حقیقت امر اینست که بعد از دیدار با برکتی که با شما داشتیم تصمیم گرفتم کار در بیرون از خانه را کنار گذاشته و در آرامش خانه فقط به اصلاح نفس و خودسازی آنهم بیشتر با مطالعه مشغول شوم تا انشالله توفیق و صلاحیت تربیت و اصلاح فرزندم را پیدا کنم.در این راه فقط استاد عالم و دلسوزی مثل شما میتواند به من کمک کند... پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
به نام خدا
با سلام و عرض ادب و احترام. از اینکه دائما وقت شما را با سوالهای پیاپی میگیرم شرمنده ام, چون میدانم که تا چه اندازه سوالات و شبهه های دیگران برایتان اهمیت دارد و با نهایت صبر و حوصله و دلسوزی جواب میدهید امیدوارم عذر مرا بپذیرید. حقیقت امر اینست که بعد از دیدار با برکتی که با شما داشتیم تصمیم گرفتم کار در بیرون از خانه را کنار گذاشته و در آرامش خانه فقط به اصلاح نفس و خودسازی آنهم بیشتر با مطالعه مشغول شوم تا انشالله توفیق و صلاحیت تربیت و اصلاح فرزندم را پیدا کنم.در این راه فقط استاد عالم و دلسوزی مثل شما میتواند به من کمک کند.تنها کتابی که فعلا مشغول به مطالعه هستم تفسیر المیزان است.خواهشی که از شما دارم این است که به دلیل کمی فرصت و گذرا بودن عمر,چند سوره از کاربردی ترین آنها و همچنین غیر از تفسیر چند جلد ازبهترین و مفیدترین کتابها را به تشخیص و صلاحدید خودتان به من معرفی نمائید.ببخشید از اینکه متنم طولانی و خسته کننده شد. با تشکر و سپاس فراوان و التماس دعا
پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم
علیکم السلام. اللَهُ وَلِىُّ الَّذِینَ ءَامَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَتِ إِلَى النُّورِ (آیه 257، از سوره 2: البقرة)
(خداوند است وَلىّ و صاحب اختیار کسانى که ایمان آوردهاند. ایشان را از ظلمتها به سوى نور بیرون مىکشاند.)
نقش مستوری و مستی نه بدست من و توست آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله علامه آقا حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند: سالک باید برای رفیق سلوکی اش هر کاری که از دستش بر می آید انجام دهد و دائما هم خود را مقصّر ببیند که کوتاهی کرده و هیچ کاری انجام نداده است.
چگونه سر ز خجالت برآورد بر دوست که خدمتی به سزا بر نیامد از دستم
اول: خدا را بر هدایت خاصه اش که شامل حال شده شکر کنید که توفیق ادراک حقیقت را رفیق شما گردانید
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را این آتش عشق است، نسوزد همه کس را
و خوب است در این زمینه رساله بدیعه مرحوم علامه طهرانی را که راجع به زنان است مطالعه نمایید که به منظور تیّمن و تبرک چند سطری از این کتاب را که مناسب حال است تقدیم می کنم؛ می فرمایند:
حقّ اوّلیّه فطرى زن، خوددارى از امور جانکاه و مشقّت بار است، نه اینکه حقّ اوّلیّه وى آزادى در انجام این امور میباشد و بعد منع خداوندى برا این حقّ طبیعى عارض شده و جلوى آنرا گرفته باشد.
حقّ اوّلیّه زن، حجاب و پوشانیدن پیکر است از دیدگان شهوى مفسده انگیز، نه اینکه حقّ اوّلیّه وى برهنگى و خودنمائى است، خداوند او را از این حقّ محروم ساخته و به حجاب و خانه نشینى امر فرموده است.
آرى بخدا قسم ملاکها جابجا شده و در شناخت حقایق تحریف پیش آمده است، نه فقط در مرحله تکلّم و سخن بلکه در ساحت تفکّر؛ تا آنجا که گوئى خودنمائى و جلوه گرى و برهنگى و بى حجابى زن و ورود در جماعات مردان و تصدّى مناصب قضاوت و حکومت و جهاد از جمله حقوق اوّلیّه زن است و شارع از وى سلب کرده است.
و اینگونه تحریفها بندگى و ذلّت حقیقى فکرى است و عبارت از برداشتن حقایق و معانى از جاى اصلى خود و در غیر جاى خود نهادن آنها میباشد.
و این از بزرگترین مصائبى است که از ناحیه کفر خانمان برانداز مادّى بر ما وارد شده است؛ زیرا که بدین ترتیب نه تنها دیدگان ما را از ملاحظه ظواهر امور بازداشته است بلکه اساساً مانع دریافت حقایق امور و واقعیّات براى ما گردیده است.
و این مطلب نظائر و شواهد بسیارى در معارف و آداب ما دارد که کفر خانمان سوز مادّى لغات را از معانى واقعى خود منحرف و تهى ساخته و معانى مختلف را از جایگاه اصلى خود بدر برده است، و بدین ترتیب شدیدترین ضربات را بر پیکر جامعه و فرهنگ ما فرود آورده است.(ترجمه رساله بدیعه، ص 32)
دوم: اینکه راه معرفت و توحید و ولایت که قرآن و اهل بیت علیهم السلام و بزرگان برای ما ترسیم کردند با خواندن حتی خود قرآن به تنهایی حاصل نمی شود چه رسد به تفسیر قرآن حتی تفسیر المیزان.
تا ابد صوفی اگر هی هی کند تا ننوشد مِی، مستی کِی کند؟
این راه را باید با دو بال تهذیب تزکیه و تربیت نفس و تعلیم و کسب معرفت از آبشخوار توحید و ولایت طی کرد و هر علمی بدون تقوا و سیر و سلوک کور است
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنیم
هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الامِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلّمُهُمُ الْکِتَبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَلٍ مُّبِینٍ. (آیه 2، از سوره 62: الجمعة)
(اوست خداوندى که در میان مردمِ درس نخوانده و در دامان مادر پرورش یافته، از خود آنها پیامبرى را برانگیخت تا براى ایشان آیات خدا را تلاوت کند، و آنان را رشد و نموّ دهد و کتاب و حکمت را تعلیمشان نماید. و تحقیقاً پیش از این بعثت، آن مردم در گمراهى و ضلالت آشکارى فرو رفته بودند.)
خود مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان که برای تحصیل و تعلیم علوم مقدس حوزوی به نجف اشرف مشرف شده بودند در اولی برخورد و ملاقاتشان با مرحوم آقای قاضی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کنند که ایشان به من فرمودند: تنها درس خواندن کفایت نمی کند بلکه باید در مسیر سیر و سلوک الی الله و تهذیب و تزکیه نفس و طی مراتب عالیه کمال قدم برداشت و حرکت کرد.
مرحوم علامه طباطبایی در اواخر عمر شریفشان تمام مراجعین را به مکتب تربیتی سیدنا الاستاد علامه طهرانی ارجاع می دادند و ایشان را به عنوان ولی کامل الهی و استاد سیر و سلوک الی الله معرفی می کردند
کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا
سیدنا الاستاد هم هر کسی را که به محضرشان می رسید، به مطالعه مکتوباتشان و عمل بر اساس مطالب آن سفارش می کردند و بارها می فرمودند: هر کس این کتاب ها را بخواند و عمل کند به مقصد خواهد رسید.
امیر مومنان علیه السلام به کمیل بیان می دارند که هیچ حرکت و راهی را بدون شناخت و آگاهی شروع نکن.
پس سیر و سلوک الی الله به هر دو جنبه نیاز دارد تعلیم و مطالعه به عنوان مقدمه و تهذیب و طهارت باطن به عنوان ذی المقدمه تا رسیدن به مقصد آخر که خداست
حقیر که از خود چیزی ندارم که نیستم اما همان توصیه علامه را به شما مخدره مکرمه عرض می کنم که انشاالله کتاب رساله لب اللباب را مطالعه نمایید و در باطن از خدای خود طلب هدایت و دستگیری و ادراک محضر اولیایش را بنمایید که علامه می فرمودند: هر کس در باطن بر اساس صدق و صفای قلب و خلوص از خدا طلب استاد نماید خدا هدایتش کرده و دستش را در دست استاد طریق و معرفت قرار می دهد
آری این راه خدا باید در متن زندگی باشد و چیزی جدای از دستورات شرع مقدس نیست ولی این از بس مردم این راه را نرفته اند در حاشیه قرار گرفته است و ما گمان می کنیم که سیر و سلوک یک مساله جدای از زندگی و دین است
خلاصه به قول استاد ما ، سالک باید همه زندگی اش را بر اساس تزکیه و تهذیب نفس پی ریزی و برنامه ریزی کند
اما این راه استاد و رفیق می خواهد
مرحوم قاضی می فرمودند: اگر شخصى در طلب استاد دو سوّم عمر خود را سپرى نماید، به بیراهه نرفته است.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
و باید دانست که اطاعت از دستور استاد، شرط اصلى حرکت در طریق است؛ و به هر اندازه سالک این مسأله را سبک بشمارد به همان مقدار دچار ضرر و زیان و خسارت شده است.
و این را بدانید که سالک وقتی که به استاد کامل دستیابی پیدا کرد اگر حرف شنوی داشته باشد یک لحظه توقف یا عقبگرد ندارد و دائما در حال پیشرفت است
سیدنا الاستاد نقل میکردند که در راه ( با مرحوم حداد ) قدرى پیاده میرفتیم به انتظار وصول ماشین، دیدیم جماعتى از خشت زنها مشغول خشت زدن میباشند. ایشان فرمودند: مطلبى تازه برایم منکشف گردیده است و آن چنانست که: تربیت انسان عیناً به مثابه این خشتهاست که این عمله جات بدان اشتغال دارند. این خاکها گرچه هر چه بیشتر قابل باشند و چسبنده باشند، خود بخود خشت نمىگردند. احتیاج به خَلط و مَزج با آب را به قدر معیّن دارند، و سپس ورزیدن آنها را تا ذرّاتشان به هم التیام پیدا نماید، و پس از آن در قالب ریختن و بدین أشکال مکعّب که مىنگرید در آوردن.
نفوس بشر هم در تکامل خود نیاز به تربیت استاد دارد که باید آنها را از حالت استعداد محض به فعلیّت برساند. خوف و سرور، قبض و بسط، وعده و وعید، و اشتغال به اعمالى که موجب رفع حجابهاست، حتماً براى آنها باید تحقّق پیدا کند تا به مرحله توحید کامل برسند؛ و این فقط با تدبیر و تصرّف، و تعلیم و تربیت استاد کامل در مدّت دراز امکان پذیر است، و گرنه آن نفوس همینطور به حالت اوّلیّه خود و یا به تبدّلات و تغیّرات بى رویّه و اصول، باقى مىمانند تا مرگ آنها را دریابد.
تربیت در تحت نظر و ولایت استاد، حکم همین ورزش کاریهاى عدیده روى گِلهاست، و پس از آن به قالب در آوردن میباشد تا داراى قیمت گردد و بتوان از آن بهره گرفت.
این زمینها اگر هزاران سال هم بر روى آن بگذرد، و باران بر آنها ببارد، و خورشید بر آنها بتابد؛ معذلک همینطور بصورت اوّلیّه زمین باقى مىمانند، و این خاک در ذات خود، به خود اجازه تحویل و تحوّل به خشت را نمیدهد.
آن دست مربّى خارجى است که آنرا دگرگون میکند و قابلیّت را فعلیّت مىبخشد.
... بنابراین هر چه هم نفوس، قابل و داراى استعداد شایان باشند و روى فکر و اراده و اندیشه خود بخواهند با عمل به مستحبّات و ریاضتهاى مشروعه این راه را بپیمایند نخواهند توانست. چرا که راه، راه عبور از نفس است؛ چگونه نفس مىتواند خود را عبور دهد و فناء نماید در حالیکه اراده عبور و اراده فناء از خواهشهاى نفس است و براى تقویت و کمال او صورت مىگیرد؟ پس نفس انسان هر چه دست و پا زند و تلاش نماید، باز از حیطه اراده و طلب و خواسته نفس بیرون نمىآید؛ و براى وصول، نیاز به قربانى دارد که حتماً باید به دست غیرى برخلاف خواسته و طلب خودش قربان شود. (روح مجرد، ص 629)
همه باید خدا را روزی هزاران بار شاکر باشیم که نعمت علوم و معارف حقه الهیه به این راحتی بدست ما رسیده و می رسد که بزرگان مخصوصا سیدنا الاستاد چه خون دلها خوردند و رنج ها کشیدند
مرحوم حداد اعلی الله مقامه الشریف می فرمود : خدا را شکر کنید که این ها نصیب شما شده ، در گذشته ، کسی که آتش عشق به جانش می افتاد ، باید مسافت های طولانی می پیمود ، خطر دزد و راهزن ، گرگ و درنده ها و ... بود ، اگر به سلامت می رسید ، معلوم نبود کسی را پیدا کند یا اگر کسی را یافت ، واقعاً اهل باشد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا کُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَولَا أَنْ هَدَانَا اللَهُ. (آیه 43، از سوره 7: الاعراف)
(حمد و سپاس اختصاص به خداوند دارد که او ما را بدینجا رهبرى کرد؛ و اگر رهبرى او نبود، هرگز ما نمىتوانستیم بدینجا راه یابیم)
مرحوم آقا می فرمودند: راه خدا برای همه باز است و هیچکس از این راه ممنوع نیست. و البته می فرمودند: این راه راه عشق است و کسی را نمی شود به زور بُرد.
انشاالله همیشه در ظل عنایات و الطاف خاصه خدای منان و امام زمان علیه السلام موفق باشید