گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


مسلمانی در هدف و وسیله

بسیار با این سوال مواجه شدیم که آیا هدف وسیله را توجیه می کند یا خیر؟ که هر کسی بر اساس علم و آگاهی و خیلی ها هم با بیانی برخاسته از جهل و سلیقه و نظر سطحی مطلبی را ابراز می دارند. در اینباره بیانی از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی تقدیم می گردد.


بسم الله الرحمن الرحیم

مسلمانی در هدف و وسیله

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

قرآن قاعده توجیه را غیر منطقی می داند و با آن شدیدا برخورد می کند.

وَ اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً  (سوره کهف: 27-28)

(آنچه را از کتاب پروردگارت به تو وحى شده تلاوت کن! هیچ چیز سخنان او را دگرگون نمى‏سازد و هرگز پناهگاهى جز او نمى‏یابى! (27) با کسانى باش که پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند، و تنها رضاى او را مى‏طلبند! و هرگز بخاطر زیورهاى دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانى که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هواى نفس پیروى کردند، و کارهایشان افراطى است. (28)

در شان نزول این آیات آمده است:

 در دوران غربت اسلام که مسلمانان نیاز شدیدى به نیرو و امکانات داشتند، چند تن از سران قبایل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: اگر تو این تهیدستان و فقیران را از دور خود برانى، ما دین تو را مى ‏پذیریم و تو را یارى مى ‏کنیم. پیامبر که علاقه شدیدى به گسترش اسلام داشت، خواست مصلحت اسلام را رعایت کند و با آنان جلسه خصوصى برگزار نماید که این آیات نازل شد و خداوند پیامبر خود را از انجام این کار بازداشت.

در این آیات به پیامبر چنین دستور مى‏ دهد که آنچه از کتاب پروردگارت بر تو نازل شده تلاوت کن و بدان که کسى نمى‏ تواند کلمات الهى را تغییر دهد و تو جز خدا پناهگاهى نخواهى یافت. سپس مى‏ افزاید: در همراهى با مؤمنانى که صبح و شام پروردگارشان را مى‏ خوانند و همواره خوشنودى او را طلب مى ‏کنند، شکیبا باش و چشمانت از آنان برنگردد، یعنى همراهى این گروه را اگر چه از نظر زندگى دنیوى مشکل آفرین باشد، از دست مده و آن را تحمل کن و آن مردان الهى را همواره مورد توجه قرار بده.

سپس پیامبر را به نوعى مورد عتاب قرار مى‏ دهد و اظهار مى ‏دارد که چنین نباشد که تو از این مؤمنان روى بگردانى تا زینت و آرایش زندگى دنیا را بخواهى و مصاحبت با ثروتمندان و برخورداران را ترجیح بدهى. در ادامه این رهنمودها، توصیه مى‏کند که از کسانى که زنگار کفر دلشان را فرا گرفته و از یاد خدا غافل شده و از هواى نفس پیروى کرده‏ اند و کارشان به تباهى و دورى از حق کشیده شده، تبعیت مکن.

این رهنمودهاى عتاب آمیز هرگز با مقام عصمت پیامبر خدا منافات ندارد، بلکه حتى دلیلى بر عصمت آن حضرت است، چون خداوند همواره کارهاى او را زیر نظر دارد و در مواردى که احتمال لغزش وجود دارد به یارى او مى‏شتابد و او را به سوى حق سوق مى‏ دهد.

ضمناً از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که از نظر خداوند، ارزش‏هاى الهى در هر شرایطى باید رعایت شود و نمى ‏توان به خاطر مصلحت جویى آنها را کنار گذاشت هدف وسیله را توجیه نمى ‏کند.

در جای دیگر می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى‏ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ () وَ لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْبى‏ وَ الْمَساکِینَ وَ الْمُهاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (سوره نور: 21-22)

(اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از گامهاى شیطان پیروى نکنید! هر کس پیرو شیطان شود (گمراهش مى‏سازد، زیرا) او به فحشا و منکر فرمان مى‏دهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاک نمى‏شد ولى خداوند هر که را بخواهد تزکیه مى‏کند، و خدا شنوا و داناست! (21) آنها که از میان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمى‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (22)

بنابراین در منطق اسلام هدف وسیله را توجیه نمى ‏کند، پس درست نیست که مؤمنان براى رسیدن به هدفهاى خود راههاى پیچ در پیچ و خطا را بپیمایند، زیرا آن راهها نه تنها به هدف نمى‏رسند، بلکه رهنورد خود را به فحشا و کارهاى زشت و ناپسند مى‏ کشانند.

پس ممکن نیست که باطل راه رسیدن به حق باشد، هم چنان که ممکن نیست جنبش ایمانى از راه انتشار دروغ و کوشش براى تأثیر گزارى بر مردم با نیرنگ و گمراه سازى به پیروزى برسد، و اصولا چنین روشهایى از صفات جنبش رسالتى نیست زیرا ناشایست و دروغ جز ناشایست و دروغى همسان خود نزاید، وهمانا فحشا زاییده و نتیجه مجموعه انحرافات ساده‏اى است که در نزد آدمى و در نهاد اجتماع انبوه و افزون مى ‏گردد

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می فرمایند:

[دعوت اسلامى بر مبناى" حق صریح" است و نمى‏تواند با مقدمات و وسائل باطل به هدف برسد]

خداى تعالى مى‏خواهد بشر را به سوى حق صریح هدایت کند و نمى‏خواهد بیهوده بار تکلیفشان را سنگینتر سازد، او مى‏خواهد بشر را پاک کند و سپس نعمت خود را بر آنان تمام سازد. پس آنچه که مردم قبل از دین توحید بر آن بودند، باطل محض بود و آنچه دین توحید به سوى آن مى‏خواند نقطه مقابل باطل بود، و این دو (حق و باطل) دو قطب مخالفند، حال آیا از باب اینکه" هدف وسیله را توجیه مى ‏کند"! جایز است به خاطر رسیدن به هدف یعنى از بین بردن اهل باطل با یک دسته از آنان پیمان بست؟ و بوسیله آن گروه باطل بقیه آنان را اصلاح نمود؟ یا خیر؟ و آیا به خاطر حرصى که نسبت به ظهور حق داریم، مى ‏توانیم آن را به هر وسیله‏ اى که بوده باشد تحقق بخشیم؟ هم چنان که بعضى اینگونه اظهار نظر کرده‏ اند؟ و یا خیر؟.

بعضى گفته‏ اند که مى ‏توانیم چنین روشى را پیش بگیریم، چون اهمیت هدف، مقدمه و وسیله را توجیه مى ‏کند، (مثل اینکه بخواهى و ناگزیر شوى براى نجات غریقى که نامحرم است و در شرف هلاکت قرار گرفته، دست به بدنش بزنى).

و این همان مرام سیاسى است که سیاستمداران در رسیدن به هدف بکار مى‏ برند و بسیار کم دیده مى ‏شود که این روش از رساندن به هدف و غرض تخلف کند، از هر بابى که جارى شود نود در صد آدمى را به مقصد مى‏ رساند، الا اینکه در یک باب جارى نیست و آن باب" حق صریح" است، همان بابى که دعوت اسلامى تنها آن راه را دنبال مى ‏کند و تنها راه صحیح هم همین راه است، براى اینکه هدف زائیده مقدمات و وسایل است و چگونه ممکن است مقدمات باطل حق را بزاید و به آن نتیجه بخشد و یا چگونه ممکن است بیمار سالم بزاید با اینکه فرزند مجموعه ‏اى است گرفته شده از پدر و مادرى که او را به وجود آورده‏اند؟.

آرى سیاست، هدف و خواستى جز این ندارد که بر حریف خود سلطه و سیطره پیدا کند و گوى سبقت را از او ربوده و صدارت و تفوق و در نتیجه تمتع بهتر، از زندگى را خاص خود سازد، حال از هر راهى که باشد و به هر نحوى که پیش آید، چه خیر باشد و چه شر، چه حق باشد، و چه باطل، و سیاست تنها چیزى را که هدف خود نمى‏ داند حق است، بر خلاف دعوت حقه دین که جز حق هدفى ندارد و با این حال اگر خود این دعوت در کار خودش متوسل به باطل شود، باطل را امضا کرده و آن را به کرسى نشانده و در نتیجه دعوت به باطل مى‏شود نه دعوت به حق.

 پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله راه رفق و مدارا و تدریج را در پیش گرفت‏

و براى این حقیقت، در سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین از اهل بیتش علیهم السلام مظاهر بسیارى دیده مى ‏شود و پروردگارش نیز به همین روش دستورش داده و در موارد متعددى که اصحابش آن جناب را وادار مى ‏کردند به اینکه با دشمن سازش و مداهنه کند (آیاتى نازل شده و آن جناب را از مساهله با باطل در امر دین هر چند اندک باشد نهى فرمود، از آن جمله آیات زیر است که مى ‏فرماید:

" قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ، لَکُمْ دِینُکُمْ وَ لِیَ دِینِ"

( بگو هان اى کافران آگاه باشید که من براى خدایانى که شما به آنها عبادت مى‏کنید عبادت نخواهم کرد، شما هم نمى ‏پرستید خدایى را که من مى ‏پرستم، و من پرستنده نیستم آنچه را که شما مى ‏پرستید و شما هم نمى ‏پرستید آن خدایى را که من مى ‏پرستم دین شما براى خودتان و دین من براى من.)

و نیز با لحنى تهدیدآمیز مى‏ فرماید:" وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ"

( و اگر نبود که ما تو را ثبات قدم دادیم، چیزى نمانده بود که به کفار اعتماد و رکون کنى، که اگر مى‏کردى تو را در زندگى و مرگ دو برابر دیگران عذابت مى‏ چشاندیم." سوره اسراء، آیه: 75")

و نیز مى ‏فرماید:" وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً"

( من هرگز چنین نبوده‏ ام که گمراه کنندگان را یار خود بگیرم." سوره کهف، آیه: 51")

 و در قالب مثالى بسیار وسیع المعنى مى ‏فرماید:" وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ، وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِداً"

( سرزمین پاک گیاهش به اذن پروردگارش مى‏ روید و اما آن سرزمینى که ناپاک است، گیاهش جز اندک و بى خاصیت بیرون نمى ‏آید." سوره اعراف، آیه: 58") (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏4، ص: 247)

مسلّم باید گفت که در فرهنگ اسلام آنچه که به او بها داده می شود حق صریح است و اگر هدف بدینجا ختم شود مقدس است و هدف به تنهائی ارزشی ندارد و چیزی حق است که مقدمات و پایه های آن هم حق باشند و از این چهار چوب تجاوز نکنند پس ما باید به دنبال حق باشیم نه هدف آن هم به هر وسیله ای .

امام صادق علیه السلام قاعده توجیه را مسبب از انحرافات فکری و موجب ضلالت و اضلال می داند

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:

إِنَّ مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ أُعْجِبَ بِرَأْیِهِ کَانَ کَرَجُلٍ سَمِعْتُ غُثَاءَ الْعَامَّةِ تُعَظِّمُهُ وَ تَصِفُهُ فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْرِفُنِی فَرَأَیْتُهُ قَدْ أَحْدَقَ بِهِ خَلْقٌ کَثِیرٌ مِنْ غُثَاءِ الْعَامَّةِ فَمَا زَالَ یُرَاوِغُهُمْ حَتَّى فَارَقَهُمْ وَ لَمْ یَقِرَّ فَتَبِعْتُهُ فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ مَرَّ بِخَبَّازٍ فَتَغَفَّلَهُ فَأَخَذَ مِنْ دُکَّانِهِ رَغِیفَیْنِ مُسَارَقَةً فَتَعَجَّبْتُ مِنْهُ ثُمَّ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَعَلَّهُ مُعَامَلَةٌ ثُمَّ مَرَّ بَعْدَهُ بِصَاحِبِ رُمَّانٍ فَمَا زَالَ بِهِ حَتَّى تَغَفَّلَهُ وَ أَخَذَ مِنْ عِنْدِهِ رُمَّانَتَیْنِ مُسَارَقَةً فَتَعَجَّبْتُ مِنْهُ ثُمَّ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَعَلَّهُ مُعَامَلَةٌ ثُمَّ أَقُولُ وَ مَا حَاجَتُهُ إِذاً إِلَى الْمُسَارَقَةِ ثُمَّ لَمْ أَزَلْ أَتْبَعُهُ حَتَّى مَرَّ بِمَرِیضٍ فَوَضَعَ الرَّغِیفَیْنِ وَ الرُّمَّانَتَیْنِ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ ذَکَرَ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ فِعْلِهِ فَقَالَ لَهُ لَعَلَّکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قُلْتُ بَلَى فَقَالَ لِی فَمَا یَنْفَعُکَ شَرَفُ أَصْلِکَ مَعَ جَهْلِکَ فَقُلْتُ وَ مَا الَّذِی جَهِلْتُ مِنْهُ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها وَ إِنِّی لَمَّا سَرَقْتُ الرَّغِیفَیْنِ کَانَتْ سَیِّئَتَیْنِ وَ لَمَّا سَرَقْتُ الرُّمَّانَتَیْنِ کَانَتْ سَیِّئَتَیْنِ فَهَذِهِ أَرْبَعُ سَیِّئَاتٍ فَلَمَّا تَصَدَّقْتُ بِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهَا کَانَ لِی أَرْبَعُونَ حَسَنَةً فَانْتَقَصَ مِنْ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً أَرْبَعُ سَیِّئَاتٍ وَ بَقِیَ لِی سِتٌّ وَ ثَلَاثُونَ حَسَنَةً فَقُلْتُ لَهُ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَنْتَ الْجَاهِلُ بِکِتَابِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ إِنَّکَ لَمَّا سَرَقْتَ رَغِیفَیْنِ کَانَتْ سَیِّئَتَیْنِ وَ لَمَّا سَرَقْتَ رُمَّانَتَیْنِ کَانَتْ أَیْضاً سَیِّئَتَیْنِ وَ لَمَّا دَفَعْتَهُمَا إِلَى غَیْرِ صَاحِبِهِمَا بِغَیْرِ أَمْرِ صَاحِبِهِمَا کُنْتَ إِنَّمَا أَنْتَ أَضَفْتَ أَرْبَعَ سَیِّئَاتٍ إِلَى أَرْبَعِ سَیِّئَاتٍ وَ لَمْ تُضِفْ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً إِلَى أَرْبَعِ سَیِّئَاتٍ فَجَعَلَ یُلَاحِظُنِی فَانْصَرَفْتُ وَ تَرَکْتُهُ‏ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام  بِمِثْلِ هَذَا التَّأْوِیلِ الْقَبِیحِ الْمُسْتَکْرَهِ یَضِلُّونَ وَ یُضِلُّون‏ (وسائل‏الشیعة ج : 9 ص : 468)

(درباره کسی که از هوای نفسش تبعیت میکند، می فرمایند: او مانند مردی است که شنیدم [مردم پست!] او را ببزرگى یاد میکنند و وصفش مینمایند! مایل دیدار او شدم، بنحوى که مرا نشناسد، تا مقدار و منزلتش را ببینم. باین‏ حساب، او را در موضع و محلّى دیدم که گروهى از مردم پست! (همچنان) بگردش حلقه زده‏اند. پنهان و مخفى از آنها ایستادم. باو، و ایشان- با پوشش نقاب- نگاه میکردم.

همواره با مکر و حیله با آنها رفتار مینمود! تا اینکه؛ راهى مخالف راه دیگران، پیش گرفت! و از آنان، جدا شد و براه قبلى برنگشت. و عامّه مردم، بدنبال حوائج خود پراکنده شدند. و من، در پى‏اش راه افتادم. چیزى نگذشت که بنانوائى، گذر نمود و غافلگیرش کرد! و از دکّانش دو قرص نان، بدزدى برداشت!. از او، در شگفت آمدم! سپس با خود گفتم؛ شاید با همدیگر، حساب و معامله‏اى دارند. آنگاه؛ بعد از این جریان، به صاحب انارى گذر نمود، و پیوسته مراقب بود، تا غافلگیرش کرد! و از پیش او، باندازه حاجتش بدزدى برداشت! سپس؛ دائما! او را دنبال کردم، تا به مریضى گذر نمود، و دو قرص نان و دو انار را پیش او نهاد و رفت، و دنبالش کردم. تا اینکه؛ در بقعه و مکانى از صحرا مستقر شد. باو گفتم: اى بنده خدا! حقیقت اینست که؛ تعریف و خوبى ترا شنیدم و دیدار ترا مایل شدم! نتیجة؛ ترا ملاقات کردم. امّا؛ از تو چیزى مشاهده کردم که؛ فکر و ذهنم را مشغول ساخت. آن را از تو میپرسم تا خاطرم آسوده شود.

گفت چیست؟

گفتم که؛ دیدم بنانوائى، گذر نمودى! و از او، دو قرص نان دزدیدى! آنگاه بصاحب انارى مرور کردى، و از او، دو انار دزدیدى!.

إمام فرمود که؛ او- قبل از هر چیز- بمن گفت: تو کیستى؟

باو گفتم: مردى از أولاد آدم- از امّت محمّد (ص)- بمن گفت: از چه کسانى؟

گفتم: مردى از أهل بیت رسول خدا (ص).

گفت: شهرت کجا است؟

گفتم: مدینه.

گفت: شاید تو، جعفر بن محمّد بن علىّ بن الحسین بن علىّ بن أبى طالب، هستى!؟

گفتم: آرى!

گفت: با جهل و نادانى‏ات بچیزى که بآن مشرّف شدى! و اینکه علم و دانش جدّ و پدرت را رها کردى، شرف جدّ و تبار تو، برایت بى‏فایده است! چون؛ نبایستى، آنچه را که حمد و ثناى آن و ستایش فاعل آن، واجب است، منکر شوى!.

گفتم: آن چیست؟

گفت: قرآن- کتاب خدا- گفتم: و آنچه از قرآن که باو جاهلم چیست!؟

گفت: فرمایش خداى عزّ و جلّ «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها» (هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز بمانند آن، کیفر نخواهد دید و ستمى بر آنها نخواهد شد. سوره انعام -160)

 همانا من؛ وقتى که دو قرص نان، دزدیدم، دو [سیّئه‏] بود. و زمانى که؛ دو انار دزدیدم، دو [سیّئه‏]. این (رویهم) چهار [سیّئه‏]. و چون، هر یک از آنها را صدقه دادم، چهل [حسنه‏] شد! و از چهل حسنه، در إزاء چهار سیّئه، چهار حسنه، کم کن! سى و شش حسنه، باقى ماند!.

گفتم: مادرت بعزایت بنشیند! تو، بکتاب خدا، جاهلى! آیا؛ گفتار خدا را نشنیدى که فرمود: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»(خدا، تنها از پرهیزگاران مى‏پذیرد! سوره مائده -27)

 یقینا تو؛ وقتى که دو قرص نان دزدیدى، دو سیّئه بود، و چون؛ دو انار دزدیدى دو سیّئه!. چون؛ بدون أمر صاحبشان بغیر صاحبشان دادى، جز این نیست که؛ چهار سیّئه بچهار سیّئه افزودى! و چهل حسنه بچهار سیّئه نیفزودى! پس؛ شروع کرد به نگاه کردن من! که رهایش کردم و برگشتم!.

إمام صادق علیه السّلام فرمود:

بمانند این تأویل زشت جاهلانه دور از حریم حق، گمراه میشوند! و گمراه میکنند!)

تمسّک به کلامی از امیرمومنان علیه السلام

به این کلام امیر کلام امیر المومنین علیه السلام باید دقت نمود که می فرمایند:

إِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یُصْلِحُکُمْ وَ یُقِیمُ أَوَدَکُمْ وَ لَکِنِّی لَا أَرَى إِصْلَاحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِی أَضْرَعَ اللَّهُ خُدُودَکُمْ وَ أَتْعَسَ جُدُودَکُمْ لَا تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ وَ لَا تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَق‏.

(من مى‏دانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجى‏هاى شما را راست کرد، امّا اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمى‏دانم. خدا بر پیشانى شما داغ ذلّت بگذارد، و بهره شما را اندک شمارد، شما آنگونه که باطل را مى‏شناسید از حق آگاهى ندارید، و در نابودى باطل تلاش نمى‏کنید آن سان که در نابودى حق کوشش دارید.)

این در حالی است که اصلاح فرد یا جامعه در دین اسلام بیشترین بها و ارزش را دارد .

صریح کلام حضرت در این مقام آنجاست که می گویند:

عَنْ أَبِی مِخْنَفٍ الْأَزْدِیِّ قَالَ أَتَى أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ رَهْطٌ مِنَ الشِّیعَةِ فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَخْرَجْتَ هَذِهِ الْأَمْوَالَ فَفَرَّقْتَهَا فِی هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءِ وَ الْأَشْرَافِ وَ فَضَّلْتَهُمْ عَلَیْنَا حَتَّى إِذَا اسْتَوْسَقَتِ الْأُمُورُ عُدْتَ إِلَى أَفْضَلِ مَا عَوَّدَکَ اللَّهُ مِنَ الْقَسْمِ بِالسَّوِیَّةِ وَ الْعَدْلِ فِی الرَّعِیَّةِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَ تَأْمُرُونِّی وَیْحَکُمْ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ لَا وَ اللَّهِ لَا یَکُونُ ذَلِکَ مَا سَمَرَ السَّمِیرُ وَ مَا رَأَیْتُ فِی السَّمَاءِ نَجْماً وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ أَمْوَالُهُمْ مَالِی لَسَاوَیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا هِیَ أَمْوَالُهُم‏ ...

کلامی از امام رضا علیه السلام :

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع فِی کِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَاجِبٌ وَ إِنْ کَانَا مُشْرِکَیْنِ وَ لَا طَاعَةَ لَهُمَا فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ وَ لَا لِغَیْرِهِمَا فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ (وسائل‏الشیعة ج 16 ص 155)

(امام رضا علیه السلام می فرمایند نیکی به والدین واجب است اگر چه مشرک باشند ولی این باعث نمی شود که از آنها در گناه اطاعت شود و نه هم از غیر آنها چرا که برای هیچ مخلوقی در آنجائی که لازمه اطاعتش مخالفت فرمان خداوند باشد اطاعتی نیست )

امام حسین علیه السلام می فرمایند:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَیْنِ ص عِظْنِی بِحَرْفَیْنِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِی‏ءِ مَا یَحْذَرُ (الکافی  ج 2 ص373)

حضرت صادق علیه السلام فرمود: مردى بحسین علیه السلام نوشت: مرا با دو حرف پند بده آن حضرت در جواب نوشت: هر که امرى را با نافرمانى خدا بجوید آنچه امید دارد زودتر از دستش میرود، و از آنچه میگریزد زودتر بسرش میآید         

پس باید گفت که اطاعت مخلوق در طول اطاعت خداوند قرار دارد نه در عرض آن بنابراین میشود استفاده کرد که گرچه هدف خدمت و احترام است اما نباید در آن معصیت باشد اگر چه آن خدمت و احترام به والدین باشدکه آنقدرنسبت به آن درقرآن سفارش شده است/

هم در هدف و هم در وسیله باید مسلمان بود

شهید مطهری در ضمن کتاب سیری در سیره نبوی بحثی در مورد «کیفیت استخدام وسیله» می فرمایند: انسان اولا باید در اهداف خودش یعنی در هدفها مسلمان باشد یعنی هدفش مقدس و عالی و الهی باشد. ثانیا باید در استخدام وسیله برای همان هدف‌ها هم واقعا مسلمان باشد. (سیری در سیره نبوی، ص 105)

(اللهم صل علی محمد و آل محمد )

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.