گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


جایگاه حضرت حرّ بن یزید ریاحی علیه السّلام همراه با روضه

در مورد شخصیت جناب حضرت حربن یزید ریاحی علیه السلام سوالاتی که منشاءش تردید است دیده می شود؛ که جدا افتادن حرم مطهرش را تایید بر آن می دانند.! استاد شاهرخ همدانی در این مقاله به تبیین جایگاه معظم و بی نظیر حضرت حر پرداخته و آن را متبرّک به روضه حضرتش نمودند.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

جایگاه حضرت حرّ بن یزید ریاحی علیه السّلام همراه با روضه

 

 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

در مورد شخصیت جناب حضرت حربن یزید ریاحی علیه السلام سوالاتی که منشاءش تردید است دیده می شود؛ که جدا افتادن حرم مطهرش را تایید بر آن می دانند.!

 

 

قبل از ورود به بحث کلام نابی را از عارف کامل حضرت علامه طهرانی دربارۀ همۀ اصحاب سیدالشهداء علیه السلام تقدیم می کنم تا علاوه بر اینکه سنگ بنا باشد چراغ راهمان قرار گیرد.

 

 

مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: «تمام اصحاب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به مقام فناء رسیدند و سپس شهید شدند.»

 

 

بر این اساس می توان اذعان نمود که همه اصحاب حضرت اسفار اربعه خود را تا قبل از شهادت طی کرده و به شرف مقام فناء و کمال نائل گشتند که این معنا را می توان از روایاتی بدست آورد؛ از جمله روایتی که صراحت در مقام طهارت ایشان دارد و می فرماید: السَّلَامُ عَلَى الْأَرْوَاحِ الْمُنِیخَةِ بِقَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا طاهرین (طَاهِرُونَ) مِنَالدَّنَس (بحار الأنوار، ج ، ص 346) «سلام بر ارواحی که در کنار قبر ابی عبد الله الحسین علیه السلام آرمیدهاند. سلام بر شما ای پاکشدگان از آلدگی ودنس.»

 

 

حال اگر این خطاب شریف به ظاهرش باقی بماند دلالت بر طهارت و پاکی اصحاب حضرت از هر کدورت و آلودگی و از اشتغال به ما سوی الله مینماید؛ چنانکه در وصف اهل بیت علیهم السلام در اشاره به آیة تطهیر مکرّراً تعبیر تطهیر از دنس به کار رفته است.

 

 

فرزند دوم مرحوم حضرت علامه جناب آیت الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی حفظه الله نقل می کردند: یک روز در کربلا همراه با مرحوم والد خدمت مرحوم آقاى حدّاد رضوان الله علیه بودیم، که مرحوم حاج آقا معین شیرازى رحمة الله علیه جد مادری ما هم حضور داشتند که یک مطلبى را از آقاى حدّاد سؤال کردند ولکن مرحوم آقا جواب دادند. ایشان سؤال کردند که: در زیارتی که از امام صادق علیه السلام راجع به شهداى کربلا وارد شده است (زیارت سیدالشهداء در روز عرفة)، حضرت  می فرمایند : "السّلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه، السّلام علیکم یا اصفیاء الله و اودائه، السّلام علیکم "  بعد به دنبال آن مى‏فرمایند: "بابى انتم وامّى" ؛ پدر و مادر من فداى شما باد!

 

 

حال چطور ممکن است امام علیه ‏السّلام بیاید در قبال مزار مطهّر شهداء و بگوید: "بابى انتم وامّى" ؛ این کلام دلالت بر این مى ‏کند که امام علیه ‏السّلام در مقام تعلیم به ما می باشند، که وقتی ما در کنار آن مقامات مى‏ایستیم همین مطلب را بگوئیم، و الّا چگونه امام زمان علیه‏ السّلام بیاید در کنار آنها بایستد و بگوید: "بابى انتم و امّى؟!"

 

 

مرحوم آقا در جواب این مطلب فرمودند: "هیچ اشکالی ندارد و جهتش این است که این ارواح مطهّره ‏اى که الآن در اینجا مدفون هستند، اینها الآن دیگر جنبه استقلالیّت ندارند. اینها وقتى که در روز عاشورا آمدند زیر خیمه امام حسین و در تحت ولایت آن حضرت قرار گرفتند، دیگر آن جنبه غیریّت با سیّدالشّهداء را از دست دادند و فانى در ذات و ولایت آن حضرت شدند.

 

 

پس الآن دیگر در واقع حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه ‏اى وجود ندارد، الآن دیگر بُریر وعابِسى وجود ندارد، الآن حضرت اباالفضل و حضرت على اکبرى وجود ندارد. الآن امام حسین هست و بس، دیگر کسى نیست! و وقتى که در مقابل این شهدا مى ‏ایستیم و مى ‏گوئیم:" بابى انتم وامى" کانَّ داریم به سیّدالشّهداء مى‏ گوئیم:" بابى انتم‏ وامّى"، نه اینکه آنها را جداى از آن حضرت مدّ نظر قرار بدهیم، آنگاه خطاب کنیم. اگر جدا باشد که معنا ندارد امام زمان علیه ‏السّلام حتّى در مقام تعارف، واظهار امتنان و تشکّر از این افراد این کلمات را  بیان بفرمایند؛ چون آن چرا که الآن دارد به این شهدا مى‏رسد از دریچه خود امام زمان به آنها مى ‏رسد. الآن آن فیوضاتى که دارد به حبیب مى‏ رسد از طرف امام زمان به او مى ‏رسد. آن وقت چطورمی شود امام زمان علیه السلام بیاید و بگوید: " بابى انت و امّى!" (شرح حدیث عنوان بصری جلسه 36)

 

 

سیدناالاستاد می فرمودند: بر اساس روایات تعداد و اسامی و خصوصیات تمامی اصحاب سیدالشهداء علیه السلام در کتابی که نزد امیر مومنان علیه السلام به نام جفر بوده مکتوب و معلوم بوده است و حضرت آن اسامی را برای ابن عباس خوانده بودند لذا هنگامى که ابن عباس به واسطه عدم یارى و عدم نصرت امام حسین علیه السّلام مورد مؤاخذه واقع شد، در جواب گفت: إنَّ أصْحَابَ الْحُسَیْنِ لَمْ یَنْقُصُوا رَجُلًا وَ لَمْ یَزِیدُوا؛ نَعْرِفُهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ شُهُودِهِمْ !

 

 

(اصحاب امام حسین یک نفر در میانشان کم و زیاد نمى‏شود. ما آنها را به اسامى شان پیش از شهادتشان مى‏شناسیم.)

 

 

و محمّد بن حنفیّه گفت: وَ إنَّ أسْمَاءَ أصْحَابِهِ عِنْدَنَا لَمَکْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أسْمَاءِ آبَائِهِمْ.

 

 

(أسامى أصحاب امام حسین علیه السّلام نزد ما نوشته شده‏اند به اسمهاى خودشان و اسمهاى پدرانشان.) (اقتباس از امام شناسى، ج ‏14، ص: 221)

 

 

بر این اساس باید به صراحت اعلان نمود: آنچه از حالات و مقامات که برای اصحاب سیدالشهداء علیه السلام بیان شده، شامل تمامی اصحاب بوده و در این میان هیچ استثنائی نه از ناحیه معصومین نه از ناحیه اولیای الهی و علمای ربانی در دست نیست.

 

 

به یاد دارم در همان جلسه ای که حضرت علامه کلام گهربار نیل اصحاب سیدالشهداء علیه السلام را به مقام فنایء بیان فرمودند: یکی از رفقا با تعجب سوال کرد که درباره برخی از اصحاب همچون زهیر بن قین در تاریخ آمده است: «و کان عثمانی المذهب» «فردی عثمانی مذهب بود»؛ که حضرت علامه فرمودند: لایه ای از شبهه که عمیق هم نبوده برای برهه ای از زمان برایش پیش آمده و سپس بر طرف شد، لذا با اندک سخن اباعبدالله علیه السلام حسینی شد. همچون حجربن عدی که پس از اطلاع از صلح امام حسن علیه السلام به محضر حضرت آمد و تندی کرد، ولی با مختصر سخن امام حسن علیه السلام شبهه اش برطرف شد و در رکاب و کنار امام حسن ایستاد.

 

 

از کلام استادنا العلامه اینگونه استنباط می شود که اینطور نبوده که سابقه اصحاب حضرت کاملا بی عیب و نقص بوده باشد، بلکه در گذشته برخی از آنان قصور و تصیراتی وجود داشته است اما در آن موقع حساس وقتی حجت بر ایشان تمام شد همراه با امامشان شدند حالا بعضی ها زود و بعضی ها با تاخیر که جناب حرّ از آخرین ایشان بود.

 

 

از طرفی در روایات صحیحه وارد است که "التائب من الذنب کم لا ذنب له" (کافی ج 2 ص 435) کسی که از گناهانش توبه کند مانند کسی است که اصلا گناهی نکرده است.

 

 

حتی طبق تاریخ مستند کربلا افرادی بودند که بعد از جناب حر و حتی پس از شهادت امام حسین علیه السلام منقلب شدند و توبه کردند و جهاد کردند تا شهید شدند و همین ها در کنار سایر شهدا مدفونند. و اگر دلیل جدا افتادن قبر حر این باشد که چون دیرتر از سایرین به سپاه امام پیوست نباید افراد دیگری که بعد از او آمدند در کنار امام و سایر شهدا دفن می شدند.

 

 

سماوی نقل می کند که سعد بن حارث و برادرش ابوالحتوف پس از شهادت حضرت که صدای اهل بیت امام به گوش دشمن رسید از لشگر عمربن سعد جدا شدند و جنگیدند تا کشته شدند. (ابصارالعین ص 101 و 129)

 

 

بر این اساس جناب حضرت حرّ بن یزید ریاحی علیه السلام مشمول تمامی آن مقامات است بلکه بر اساس قرائن و شواهد باید ایشان را اعظم و اشرف از شهدای کربلا و صحابه امام حسین بحساب آورد.

 

 

نظیر همین معنا را می توان در ماجرای توبۀ مرحوم "طیّب" حاج رضایی و دوستش مرحوم حاج اسماعیل رضائى از شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی از کلمات حضرت استاد به تنقیح مناط اسفتاده کرد. می فرمودند:

 

 

طیّب یک آدمى بود که شما هر گناهى که فرض کنید او درجه یکش را انجام مى‏ داد، و من واقعاً راجع به این طیّب بخصوص خیلى متأثرم؛ چون حاج اسماعیل یک آدم نماز خوان و متدیّن و نماز شب خوان بود، و زندان رفتن و اعدام کردن اینها خیلى مهمّ نیست، آنها هدف دارند و براى هدفشان زندان مى ‏روند، ولى یک لاتى مثل طیّب بیاید از همه چیز بگذرد؛ از طاق نصرتهایش بگذرد، از رفقایش بگذرد، از روضه خوانی هایش بگذرد، از گاو کشتنها، از آن ریاست‏ ها، که مثل یک سلطنت بود، از همه اینها بگذرد، و حاضر بشود که بدنش را تکّه تکّه کنند، و بعد هم اعدام کنند؛ آرى اینها جاى عبرت براى همگان است. (وظیفه فرد مسلمان در حکومت اسلام، ص: 39)

 

 

در سابق یکی از شبهای اول از دهه اول محرم را به حضرت حرّ اختصاص می دادند و بر حضرتش روضه خوانی می کردند و معمولا موضوع سخنرانی خطباء هم به توبه و آثار و روش های آن اختصاص داشت و همین مساله باعث می شد مردم مخصوصا جوانان به حالت توبه درآیند و در ابتدای محرم به یک طهارت و صفای باطنی دست پیدا کنند خلاصه برکات بسیار زیادی بر آن مترتب بود که این مساله و توسّل به جناب حرّ و از آنطرف دستگیری وی از متوسلین و مخصوصا جوانان، حکایت از شرافت مرتبه و سعه وجودی و ولائی جنابش دارد.

 

 

وقتی حرّ با حالت توبه و شرمساری خدمت امام حسین علیه السلام رسید اول چیزی که عرض کرد این بود:

 

 

«اَللّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ، فَتُبْ عَلَیَّ، فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِکَ وَ أَوْلادِ بِنْتِ نَبِیِّکَ» آیا توبه من پذیرفته است؟ حضرت فرمودند: بله؛ «یَتُوبُ اللهُ عَلَیْکَ» خدا توبه ات را پذیرفت؛ که این معنا در کنار آیات قرآن که می گوید: خدای متعال بعد از توبه تمام سیئات را تبدیل به زیبایی و حسنات می کند، بیانگر آنست که قطعا تمام گذشته حرّ تبدیل به حسنه گشته و چیزی جز نور در گذشته او نیست، لذا توبه او مَثَل شد و چه بسا خطاکارانی که با اسم حرّ و رسم و مرامش به صراط مستقیم هدایت گشته و مورد دستگیری قرار گرفتند و چه بسا خاصانی که از وجود خود و تمامی حجاب های نورانی نفس توبه کردند و به مرتبه ای بالاتر و والاتر نائل گشتند.

 

 

و چقدر این بیت درباره موقعیت حضرت حرّ صادق است که نه تنها گذشته او را دلیل بر ضعف آن نمی بیند بلکه ارزشش را دوچندان می نماید:

 

 

چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد             چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ــی ز قفـس پریده باشد

 

 

در روایت است وقتی جناب حر به شهادت رسید امام سجاد علیه السلام این بیت را سرودند:

 

 

نعم الحر اذ واسا حسینا           و فاز بالهدایة و الفلاح

 

 

(آفرین بر حر که حسین علیه‏السلام را یاری کرد و به هدایت و رستگاری نایل شد)

 

 

گذشت از موقعیتی که جناب حرّ داشت، بسیار بر نفس سخت است! در واقع آنچه که دیگران برای بدست آوردنش به جنگ با پسر رسول خدا آمده بودند، جناب حرّ از آن برخوردار بود! لذا با پا گذاشتن بر روى أنانیت خود و تمام تعلقاتش، فاصله بین خود و پروردگار متعال را از میان بر داشت‏.

 

 

هر چند فاصله‏ای را که حر از سپاه ظلمت ابن ‏سعد به سوی سپاه نور حسین علیه ‏السلام پیمود، ظاهرا خیلی کوتاه و کم بوده ولی در معنا فاصله‏ای بود به درازای ابدیت، و از شیطان تا به خدا.

 

 

«شیخ ابن نما» می گوید: هنگامی که حر از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شد تا به استقبال امام بیاید، ندایی را شنید که از پشت سر میگوید: ای حر! تو را به بهشت بشارت باد. او به پشت سر نگریست و کسی را ندید. با خود گفت: به خدا قسم، این بشارت نیست در حالی که من اسیر به جنگ با حسین هستم. او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام به او فرمودند: تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای. (مثیرالاحزان، ص60/ مقتل الحسین مقرم، ص290)

 

 

بیان این مطلب بسیار ضروریست که قطعا آنچه باعث دستگیری و نجات حضرت حر شد تفکر و تامل او در این مدتی بود که با سیدالشهداء علیه السلام مواجه شد و کسی که کلمات و حرکات وی را مورد بررسی قرار دهد به این مساله اذعان می کند.

 

 

به عبارت کلی تر آن چیزی که برای انسان قابلیت هدایت را از درون ایجاد می کند، تفکر و درنگ در قضایائی است که که با آنها مواجه می شود و کسی که همواره از درِ تفکّر و تأمّل و تعقّل با این قضایا برخورد می کند مورد هدایت قرار می گیرد.

 

 

در اسناد است که مُهاجر بن اوس که همراه حضرت حر بود، در آن لحظه های آخر به حُر گفت: از کارهایت متحیّر شده ام، به خدا قسم هرگز تو را این گونه ندیده ام، اگر از دلیران کوفه سؤال می کردند، نام تو را می بردم. حرّ ریاحی در جواب گفت: به خدا قسم، خود را در میان بهشت و جهنم می بینم... (تاریخ طبری ج 4، ص 325)

 

 

شاهد ما در این جمله است که این تخییر ثمره تفکر است. و این همان چیزی است که در مبانی اسلامی بارها بر آن تاکید شده است که تفکر الساعه افضل من عبادة الثقلین.

 

 

جناب حرّ از بزرگان قبیله بنی تمیم و شاخه بنی ریاح بود. بنی تمیم نسبت به حر بن یزید احترام خاصی قائل بودند. بر این اساس در روز یازدهم قبیله بنی تمیم آمدند و اولا اجازه ندادند سر حر بن یزید را از بدن جدا کنند و همراه با کاروان به شام ببرند و ثانیا چون برای وی منزلت بالایی را قائل بودند او را همراه خود به قبیله بردند و بدن مطهرش را در همین مکانی که الان موجود است ، دفن کردند و او را به همراه شهدای دیگر در آن قبر بزرگ دفن نکردند . (المجالس السنیه ، سید محسن عاملی، ص 119، مجلس 73)

 

 

گرچه می توان مطلب بالا را دلیلی برای جدا افتادن مرقد جناب حر از سایر شهدای کربلا دانست اما حقیقت امر بسیار بالاتر از این است.

 

 

کوتاه سخن آنکه: جناب حر، بابی از ابواب سیدالشهداست و اگر جناب حبیب و سایر اصحاب را باب متّصل حضرت امام حسین به حساب می آوردند، جناب حر را باید باب منفصل آن حضرت دانست به این معنا که اگر شهداء از افرادی که داخل در حریم ولایت هستند دستگیری می کنند، حضرت حر از کسانی که از این صراط فاصله گرفته و منحرف شدند و به قولی خارج از گود افتادند دستگیری می نماید و این مقامی بس عظیم است.

 

 

لذا جدا بودن قبر جناب حرّ نه تنها دلیلی بر پایین بودن مقام آن جناب نیست بلکه می توان آن را از الطاف الهی برای دستگیری از فاصله گرفتگان از مقام توحید و ولایت فرض کرد که بارگاهی مستقل داشته باشد تا اولیای الهی او را بطور مشخص زیارت کنند.

 

 

جناب حرّ امید تمام نا امیدان است،

 

 

جناب حرّ تذکر برای تمام غافلان است،

 

 

اسم حرّ نجات دهنده و رسمش هدایت گر است

 

 

حضرت حرّ، دو مرتبه در زیارت رجبیه و یک مرتبه در زیارت مقدسه به فیض سلام حضرت امام زمان علیه‏السلام نایل گشته است: السلام علی الحر بن یزید الریاحی (اقبال الاعمال، ج 3، ص 78 و 344) خود سیدالشهداء علیه السلام برخوردی را که با حر دارند با کمتر کسی از صحابه دارند.

 

 

وقتی بدن غرقه به خون و نیمه جان حضرت حرّ را محضر امام حسین علیه السلام آوردند، فرمودند: شهادت او چون شهادت انبیا و خاندان انبیاست. (حارالانوار، ج10، ص117) سپس امام نظری به جانب حر افکندند، و خون از صورت او پاک کردند و فرمودند: تو آزادهای! همان طور که مادرت تو را نامیده است و تو در دنیا و آخرت آزادهای (مقتل الحسین مقرم، ص303)

 

 

در نهایت حکایتی را که مناسب مقام است به نقل سیدنا الاستاد علامه طهرانی نقل می کنم:

 

 

در کتاب «تنقیح المَقال» مامَقانى نقل می کند از حائرى از سیّد نعمة الله جزائرى در کتاب «أنوار نعمانیّه» که او می گوید: جماعتى از مردمان معتمد و موثّق براى من نقل کردند که چون شاه إسمعیل بغداد را به تصرّف خود درآورد براى زیارت قبر حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام به کربلا آمد.

 

 

و چون از بعضى از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحى طعن می زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند.

 

 

چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتى که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالى دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.

 

 

شاه إسمعیل نوَّر اللهُ مضجعه چون در کتب سِیَر و تواریخ خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، براى باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت‏ چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جارى شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد. و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جارى شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیرى کنند میسّر نشد.

 

 

و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهى است که نصیب حرّ شده است و به سبب حسن حال حرّ و سعادتمندى اوست که چنین کرامتى براى او مانده است.

 

 

 

شاه إسمعیل دستور داد قبّه ‏اى بر مزار او بنا کردند و خادمى را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند. (معاد شناسى، ج ‏3، ص: 197(

 

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.