ماه رجب ماه وزیدن نفحات الهی است که از مهمترین ساعات آن شب بیست و هفتم این ماه است که امر به إحیا شده و بزرگان وادی توحید و معرفت بدان تاکید داشتند مقاله حاضر درباره عظمت شب و روز مبعث و سیره بزرگان و آداب آن است.
بسم الله الرحمن الرحیم
إحیاء شب مبعث به تأسّی از سیره اولیای الهی
منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
با یاد جمال او با فکر و خیال او روزی و شبی دارم شام و سحری دارم
هدف از بعثت
هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الامِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلّمُهُمُ الْکِتَبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَلٍ مُّبِینٍ. (آیه 2، از سوره 62: الجمعة)
(اوست خداوندى که در میان مردمِ درس نخوانده و در دامان مادر پرورش یافته، از خود آنها پیامبرى را برانگیخت تا براى ایشان آیات خدا را تلاوت کند، و آنان را در مسیر تهذیب و طهارت نفس رشد و نموّ دهد و به مقام بندگی و معرفت و عبودیت برساند و کتاب و حکمت را تعلیمشان نماید. و تحقیقاً پیش از این بعثت، آن مردم در گمراهى و ضلالت آشکارى فرو رفته بودند.)
غایت و علت نهایی بعثت انبیاء خصوصا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله چیزی جز عرفان و رسیدن به مکارم اخلاق نبوده است. لذا فرمود: : بُعِثْتُ لِأُ تَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق. (مکارم الأخلاق، ص 8؛ و السّنن الکبرى، ج 10، ص 192)
(علّت و غایت بعثت و رسالتمن به کمال و انتهاء در آوردن جمیع ارزشهاى اخلاقى و کمالات معنوى است)
احیاء شب مبعث
یکی از اعمالی که اولیای الهی بر اساس متن سیره اهل بیت سلام الله علیهم بر آن سفارش اکید داشته و شاگردان و تلامذه خود را بر طبق آن دستور می دادند احیاء شب بیست و هفتم ماه رجب است
چه مستیست ندانم که رو به ما آورد که بود ساقی و باده از کجا آورد
در کتاب اقبال از «محمد بن على الطرازى» در کتابش از امام جواد علیه السّلام روایت نموده است که فرمودند:
در رجب شبى است که براى مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم است که پیامبر در صبح آن به پیامبرى برانگیخته شد. اگر کسى از شیعیان ما در این شب عامل باشد مانند پاداش عمل شصت سال براى او خواهد بود
من نخوانم جز گدایی عاجزت قدر این شب عاشقان دانند وبس
درک حقیقتِ شب و روز مبعث
عارف کامل و سالک واصل مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشریف نسبت به حقیقت مبعث بیانی بسیار ارزشمند دارند می فرمایند:
انسان باید در مورد ایام جاهلیت و دوره قبل از بعثت اندیشه کند و ببیند مردم به کجا رسیده بودند. عدهاى یهودى، عدهاى مسیحى و عموم مردم بتپرست بودند. احکام اسلام را ترک کرده، از اخلاق انسانى جدا شده و با خلق و خوى درندگى و صفات حیوانات خو گرفته بودند. کارشان به جایى رسیده بود که دختران را زنده بگور کرده و بدین طریق پیوندها را مىبریدند. به چیزهاى باطل افتخار کرده، از عدل جدا شده و حقوق یکدیگر را از بین مىبردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده انسانهاى شریف را از بین برده، با علماء دشمنى کرده و از حکیمان وحشت داشتند. بساط علم را برچیده، خوبى بردبارى و علم را انکار کرده، قطع رحم نموده و شبیه چهارپایان شده و قمار مىکردند، شراب نوشیده عقل خود را زیر پا گذاشته و فرزندان خود را مىکشتند. شهرها را خراب کرده نیکیها را فراموش نموده، شریعتهاى الهى را از بین برده، سرمایهها را نابود کرده و مرتکب کارهاى زشت مىشدند.
خود پسندى و تکبر در میان آنها رواج پیدا کرده و به بىصبرى افتخار مىکردند. فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل (مانند دروغ، شهادت ناحق) مىگفتند پیامبران را کشته و اولیاى خدا را از میان خود بیرون مىکردند. بدکاران را حاکم بر خود نموده و کسانى را که اصل و نسب درستى نداشتند اطاعت مىنمودند. شیطان را عبادت، خدا را بخشم آورده و آتش دوزخ را برافروخته بودند. و در اثر این امور امواج خشم و غضب پروردگار به تلاطم آمده و نزدیک بود عالم نابود شده و تازیانه غضب خدا آنها را به جهنم براند. یا همانطور که مشغول کارهایشان هستند آنان را درهم کوبیده و نابود کند. و چیزى نمانده بود که آتش بر آنان فرود آمده و آنان را بسوزاند. یا در زمین فرو روند یا باران سنگ بر آنها ببارد یا تبدیل به خوک شده یا به عذاب و مجازات و بلا و بدبختیهاى دیگرى گرفتار شوند که عنایت پروردگار براى تمام کردن حجت و کامل کردن رحمت شامل حالشان گردیده و خاتم پیامبران صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را با فضایلى که گفتیم بر انگیخت تا رحمتى براى جهانیان و نشانى براى هدایت باشد. آنها را از تاریکیها خارج کرده و به نور رساند. نادانى آنان را به علم، گمراهیشان را به هدایت، هلاکتشان را به نجات، ستم آنان را به عدل و کم خردیشان را به عقل، نیاز آنان را به بىنیازى، ذلتشان را به عزت، خرابیشان را به آبادانى و خوارى آنان را به سلطنت مبدّل نموده و کفرشان را به ایمان، جهنمشان را به بهشت، تاریکى آنان را به نور و ترسشان را به امنیت، نومیدیشان را به امیدوارى، اسارت آنان را به رهایى و بندگى آنان را به آزادگى تبدیل نماید.
و در یک کلام براى آنها رسولى درس نخوانده و از خودشان برانگیخت تا آیات الهى را بر آنان خوانده، آنها را تزکیه نموده و کتاب و حکمت را به آنان آموزش داده و آنان را از این گمراهى سخت نجات دهد.
مردم بعد از بعثت او چند دسته شدند:
گروهى برسالت و دعوت او کافر شده و سزاوار جنگیدن، کشتن و شکنجه جاوید شدند.
گروهى نیز در ظاهر اسلام را قبول نموده ولى در دل اسلام را نپذیرفته و منافق شدند. با اسلام ظاهرى خون آنها محفوظ شده و احکام اسلامى در مورد مسلمانان در این دنیا در مورد آنان جارى شد. ولى در آخرت بجهت نفاق در پائینترین طبقات جهنم جاوید هستند.
و گروهى در ظاهر و باطن مسلمان شده و هم کار خوب و هم کارهاى بد انجام دادند. این دسته ممکن است بدون رفتن به جهنم به بهشت بروند.
گروهى هم، علاوه بر داشتن صفات گروه فوق عمل صالح انجام داده و کارهاى خیر زیادى انجام دادند. پروردگار به این دسته بهشتهائى که در آن نهرهایى جریان دارد، وعده داده است. اینان هیچ عذاب و مجازاتى نمىبینند. خداوند گناهان آنها را بخشیده و بدیهایشان را به چند برابر خوبى تبدیل مىکند.
و عدهاى علاوه بر داشتن خصوصیات دسته قبل به منظور نزدیکى به خداى متعال به تزکیه نفس از اخلاق رذیله و آراستن آن به اخلاق عالى پرداخته که خدا نیز آنها را به خود نزدیک و مقام ارجمندى به آنان عنایت مىکند.
و گروهى علاوه بر داشتن خصوصیات دسته قبل، با فکر و ذکر و تلاش بسیار زیاد پروردگارشان را شناخته و آنگاه خالص از هر گونه شرکى، او را یکتا دانسته، او را دوست داشته و با بذل هر چه غیر اوست به او نزدیک شدند. و مشتاق دیدار او گردیدند. خداوند نیز آنان را بخوبى قبول و به خود نزدیک و تمامى حجابها را از آنها برداشت.
جمال خود را به آنان نشان داد و آنان نیز با دیده و قلب بدون هر گونه حجابى آن را دیدند. آنان را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و آل او علیهم السّلام ملحق نموده و در جایگاه صدق در کنار آنان و در نزد پادشاه مقتدر جاى داد. آنانند سبقت گیرندگان و نزدیک شدگان، دوستان پیامبران و شهدا.
بهر صورت کسى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را شناخته و نعمت بعثت و فواید و انوار و برکات و خیرات آن را درک کرده باشد، این روز را روز بزرگى دانسته خوشحالى و سرور و شکر او بخاطر آن بیشتر مىشود. و کسى را که در این روز مبعوث شده زیاد ستایش نموده و بر او درود مىفرستد و اعمالى را که لایق اوست به او هدیه مىکند.
و در جای دیگری بیان می دارند:
اگر انسان عقل را از حکم کردن و حاکمیت بیندازد، دیگر براى او هیچ چیزى حکمى ندارد و تکلیفى براى او نخواهد بود. و انسان مانند چهارپایان خواهد بود که مىخورد، لذت مىبرد و مواد زاید بدن را دفع مىکند تا مرگ او فرا برسد. اما اگر عقل را حاکم حرکات و سکنات خود قرار دهد، عقل او در مورد هر چیز و هر مطلبى حکمى واقعى یا فرضى دارد. و همیشه همینطور است. و ذرهاى نیز از حکم کردن نمىماند. هر چیزى را که بفهمد در مورد آن حکمى دارد و هر چه را که نفهمد نیز از این جهت که آن را نمىفهمد در مورد آن حکمى دارد. بنابراین اگر عاقل بفهمد که سرورى از اولیاء خدا باعث شده که او از عذاب و مجازات بزرگى نجات پیدا کند، عقل حکم مىکند که باندازه این فایده از او تشکر کند. در حالى که در دنیاى قبل از بعثت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نورهاى هدایت در دریاى گمراهى محو شده، آفتاب دین در تاریکیهاى گمراهى، گرفته شده و ماههاى نورانى دین پشت ابرهاى گمراهى قرار گرفته بود و بازار علم کساد و عقلها فاسد شده بود تا جایى که بازارى برپا کرده و بزرگان به داشتن صفات و حالات چهارپایان افتخار کرده و دروغ و ادعاهاى بىاساس و پوچ را از کارهاى بزرگ و عالى مىدانستند. کارشان به جایى رسیده بود که چوبهایى تراشیده و سنگهایى ساخته، آنها را عبادت کرده و آن را به منزله پروردگار عالم و خالق مخلوقین قرار داده بودند. و براى عبادت به آن سجده مىکردند و از روى نادانى پرستشگاههائى را براى آن بوجود آورده بودند و با این کارها سزاوار نابودى دائمى و شکنجه جاوید شده و با کفر خود به آتش جهنم و عذابى دردناک نزدیک شده بودند و با انحراف و پیروى از هواى نفس، باعث خشم خداى رحمان شده و با ستم و کوریشان آتش جهنم را برافروخته بودند، و چه آتشهایى که براى قبرهایشان روشن ننموده و چه نورهایى را که براى خود به تاریکى تبدیل نکرده و چه ستمهایى را که بخاطر نادانى جزو عادات و رسوم قرار ندادند. و چه آسیبهایى را که بخاطر حماقت خود متحمل نشدند.
با ستم خود شهرها را خراب و بندگان را هلاک نمودند. از شهوات پیروى کرده و نماز را از بین برده، از طاعت خدا خارج شده و دختران را زنده بگور، پیوندها را بریده و با مالک زندگى و مرگ دشمنى و با پیامبران مخالفت کرده و سزاوار بدترین هلاکتها شده بودند. و در چنین شرایطى خداوند متعال رسولش را فرستاد تا پرچمى براى هدایت بوده و کتاب را بر او فرستاد و او نادانىها را با آن از بین برده و هدایتها را انتشار داد و کمالات را با آن کامل و نماز را با آن زنده و گمراهیها را با آن از بین برده و عقلها را با آن جمع و علوم را با آن کامل و نور را با آن تمام کرد، تا جایى که مردم را به راه راست هدایت کرده و آنان را در مسیر هدایت قرار داد. رسولى که نور و کتابى آشکار از جانب خدا آورد، کتابى که «خداوند با آن کسانى را که در پى بدست آوردن رضایت او باشند، به راههاى سلام هدایت نموده، با اذن خود آنان را از تاریکیها به نور برده و به راه راست هدایت مىکند.» شریعت کاملى را ایجاد و حکمت نافذى آورد تا جایى که براى تمام حرکات و سکنات انسان احکام خاصى را که انواع حکمتها و مصالح در آن لحاظ شده بود، بیان کرد. و براى امت خود تمام چیزهایى را که آنها را به خدا و بهشت نزدیک و از جهنم دور مىکند، حتى «دیه خراش» را بیان کرد. و از هیچ چیزى و هیچ حالى خواه کلى باشد یا جزئى پست یا مهم، بزرگ یا کوچک نگذشته، مگر این که براى آن احکامى مطابق با حکم خداوند حکیم با اقتضاى حکمت نافذش - که عقل و اندیشه حکیمان به کنه آن نمىرسد - قرار داده است. و بدین ترتیب شریعت کامل و تمام و جامعى شامل حکم ظاهر و باطن و تدبیر دین و دنیا آورده است تا جایى که براى پستترین حالات انسان که تخلّى است نیز احکام و مصالح و پندها و ذکرها و دعاهایى بیان کرده که عاقل در حیرت فرو رفته و عقلها در شگفتى مىافتند مثلا در هنگام ورود به مستراح حکم کرده است که اول پاى چپ را گذاشته - زیرا در جایى وارد شده که مناسب با پاى چپ است - و هنگام خروج پاى راست را مقدم کند - زیرا خروج از جاى پست با پاى راست مناسب است.
و خلاصه در زمان او و جانشینانش علومى پخش شد که شرق و غرب را پر مىکند. علومى از قبیل فقه، اخلاق و معارف و حکمت را در میان امت خود در مدت کمى کامل نمود بطورى که حکمت کسانى که قبل از او و در زمان طولانى بودند به آن مقدار نمىرسد. و شریعت و حکمت و نورى آورد که جهانیان را در مدت کوتاه عملهایشان به بالاترین درجات کمال و زیباترین جلوههاى دوستى با خداوند متعال مىرساند.
و مهمترین مطلب، فهمیدن حق این شب و روز است. و این مطلب از آنچه درباره نعمت وجود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نعمت بعثتش، در روز ولادت امیر المؤمنین علیه السّلام گفتیم، فهمیده مىشود زیرا کسى بالاتر از رسول خدا نیست. او سرور تمامى مخلوقات و شریفترین و نزدیکترین آنها به خدا و محبوبترین آنها نزد خداست. اوست «نور اول»، «حجاب اقرب»، «عقل اول» و «اسم اعظم» و هیچ پیامبر و فرشته نزدیکى به خدا، نمىتوانند به این صفات برسند و اوست رحمتى براى جهانیان. بنابراین باندازه شرف وجود او که شریفترین موجودات است و باندازه خیرات مبعث شریفش، شرف این روز و نور و خیر و برکات آن بیشتر مىشود. و بهمین اندازه حق شکر آن براى امت و شیعیانش در نزد عقل بیشتر مىشود. اى عاقل فکر کن آیا آنچه را گفتیم قبول دارى؟ اگر قبول دارى باید جدیت کنى و احتیاج به تشویق ندارى. زیرا خیر خودبخود انسان را مجذوب مىکند و اگر قبول ندارى یا باید از عقاید اهل اسلام خارج شده یا خود و قلبت را اصلاح کنى تا ایمان پیدا کنى ولى گمانم این است که کوتاهى اغلب مسلمین در این موارد به جهت قبول نداشتن و بىایمانى نیست - پناه بر خدا - بلکه بخاطر غوطهور شدن در زیباییهاى این دنیاى پست و فریب خوردن از آن است. آنقدر سرگرم رقابت براى بدست آوردن مادیات شدهاند که از این امور غافلند و تا دیدار قبر از این سرگرمى باز نمىایستند. یاد دنیا دلهاى آنان را از یاد خدایشان و فهم مبدأ و معادشان باز داشتهاست.
خلاصه سالک باید با تمام توان سعى کند این روز آنچنانکه باید بزرگ داشته شود و نعمت بعثت و نور و برکات و بزرگترین سعادتها و خیراتى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آورده است را آنگونه که باید، بفهمد. خود را آزمایش نموده و مقدار خوشحالى خود را در این روز بفهمد. و اگر ببیند خوشحالى او در جشن و سرور دنیایى بهمین اندازه یا بیشتر است، باید پستى نفس و وارونگى قلب خود را اصلاح نموده و از صفات حیوانى و عالم طبیعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزدیک نماید. (کتاب المراقبات، اعمال شب سیزدهم و بیست و هفتم ماه رجب)
سیره علامه طهرانی در شب مبعث
سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه بر احیاء شب بیست و هفتم و روزه آن بسیار تاکید داشتند و شاگردان و دوستان خود را بر این مساله واقف می نمودند و جهت احیای این شب و تهجد و عبادت و روزه داری در روز آن قدردانی و شکرانه این موهبت الهی می دانستند.
خلق بخفتند ولی عاشقان جمله شب قصه کنان با خدا
برخی آداب و اعمال شب بیست وهفتم
اول: غسل (به نیت شب مبعث که وقت آن بعد از غروب آفتاب می باشد)
دوم: زیارت امیر مومنان علی علیه السلام که از بافضیلترین اعمال این شب است. (از براى آن حضرت در این شب سه زیارت است که در باب زیارات در کتاب مفاتیح الجنان بدان اشاره شده است)
سوم: نماز مخصوص شب بیست و هفتم (شیخ در مصباح فرموده روایت شده از حضرت ابو جعفر امام جواد علیه السلام که فرمود ... چون بجا آوردى نماز عشا را و به رختخواب رفتى پس بیدار مى شوى هر ساعتى که خواستى از شب تا پیش از نیمه آن و بجا مى آورى دوازده رکعت نماز مى خوانى در هر رکعتى حمد و سوره اى از سوره هاى کوچک مفصّل ومفصّل ازسوره محمّد است تا آخرقرآن پس چون سلام دادى درهر دو رکعتى وفارغ شدى ازنمازها مى نشینى بعد ازسلام و مى خوانى حمد را هفت مرتبه و مُعَوَّذَتَیْن را هفت مرتبه وقُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ و قُلْ یا اَیُّها الْکافِرُونَ هرکدام را هفت مرتبه و اِنّا اَنْزَلْناهُ و آیة الکرسى هر کدام را هفت مرتبه و بخوان در عقب همه این دعا را :
الْحَمْدُ للَّهِِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً. اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَی اَرْکانِ عَرْشِکَ وَمُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَبِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ وَذِکْرِکَ الْأَعْلیَ الْأَعْلیَ الْأَعْلی وَبِکَلِماتِکَ التَّامَّاتِ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاَنْ تَفْعَلَ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ.
چهارم: دعای مخصوص شب بیست و هفتم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِىِ الاْعْظَمِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِمِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَالْمُرْسَلِ، الْمُکَرَّمِ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاَنْ تَغْفِرَ َنا مااَنْتَ بِهِ مِنّا اَعْلَمُ یا مَنْ یَعْلَمُ وَلا نَعْلَمُ اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى لَیْلَتِنا هذِهِالَّتى بِشَرَفِ الرِّسالَةِ فَضَّلْتَها وَبِکَرامَتِکَ اَجْلَلْتَها وَبِالْمَحَلِّ الشَّریفِ اَحْلَلْتَها اَللّهُمَّ فَاِنّا نَسْئَلُکَ بِالْمَبْعَثِ الشَّریفِ وَالسَّیِّدِ اللَّطیفِالْعَفیفِ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ اَنْ تَجْعَلَ اَعْمالَنافى اللَّیْلَةِ وَفى سایِرِ اللَّیالى مَقْبُولَةًوَذُنُوبَنا مَغْفُورَةًمَشْکُورَةً وَسَیِّئاتِنا مَسْتُورَةً وَقُلوُبَنا بِحُسْنِ الْقَوْلِمَسْرُورَةً وَاَرْزاقَنا مِنْ لَدُنْکَ بِالْیُسْرِ مَدْرُورَةً اَللّهُمَّ اِنَّکَ تَرىوَلا تُرىو وَاَنْتَ بِالْمَنْظَرِ الاْعْلى وَاِنَّ اِلَیْکَ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهىوَاِنَّ لَکَو الْمَماتَ وَالْمَحْیا وَاِنَّ لَکَ الاْخِرَةَ وَالاْولى اَللّهُمَّ اِنّانَعُوذُ بِکَ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْزى وَاَنْ نَاءتِىَ ما عَنْهُ تَنْهى اَللّهُمَّ اِنّانَسْئَلُکَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَنَسْتَعیذُ بِکَ مِنَ النّارِ فَاَعِذْنا مِنْها بِقُدْرَتِ کَوَنَ سْئَلُکَ مِنَ الْحُورِ الْعینِ فَارْزُقْنا بِعِزَّتِکَ وَاجْعَلْ اَوْسَعَ اَرْزاقِناعِنْدَ کِبَرِ سِنِّنا وَاَحْسَنَ اَعْمالِنا عِنْدَ اقْتِرابِ اجالِنا وَاَطِلْ فى طاعَتِکَ وَمایُقَرِّبُ اِلَیْکَ وَیُحْظى عِنْدَکَ وَیُزْلِفُ لَدَیْکَ اَعْمارَنا وَاَحْسِنْ فىجَمیعِ اَحْوالِنا وَاُمُورِنا مَعْرِفَتَنا وَلا تَکِلْنا اِلى اَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَفَیَمُنَّ عَلَیْنا وَتَفَضَّلْ عَلَیْنا بجَمیعِ حَوایِجِنا لِلدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَابْدَاْبِاباَّئِنا وَاَبْناَّئِنا وَجَمیعِ اِخْوانِنَا الْمُؤْمِنینَ فى جَمیعِ ما سَئَلْناکَ لاِنْفُسِنا یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ وَمُلْکِک َالْقَدیمِ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَغْفِرَ لَنَا الذَّنْبَالْعَظیمَ اِنَّهُ لا یَغْفِرُ الْعَظیمَ اِلا الْعَظیمُ اَللّهُمَّ وَهذا رَجَبٌ الْمُکَرَّمُالَّذى اَکْرَمْتَنابِهِ اَوَّلُ اَشْهُرِ الْحُرُمِ اَکْرَمْتَنا بِهِ مِنْ بَیْنِ الاُْمَمِ فَلَکَ الْحَمْدُ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ فَاَسْئَلُکَ بِهِ وَبِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِالاْجَلِّ الاْکْرَمِ الَّذى خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فى ظِلِّکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ اِلى غَیْرِکَاَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الطّاهِرینَ وَاَنْ تَجْعَلَنا مِنَالْعامِلینَ فیهِ بِطاعَتِکَ وَالاْمِلینَ فیهِ لِشَفاعَتِکَ اَللّهُمَّ اهْدِنا اِلى سَواَّءِالسَّبیلِ وَاجْعَلْ مَقیلَنا عِنْدَکَ خَیْرَ مَقیلٍ فى ظِلٍّ ظَلیلٍ وَمُلْکٍ جَزیلٍفَاِنَّکَ حَسْبُنا وَنِعْمَ الْوَکیلُ اَللّهُمَّ اقْلِبْنا مُفْلِحینَ مُنْجِحینَ غَیْرَ مَغْضُوبٍ عَلَیْنا وَلا ضاَّلّینَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّاِنّى اَسئَلُکَ بِعَزاَّئِمِ مَغْفِرَتِکَ وَبِواجِبِ رَحْمَتِکَ السَّلامَةَ مِنْ کُلِّاِثْمٍ وَالْغَنیمَةَ مِنْ کُلِّ بِرٍّ وَالْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَالنَّجاةَ مِنَ النّارِاَللّهُمَّ دَعاکَ الدّاعُونَ وَدَعَوْتُکَ وَسَئَلَکَ السّاَّئِلُونَ وَسَئَلْتُکَ وَطَلَبَ اِلَیْکَ الطّالِبُونَ وَطَلَبْتُ اِلَیْکَ اَللّهُمَّ اَنْتَ الثِّقَةُ وَالرَّجاَّءُ وَاِلَیْکَ مُنْتَهَى الرَّغْبَةِ فِى الدُّعاَّءِ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلِ الْیَقینَ فىقَلْبى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالنَّصیحَةَ فى صَدْرى وَذِکْرَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ عَلى لِسانى وَرِزْقاً واسِعاً غَیْرَ مَمْنُونٍ وَلا مَحْظُورٍفَارْزُقْنى وَبارِکْ لى فیما رَزَقْتَنى وَاجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَرَغْبَتىفیما عِنْدَکَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
پس به سجده برو وبگو:
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هَدانا لِمَعْرِفَتِهِ وَخَصَّنا بِوِلایَتِهِ،وَوَفَّقَنا لِطاعَتِهِ شُکْراً شُکْراً صد مرتبه
پسسر از سجود بردار و بگو:
اَللّهُمَّ اِنّى قَصَدْتُکَ بِحاجَتى وَاعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْئَلَتى وَتَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِاَئِمَّتى وَسادَتى اَللّهُمَّ انْفَعْنا بِحُبِّهِمْ وَاَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُمْ وَاَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فى زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
غسل و روزه روز بیست و هفتم بسیار مستحب است که از امام رضا علیه السلام نقل شده است که روزه این روز، برابر هفتاد سال روزه ارزش و ثواب دارد.
آری،
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید شب را چه گنه، حدیث ما بود دراز
اللهم صل علی محمد و آل محمد