با سلام با تشکر از به روز بودن سایت، هر وقت مطالب این سایت را می خوانم کمی آرام می شوم ...من الان مریض هستم و نیاز به یک طبیب حاذق دارم. لطفا به من کمک کنید و استاد ی را که به درد من برسد و راه چاره را به من نشان دهد، به من معرفی کنید. با تشکر فراوان. پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
با سلام با تشکر از به روز بودن سایت، هر وقت مطالب این سایت را می خوانم کمی آرام می شوم. بدون مقدمه بگویم حال کنونی من همچون فردی است که در دره ای سقوط کرده و قصد خارج شدن دارد ولی یک قدم که به زحمت بالا می رود دو قدم به پایین سر می خورد. احساس می کنم که هوای نفس طنابی به گردنم انداخته (حتی بدون طناب) و به هر سو که می خواهد می کشد و می برد. چند مقاله درباره خصوصیات و ضرورت استاد سلوکی خوانده ام اما "شنیدن کی بود مانند دیدن". به هر حال شما حداقل محضر یک استاد کامل را درک کرده اید. بنابراین خیلی بهتر از دیگران می توانید به من کمک کنید. من الان مریض هستم و نیاز به یک طبیب حاذق دارم. لطفا به من کمک کنید و استاد ی را که به درد من برسد و راه چاره را به من نشان دهد، به من معرفی کنید. با تشکر فراوان.
پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام؛ قبل از هر چیز از حُسن توجّه و لطفی که مبذول داشتید کمال سپاس و تشکّر را دارم؛ حقیقت آنست که نیاز هر جویای حقیقت و کسی که ادراک صحیحی از دنیا و مقصد خویش پیدا کرده به استاد طریق یک ادراک مطابق با واقع و یک اصل حتمی است که دریغ و گریزی هم از آن نیست گرچه گاهی افرادی ناباب از این امر سوء استفاده کرده و فضا را برای حضور و رسیدن به محضر اولیای الهی نا امن می نمایند؛ اما کسی که طلبش خدا باشد و به او متوسل شده باشد و بر اساس مبانی و اصول متقن شرع و امتحان و آزمایش و خلاصه با چشمانی باز به دنبال استاد باشد، قطعا به حِصن و مأمنی أمن و آرامش بخش و نورانی از جانب خدای متعال رهنمون خواهد شد و ما این مطلب را بسیار در زمان سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه تجربه کردیم
خیلی ها تصوّرشان این است که الآن اگر شخصیتی مانند علامه طهرانی یا مرحوم حداد یا مرحوم قاضی رضوان الله علیهم در میان ما بودند، به راحتی شاگردی ایشان را می پذیرفتند و به امر سلوک می پرداختند اما حقیقت آنست که این مطلب با آنچه از شهود و تجربه و عیان برای حقیر ملموس است و تاریخ هم گواه آنست بسیار فاصله دارد؛
اولا؛ راه خدا و سیر الی الله همان طریق مبین شرع و پیروی از دستورات خدا و فرامین قرآن و تأسّی به سنّت معصومین است کسی که این ها را معطّل گذاشته و به ترک گناهان همّت ندارد و به دنبال استاد می گردد، ره به جایی نمی برد و استاد که هیچ حتی اگر دستش به امام معصومی برسد طرفی نمی بندد.
بله ممکن است الآن استاد نباشد اما آیا شریعت نیست؟ دستورات دین نیست؟ کلمات معصومین برای عمل نیست؟ کسی که روحیه تواضع و خضوع نفس نسبت به شرع نداشته باشد در راه خدا و سیر الی الله هم نمی تواند دوام بیاورد.
ثانیا؛ إدراک محضر استاد سرسپردگی و حرف شنوی می خواهد! آیا واقعا کسانی که دنبال استاد هستند آنقدر نفسشان را رام کردند که بدون چون و چرا از دستورات استاد که بر پایه اصول متقن دینی بیان بشود تسلیم محض باشند؟
به قول شما امثال حقیر علامه را به عنوان انسان کامل و استاد تام در سیر و سلوک درک کردیم، اما یادم نمی رود که این علامه چقدر مظلوم و غریب و تنها بودند و وقتی با خواص شاگردانشان در جایی حاضر می شدند همگی در یک اطاق بیست متری جای می گرفتند و دیگر کسی نبود.
یکبار یکی از رفقای خوب ما خدمت ایشان بوده و عرض می کند الآن می خواهم به حرم آقا امام رضا علیه السلام مشرف شوم شما امری ندارید؟ علامه فرموده بودند: سلام من غریب را به آن آقای غریب برسانید.
والله اگر الآن هم بودند غریب و تنها بودند! اگر مرحوم قاضی بود باز از زیر این پیرمرد سجاده را می کشیدند تا به زمین بخورد!.
بله؛ آواز دهل از دور خوش است
وقتی هر چیزی غایب و کمیاب می شود اسمش سر زبان ها می افتد ولی اگر همان چیز در مرئی و منظر باشد و خصوصا اینکه بخواهد در تقابل با هواهای نفسانی و خواهش های دنیایی قرار گیرد، حتی از راهی می رویم که چشممان به رویش نیافتد که زمان امامان غریب و مظلوم ما و زمان اولیای الهی و علامه اینگونه بود.
برخی می آمدند اما چند صباحی بودند و تا چند دستور بیان می شد آن هم دستورات شرع نه چیزی بیشتر بلافاصله به بهانه های مختلف عذر خواهی می کردند و می رفتند و دیگر پشت سرشان را نگاه نمی کردند.
سلوک گذشت از نفس می خواهد؛ بودن در محضر اولیاء الهی و استاد، گذشت از نفس می خواهد؛ و این مساله چیز کمی نیست و شوخی بردار نیست؛ اگر کسی گمان می کند آسان است بیاید امتحان کند کما اینکه خیلی ها آمدند و دوام نیاوردند.
ثالثا؛ از طرفی سلوک و بندگی خدا و درک حضور بزرگان هزینه هم دارد آیا ما حاضر به پرداخت آن هستیم؟ باورتان می شود که حقیر هنوز دارم هزینه بودن در محضر علامه را می دهم؟ آیا می دانید چقدر حقوق از حقیر به خاطر اینکه منسوب به علامه هستم زیر پا گذاشته شده است؟ چقدر موقعیت هایی که از تفضّل و لطف و رحمت الهی نصیب شده بود، بنده را محروم کردند؟ (البته دستشان درد نکند)
هنوز هم که هنوز است حقیر را بخاطر تبعیّت از مبانی اصیل و مستدلّ علامه بازخواست می کنند؟ دوستان ما را مورد سوال قرار می دهند که چرا با فلانی در ارتباط هستید؟
بر هیچ یک از انقلابیون پوشیده نیست که بسیاری از بار این انقلاب شکوهمند اسلامی ایران از ابتدا تا پیروزی بر دوش حضرت علامه طهرانی بود اما بعد از انقلاب آیا اصلا کسی اسمی از ایشان شنید؟ آیا جایی در این میان داشتند؟! آیا غیر از این بود که ایشان را بخاطر دفاع از مبانی قرآن و اسلام ضد انقلاب می دانستند و بر علیه ایشان شعار می دادند و بارها به بیت ایشان آمدند تا با ایشان مقابله نمایند! در حالیکه علامه بودند که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجانیدند که اگر این شاهکار انقلابی و بینش سیاسی ایشان نبود خدا می داند الآن چه بر سر این مملکت می آمد. علامه بودند که در دفاع از رکن رکین و اصل اصیل نظام و حکومت اسلامی چهار جلد ولایت فقیه نوشتند که الحق جامع ترین و عالیترین کتاب در این زمینه است. علامه بودند که در زمان جنگ و بعد از آن همیشه می فرمودند: آقا قبوض برق و گاز و غیره که می آید رفقا زود پرداخت کنند شاید دولت اسلامی به اینها نیاز داشته باشد. اما زهی جهالت و حماقت که همیشه پیشه عده ای سود جو و حسود و بی دین است.
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
علامه رحمة الله علیه این نظام را لطفی از ناحیه خدا می دانستند که قطعاً تحقق آن بدون هیچ شکّ و شبهه از ناحیه لطف و عنایت پروردگار بوده است که به مؤمنین و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام و پیروان حضرت بقیّه الله ارواحنا فداه اهدا شده است. و ما باید این نکته را همیشه مدّ نظر قرار دهیم و شاکر پروردگار و اولیاى او باشیم. تایید این نظام در مسائل و امورى که موجب حفظ و عزّت اسلام و سر بلندى آن در بین مجامع ملل خواهد شد بر هر فرد واجب عینى و تعیینى است.
گناه علامه و شاگردان ایشان دفاع تمام قد از ارزش های والای اسلام بوده و هست و بر این اساس اگر جایی خطائی می دیدند تذکر می دادند که این امر بر هر فردى واجب است که نظام را در امور مستحسنه و مثبته تایید و نسبت به امورى که ممکن است موجب وهن آن گردد تذکّر و نصیحت نماید.
متاسفانه گاهی که ما کتابی از علامه را به کسی معرفی می کنیم و چند جوان و طالب معارف ناب اسلامی را به مطالعه آن دعوت می کنیم باید مورد بازخواست قرار بگیریم! جالب این است که در یکی از دیدارهای مقام معظم رهبری با علامه به ایشان فرموده بودند: یکی از کتاب هایی که همیشه در منزل ما مورد مطالعه است کتاب های شماست. این درحالیست که ایشان مورد ارجاع بزرگانی مانند علامه طباطبایی، مرحوم حداد، مرحوم شهید مطهری و مرحوم آقا محمد تقی جعفری و بسیاری دیگر از بزرگان بودند!
چه بسا اگر جوانان را به سینما و پارک و هزار مساله دیگر و حتی ابتذال دعوت می کردیم هزینه کمتری می دادیم و قطعا اینچنین برخورد نمیشد!.
امروز آنقدر که با یک فوتبالیست و بازیگر مصاحب بودن و عکس گرفتن افتخار دارد ارتباط با مکتب بزرگان دینی افتخار ندارد! بله امروز دعوت به خدا کردن، دعوت به پیروی اصیل از دین کردن، دعوت به تبعیت از علمای راستین کردن و ارتباط با ایشان داشتن جرم است! همین امروز هم جرم است. در حالیکه آیات قرآن و روایات ما به صورت اکید اصرار دارند که باید به علمای راستین و دلسوز و صالح و با تقوا مراجعه کرد با آنها نشست و برخاست کرد!
به یاد دارم یکبار که در یکی از دانشگاه ها سخنرانی داشتم دانشجویی نزدم آمد و در راستای مطالبی که از باب توحید و معرفت الهی صحبت شد کتابی را درخواست کرد و حقیر کتاب لب اللباب را معرفی کردم بعد از مدتی که این شخص کتاب را مطالعه کرده بود توفیقاتی بر انجام فرائض و ترک محرمات و مراقبه نفس و از جمله نماز شب نصیبش شده بود اما با حقیر تماس گرفتند که این شخص در ارتباط با شما چنین و چنان شده! و آنقدر لحن صحبتشان خشن و تند و با تهدید بود که ابتدا گمان کردم آن دانشجو معتاد شده یا به یک انحراف اخلاقی کشیده شده با تعجب پرسیدم: مگر چه اتفاقی برایش افتاده است؟ گفتند: از وقتی با شما مرتبط شده نماز شب می خواند با نامحرم خلوت نمی کند و ... لذا بنا را بر نصیحت بنده گذاشتند که اینها همان نمازهای یومیه شان را بخوانند بهتر است و این مسائل آنها را از درس می اندازد. دقت کردید مساله چیست!
کوتاه سخن آنکه:
اول: حقیر در حال حاضر کسی را به عنوان استاد با آن ملاکاتی که دیده و شنیده ام نمی شناسم تا بخواهم معرفی نمایم و از اینکه در برخی نامه ها از حقیر انتظار و توقع به عنوان "استاد" است هم شرمنده ام و هم اینکه بدون تعارف و با صراحت و جدّیت عرض می کنم: که حقیقتا حقیر استاد نیستم و حتی به نزدیکترین افرادی که با حقیر مرتبطند عرض کردم که لفظ استاد را برای حقیر بکار نبرند؛ لکن همانطور که بارها عرض کردم: حقیر فقط به عنوان کمترین از شاگردان حضرت علامه که محضر آن گوهر معرفت را درک کرده و تا حدودی بر مبانی و اصول سیر الی الله بر پایه شناخت از دین آشناست در خدمت طالبین و مشتاقان فقط و فقط به عنوان رفیقی ناچیز هستم و همین سایت طریق مطمئنی برای ارائه اندیشه های عرفانی و اخلاقی حضرت علامه و تبیین مبانی ایشان توسط حقیر است و تمام منویّات و اعتقادات و مبانی ما که متّخذ از قرآن و سیره معصومین و منهاج علمای صالح است در این سایت منتشر می شود و حتی سخنرانی هایی که در جمع محدودی انجام می گیرد به تمامه و کماله در دسترس همه قرار می گیرد و دعوت به مطالعه کتب علامه و مطالب این سایت را بر اساس دعوت به خدا و دعوت به منهاج پیامبر و آیین اسلام و تبعیت از ممشای صالحان و عالمان راستین و اولیای الهی می دانم و خدا را شاکرم که تا به حال حتی کسی را دعوت به شخص (علامه و غیر علامه) نکردم چه رسد به نفس گناه کارم که در همه حال اقرار به عصیان و خطا و قصور و تقصیر دارم و می دانم که از همه روسیاه تر و محتاج ترم و این معنا را در لا به لای بسیاری از مطالب سایت و پاسخ به سوالات می توان یافت که الحمدلله بر صاحبان درایت و کسانی که از نفس سلیم و صادق و بی هوا برخوردارند پوشیده نیست.
دوم: در زمان عدم دسترسی به استاد باید به مسلمات و محکمات از دستورات سلوکی تمسک کرد و به آنها پایبند بود که در راس آنها مراقبه است مراقبه یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و در حد توان انجام مستحبات و ترک مکروهات و داشتن خلوت و سکوت و مصاحبت با یک سالک وارسته و خواندن قرآن در هر شبانه روز و نماز شب و از طرفی شما شخصیت معظّم و محترم می توانید به کتاب های سیدنا الاستاد به عنوان یک دوره علوم و معارف ناب اسلامی رجوع کنید و یک دوره کتاب های ایشان را با تأمل و تدبّر مطالعه نمایید.
حضرت علامه بارها می فرمودند: کسی که خالص باشد و طلب داشته باشد و کتاب های ما را بخواند دستش به مطلوب می رسد ابتدا کتاب رساله لب اللباب را مطالعه کنید حتی اگر قبلا هم مطالعه کردید دوباره با یک عنایت دیگری مطالعه نمایید.
یکی از شاگردان قدیمی سیدنا الاستاد که کتاب های علامه را در کتابخانه خود به معرض فروش می گذاشتند برای حقیر نقل کردند یکبار که خدمت علامه رسیدم از نشر و ترویج کتاب ها سوال کردند. عرض کردم رساله لب اللباب خیلی مورد اقبال قرار گرفته و خیلی مورد توجه واقع شده است. ایشان لبخندی زندند و فرمودند: ما که این کتاب را نوشتیم یک فوتی در او کردیم تا ببینیم در این عالم چه خبر می شود.
بعد از کتاب لب اللباب مطالعه کتاب روح مجرد بسیار خوب است و سالک را به آرامش می رساند و بعد از آن کتاب آیین رستگاری و بعد دوره امام شناسی و معادشناسی را مطالعه نمایید.
ان شاء الله که همه ما مورد توجه و عنایات خاصه ربانی و اولیائش خصوصا حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء برخوردار باشیم.