یکی از مواردی که مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه نسبت به إقامۀ و تثبیت آن بسیار اهتمام داشتند، إحیای عید غدیر خُم به عنوان یک مکتب تربیتی در مقابل نوروز بود؛ مجموعۀ حاضر برگزیده ای از مطالب طرح شده پیرامون "سیره علامه طهرانی در احیای تفکر غدیر" است که از نوشتجات مرحوم علامه طهرانی و فرزند دوّم ایشان و مقالات حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی جمع آوری شده و در ۷ بخش تقدیم میگردد.
مکتب غدیر (سیره علامه طهرانی در احیای عید غدیر در مقابل نوروز)
منبع: امام شناسى تالیف حضرت علامه طهرانی ره جلد 9، ص 207 تا214
بخش پنجم: چرا باید عید غدیر را عید همیشگی گرفت؟
عید غدیر، سلسله مکتب تشیّع را در هر سال، گذشته را به آینده متّصل مىکند و رشته را دوام مىبخشد، و پیوسته دیو شوم و غول استکبار و خودسرى را منکوب، و مبارزه با آنرا جاودان مىکند.
در اینجا ذکر دو نکته لازم است:
أوّل آنکه این عید، اختصاص به شیعه ندارد، گر چه در شیعه مزید عنایت و علاقه خاصى به آنست، أمّا از نقطه نظر أصل احترام و عید قرار دادن، سایر أفراد مسلمین غیر از نواصب و خوارج، این روز را محترم مىشمارند، و عید مىگیرند، و روى همین أصل است که مسعودى گفته است: پیامبر اکرم درباره أمیر المؤمنین على بن أبیطالب (رضى الله عنه) در غدیر خم گفت: من کنت مولاه فعلىّ مولاه. و این در روز هجدهم از ماه ذوالحجّه بوده است. و غدیر خمّ نزدیک آبى است که معروف است به خرار در ناحیه جحفه، و ولد علىّ و شیعته یعظّمون هذا الیوم. وأولاد على و شیعان او این روز را معظّم مىدارند.
و محمّد بن طلحه شافعى گوید: ترمذىّ در صحیح خود، با إسناد خود از زید بن أرقم روایت کرده است که: رسول خدا فرمود: من کنت مولاه فعلىّ مولاه و با این لفظ فقط ترمذى آورده و چیزى بر آن نیفزوده است. ولى غیر ترمذى نیز روزى را که این جمله را رسول خدا گفت، و موضعى را که در آن بیان کرد آوردهاند، و آن هنگام بازگشت رسول خدا از حجّة الوداع بود، در روز هجدهم از ذوالحجّه، و موضع ما بین مکّه و مدینه در محلّى که به آن خمّ مىگفتند، در غدیرى که آنجا بود. و به همین مناسبت آن را روز را غدیر خمّ نام نهادند. و خود أمیر المؤمنین در شعرى که سرودهاند، و ما در گذشته آوردیم، نام غدیر خمّ را بردهاند. و این روز عید شد، و موسم و محلّ اجتماع مردم قرار گرفت، چون وقتى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على را به این منزلت رفیع تخصیص و تشریف داد، و أحدى از مردم را در این منزله و مرتبه با على شریک نگردانید.
عید غدیر، در نزد سائر مسلمین از عامّه
و ابن خلّکان در ترجمه أحوال المستعلى پسر المستنصر بالله آورده است که: بویع فى عید غدیر خمّ و هو الثامن عشر من ذى الحجّة سنة سبع و ثمانین و أربعمائة. «مستعلى در روز عید غدیر خمّ، مردم با او به خلافت بیعت کردند، و آن روز روز هجدهم از شهر ذو الحجّه سنه 487 از هجرت بود».
و علّامه أمینى گوید که: ابن خلّکان نیز در ترجمه المستنصر بالله عبیدى آورده است که: او در شب پنجشنبه، دوازده شب مانده به آخر ماه ذو الحجّه سنه 487 وفات یافت.
آنگاه ابن خلّکان گوید: این شب همان شب عید غدیر است، یعنى شب هجدهم از ذوالحجّه، و آن غدیر، غدیر خمّ است (با ضمّ خآء و تشدید میم) و من جماعت کثیرى را دیدهام که مىپرسند: این شب در چه موقع از ذوالحجّه بوده است؟ و این مکان بین مکّه و مدینه است، و در آنجا غدیر آبى (برکه و آبگیر) است و گفته مىشود که در آنجا نیزارى هم بوده است. و چون پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از مکّه شرّفها الله تعالى در سال حجّة الوداع باز مىگشتند، و به این مکان رسیدند، بین خود و على بن أبیطالب عقد برادرى بستند و گفتند: علىّ منىّ کهارون منموسى. اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله. و شیعیان به این روز تعلّق و وابستگى بزرگ دارند. و حازمى گوید: غدیر خمّ یک وادى است بین مکّه و مدینه در جحفه که در آنجا غدیرى است، و پیامبر در آنجا خطبه خواندند، و آن وادى معروف است به شدّت وخامت و ترس، و زیادى حرارت. الخ کلام ابن خلّکان.
و ثعالبىّ در «ثمار القلوب» بعد از آنکه شب غدیر را از شبهاى مشهوره و معروفه در نزد امّت شمرده است، گوید: و آن شب شبى است که فرداى آن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر روى جهاز اشتران خطبه خواندند، و در آن خطبه گفتند: من کنت مولاه فعلىّ مولاه. اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله. و شیعه این شب را بزرگ مىدارد، و به قیام و عبادت تا به صبح مىگذراند. و از مؤیّدات این عید، تبریک و تهنیتى است که شیخین و امّهات المؤمنین (زنهاى رسول خدا) و دیگران از صحابه، به أمر رسول خدا به أمیر المؤمنین علیه السّلام گفتند. و معلوم است که تهنیت از خواص عید و أیّام سرور است.
دوّم: آنکه تاریخ زمان این عید، به زمانى دوردست برمىگردد، که همین طور متّصلا تواریخ نشان مىدهد، تا مىرسد به زمان و عصر رسول خدا که ابتدایش همان روز عید غدیر سنه دهم از هجرت بعد از حجّة الوداع است، که رسول خدا براى برپا کردن این مراسم در بیابان وسیع، و در حضور جماعات معظم از مسلمین، مقرّ و مستقرّ حکومت خود را بعد از خود، از جهت وجهه دنیویّه و دینیّه معیّن کرد، و براى حضّار از آنها مستواى شامخ و ممشاى واضح را جیلا بعد جیل و نسلا بعد نسل مشخص نمود، و فرمود: فلیبلّغ الشّاهد الغائب باید حضّار به غائبین برسانند، و این مشهد عظیم را بعد از ورود خود در أوطان بازگو کنند، و علیهذا آن روز موسم عظیم و روز مشهودى بود، که هر شخص منتحل و متعلّق به إسلام را در برابر چنین بنیانگزارى متین براى إمامت و خلافت مسلمانان مسرور و فرحمند مىساخت، و بدین موهبت کبرى، مبتهج و خوشحال مىنمود، که راه شریعت و أنوار احکام آن إدامه مىیافت، بطورى که آراء فاسده و أهواء کاسده نتوانند آن را منحرف کنند، و نفوس مشتاق و أرواح شائق به وصول معنویّات بتوانند با این منهج تا روز بازپسین در مسیر خود حرکت کنند، و به کمال نفسانى و تمامیّت خود از قوّه و استعداد به فعلیّت نائل آیند.
شاهدان باید به عوض تاجگذارى، عید غدیر را عید کنند
و کدام روزى در خور آن است که از غدیر، أعظم و أکبر و أشرف باشد؟ با آنکه إکمال دین و إتمام نعمت، و بیان شاهراه طریق، و تمسّک به عروة الوثقاى حقّ، در این روز مقرّر شد. پس عیدى أعظم است که قرآن کریم به توسّط جبرائیل، حامل أمین وحى إلهى با زبان و إرشاد و خطابه و أمر و انشاء حضرت رسول اللهى، آن را پایهریزى کرده، و بر این أساس متین، استوار ساخته است.
اگر چه امروزه شاهان به خطا و زلّت، و جفا و غفلت، روز قرار بر أریکه سلطنت و بر عریشه حکومت خود را عید مىگیرند، و محفل و محافلى پر از سرور و حبور، و چراغانى و نقلپاشى، و إلقآء خطبهها و سرودن قصائد و شعرها، و گستردن سفرههاى رنگین طعام، تشکیل مىدهند و در بین أقوام و أجیال این رویّه مرسوم است، و لیکن سزاوار و شایسته است که دیگر دست از این اعتباریّات بردارند، و از این مجازها عبور کنند، و همگى مجتمعا و متّفق الکلمه، روز غدیر را که روز حکومت عدل، و إمارت انصاف، و روز پیشوائى حقّ و ولایت عظماى خداوندى است عید بگیرند، و مردم و امّت را به این راه و روش دعوت کنند. فنعم المنهج القویم.
در آن روزیکه نصّ از جانب رسول خدا که: لا ینطق عن الهوى إن هو إلّا وحى یوحى مىباشد، آمد که عید بگیرند، و به تمام معنى الکلمه تبجیل و تجلیل و تکریم آن را به عمل آرند، و چون عید دینى و مذهبى و الهى است، در زیادى کارهاى مقرّب إلى الله از روزه، و نماز، و دعا، و ملاقات برادران دینى و تبریک و تهنیت گفتن خوددارى نکنند، و کف دست راست خود را بر کف دست راست برادران ایمانى قرار داده، مصافحه کنند، و با شکر و سپاس حضرت ایزد منّان به پاس چنین موهبتى بگویند:
الحمد للّه الّذى جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیر المؤمنین و الأئمّة علیهم السّلام.
«حمد و سپاس، اختصاص به خداوندى دارد که ما را از تمسّککنندگان به ولایت أمیر المؤمنین و أئمّه علیهم السّلام قرار داد».
و همچنین از أنواع وجوه برّ و إحسان، از قبیل اعطاء انگشترى و خلعت و لباس، و هدیه عطر و عود و عبیر و إطعام برادران مؤمن بالأخصّ ضعفآء و فقرا و ارحام و أهل علم و طلّاب توأم با عمل، و سلّاک راه خدا از شوریدگان و عاشقان مولى الموالى علیه السّلام بنحو أتمّ و اکمل، بجاى آورند.
و بر همین أصل بود که پس از پایان خطبه، حضرت رسول خدا امر کردند براى أمیر المؤمنین چادرى و خیمهاى أفراشتند و أمر کردند که مؤمنین بیایند، و به خود آن حضرت تبریک و تهنیت گویند، بر أثر تماتیّت نعمت، و کمالیّت دین که با پیوند ولایت به نبوّت ثمر بخشیده، و میوه تر و تازه حیات را ارزانى داشته است.
و أمر کردند که بزرگان قریش و شیوخ أنصار و مهاجرین و سرشناسان آنها بیایند، و به أمیر المؤمنین علیه السّلام تهنیت گویند و به عنوان إمارت مؤمنین به لفظ السّلام علیک یا أمیر المؤمنین سلام کنند، و إمارت و ولایت او را گردن نهند، همچنانکه به شیخین: أبو بکر و عمر و زوجات خود أمر کردند که: بر أمیر المؤمنین وارد شوند، و تهنیت گویند، و سلام به إمامت و حکومت بنمایند، در برابر این مقام عظیمى که حائز شده است، و مصدر أمر و نهى در اداره امور مسلمانان به عنوان خلافت رسول الله قرار گرفته است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد