گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


مهارت های رفتاری در بیان امام سجاد علیه السلام

اگر انسان به عنوان بهترین موجود در قالب احسن تقویم خلق شد، آنگاه استعدادهای درونی و قابلیت هایش به فعلیت تامه می رسد که از غار تنهایی خود پایین آمده و در جمعیت و اجتماع حضوری از روی تکلیف پیدا نموده و در این میان خود را بپروراند و پخته کند تا به مقام جامعیت برسد

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

مهارت های رفتاری در بیان امام سجاد علیه السلام

 

 

 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

 

اگر انسان به عنوان بهترین موجود در قالب احسن تقویم خلق شد، آنگاه استعدادهای درونی و قابلیت هایش به فعلیت تامه می رسد که از غار تنهایی خود پایین آمده و در جمعیت و اجتماع حضوری از روی تکلیف پیدا نموده و در این میان خود را بپروراند و پخته کند تا به مقام جامعیت برسد.

 

 

 

ما از درون خود و از عالمی که در نهانمان نهفته چه خبر داریم؟

 

 

 

امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:

 

 

 

ا تزعم انک جرم ثقیل    و فیک انتوی العالم الاکبر

 

 

 

( ای انسان تو گمان برده ای که همین جسم خالکی و سنگین تشکیل شده ی از چند کیلو گوشت و استخوانی؟ تو چه خبر داری که در وجودت بزرگترین عوالم هستی نهفته شده است )

 

 

 

گویند: بزرگی برای شاگردش در نامه ای نوشت: قربان آن وجودت که خودت هم از آن خبر نداری.

 

 

 

ز تماشای منت گر حسد آید به جمال    پرده بردار که من بی خبر از خویشتنم

 

 

 

نکته در این است که راه دست یابی به این مقام و بسیاری از مکارم و فضائل اخلاق و حیازت مراتب ایمان و ایقان و در نهایت سیر انسان برای وصول به قرب الهی در این است که انسان میان اجتماع و دیگر همنوعان خود حاضر شده و رفتاری بر اساس مبانی توحیدی و ولایی و از روی صدق و صفا داشته باشد به عبارت دیگر تمام زیبایی های انسان، بودن و حضورش در میان خلق و کیفیت همراهی با آنان است.

 

 

 

هر که مجموع نباشد به تماشا نرود    یار با یار سفر کرده به تنها نرود

 

 

 

به عنوان مثال گذشت و ایثار و احسان و تواضع و بسیاری دیگر از صفاتی که اگر انسان خود را متصف به آن کند از مرحله نفس عبور کرده و به مراحل اعلای از انسانیت می رسد همه از اوصافی است که لازمه اش حضور و نحوه معاشرت و تعامل با مردم است واین یعنی جمعیت و حضور. پس ارتباط اجتماعی و معاشرت نقشی اساسی در آدمیت و سیر و سلوک انسان دارند.

 

 

 

آیا می توان از خودگذشتگی و ایثار و احسان و تواضع را در تنهایی و عزلت و خلوت فرض کرد؟

 

 

 

از مرحوم حداد اعلی الله مقامه الشریف نقل شده که می فرمودند: سریعترین راه برای سالک الی الله خانواده است لذا می فرمودند: انسان متعلق به خانواده است و اگر بخواهد واصل شود شروع آن از خانه و زن و بچه است. (کتاب دلشده )

 

 

 

فرزند مرحوم حداد نقل می کنند که روزی یک بنده خدایی آمد بین علما نشست و گفت آقا به من ذکر و دستوری بدهید. والد ما تا نگاه کرد خیلی ناراحت شد و گفت: برو آمدی اینجا می خواهی ذکر و دستور از من بگیری؟ چه فایده برو پیش همسرت و به او احترام کن، رعایت او را بکن، این دست شما امانت است، خیانت و اذیت نکن مثلا ظهر که رفتی دیدی غذا تمام شده حق نداری عصبانی شوی، حق نداری مثلا بگویی برای من آب بیاور اصلا و ابدا، برو و این را درست کن. این بنده خدا مشکلش را فهمید و رفت پیش خانمش بعد از سه روز آمد و گفت: آقا دست همسرم را گرفتم و گفتم مرا ببخش.مرحوم حداد هم فرمودند: حالا این درست است. ( کتاب دلشده )

 

 

 

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت    تدبیر ما به دست شراب دوساله بود

 

 

 

آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود

 

 

 

مرحوم سیدنا الاستاد حضرت علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی افاض الله علینا من برکاته نفسه در کتاب کم نظیر روح مجرد که یاد نامه از زبان مرحوم حداد رحمة الله علیه می فرمایند: معامله با خدا کن در هر حال بدین معنی که معامله با خلق خدا معامله ی با خدا گردد باید متوجه بود که عیال و اولاد و همسایه و شریک و مامومین مسجد همه مظاهر اویند. ( روح مجرد ص 139 )

 

 

 

سر رشته ی دولت ای برادر به کف آر    وین عمر گرامی به خسارت مگذار

 

 

 

دایم همه جا با همه کس در همه کار     می دار نهفته چشم دل جانب یاد

 

 

 

امیر المومنین علی علیه السلام دو نماز معروف خواندند؛ یک نماز، نمازی بود که تیر از پای حضرت بیرون کشیدند و به خاطر حضور در نماز دردی را احساس نکرد و نماز دیگر نمازی بود که وقتی حضرت در اثنا نماز بودند مستمند و حاجتمندی به درب مسجد می آید و طلب نیاز می کند. حضرت در نماز انگشتری خود را از دست بیرون آورد و به آن سائل داد.

 

 

 

معمولا پرسیده می شود که حال حضرت و مقام حضرت در کدامیک از این دو نماز بالاتر بوده است؟

 

 

 

مسلما باید گفت: همان که خدای متعال در قرآن آن را علامت و نشانه ولایت و کمال حضرت دانسته است.

 

 

 

قرآن می فرماید ولیّ شما کسی است که به مقام جمعیت و جامعیت رسیده و از مرتبه فناء و نیستی عبور کرده به مقام بقاء رسیده و بر تمام عوالم هستی از ملکوت تا ملک و ناسوت اشراف دارد و به عنوان امام و واسطه فیض در همه ی عوالم، تمام نیازهای هر عالم را برآورده می کند و حتی از ذره ای فروگذار نیست.

 

 

 

آری کاملترین و حاضرترین نماز همان بود که مولای متقیان امیر مومنان علیه السلام بجا آورد چرا که در همان لحظه ای که در وحدت بود از شئون کثرتی غفلت نداشت و این همان مقامی است که عرفا از او به مقام جمعیت یاد می کنند که از شئون انسان کامل است.

 

 

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را     که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

 

 

 

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین     به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

 

 

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند       چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

 

 

 

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن        که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

 

 

 

خدای متعال این معنا را در آیه 200 سوره مبارکه آل عمران در یک سیر نورانی بیان می فرماید:

 

 

 

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

 

 

 

(اى اهل ایمان! [در برابر حوادث‏] شکیبایى کنید، و دیگران را هم به شکیبایى وادارید، و با یکدیگر [چه در حال آسایش چه در بلا و گرفتارى‏] پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا رستگار شوید)

 

 

 

ارتباط موجب تقویت پایه های ایمان است در روایتی رسول خدا صل الله علیه و آله می فرمایند:أَلَا وَ إِنَّ وُدَّ الْمُؤْمِنِ مِنْ أَعْظَمِ سَبَبِ الْإِیمَان‏ (مستدرک‏الوسائل جلد 12 صفحه 21 )

 

 

 

(بدانید که ارتباط شما با یک مومن که بر اساس محبت و مهر و صداقت باشد از بزرگترین و محکمترین ابزار ایمان شماست)

 

 

 

و امام صادق علیه السلام در یک بیان مختصر ولی پر مغز می فرمایند: الْمَرْءُ کَثِیرٌ بِأَخِیه‏.( تحف‏العقول صفحه 36 )

 

 

 

(همواره کمال انسان ها به وسیله ارتباط آنها با دیگران به فعلیت رسیده و انسانی جاافتاده می گردند)

 

 

 

من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست    صد گدای همچو خود را بعد ازین قارون کنم

 

 

 

اما آنچه که از اصل خود ارتباط مهمتر است و در واقع محور تربیت و هدایت و در نتیجه سعادت شخص در ارتباط های او میگردد، کیفیت و کمیت آن ارتباط و حضور اجتماعی است و به عبارت دیگر کسب مهارت های رفتاری برای یک ارتباط سالم در اجتماع است.

 

 

 

بسیاری از افراد از همین اجتماع و بودن در میان جمع سرخورده شده اند و آسیب های جدی متوجه آنان شده است آیا اجتماع و ارتباط یک آفت است ؟ که بر اساس آنچه گذشت باید گفت که نه تنها اینچنین نیست بلکه این حضور اجتماعی و ارتباط ما با دیگران است که برای ما کمال آور است.

 

 

 

باید گفت مشکل و آسیب در نبود مهارت های اجتماعی و نداشتن آگاهی های لازم در ارتباط هاست. پس باید به دنبال کسب معرفت و اندوخته مهارت ها بود.

 

 

 

خدای منان در قرآن کریم می فرماید: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (سوره الزمر آیه 9)

 

 

 

(آیا آنانی که کسب علم و معرفت و مهارت کردند همانند همان کسانی اند که بدون علم و اندوخته ها عمل می کنند...)

 

 

 

امیر مومنان علی علیه السلام در این باره می فرمایند:

 

 

 

یَا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ (مستدرک‏الوسائل ج‏17ص‏267)

 

 

 

( ای کمیل هیچ حرکت و رفتاری شایسته نیست الا اینکه تو در موفقیت آن محتاج به شناخت و معرفت و کسب مهارت هستی )

 

 

 

بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم    کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم

 

 

 

باز مهمتر از دو مسئله قبل این است که دریافت این علم و معرفت و مهارت از کجا و چه جایگاهی و شخصیتی باید باشد.

 

 

 

خدا و اولیای خدا که سراسر وجود و رفتار و گفتارشان نور است و از هر زشتی و پلشتی حتی در نیت و درون هم به دورند قطعا بهترین کسانی اند که هر کسی می تواند به آنان اعتماد کند چرا که بهترین صفت آنان بی نیازی آنهاست.

 

 

 

یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد    بیا کاین داوریها رابه پیش داور اندازیم

 

 

 

بهترین صفت برای درستی کار یک شخص مقدار بی نیازی او و غنای اوست.

 

 

 

لذا خدای متعال خود را در ارتباط با بندگانش بی نیاز مطلق معرفی می فرماید:

 

 

 

وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ (سوره آل‏عمران آیه 97 )

 

 

 

(بدانید که اگر تمام عالم کافر شوند خدا از همه آنها بی نیاز است)

 

 

 

به هوش باش که هنگام باد استغنا هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند

 

 

 

و اولیای خدا که در عالیترینشان ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین هستند از انجایی که فانی در ذات اویند و آیه و آینه تمام نمای باری تعالی می باشند همین بی نیازی مطلق را البته بالعرض دارا می باشند.

 

 

 

چنانچه سید الشهدا علیه السلام در ضمن دعای عرفه عرضه می دارد:

 

 

 

إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ فَکَیْفَ لَا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی‏...( بحارالأنوار جلد 95 صفحه 225 )

 

 

 

(خدایا من با تمام هستی ام در حالیکه بی نیاز مطلق هستم اما نسبت به تو محتاج و نیازمند مطلق هستم)

 

 

 

گدای میکده ام لیک وقت مستی بین    که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم

 

 

 

امام رضا علیه السلام به یکی از یاران و شاگردان خود فرمودند: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا،

 

 

 

(خدا رحمت کند کسی را که امر ما اهل بیت را زنده گرداند)

 

 

 

فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ؟

 

 

 

(راوی می گوید عرض کردم آقا چگونه می شود امر شما را احیا کرد)

 

 

 

قَالَ یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا (بحارالأنوار جلد 2 صفحه 30 )

 

 

 

(حضرت فرمودند به اینکه علوم و معارف و مهارت ها را از ما بگیرد و به مردم تعلیم دهد که اگر همین مردم بر خوبی ها و زیبایی های مطالب و معارف ما اهل بیت اطلاع پیدا کنند می آیند و متابعت می کنند و ( جای دیگر نمی روند)

 

 

 

آری؛

 

 

 

مجنون اگر که نام تو یکبار بشنود     بالله قسم که از پی لیلا نمی رود

 

 

 

بر این اساس یکی از جامعترین و نافعترین راهبرد ها و معارف و سبک زندگی اجتماعی به عنوان یک مهارت، بیان بسیار عرشی امام سجاد حضرت زین العابدین علیه السلام است که در ادامه این نوشتار عین عبارات حضرت از کتاب گرانسنگ بحارالأنوار جلد 68 صفحه 229 نقل و با ترجمه ای روان تقدیم همه علاقه مندان می گردد.

 

 

 

قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ علیهما السلام: دَخَلَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِیُّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ زَیْنِ الْعَابِدِینَ علیه السلام وَ هُوَ کَئِیبٌ حَزِینٌ فَقَالَ لَهُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ مَا بَالُکَ مَهْمُوماً مَغْمُوماً ؟ قَالَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هُمُومٌ وَ غُمُومٌ تَتَوَالَى عَلَیَّ لِمَا امْتُحِنْتُ بِهِ مِنْ جِهَةِ حُسَّادِ نِعْمَتِی وَ الطَّامِعِینَ فِیَّ وَ مِمَّنْ أَرْجُوهُ وَ مِمَّنْ أَحْسَنْتُ إِلَیْهِ فَیُخْلِفُ ظَنِّی .

 

 

 

امام باقر علیه السّلام فرمودند: روزى محمّد بن مسلم‏ بن شهاب زُهَرىّ بر پدرم امام سجّاد علیه السّلام وارد شد در حالى که بسیار محزون و غمبار بود، پدرم به او فرمود:چه اتفاقی افتاده که تو این چنین محزونى؟! عرض کرد: اى فرزند رسول خدا، به خاطرغم ها و غصّه‏هایى است که مدام از طرف حسودان و طمع کاران در نعمت ها و موقعیّتم ،بر من وارد مى‏شود، و این ها کسانی اند که من آنها را دوست دارم و به آنها احسان می کنم ولی حالم طوری شده که دارم اعتمادم را به آنها از دست می دهم.

 

 

 

فَقَالَ لَهُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام: احْفَظْ لِسَانَکَ تَمْلِکْ بِهِ إِخْوَانَکَ .

 

 

 

حضرت به او فرمودند: زبانت را حفظ کن تا دوستان و موقعیتت را بدست آورى.

 

 

 

قَالَ الزُّهْرِیُّ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أُحْسِنُ إِلَیْهِمْ بِمَا یَبْدُرُ مِنْ کَلَامِی .

 

 

 

زهرىّ گفت: ای فرزند رسول خدا، من درکمال خوش زبانى با آنها رفتارمیکنم.

 

 

 

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ إِیَّاکَ وَ أَنْ تُعْجَبَ مِنْ نَفْسِکَ بِذَلِکَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِمَا یَسْبِقُ إِلَى الْقُلُوبِ إِنْکَارُهُ وَ إِنْ کَانَ عِنْدَکَ اعْتِذَارُهُ فَلَیْسَ کُلُّ مَنْ تُسْمِعُهُ نُکْراً یُمْکِنُکَ لِأَنْ تُوَسِّعَهُ عُذْراً.

 

 

 

حضرت فرمودند: هرگز اینگونه صحبت نکن! مبادا مبتلا به عُجب شوى، و نکند کلامی بگویى که مخالف دلشان باشد، هر چند عذر آن کلام نزد تو موجه باشد و خودت را در گفتن این کلام بر حق بدانی؛ چون تو قادر نخواهى بود به تمام مخالفین خود عذرت را بیان کنی و حرفت را روشن کنى و نیتت را از گفتن این کلام به آنها آشکار نمایی.

 

 

 

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: یَا زُهْرِیُّ مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ أَکْمَلَ مَا فِیهِ کَانَ هَلَاکُهُ مِنْ أَیْسَرِمَا فِیهِ.

 

 

 

سپس امام سجاد علیه السلام فرمودند: اى زهرىّ، کسى که از نظر عقل به کمال نرسیده، زودتر به وادى هلاکت مى‏افتد ( و در حقیقت بیشتر مشکلات و به چاه افتادن های مردم از کارها و گفتارهایی است که از روی خامی و بی عقلی است)

 

 

 

سپس حضرت شروع کردند به بیان یک مهارت و معرفت در ارتباط های رفتاری و گفتاری که حقیقتا درمانی است که اگر به آن توجه شود و بر اساس آن عمل گردد ثمرات آن را خواهیم چشید.

 

 

 

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: یَا زُهْرِیُّ وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ تَجْعَلَ الْمُسْلِمِینَ مِنْکَ بِمَنْزِلَةِ أَهْلِ بَیْتِکَ فَتَجْعَلَ کَبِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَالِدِکَ وَ تَجْعَلَ صَغِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ وَلَدِکَ وَ تَجْعَلَ تِرْبَکَ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَخِیکَ فَأَیَّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَظْلِمَ وَ أَیُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَدْعُوَ عَلَیْهِ وَ أَیُّ هَؤُلَاءِ تُحِبُّ أَنْ تَهْتِکَ سِتْرَهُ .

 

 

 

ای زهرىّ! چرا أهل اسلام را همچون أهل و خانواده ات نمى‏ بینى؛ بزرگشان را همچون پدر، و کوچکشان را همچون فرزند، و همسانشان را همچون برادر در نظر بگیرى، در این صورت به کدامیک از ایشان حاضرى ستم کنى، یا نفرین نموده یا آبرویش را ببرى؟!

 

 

 

وَ إِنْ عَرَضَ لَکَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللَّهُ بِأَنَّ لَکَ فَضْلًا عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَانْظُرْ إِنْ کَانَ أَکْبَرَ مِنْکَ فَقُلْ قَدْ سَبَقَنِی بِالْإِیمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ فَهُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ إِنْ کَانَ أَصْغَرَ مِنْکَ فَقُلْ قَدْ سَبَقْتُهُ بِالْمَعَاصِی وَ الذُّنُوبِ فَهُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ إِنْ کَانَ تِرْبَکَ فَقُلْ أَنَا عَلَى یَقِینٍ مِنْ ذَنْبِی وَ فِی شَکٍّ مِنْ أَمْرِهِ فَمَا لِی أَدَعُ یَقِینِی بِشَکِّی.

 

 

 

اگر مبتلا به وسوسه ی ابلیس لعنة‌ الله علیه شدى که وانمود کند تو از دیگران برترى، بنگر که اگر آن شخص بزرگتر از تو باشد بگو: او پیش از من أهل ایمان شده و کردار صالحش بیشتر از من است . و اگر کوچکتر از تو است بگو: من بیش از او مرتکب معصیت شده‏ام پس او بهتر از من است . و اگر همسان تو بود بگو: من به گناه خود یقین دارم ولى در باره او شکّ دارم، چرا یقین خود را با شکّ عوض کنم.

 

 

 

وَ إِنْ رَأَیْتَ الْمُسْلِمِینَ یُعَظِّمُونَکَ وَ یُوَقِّرُونَکَ وَ یُبَجِّلُونَکَ فَقُلْ هَذَا فَضْلٌ أَخَذُوا بِهِ وَ إِنْ رَأَیْتَ مِنْهُمْ جَفَاءً وَ انْقِبَاضاً عَنْکَ فَقُلْ هَذَا لِذَنْبٍ أَحْدَثْتُهُ فَإِنَّکَ إِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ سَهَّلَ اللَّهُ عَلَیْکَ عَیْشَکَ وَ کَثُرَ أَصْدِقَاؤُکَ وَ قَلَّ أَعْدَاؤُکَ وَ فَرِحْتَ بِمَا یَکُونُ مِنْ بِرِّهِمْ وَ لَمْ تَأْسَفْ عَلَى مَا یَکُونُ مِنْ جَفَائِهِمْ.

 

 

 

اگر مبتلا به وسوسه ی ابلیس لعنة‌ الله علیه شدى که وانمود کند تو از دیگران برترى، بنگر که اگر آن شخص بزرگتر از تو باشد بگو: او پیش از من أهل ایمان شده و کردار صالحش بیشتر از من است . و اگر کوچکتر از تو است بگو: من بیش از او مرتکب معصیت شده‏ام پس او بهتر از من است . و اگر همسان تو بود بگو: من به گناه خود یقین دارم ولى در باره او شکّ دارم، چرا یقین خود را با شکّ عوض کنم.

 

 

 

اگر دیدى أهل اسلام تو را تعظیم مى‏ کنند و مورد احترام خود قرار مى ‏دهند بگو: این فضل را آنان قائلند.

 

 

 

و اگر از اینان ستم و ناراحتى به تو رسید بگو: این بخاطر گناهى است که مرتکب شده‏ام . که اگر تو این گونه رفتار کنى خداوند زندگى را بر تو آسان گرفته و دوستانت را بسیار مى ‏نماید، و از اعمال نیک اینان خوشحال شده و به هیچوجه از ستمشان تأسّف نخواهى خورد.

 

 

 

وَاعْلَمْ أَنَّ أَکْرَمَ النَّاسِ عَلَى النَّاسِ مَنْ کَانَ خَیْرُهُ فَائِضاً عَلَیْهِمْ وَکَانَ عَنْهُمْ مُسْتَغْنِیاً مُتَعَفِّفاً وَأَکْرَمُ النَّاسِ بَعْدَهُ عَلَیْهِمْ مَنْ کَانَ عَنْهُمْ مُتَعَفِّفاً وَإِنْ کَانَ إِلَیْهِمْ مُحْتَاجاً فَإِنَّمَاأَهْلُ الدُّنْیَا یَعْشَقُونَ الْأَمْوَالَ فَمَنْ لَمْ یُزَاحِمْهُمْ فِیمَا یَعْشَقُونَهُ کَرُمَ عَلَیْهِمْ وَمَنْ لَمْ یُزَاحِمْهُمْ فِیهَا وَ مَکَّنَهُمْ مِنْهَا أَوْ مِنْ بَعْضِهَا کَانَ أَعَزَّ وَ أَکْرَمَ.

 

 

 

و بدانکه کریم ترین و گرامی ترین انسان ها در ارتباط با مردم کسى است که خیرش بسیار و ازمردم بى‏نیاز بوده و در ارتباطش رعایت عزت و عفت را بکند، و در رتبه بعد کسى است که عفیف باشد هرچند به این مردم نیازمند باشد، زیرا أهل دنیا به اموال خود عشق می ورزند، پس هر که مزاحم معشوقه ایشان نشود بر ایشان کرم کرده، وهر که علاوه برعدم مزاحمت چیزى به اموالشان نیز اضافه کند عزیزتر و کریمتر برایشان مى‏ باشد.

 

 

 

در حالات مرحوم شیخ محمد حسین زاهد رحمة الله علیه نوشته اند که یک محبوبیت خاصى بین مردم و جوانان داشتند یکی از ارادتمندان به ایشان می گوید: این سؤال براى من مطرح بود که چرا مردم آقا ( شیخ محمد حسین زاهد ) را اینقدر دوست دارند. روزى این فرصت برایم پیش ‍ آمد، خدمت آقا عرض کردم ، آقا یک سؤ الى از شما دار.
آقا فرمودند: بفرمائید. گفتم : آقا چرا مردم این همه به شما علاقه مند هستند و شما را دوست دارند؟
آقا فرمودند: داداشى سرِّ کار در این است که من با محبوب اینها (دنیا و پول ) کارى ندارم .
واقعا همین طور بود .ایشان به دنیاى مردم و ثروت و نعمت آنها چشم نداشت (زندگینامه شیخ محمد حسین زاهد )

 

 

 

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی         ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

 

 

 

 

در خاتمه محضر امام الساجدین و زین العابدین علی بن الحسین ذخیره دشت نینوا علیه و علی آبائه و ابنائه افضل التحیة و الثناء

 

 

 

عرضه می دارم:

 

 

 

دور از حریم کوی تو شرمنده مانده ایم          شرمنده مانده ایم که چرا زنده مانده ایم

 

 

 

(نوشته شد در روز پنجم از ماه شعبان المعظم سنة 1434 هجریّ قمریّ در بلده طیبة قم عُشِّ آل محمَّد صَلَّ اللهُ عَلْـَیْهِ وَ آلِـهِ وَ سَلّم)

 

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.