گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


لمعات الجواد علیه السلام (گذری بر زندگانی امام جواد علیه السلام)

مقاله حاضر مختصری از زندگینامه امام جواد علیه السلام و برخی از کلمات گهربار ایشان است که به نام لمعات الجواد علیه السلام به قلم حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی تقدیم همگان می گردد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

لمعات الجواد علیه السلام (گذری بر زندگانی امام جواد علیه السلام)

 

 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

 

 

الف- بشارت ولادت امام جواد علیه السلام

 

 

·         احادیث زیادى از رسول خدا و امامان پیشین، ولادت امام جواد علیه السلام را خبر داده بودند.

 

 

·         امام رضا علیه السلام از پدرش موسى بن جعفرعلیهما السلام و او از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل مى‏کند که فرمود: پدرم فداى پسرِ «1» بهترین کنیزان باد! پسرِ همان (زنى) که اهل «نُوبه» است، دهانش خوشبو و داراى رحمى برگزیده است. «2»

 

 

·         امام کاظم علیه السلام به یکى از یاران خود به نام «یزید بن سلیط»، پس از معرفى على بن موسى الرضا علیه السلام به عنوان جانشین خود فرمود: «چون‏او را دیدار کردى به‏ وى مژده بده که‏خداوند پسرى‏امین و مبارک‏ به اوخواهد بخشید».«3»

 

 

از انتظار تا نگرانى‏

 

 

به رغم وجود این روایات، انتظار شیعیان تا مدتها نه تنها برآورده نشد که تبدیل به‏ نگرانى گشت؛ چه آن که آنان مى‏دیدند بیش از 45 سال از زندگانى امام هشتم علیه السلام سپرى شده است و هنوز فرزند پسرى ندارد. بیم آنان بیشتر از آن جهت بود که دستگاه جور و ستم عباسى بر آن حضرت یورش برده و قبل از آن که فرزندش متولد شود او را به شهادت برساند. این نگرانى به حدى بود که گاه ناچار مى‏شدند خدمت امام علیه السلام برسند و مسأله را به شکلهاى مختلف با آن حضرت در میان گذارند.

 

 

·         گاه به امام عرض مى‏کردند: «از خدا بخواهید که فرزندى نصیبتان فرماید. «4»

 

 

·         گاهى از آن حضرت مى‏پرسیدند: آیا امامت در عمو، یا دایى و یا برادر تحقق پیدا مى‏کند؟ امام علیه السلام مى‏فرمود: خیر. آنان با ناباورى مى‏گفتند: پس در چه کسى محقق مى‏شود؟ مى‏فرمود: در فرزندم! و این (پرسش و پاسخ) قبل از ولادتِ امام جواد علیه السلام بود. «5»

 

 

·         بعضى اوقات نیز با حالت یأس به آن حضرت مى‏گفتند: «سنى از شما گذشته است، بدون آنکه فرزندى داشته باشید!امام رضا علیه السلام مى‏فرمود: امامى از دنیا نمى‏رود تا اینکه امام بعد از خود را ببیند! «6»

 

 

این نگرانى با تبلیغات و پخش شایعات از سوى سران واقفیه مبنى بر زنده بودن امام کاظم علیه السلام و غیبت آن حضرت و عقیم بودن امام رضا علیه السلام به اوج خود رسید. به حدى که برخى نسبت به امامت پیشواى هشتم نیز دچار تردید شدند.

 

 

یکى از این افراد به نام «ابن قیاما» که جزو فرقه واقفیه بود و امامت حضرت رضا علیه السلام را قبول نداشت «7» در دو برخورد بوسیله نامه و حضورى بر این نکته تکیه کرد.

 

 

·         «ابن بشار» مى‏گوید: ابن قیاماى واسطى نامه‏اى به امام علیه السلام نگاشت و در آن گفت: تو چگونه امام هستى در حالى که فرزندى ندارى؟! امام رضا علیه السلام در پاسخ فرمود: تو از کجا مى ‏دانى که من فرزندى ندارم؟ به خدا قسم روزها و شبها سپرى نمى‏شود تا آن که خداوند به من پسرى عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد. «8»

 

 

پایان انتظار

 

 

سرانجام مولود منتظر در شب دهم ماه رجب سال 195 هجرى درحالیکه امام رضا علیه السلام 47 ساله بودند به دنیا آمد. «9»

 

 

مورخان و محدثان نسبت به سال ولادتِ با سعادت نهمین پیشواى شیعیان، حضرت امام محمد تقى علیه السلام، اتفاق نظر دارند و همگى تولد آن بزرگوار را به سال 195هجرى در مدینه منوره نوشته‏اند، ولى نسبت به ماه و روز میلاد اختلاف نظر دارند.

 

 

·         بسیارى از بزرگان مانند: «کلینى»، «شیخ مفید»، «ابن شهر آشوب»، «طبرسى»، «على بن عیسى اربلى» «10» ماه ولادت را ماه رمضان نوشته و بیشترشان روز جمعه نوزدهم رمضان را روز ولادت دانسته‏اند. 11»

 

 

·         برخى دیگر مانند «شیخ طوسى» و «ابن عیاش» زمان ولادت را دهم ماه رجب دانسته‏اند. «12»

 

 

·         دعایى که توسط سوّمین نایب خاص حضرت بقیةاللَّه الاعظم، جناب «حسین بن روح» از ناحیه مقدسه آن حضرت رسیده و مرحوم «کفعمى» آن را نقل کرده، مؤید نظریه دوم «13» است: «اللَّهُمَّ إنّى‏ اسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فى رَجَبٍ مُحَمَّدَ بْنِ عَلِىٍّ الثَّانى‏ وَابْنِهِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ المُنْتَجَب» «14»

 

 

کیفیت ولادت‏

 

 

·         «حکیمه»، دختر موسى بن جعفر علیهما السلام رویدادهاى شب ولادت آن حضرت را چنین تعریف مى‏کند: وقتى زمان ولادت نزدیک شد، برادرم مرا خواست و فرمود: اى حکیمه امشب فرزند مبارک «خَیْزُرَان‏» متولد مى‏شود باید در وقت ولادت او حاضر باشى، چون شب شد دستور داد همراه قابله، وارد اتاق «خَیْزُرَان‏» شوم. آن حضرت چراغى نزد ما افروخت و در را بر روى ما بست. چون وى را درد زایمان گرفت و او را بر بالاى تشت نشاندیم، چراغ خاموش شد. از این رو مضطرب و ناراحت شدیم. ناگهان مشاهده کردیم نور الهى تمام خانه را روشن کرد و حضرت ابوجعفر، امام جواد علیه السلام در تشت قرار گرفت در حالى که بر اندام مبارکش پوشش نازکى چون لباس قرار داشت که نورى از آن ساطع بود بگونه‏اى که از چراغ بى‏نیاز شدیم. «15» حکیمه مى‏گوید: من آن حضرت را گرفته در دامن گذاشتم و آن پرده‏اى که بدن مبارکش را پوشانده بود از خورشید جمالش برگرفتم و لباس بر او پوشاندم. حضرت رضا علیه السلام وارد شد و فرزند را از من گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود که در کنار گاهواره او باشم. «16»

 

 

·         امام هشتم طبق سنت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و پدرانش علیهم السلام امام جواد علیه السلام را تحنیک «17» کرد و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. «18»

 

 

·         آن حضرت آن شب را تا به صبح در کنار گهواره فرزندش بود و با او نجوا مى‏کرد و اسرار الهى و علوم غیبى را به او تعلیم مى‏داد. «19»

 

 

مولود مبارک‏

 

 

·         حضرت رضا علیه السلام در همان شب ولادت، شیعیان را از تولد فرزند خود آگاه کرد و فرمود: حق تعالى به من پسرى عنایت کرد که چون موسى بن عمران شکافنده دریاهاست و نظیر عیسى بن مریم علیهما السلام است که حق تعالى مادر او را مقدس و مطهر گردانید و طاهر و مطهر آفریده شده بود.»

 

 

·         با شنیدن این خبر دل شیعیان شاد، چشم آنان روشن و نگرانى ایشان برطرف شد و خدا را بر این نعمت سپاس گفتند. با ولادت آن گرامى، دشمنان و بدخواهان بویژه واقفیّه مأیوس و ناکام شده از موضع خود عقب نشستند و دوستان و شیعیان شادمان شدند و شک و تردید آنان به یقین و استوارى ایمان تبدیل گشت. و شاید به همین دلیل پدر بزرگوارش فرموده است: «این مولود، مولودى است که در اسلام، پربرکت‏ تر از او براى شیعیان ما زاده نشده است!» «20»

 

 

                       

 

 

نام، کنیه و القاب‏

 

 

·         امام هشتمِ شیعیان، نام مولودش را به نام جدش رسول خدا صلی الله علیه و علی آله «محمد» گذاشت.

 

 

·         همچنین آن حضرت، کُنیه «ابوجعفر» را براى فرزندش انتخاب کرد «21» و همواره او را با این کنیه مى‏خواند و چون در نام و کنیه با پیشواى پنجم «امام محمد باقر علیه السلام» مشترک بود، نزد مورخان و محدّثان به «ابوجعفر ثانى» «22» مشهور گشت. «23»

 

 

·         کنیه دیگر (و غیر مشهور) آن حضرت «ابو على» است که به مناسبت فرزند گرانقدرش «على النقى» بر آن حضرت گذاشته بودند. «24»

 

 

·         در کتابهاى تاریخ و حدیث لقبهاى زیادى براى پیشواى نهم علیه السلام ذکر شده است، از جمله: «تقى»، «جواد»، «مرضى»، «متوکّل»، «متّقى»، «زکىّ»، «منتجب»، «مرتضى»، «قانع»، «عالم ربانى» «25»، «رضى»، «مختار» «26»، «صادق»، «صابر» و «فاضل» آن حضرت را «قُرَّةُ عَیْنِ المُومنین» و «غَیْظُ المُلْحِدین» «27» و «النُورُ الساطِعْ» 28» نیز مى‏گفتند. همچنین در میان‏ شیعیان و اهل سنت به لقب «بابُ المُراد» مشهور بود، زیرا حاجتهاى مردم را بسیار برآورده مى‏ساخت و کرامتهاى بى‏شمارى از آن حضرت دیده شده و کسى به او توسل نمى‏جست جز آنکه او را کمک مى‏کرد. «29»

 

 

پدر و مادر

 

 

·         پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام است

 

 

·         مادر آن حضرت بانوى پاکدامن و بافضیلتى است که به جمیع کمالات معنوى و اخلاقى دست یافته بود و شایستگى آن را داشت که صدف گوهر وجود امام جواد علیه السلام گردد و آن بزرگوار را در دامان پاک خود پرورش دهد.

 

 

·         رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره مادر خود و امامان مى‏فرماید خداى متعال، من و اوصیاء از فرزندان مرا از صلب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مى‏کرد، به طورى که نجاست شرک و تباهییهاى کفر با ما نیامیخت. «30»

 

 

·         مورخان و محدثان نامهاى متعددى براى او ذکر کرده‏اند که هر کدام بر فضیلت و کمالى از او دلالت دارد؛ «31» چون «سَبیکه» «32»، «ریحانه»، «دُرّه» «33»، «سکینه» «34»، «صفیه» و «حِصانه» «35»

 

 

·         ، امام رضا علیه السلام او را «خَیْزُرَان‏» نامید. «36» و کنیه مبارکش «امُّ الحسن» بود. «37»

 

 

·         گروهى از بستگان آن حضرت سبزه بودن چهره امام جواد علیه السلام را دستاویز قرار داده و در نسبت آن گرامى به پدر بزرگوارش تردید نشان دادند. آنان از آن حضرت خواستند تا قیافه شناسان در این امر قضاوت کنند همچنانکه بر «ماریه» همسر رسول خدا صلی الله علیه  چنین تهمتى زدند و ابراهیم فرزند پیامبر را به قیافه شناسان عرضه کردند! «على بن جعفر»، عموى امام رضا علیه السلام ، که شاهد این جریان بوده است چنین مى‏گوید: پس از تولد امام جواد علیه السلام برادران امام رضا علیه السلام نسبت به انتساب ابوجعفر علیه السلام به امام هشتم تردید کرده، گفتند: در بین ما خاندان هرگز امامى سبزه‏رو نبوده است! امام رضا علیه السلام (وقتى سخنان آنان را شنید) فرمود: «او پسر من است». ولى آنان قبول نکردند و گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله بر اساس نظریه قیافه شناسان حکم کرد. «38» ما در صورتى مى‏پذیریم که قیافه شناسان حکم به انتساب او به شما بکنند. امام  که اعتقادى به علم قیافه شناسى نداشت «39»- فرمود: من آنها را دعوت نمى‏کنم، شما اگر مى‏خواهید آنان را دعوت کنید ولى به آنان نگویید که به چه منظور دعوتشان کرده‏اید و خودتان نیز ملازم خانه‏هایتان باشید. «40» وقتى قیافه شناسان آمدند، عموها، برادران و خواهران امام در باغ نشسته بودند و به امام رضا علیه السلام جبّه پشمینى پوشانده و بر سر آن حضرت کلاه پشمى نهادند و بیلى بر دوشش گذاردند و گفتند: شما بروید در گوشه‏اى از باغ بسان یک کارگر مشغول کار شوید. پس از انجام کارهاى مقدماتى امام جواد علیه السلام را آوردند و به قیافه شناسان گفتند: این کودک را به پدرش ملحق سازید و پدر او را معرفى کنید. آنان نگاهى به جمع کردند و گفتند: پدر این کودک در میان شما نیست، ولى این عموى پدر اوست، آن دیگرى عموى دیگر پدرش و آن یکى عمویش و آنهم عمه‏اش. اگر پدر او اینجا باشد باید همان صاحب باغ باشد؛ زیرا پاهاى هر دو آنان یکى است. وقتى امام رضا علیه السلام نزد آنان آمد گفتند: آرى، همین پدر کودک است. امام رضاعلیه السلام از این غربت و تنهایى در میان بستگان خود و تهمتى که به همسر پاکدامنش زدند متاثر شد و گریست و با نقل روایتى از رسول خدا صلی الله علیه و آله در تجلیل از «سبیکه»، دامن همسرش را از این تهمت مبرّا دانست. «41» «على بن جعفر» در این باره مى‏گوید: من از جابرخاستم و عرض کردم: در محضر خداى تعالى شهادت مى‏دهم که شما امام من هستید. امام رضا علیه السلام گریست و فرمود: اى عمو مگر سخن پدرم را نشنیدى که مى‏فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: پدرم به فداى پسر بهترین کنیزان باد که از خاندانِ نوبیه، پاک دهان و با عفت است. «على بن جعفر» عرض کرد: فدایت شوم، راست گفتى. «42»

 

 

سیماى امام جواد علیه السلام

 

 

·         «آن حضرت قامتى معتدل داشت؛ ابروها قوسى، پیوسته و باریک، چهره سبزه، چشمها سیاه و گشاده، بینى کشیده و باریک، دستها و انگشتان، رسا و کشیده، بین دو کتف گشاده، کمر باریک، سینه و شکم هموار و خطى از موهاى رعنا از میان سینه تا به نزدیک ناف آمده بود.

 

 

·         محاسن سیاه و برهم پیچیده و گردن بلند و قامت متوسط مایل به بلندى و بندها و پیوندها قوى. در یکى از شانه‏ها نقش مهر امامت آشکار بود. «43»

 

 

فرزندان‏

 

 

·         تعداد فرزندان آن حضرت در منابع تاریخى و روایى مختلف ذکر شده است. بیشتر، تعدادِ آنان را چهار نفر شمرده‏اند: دو پسر به نامهاى على بن محمد (امام دهم علیه السلام و موسى معروف به مبرقع و دو دختر به نامهاى فاطمه و أمامه «44». برخى دو پسر و سه دختر براى آن حضرت ذکر کرده‏اند به‏نامهاى، على، موسى، حکیمه، خدیجه و أم‏کلثوم «45» بعضى تا شش دختر براى آن حضرت نام برده‏اند و زینب، ام‏محمد و میمونه را نیز از دختران آن حضرت شمرده‏اند. «46» عده‏اى نیز ابواحمد حسین و ابوموسى‏عمران را پسران امام جواد علیه السلام دانسته‏اند. «47»

 

 

در اینجا مرورى کوتاه بر زندگانى دوتن ازآنان غیراز امام هادی علیه السلام مى‏کنیم.

 

 

موسى مبرقع‏ :

 

 

·         وى دومین فرزند امام جواد علیه السلام و جد سادات رضوى و برقعى است که در بیشتر کشورهاى اسلامى بخصوص ایران، عراق، هند، پاکستان و افغانستان پراکنده‏اند. «48» او در سال 214 هجرى در مدینه به دنیا آمد و بیش از شش سال سن نداشت که پدر بزرگوارش به شهادت رسید. هنگامى که امام هادى علیه السلام به سامراء احضار شده بود، او فرزندان امام جواد علیه السلام و اموال آن حضرت را سرپرستى مى‏کرد. متوکل عباسى که از موقعیت موسى مبرقع در مدینه وحشت داشت بنا به نقلى او را در سال 244 براى اجراى مقاصد شیطانى خود «49» به سامراء احضار کرد ولى به آرزوى خود نرسید و موسى در سال 247 پس از مرگ متوکل به کوفه رفت و در سال 256 عازم قم شد. عربهاى اشعرى قم که از یمن به آنجا آمده بودند چون موسى «50» را نمى‏شناختند، او را از قم بیرون کردند. آن بزرگوار از قم به کاشان رفت و مورد استقبال و احترام احمد بن عبدالعزیز قرار گرفت. او هر ساله یک هزار مثقال طلا با یک اسب به‏جناب موسى‏مى‏بخشید. دو نفر از رؤساى عرب کوفه که براى دیدار ایشان به قم آمده بودند، زمانى که از جریان آگاه شدند، مردم قم را سرزنش کردند و ایشان را سراغ موسى فرستادند. آن بزرگوار عذر آنان را پذیرفت و به قم بازگشت. اهل قم از آن پس موسى را بسیار احترام مى‏کردند و اموال زیادى به او بخشیدند. موسى با آن هدایا مزارعى خرید و به کشاورزى پرداخت. موسى مبرقع مدتى طولانى در قم زندگى کرد و در ربیع الآخر سال 296 هجرى در آن شهر بدرود حیات گفت و در خانه خود دفن شد. هم اکنون مرقد شریفش در محله معروف به «دربهشت» زیارتگاه شیعیان است. «51»

 

 

حکیمه خاتون‏

 

 

·         این زن با تقوا که از شایسته‏ترین زنان عصر خود بود، چهار امام را درک کرد و از محضرآنان بهره‏مند شد: پدر گرامى‏اش حضرت جواد علیه السلام ، برادرش حضرت هادى علیه السلام ، برادر زاده‏اش امام حسن عسکرى علیه السلام و امام زمان علیه السلام که افتخار قابلگى آن حضرت را داشت.

 

 

·         از دیگر افتخارات حکیمه خاتون تعلیم و تربیت «نرگس»، مادر امام زمان علیه السلام است که حضرت هادى علیه السلام او را خرید و خواهر گرامى‏اش را مأمور کرد تا به او آداب اسلامى بیاموزد.

 

 

·         حکیمه نزد امامان احترام خاصى داشت و مورد وثوق و اطمینان آنان بود تا جایى که به عنوان سفیر امام، عرایض مردم را به امام زمان علیه السلام مى‏رساند و توقیعات امام را به مردم برمى‏گرداند. حتى‏ گویند نواب امام زمان علیه السلام به وسیله این بانو با امام رابطه برقرار مى‏کردند. وفات این بانوى بزرگوار را در سال 274 هجرى نوشته‏اند. مزار شریفش در جوار امام هادى و امام عسکرى علیهما السلام است و علماى شیعه زیارت او را در کنار زیارت ائمه سامراء مستحب مى‏شمارند. «52»

 

 

                       

 

 

ب - فضائل و مکارم اخلاقى

 

 

امام جواد علیه السلام مى‏فرماید: «عِنْوانُ صَحِیفَةَ المُؤْمِنِ حُسْنُ خُلْقِهِ» «53» حسن خلق سرلوحه نامه عمل مؤمن قرار دارد.

 

 

الف - اخلاق فردى‏

 

 

عبادت‏

 

 

·         عبداللَّه بن رَزین مى‏گوید: من در «مدینةُ الرسول» بودم. ابوجعفر علیه السلام را مى‏دیدم که هر روز هنگام ظهر به «مسجدالنبى» مى‏آمد. نخست به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏رفت و پس از سلام به آن حضرت، به سمت خانه حضرت فاطمه علیها السلام مى‏رفت کفشهایش را بیرون مى‏آورد و به نماز مى‏ایستاد». «54»

 

 

·         آن حضرت اصحاب را به خواندن نماز شب تشویق مى‏کرد و مى‏فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:  «مَنْ صَلّى‏ بِاللَّیْلِ حَسُنَ وَجْهُهُ بِالنَّهارِ» «55» کسى که نماز شب بخواند، چهره‏اش در روز زیبا (و نورانى) خواهد شد.

 

 

عدم دلبستگى به دنیا

 

 

·         حسین مکارى مى‏گوید: در بغداد خدمت ابوجعفر محمد تقى علیه السلام رسیدم، در آن موقع امام  در کاخ مأمون مسکن داشت و در اطرافش غلامان و کنیزان بسیار و تشریفات زیاد دیده مى‏شد. با خود گفتم: امام جواد علیه السلام با وجود این همه امکانات و سفره‏هاى رنگین دیگر به مدینه بازنمى‏گردد. آن حضرت، لحظه‏اى سر را پایین انداخت آنگاه متوجه من شد و فرمود: اى حسین! نان جو با نمک نیمکوب در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله براى من بهتر است از این موقعیتى که مى‏بینى. «56»

 

 

ب- رفتار و اخلاق اجتماعى‏

 

 

·         امام جواد علیه السلام : «النَّاسُ اشْکالٌ وَ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» «57»مردم گونه‏هاى متفاوتى هستند و هر کس بر طبق طبیعت و مرام خود عمل مى‏کند.

 

 

·         امیر المومنین على علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «رُبَّ عَزیزٍ اذَلَّهُ خُلْقُهُ و ذَلیلٌ اعَزُّهُ خُلْقُهُ» 58» چه بسیار عزیزى که اخلاق بدش، او را ذلیل کرد، و چه بسیار ذلیلى که بر اثر حسن خلق به عزّ و بزرگى دست یافته است.

 

 

·         امام جواد علیه السلام درباره جلب محبت اجتماعى مى‏فرماید: ثَلاثٌ یَجْلِبْنَ المَوَدّة: الْانْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى‏الشِدَّةِ و الرُّجُوعُ عَلى قَلْبٍ سَلیم» «59» سه چیز سبب جلب محبت دیگران است: انصاف در معاشرت، برابرى و مواسات در سختیها و بازگشت به قلبى صاف و پاک.

 

 

جود و بخشش‏

 

 

·         پیشواى نهم علیه السلام از نظر جود و سخاوت در مرتبه‏اى قرار داشت که این صفت از ویژگیهاى آن حضرت قرار گرفت و به «جوادالائمه» ملقّب گشت

 

 

·         . صفدى مى‏نویسد: امام جواد علیه السلام هر سال بیش از یک میلیون درهم بین نیازمندان مدینه تقسیم مى‏کرد. «60»

 

 

·         امام‏جواد علیه السلام بخشش به‏کسانى‏که بر او حقى دارند را بر خود لازم مى‏دانست و مى‏فرمود: «مِنْ سَخاءِ الْمَرْءِ بِرَّهُ بِمَنْ یَجِبُ حَقُّهُ عَلَیْهِ» «61» از نشانه‏هاى سخاوت مرد بخشش به کسانى است که بر او حقى دارند.

 

 

·         «محمد بن نصر بزنطى» گوید: نامه‏اى را خواندم که حضرت رضا علیه السلام به فرزندش جوادالائمه علیه السلام چنین نوشته بود: یا اباجعفر به من خبر رسیده که وقتى براى خارج شدن از منزل بر مرکب سوار مى‏شوى خدمتکاران از جهت بخلى که دارند تو را از درب کوچک خارج مى‏کنند که مبادا خیرت به کسى برسد. به حقى که من بر تو دارم از تو مى‏خواهم که ورود و خروجت جز از درب بزرگ نباشد. و چون سوار شدى باید طلا و نقره (دینار و درهم) با تو باشد و هر کس از تو چیزى درخواست کرد، به او ببخشى. هر یک از عموهایت که از تو خواست به او نیکویى کنى کمتر از پنجاه دینار به وى مده و چنانچه خواستى بیشتر از این مقدار به او بدهى، اختیار با تو است. و هر کدام از عمه‏هایت از تو چیزى خواست کمتر از 25 دینار به او مده و بیش از این مربوط به خود توست. من مى‏خواهم که خداوند تو را رفعت و بلندى بخشد، پس انفاق کن و از خداى عرش بیم مدار که فقیرت گرداند. «62»

 

 

·         و نیز مى‏فرمود: «انَّ للَّهِ عِباداً یَخُصُّهُمْ بِدَوامِ‏النِّعْمَةِ فَلا تَزالُ فِیهِمْ ما بَذَلُوها فَانْ مَنعُوها نَزَعَهَا اللَّهُ عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها الى‏ غَیْرِهِمْ.» «63» خداوند را بندگانى است که به دوام نعمت مخصوصشان گردانده است و تا هر زمان که ببخشند، از آن نعمتها برخوردارند و اگر دست از بخشیدن بردارند، خداى تعالى از ایشان نعمتها را گرفته، به غیر آنان مى‏دهد

 

 

دستگیرى از نیازمندان‏

 

 

·         امام جواد علیه السلام مى‏فرماید: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ احَدٌ الّا عَظُمَتْ حَوائِجُ النَّاسِ الَیْهِ فَمَنْ لَمْ یَتَحَمَّلْ تِلْکَ الْمَؤُنَةَ عَرَضَ النِعْمَةِ لِلزَّوالِ» «64» نعمت بر کسى فزونى نمى‏یابد، مگر آن که نیاز مردم به او فراوان مى‏گردد؛ پس اگر کسى از تحمّل این بار گران سرباززد، آن نعمت رو به زوال خواهد رفت.

 

 

 تواضع و فروتنى‏

 

 

·         امام جواد علیه السلام مى‏فرماید: «التَّواضُعُ زِینَةُ الْحَسَبِ» «65» فروتنى زینت و شرافت حسب و نسب است.

 

 

·         «خیران خادم» مى‏گوید: در روزگار زندگانى امام جواد علیه السلام حج گزاردم و به سوى مدینه رفتم و داخل خانه امام شدم. آن حضرت را دیدم که بر سکّویى ایستاده و جایى را که بر آن مى‏نشیند فرش نکرده‏اند ...چون هیبت زده و مدهوش شده بودم خواستم از غیر پلکان به طرف سکّو بالا بروم که امام به پلکان اشاره کرد. بالا رفتم و سلام دادم، آن حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه به من دست داد. من دست او را بوسیدم و بر صورتم گذاردم. جوادالائمه علیه السلام مرا با دست خود نشاند. و به خاطر حیرت و دهشتى که بر من راه یافته بود، دست او را گرفتم و آن حضرت هم دست خویش را در دست من نهاده بود و چون آرام یافتم، دستش را رها کردم. «66»

 

 

·         امام جواد علیه السلام کارها را خود انجام مى‏داد و تا حد امکان در کارهاى شخصى ازدیگران کمک نمى‏گرفت. با اینکه داراى موقعیتى ممتاز بود و عنوان دامادى خلیفه را داشت ولى با کمال خضوع وتواضع با قشرهاى پایین اجتماع معاشرت داشت و با غلامان و فقیران مى‏نشست. «67»

 

 

 بردبارى و مدارا

 

 

·         امام جواد علیه السلام درباره اهمیت مدارا با مردم مى‏فرماید: «مَنْ هَجَرَ الْمُداراةَ قارَنَهُ الْمَکْرُوه» «68» کسى که مدارا را ترک کند، (این ترکِ مدارا) او را به ناملایمات نزدیک مى‏سازد.

 

 

·         و نیز درباره نشانه مدارا مى‏فرماید: «مِن رِفْقِ الرَّجُلِ بِأَخِیهِ تَرْکُ تَوبیخِهِ بِحَضْرَةِ مَنْ یَکْرَهُ» «69»از نشانه‏هاى مدارا کردن آدمى نسبت به برادرش، ترک سرزنش او در حضور کسى است که ناپسند مى‏دارد.

 

 

·         براى امام علیه السلام پارچه‏هاى قیمتى فرستادند. در راه، دزد آنها را به سرقت برد. حمل کننده پارچه‏ها ماجرا را به وسیله نامه به اطلاع آن حضرت رساند. حضرت به خط خویش مرقوم کرد: «انَّ انْفُسَنا و امْوالَنا مِنْ مَوَاهِبِ اللَّهِ الْهَنِیئَةِ وَ عَوارِیهِ المُسْتَوْدَعَةِ، یُمَتِّعُ بما مَتَّعَ مِنْها فِى سُرُورٍ وَ غِبْطَةٍ وَ یَأْخُذُ ما اخَذَ مِنْها فِى أَجْرٍ وَ حِسْبَةٍ. فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى‏ صَبْرِهِ حَبِطَ أجْرُهُ و نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذلِکَ.» (70)

 

 

·         جان و مال ما از مواهب خوشایند الهى است که همچون امانتى به ما سپرده شده است. آنچه در خوشى و سرور از آن بهره گرفته شده به ما فایده مى‏رسانند و آنچه از ما بگیرند، داراى مزد و پاداش است. بنابراین آن که بى‏قرارى را بر صبر مسلّط گرداند، اجرش از بین مى‏رود و ما پناه بر خدا مى‏بریم از آن که چنین گردد.

 

 

ج - رهنمودهاى اخلاقى- تربیتى‏

 

 

مراقبه دائمى‏

 

 

·         شخصى به امام جواد علیه السلام عرض کرد: مرا نصیحت فرما. امام فرمود: آیا مى‏پذیرى؟ آن شخص عرض کرد: بلى، امام فرمود:«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُون»(71) صبر را پیشه خود ساز و با فقر بساز و از تمایلات نفسانى دورى کن و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که تو هیچگاه از چشم خداوند دور نمى‏شوى. حال دقت کن چگونه باید باشى؟

 

 

تأخیر توبه‏

 

 

·         «تَأْخِیرُ التَّوْبَةِ اغْتِرارٌ وَ طُولُ التَسْوِیفِ حَیْرَةٌ وَالْاعْتِلالُ عَلَى اللَّهِ هَلَکَةٌ وَالاصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ امْنٌ لِمَکْرِ اللَّهِ (و لا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّه الَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ (72) (73)

 

 

·         تأخیر در توبه موجب غرور مى‏گردد و ادامه گناه و امروز و فردا کردن سبب جرأت بر گناه و سرگردانى است. شرک به خدا و دورى از او سبب هلاکت مى‏شود. اصرار بر گناه موجب احساس ایمنى از مکر و تدبیر حق در انتقام است ونباید آدمى از مکر خدا غافل باشد؛ زیرا در قرآن مى‏فرماید: «جز زیانکاران خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمى‏دانند!

 

 

نیاز مؤمن‏

 

 

·         «الْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ الى‏ ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفِیقٌ مِنَ اللَّهِ، وَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ» «74» مؤمن به سه چیز نیاز دارد: توفیق الهى، موعظه درونى و قبول نصیحت.انسان براى رشد و تکامل معنوى به سه عامل مهم نیازمند است:اول، توفیق ربانى؛ زیرا اگر خداوند انسان را توفیق ندهد و هدایت نکند سعادتمند نخواهد شد.دوم، واعظ درونى که همان عقل نصیحت گر است و باید هر لحظه انسان را تذکر دهد و عنان نفس اماره را داشته باشد که خودسرى نکند.سوم، حالت نصیحت پذیرى داشته باشد تا نصیحت دیگران را قبول کند

 

 

تامل در بیان

 

 

·         امام جواد علیه السلام فرمود:«إِظْهَارُ الشَّیْ‏ءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ»(75) آشکار کردن چیزى (کارى) پیش از استحکام آن موجب خرابى آن مى‏شود.

 

 

با حیوانات

 

 

·         على بن اسباط مى‏گوید: همراه ابوجعفر علیه السلام از کوفه خارج شدم. آن حضرت بر الاغى سوار بود در راه به گله‏اى از گوسفندان رسیدیم ناگهان گوسفندى که مى‏چرید گله را ترک کرد و در حالى که صدا را در گلو پیچانده بود نزد امام جواد علیه السلام آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو شکایت مى‏کند که تو براو ستم مى‏کنى و همه شیر او را مى‏دوشى و هنگامى که غروب به خانه مى‏رود صاحبش شیرى در پستان آن نمى‏بیند. اگر از این به بعد به این حیوان ظلم نکنى که هیچ وگرنه از خداوند مى‏خواهم که عمر تو را کوتاه کند. چوپان گفت: «أَشْهَدُ أَنْ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ وَصیُّهُ» پس ادامه داد از تو مى‏خواهم بفرمایید که از کجا این مطلب را فهمیدى. امام جواد علیه السلام فرمود: ما خزانه‏دار علم خدا، معدن حکمت او، وصى انبیاء الهى و بندگان مکرّم خداوندیم. (76)

 

 

نمونه ای از مناظرات علمی حضرت

 

 

·         یکى از شیوه‏هایى که امام جواد علیه السلام براى تثبیت امامت خود از آن بهره مى‏گرفت، صدور برخى فتواها بود که زمینه شهادت امام را نیز فراهم نمود؛ از جمله فتوایى که امام در مورد چگونگى قطع دست  دزدصادر کرد:
«رُزقان» که یکى از دوستان «ابى دُؤاد» است گزارش مى‏دهد که روزى ابى‏دؤاد از مجلس معتصم - خلیفه عباسى - برگشت، در حالى که بسیار غمگین و افسرده بود. علت ناراحتى‏اش را از او جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم. پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر آن چه از ابوجعفر(امام جواد علیه السلام) در مجلس معتصم بر سرم آمد! گفتم: جریان چیست؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه(معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقیهان را جمع کرد و محمد بن على(امام جواد علیه السلام) را نیز فرا خواند، سپس از ما پرسید: دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از «دست» در آیه «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیْدِیکُمْ»(77) از انگشتان تا مچ دست است.
گروهى از فقها نیز با من در این رأى موافق بودند. سپس معتصم به محمد بن على(امام جواد علیه السلام) گفت: نظر شما چیست؟ او گفت: اینان در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود! معتصم گفت: به چه دلیل؟ گفت: رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى‏پذیرد: پیشانى، دو کف دست، دو سر زانو، دو انگشت بزرگ پا. بنابراین، اگر دست دزد از مچ قطع شود، دستى براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا آورد. هم‏چنین خداى متعال مى‏فرماید:«وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ للَّهِ‏ِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»(78) و آن‏چه براى خداست قطع نمى‏شود. معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع کنند و ما نزد حضار بى‏آبرو شدیم.(79)
این شکست «ابى دؤاد» در صدور فتوا، موجب شد که کینه امام جواد علیه السلام را به دل بگیرد. لذا نزد معتصم رفت و گفت: از باب خیرخواهى به شما مى‏گویم که جریان چند روز قبل به صلاح حکومت نبود، زیرا در حضور همه دانشمندان و مقامات مملکتى، فتواى ابوجعفر را بر فتواى دیگران ترجیح دادید. این خبر میان مردم منتشر شد و خود دلیل قاطعى بر حقانیت او نزد شیعیان و تثبیت امامتش گردید.
معتصم که زمینه ابراز هر نوع دشمنى با امام را در نهاد خود داشت، از سخنان «ابى دؤاد» تحریک شد و در صدد قتل امام برآمد.

 

 

شهادت امام جواد علیه السلام

 

 

·         معتصم که مى‏دید مکر و حیله‏هایش درباره امام جواد علیه السلام به خودش بازگشته و تدبیرش نتیجه عکس داده است، همان طرحى را که پیشینیان او درباره نیاکان و سلف صالح آن حضرت به کار گرفته بودند، یعنى به شهادت رساندن امام علیه السلام از راه خوراندن سم، در پیش گرفت.

 

 

دستگاه خلافت قبل از آن هم در پى مسموم کردن امام علیه السلام برآمد امّا تا آن زمان موفق به اجراى نقشه شوم خود نگشته بود.

 

 

«محمد بن قاسم» مى‏گوید: پدرم از «عمر بن فرج» شنید که مى‏گفت: از ابوجعفر چیزى را شنیدم (و دیدم) که اگر برادرم محمد مى‏دید کافر مى‏شد. پرسیدم: آن چیست؟

 

 

گفت: روزى در مدینه خدمت آن حضرت بودم، غذایى آوردند. امام جواد علیه السلام فرمود از آن غذا نخورید، زیرا مسموم است. سپس دستور داد نانوا را احضار کردند. حضرت او را مورد عتاب قرار داد و فرمود: به دستور چه کسى غذاى مرا مسموم کردى؟ او گفت:

 

 

فدایت شوم، به دستور فلانى.

 

 

آنگاه حضرت دستور داد غذاى مسموم را بردند و غذاى دیگرى آوردند. (80)

 

 

معتصم این بار کسى را براى اجراى این توطئه انتخاب کرد که یقین داشت به وسیله او به هدف پلید خود مى‏رسد و او مأمور و جاسوس ویژه دستگاه خلافت در اندرون خانه امام  یعنى: «ام الفضل» دختر «مأمون» بود.

 

 

وقتى از سوى معتصم با دستیارى «جعفر بن مأمون» این مأموریت به او پیشنهاد شد پذیرفت چه آن که آنان نقطه ضعف او را مى‏دانستند و «ام الفضل» از ابتداىِ زندگى با آن حضرت ناراضى بود (81) و در طول مدّت زندگى مشترکش با پیشواى نهم علیه السلام بارها شکایت و سعایت آن حضرت را نزد پدرش مأمون برده بود. (82)

 

 

در تاریخ، منشأ کینه و دشمنى «امّ الفضل» نسبت به امام جواد علیه السلام، علاوه بر جنبه‏هاى اعتقادى و سیاسى دو چیز ذکر شده است:

 

 

یکى ازدواج امام نهم علیه السلام با «سَمانَهْ مغربیّه» مادر امام هادى علیه السلام و احترام و تجلیل او و برترى دادن او بر «امّ الفضل» و دیگرى عقیم بودن وى. (83)

 

 

«امّ الفضل» زهر دریافتى از معتصم را در انگور قرار داد و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و آن حضرت را مسموم ساخت. هرچند او پس از این که امام  از آن انگورها خورد (به ظاهر) پشیمان شد و شروع به گریه کرد امّا به منظورِ پلید آنان جامه عمل پوشاند. (84)

 

 

امام علیه السلام در آخر ذیقعده، سال 220 هجرى، در حالى که 25 سال از عمر پربرکتش مى‏گذشت به شهادت رسید (85) و پیکر پاکش در کنار نیاى بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر علیه السلام در قبرستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد. (86)

 

 

بارگاه ملکوتى این دو پیشواى معصوم علیهما السلام هم اکنون به «کاظِمَیْن» معروف است و زیارتگاه و کعبه آمال شیفتگان حق و دوستداران مکتب امامت و ولایت است.

 

 

صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه و ابنائه

 

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.