش را از وی مطالبه می کند؛ در ما نحن فیه مساله از همین قرار است، صحت و سلامت جان همان طهارت نفس است که برای این منظور باید نزد ولیّ خدا و استاد رفت.

پس آنچه که برای رفتن به نزد اولیای الهی و استاد لازم است:

اولا، احساس درد و نیاز است تا کسی درد نداشته باشد و خود را بر اساس جهالت و غفلت در صحت ببیند ابدا به محضر بزرگان راه پیدا نمی نماید و اگر هم برود سرخورده بازمی گردد.

عاشق که شد یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست و گرنه طبیب هست

مرض باطنی انسان همان جهل اوست؛ مرض در واقع همان نقصان است که در روایت داریم معدن تمام شرور همین جهل است.

قرآن به زیبایی آنجا که رسیدن به مقام ولایت الهیه را به عنوان امانت شایسته انسان می داند، در همان جا صحبت از نقص و جهل و ظلم انسان را مطرح می نماید

انَّا عَرَضْنَا الْأمَانَة عَلَى السَّمَواتِ وَ الْأرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإنْسَانُ إنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولًا» (آیه 72، از سوره 33: احزاب)

(ما امانت را که حکایت از مقام انسان کامل و ولایت کلیه است، بر آسمان‏ها و زمین و کوهها عرضه داشتیم؛ همگى از حمل آن امتناع ورزیدند؛ و از آن ترسیدند؛ و لیکن انسان آن را حمل کرد، و حقّاً که انسان بسیار ستمگر و بسیار نادان است‏)

تمام نکته در این آیه این است که مراد از ظلم و جهل همان جنبه دردمندی و نیاز است که همین مساله موجب شد تا انسان آن امانتی را که همه مخلوقات از پذیرفتن آن سرباز زنند بپذیرد یعنی کمال برای کسی است که در خودش احساس درد داشته باشد، علت اینکه کوه این امانت را قبول نکرد این بود که چون جهل و ظلم به عنوان نقص و عیب در کوه معنا ندارد کوه که جاهل نمی شود زمین که در خلقتش نقصی ندارد تا به دنبال مداوا و رفع آن برآید! ولی این انسان است که مستعدّ محض است و برای رسیدن به فعلیت تامه و مقام خلیفة اللهی نیاز به رفع عیب دارد، پس این آیه که خیلی ها آن را نوعی تعییب بر انسان می گیرند، در واقع نقطه کمال انسان است چرا که لازمه عالم شدن نبود علم است که همان جهل است لازمه عادل شدن نبود عدل است که همان ظلم است پس از نقصان انسان به کمال می رسد.

کسی که می خواهد خدمت بزرگی برسد باید چیزی را برای او ببرد که ندارد و آن فقر و نقصان و عیب و سرشکستگی و ورشکستگی معنوی است.

فقیر و خسته به درگاهت آمده ام رحمی                        که جز ولای توام نیست هیچ دستاویز

اتفاقا کسانی که گناه کار و آلوده هستند و حال با قلبی شکسته و خاکسار و به حالت توبه، رجوع به اولیای الله از باب ابواب الله می کنند، محبوبترند و بیشتر خریده می شوند؛ چون منیّت شان کم است برای همین است که خدای متعال در قرآن کریم دوست داشتن توبه کنندگان را بیش از هر بنده دیگری تکرار می کند خلاصه اینکه:

در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس                       بازار خود فروشی از آن راه دیگر است

امام صادق علیه السلام می فرمایند: گناه کردن، از عُجب و غرور و منیّت بهتر است.

ثانیا، علاوه بر نیاز و درد مهمترین چیزی که انسان نیاز دارد برای رسیدن محضر اولیاء الهی و استفاده از آنان، خلوص و صدق است یعنی قلب را برای خدا خالص کردن و تمام تعلقات را از نفس بیرون ریختن.

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب                   جاروب کن خانه و آنگه مهمان طلب

در آیه قرآن آنجا که حضرت موسی علیه السلام طلب ملاقات با خدای متعال را می نماید به وی خطاب می شود: إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (طه : 12)

(ای موسی اگر می خوای وارد وادی معرفت و لقاء و وصال ما بشوی پس کفش هایت را از پایت بیرون کن چرا که تو در وادی طیب و مقدس گام نهادی)

معنای ظاهری این آیه مشخص است انسان با کفش بر مکان مقدس پا نمی گذارد لذا وقتی به مزار بزرگان و اولیاء الهی می رویم باید کفش ها را دربیاوریم نه اینکه با کفش رفته و بر مزار آنها بنشینیم که این ظلم و جفا و هتکِ حرمت است

میکده حمام نیست سر زده وارد مشو              حرمت پیر مغان بر همه کس واجب است

اما معنای باطنی و حقیقی این آیه این است که هر کسی که داعی طلب ما و اولیای ما را دارد باید صادق باشد نفسش را از غیر خدا خالی کند تمام تعلقات را بیرون نماید تا جای برای ورود انوار ملکوت و انوار معرفت خدا و اولیائش باشد.

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد               دیو چو بیرون رود فرشته درآید

آری رفتن محضر اولیای الهی طهارت نمی خواهد طهارت را باید از نفس ولی خدا گرفت او طاهر است و مطهِّر بلکه صداقت می خواهد صداقت همان خالی کردن دل از غیر خداست یعنی داعی برای سلوک و رفتن نزد ولی خدا باید خدا باشد متاسفانه بسیاری از کسانی که خواهان رسیدن به محضر بزرگان هستند یا برای رفع نیازهای مادی و برآورده شدن حاجات دنیوی و اداء قرض و شفای بیماری است یا به داعی دست پیدا کردن به کشف و کرامت است که این از اولی بدتر است حتی از هزار گناه سنگینتر و بدتر است اینها حجاب عظمی هستند.

ثالثا، دیگر چیزی که لازمه رسیدن به محضر اولیاء الهی است داشتن همت بلند است بدون همت انسان به جایی نمی رسد

وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏. (النجم : 39)

(براى انسان شدن و رسیدن به کمال انسانی جز آنچه به سعى و همت خود انجام داده چیزی نخواهد بود)

در روایت است که المرء یطیر بهمته انسان با همتش سیر می کند و به کمال می رسد

آری

همت بلند دار که مردان روزگار        از همت بلند به جایی رسیده اند

سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه بارها می فرمودند: کسی که قصدش خدا باشد و برای این منظور از خدا طلب ولیّ و استاد و راهنما نماید و در این قولش صادق باشد و همت نماید، خدا دستش را در دست ولیّش قرار می دهد.

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.