گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


همرهیِ خضر(۳)(ضرورت استاد در سیر الی الله و راه شناخت آن)

از مهمترین و حتمی ترین لوازم سلوک و طی مدارج عرفان عملی استاد است و مهمتر از آن شناخت استاد است؛ مجموعه پیش روی با نام "همرهیِ خضر" سلسله مقالاتی از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی است که در سال 1434 هجری قمری تالیف شده و به ضرورت و راه شناخت استاد سلوکی اختصاص دارد که در پنج بخش به مشتاقان سیر و سلوک الی الله تقدیم می گردد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

همرهیِ خضر (ضرورت استاد در سلوک و راه شناخت آن)

 

 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

قسمت سوّم

 

 

میزان سرسپردگی به استاد مشروط به این است که انسان یقین داشته باشد که استاد واقعا شرایط دستگیری را حایز باشد و ولایت استادی را باید پذیرفت که به مقام کمال رسیده باشد و به درجه فناء ذاتی رسیده و نفسش از هرگونه شوایب نفسانی پاک و طاهر گردیده باشد یا اینکه اگر خودش هم به مقام کمال و فناء ذاتی نرسیده باشد از طرف انسان کاملی اجازه بر دستگیری داشته باشد؛ اما کسانی که به مقام کمال نرسیده باشند فقط باید در محدوده شرع و در حیطه مبانی آیات و روایات از آنها تبعیت نمود.

 

 

که در مورد اول هدایت تکوینی است که نوعی از تصرف باطنی و تکوینی است که استاد نفس سالک را در مسیر کمال و مراتب معنوی سیر می دهد و در واقع بین شاگرد و خدای متعال واسطه می شود که در آیات و روایات بدین قسم از هدایت و شاگردپروری اشاره شده است و مورد دوم همان هدایت تشریعی و بشارت سالکان و مشتاقان راه خدا به سوی نجات و رستگاری و بیم دادن از انحرافات راه است همانطور که امیر المومنین علیه السلام می فرماید:

 

 

یُذکِّرونَ بأیّامِ اللهِ، و یُخوِّفون مَقامَه، بِمنزلةِ الأدلّةِ فى الفَلَوات. مَن أخَذ القصدَ حَمِدوا إلیه طَریقَه و بَشَّروه بالنَّجاةِ، و مَن أخذَ یمینًا و شِمالًا ذَمُّوا إلیه الطَّریقَ و حَذَّروه مِن الهَلَکةِ. و کانوا کذلکَ مَصابیحَ تِلک الظُّلماتِ و أدلّةَ تِلکَ الشُّبُهات‏ (نهج البلاغة، شرح محمّد عبده، ج 2، ص 211)

 

 

(این بندگان خالص و خاصّه ذات و حریم ربوبى، مردم را به رویکرد یا حالات و احوال ربوبى یادآورى مى ‏نمایند و از مقام جلال و قهر او بیم مى ‏دهند. اینان به منزله راهنمایان در بیابان ‏ها مى ‏مانند. کسى که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد به او مى‏ نمایانند و به رستگارى و نجات بشارت مى‏ دهند. و کسى که بخواهد به بیراهه رود و به راست و چپ متمایل شود، خطر سقوط و انحطاط را به او گوشزد مى‏ کنند و از هلاکت بر حذر مى‏ دارند. و این چنین‏اند که قابلیّت و استعداد چراغ هدایت بودن در ظلمات و تاریکى ‏ها را پیدا نموده‏ اند و توان دلالت و رفع شبهه را در موارد مشتبه به دست آورده‏ اند.)

 

 

من نه به اختیار خود می‌روم از قفای تو                       کان دو کمند عنبرین می‌کشدم کشان‌کشان

 

 

بسیاری تصورشان از استاد این است که استاد با بیان برخی از دستورالعمل ها و تذکرات شاگرد را در مسیر سیر و سلوک حرکت می دهد و تربیت می نماید و زحمتش همان صرف وقت برای شاگردان است در حالی که حقیقت امر بسیار بالاتر از اینهاست

 

 

استاد کسی است که در تمام احوال و لحظه ها در قلب و باطن خود از دور و نزدیک متوجه احوال شاگرد بوده و سالک را از همان طریق سیر دهد و به آرامش برساند

 

 

به قول ملای رومی می فرماید:

 

 

پس بهر دورى ولیّى قائم است                                  تا قیامت آزمایش دائم است‏

 

 

هر کرا خوى نکو باشد برست                                  هر کسى کو شیشه دل باشد شکست‏

 

 

پس امام حىّ قائم آن ولیست                                    خواه از نسل عمر خواه از علیست‏

 

 

مهدى و هادى ولیست اى راه جو                               هم نهان و هم نشسته پیش رو

 

 

او چو نور است و خرد جبریل اوست                          آن ولىِّ کم ازو قندیل اوست‏

 

 

آنک زین قندیل کم مشکات ماست                                نور را در مرتبه ترتیبهاست‏

 

 

زانکه هفتصد پرده دارد نور حق                                پرده‏هاى نور دان چندین طبق‏

 

 

از پس هر پرده قومى را مقام                                  صف صف‏اند این پردهاشان تا امام‏

 

 

مقصود از کلام مولانا در این اشعار اثبات وجود عارف کامل و مظهر تجلّى اتمّ حضرت حقّ جهت تربیت نفوس و اجراء مشیّت و اراده حقّ در عالم کثرت است، خواه آن ولىّ کامل و عارف واصل نفس مقدّس حضرات معصومین علیهم السّلام باشد، و خواه غیر آنها از طبقات دیگر که در تحت ولایت آن حضرات به ارشاد و تربیت و دستگیرى مى‏پردازند.

 

 

سیدنا الاستاد علامه می فرمودند: تربیت شاگرد تنها ذکر دادن نیست بلکه استاد از زمانی که سالک تحت تربیت او قرار می گیرد تا زمان که به مطلوب برسد باید از او مانند مادری مهربان مراقبت و محافظت نماید و دائما او را تر و خشک نماید

 

 

یکبار در جلسه ای دست بر سینه گذاشتند و فرمودند: رفقا هر کاری بکنید در هر جا که باشید اینجا زنگ می زند و این حکایت از اشراف باطنی ایشان نسبت به احوال شاگردانشان داشت

 

 

فرزند ارشد سیدنا الاستاد علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کنند: یکی از شاگردان حضرت علّامۀ والد قدّس الله نفسه مکرّر به حجّ و زیارت خانۀ خدا و مدینۀ منوّره مشرّف می شد.

 

 

یکبار که خود را برای سفری جدید مهیّا می ساخت ، از حقیر خواست تا از حضرت آقا استفسار کنم که این بار نیز به حجّ مشرّف شود یا خیر ؟ ایشان پاسخ منفی دادند و فرمودند: این نوع حجّ و زیارت ها روی هوای نفس بوده و تنها داعی نفسانی دارد!

 

 

این بود تا روزی که در خدمت ایشان در مسیری پیاده می رفتم و هیچ کس همراه ما نبود . حقیر از ایشان پرسیدم : در برخی روایات، أئمّه علیهم السّلام، شیعیان خود را از تعویق و ممانعت برادران خود را از حجّ خانۀ خدا بر حذر داشته و از این عمل شدیداً نهی نموده اند؛ (وسائل الشیعه ، کتاب الحجّ، ،ج11،ص136تا ص139 ) چه جهت و مصلحتی مدّ نظر شما بود که ایشان را از حجّ خانۀ خدا منع نمودید؟                                     

 

 

بلا فاصله فرمودند: استیذان ایشان صرفاً صوری و از روی تأدّب بود یا واقعاً می خواست مصلحت خود را بداند؟ عرض کردم: می خواست مصلحتش را بداند. فرمودند: اگراین سؤال را از أمیرالمؤمنین علیه السّلام داشت و از آن حضرت کسب مصلحت می کرد و حضرت می فرمودند: نرو، چه باید می کرد؟ عرض کردم: البتّه نباید می رفت. فرمودند: عقول مردم خیلی کوچک است و با نزدیک کردن انگشتان خود به هم کوچکی آن را نشان دادند، ولی عقل امام علیه السّلام بر همه تسلّط دارد، و در هنگام گفتن این جمله هر دو دست خود را بالا برده و به حالت سیطره و تسلّط  آن اشاره کردند؛ و سپس فرمودند: تسلّط من بر نفوس مثل تسلّط أمیرالمؤمنین علیه السّلام است ، و از خیر و شرّ نفوس مطّلع و آگاهم.

 

 

مرحوم حداد می فرمودند: استاد حکم بارکش را دارد و گاهی دیده شده بود که دست روی سینه گذاشته و فرموده بودند: هر کسی می خواهد بیاید بیاید دریغی نیست من بارکشم.

 

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

 

ادامه دارد...

 

 

 

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.