در یکی از یادداشت های ارزشمند حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی حفظه الله به مطلبی برخورد کردیم درباره ضرورت استفاده از لغات عربی خصوصا قرآنی و اسلامی در محاورات و نوشتجات که با کمی ویرایش تقدیم حضور می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
ضرورت استفاده از لغات قرآنی و عربی در محاورات و مکتوبات
منبع: سلسله یادداشت ها تالیف حجة الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
قال الله تعالی: الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (سوره مبارکه یوسف آیات 1 و 2)
خدای متعال در قرآن کریم علت عربیت کلام الله قرآن را وجهی برای تعقل و تدبر بیان می فرماید
اولا می فرماید: کلام و تکلم خدا در قالب آیات قرآن مبین است یعنی خالی از هر گونه ابهامی است مبین از بین و بینونت به معنای فاصله داشتن است یعنی قرآن کلامی است که بین حق و باطل درستی و نادرستی چنان فاصله و مرزی ایجاد می کند که برای همگان قابل شناخت و معرفت باشد. اما لازمه این بینونت و بیان را در لفظ و ظاهر که طریقی برای دستیابی به آن باطن و ملکوت باشد لغت عربی می داند.
راوی می گوید: از امام باقر علیه السلام سوال شد درباره سخن خداوند که میفرماید: «[قرآن] به زبان عربی مبین است» فرمودند: زبانها را بیان می کند ولی زبانها نمی توانند او را بیان کنند.
ظاهرا مقصود این است که هر مطلبی در هر زبان دیگری باشد قرآن آن را بیان کرده و می تواند بیان کند اما هیچ زبانی نمیتواند تمام مطالب قرآن را بیان کند.
سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ» قَالَ یُبِینُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبِینُهُ الْأَلْسُنُ. (کافی، ج 2، ص 632)
مثلا وقتی بخواهیم یک واژه عربی را ترجمه کنیم نه تفسیر، باید از چند کلمه فارسی کمک بگیریم مانند انت که یعنی تو مرد مفرد مخاطب چهار کلمه آن هم برای ترجمه یک کلمه عربی آن هم ضمیر باید بیاوریم. این تنها یک نمونه کوچک است.
در سیره و روش ارزشی مردم هم چنین است که وقتی می خواهند شی گرانبها از خوردنیها و آشامیدنیها را مخصوصا برای یک انسان والامقام ببرند بهترین ظرف را برای آن انتخاب می کنند معلوم می شود خود ظرف به مظروف ارزشی علاوه می دهد یا حداقل آن است که ارزش آن را کمرنگ نمی کند.
معارف حقه و توحیدیه الهیه بالاترین ارزشهاست باید ظرفی را برای حمل آن انتخاب کرد که بهترین و کاملترین باشد و آن نیست مگر لغت عربی.
از طرف دیگر یکی دیگر از جهاتی که کلام عربی را از سایر زبانها ممتاز می کند بر خورداری آن زبان از علم اللغة است یا همان واژه شناسی که می رساند که این لغت ریشه در مفهومی خاص دارد که در هیچ زبانی به این دقت نظم و عمق یافت نمی شود که در اینجا به یک نمونه اشاره می کنیم:
در فارسی به محتاج می گویند گدا در حالیکه هیچ ریشه و لغتی ندارد اما در عربی یا می گویند فقیر که از ستون فقرات است یعنی انسان محتاج کسی است که ستون فقراتش شکسته است یا می گویند املاق چرا که لازمه فقر تملق و چاپلوسی است چنانچه خدای متعال می فرماید: ... وَ لاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ... (سوره مبارکه انعام آیه 151)
با ذکر این مقدمه عرض می کنیم: چقدر پسندیده و زیباست که مؤمنان به تأسّی از قرآن و سیرۀ اهل بیت علهیم السلام و مطابق با آنچه در نفس الامر و عالم واقع است در محاورات و مکتوبات تا آنجا که قدرت دارند و مقدورشان است از لغات پر مغز عربی مخصوصا آنچه قرآنی و اسلامی است استفاده نمایند مثلا در مواجه با یکدیگر از لفظ "سلام" استفاده نمایند امری که سیره و سنّت أشرف مخلوقات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و اولیای الهی بوده است.
خدای متعال در قرآن از کلمه سلام استفاده کرده است پیامبر و انبیاء و همه اوصیای الهی از این کلمه استفاده کرده اند حال چه دلیلی دارد که ما این کلمه را که هم معنایش را می دانیم و هم راحت آن را تلفّظ می کنیم کنار گذاشته و به اسم پاسداشت زبان فارسی از کلمات جایگزین مانند "درود" استفاده نماییم؟ اصلا درود به چه معناست؟ ریشه اش چیست؟
عارف کامل حضرت علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف به شدت از جایگزین کردن ترجمه های فارسی و همراه کردن آنها بجای لغات مستعمل قرآنی مخصوصا اموری که بدانها به عنوان آداب و فرهنگ اسلامی تصریح شده است، متأثّر می شدند و آن را دسیسۀ استعمار برای اسلام زدایی می دانستند؛! می فرمودند: ما از قرآن چه ضررى دیدیم که مى خواهیم خودمان را از قرآن با دست خودمان دور کنیم؟!
یکبار در یکی از سخنرانی هایشان فرمودند: لغات قرآن باید در زندگى ما رواج داشته باشد، نباید اینها را تغییر دهیم، با تغییر دادن خیلى ضرر مى کنیم.
می فرمودند: اینهایی که دست به تغییرات لغات قرآنی می زنند و به جای آن از لغات فارسی استفاده می کنند، خودشان نمى فهمند چه بلائى به سر خودشان مى آورند؛ ولى من دارم مى بینم اینها آن سیاست زننده و تند و خشن و از جا برکَننده و ویران کُننده استعمار است.
ایشان از اینکه کلمه "درود" و "آدینه" که از آن بجای "سلام" و "جمعه" استفاده می کنند، بسیار ناراحت می شدند.
اوّلا، "سلام"، اسم خداست پس ذکر است؛ ثانیا، دستور دین است؛ ثالثا، ادب قرآنی و سیره و سنّت نبوی است؛ رابعا، دعاست؛ و خامسا، دربردارنده یک فرهنگ متمدن و معنای عظیمی است؛ حال آیا کلمه درود رساننده این امور هست؟
به تحقیق عالیترین ادبی که در مواجهه دو انسان با یکدیگر بین آنها مطرح می شود همین سلام است چرا که انسان خدا را ناظر گرفته و کسی که خدا را ناظر گرفت و به حساب آورد در علاوه بر اینکه در رعایت حقوق مخلوق و منسوبین به خدا مراقبه بیشتری دارد، حقوق الهی را هم در مراودات اجتماعی فراموش نمی کند و از مسیر تکوین عالم توحید خارج نمی شود در عین اینکه با "سلام" در برخورد اول برای یکدیگر دعای سلامتی در ظاهر و باطن کرده و به یکدیگر اعلان می کنند که: تو از نیت من و دست و زبانم و خلاصه ظاهر و باطنم در امان و سلامت هستی.!
می فرمودند: ما «جمعه» داریم، نه آدینه. وقتی کلمه جمعه رفت نماز جمعه هم می رود، تمام آن آثار و دستوراتی که بر محور جمعه برای شب و روز جمعه است می رود و نباید با دیده ساده لوحانه به این قضیه و تغییرات نگاه کرد.
می فرمودند: نام مسجد را دمرگاه، و قبرستان را گورستان، و اجتماع را گردهمائى، و جمعه را آدینه، و وسائل ارتباط جمعى را رسانه هاى گروهى، و خصوصاً و مخصوصاً را ویژه، نهادند ؛... اینها همه براى دور کردن مردم از لغات قرآن است. براى قطع رابطه و بریدن با نهج البلاغه است. براى عدم آشنائى مردم به جمعه و جماعت است. براى بى خبر داشتن ایشان از این معارف اصیل است.
حالا شما این بینش الهی را بگذارید کنار کسانی که می گویند ما فارسی زبان هستیم پس نماز و قرآن و دعایمان را فارسی می خوانیم که باید گفت: تمام عقلای عالم وقتی مقصد علمی و معرفتی در درون یک زبان است می روند آن زبان را فرامی گیرند تا با آن بتوانند به آن مقصود دست یابند حالا آیا برای تلکم با خدا برای دستیابی به فحوا و مغز و معانی کلام او ما باید عربی یاد بگیریم یا اینکه آن کلمات را تنزل داده فارسی کنیم و دست پایینش را برداشت کنیم؟ لذا در روایت است که امام صادق علیه السلام فرمودند: تعلّموا العربیة فإنّها کلام الله الّذی یکلّم به خلقه ، ونظّفوا الماضغین ، و بلّغوا بالخواتیم. (بحار الانوار ج 1 ص 212)
مردم بروید عربی را فرا گیرید که کلام خداست و خدا با آن زبان با مخلوقاتش سخن می گوید و آرواره های خود را با عربی بسخن در آورید و پایان کلمات را روشن ادا کنید.
مرحوم دکتر محمد جواد شریعت، پژوهشگر، نویسنده و قرآنپژوه اصفهانی می نویسد:
«سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم خانواده هایمان کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند. آنها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند. چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یکى از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز، نجس و کافرمان خواند . این عمل او ما را در کارمان راسختر ساخت . عاقبت یکى از پدران، افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت.
آنها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند. او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسى نماز نمی خوانید، فعلا تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکى یکى خودتان را معرفى کنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته اى درس می خوانید.
آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسشهاى علمى مطرح کرد و از درسهایى مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید که پاسخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود. هر کس از عهده پاسخ بر نمیآمد، با اظهار لطف وى و پاسخ درست پرسش رو به رو می شد. پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمودند : والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسى مى خوانید، آنها نمى دانند من کسانى را مى شناسم که - نعوذبالله - اصلا نماز نمى خوانند . شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم، ولى مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم. اکنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما. در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید . اکنون یکى از شما که از دیگران مسلطتر است، بگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است.
یکى از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است؛ زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد . اما «الله» قابل ترجمه نیست، زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه کرد؛ مثلا اگر اسم کسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت: «زیبا» . ترجمه «حسن» زیبا است؛ اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید . کلمه الله اسم خاصى است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى کنند . نمى توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد .خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کردهاید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى کامل نیست؛ زیرا «رحمن» یکى از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست؛ «رحمن» یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید.
در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد کمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان» . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم - چون نام وى رحیم بود - بدم نمى آمد «مهربان» ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهى به دهى مى برد; زیرا رحیم یعنى خدایى که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى کند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولى کامل نیست و اشتباهاتى دارد . من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم؛ اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید؛ زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلى بهتر است.
در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده از وى عذرخواهى کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده کنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید . من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانى کردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد . ما همگى دست مبارکش را بوسیدیم و در حالى که ما را بدرقه مى کرد، خدا حافظى کردیم . بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم . وقتى در دوره دکتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغام هاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى بردم و پاسخ هاى کتبى و شفاهى حضرت آیت الله را به آن استاد فقید مى رساندم و این افتخارى براى بنده بود.»
آری زبان عربی زبان خداست، زبان قرآن و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام و تمام منابع دینی ماست حتی زبان عربی زبان چهار صد و چهل و دو میلیون نفر در ۲۵ کشور است.
در حدیث معتبر از ائمه صلوات الله علیهم منقول است که : پنج نفر از پیغمبران سریانى بودند و به زبان سریانى سخن مى گفتند: آدم و شیث و ادریس و ابراهیم و نوح ؛ و زبان آدم عربى بود، و عربى ، زبان اهل بهشت است ، پس چون حضرت آدم مرتکب ترک اولى شد بدل کرد خداى تعالى براى او بهشت نعیم را به بهشت زمین و زراعت کردن ، و زبان عربى او را به زبان سریانى ؛ و پنج کس از پیغمبران عبرانى بودند که زبان ایشان عبرانى بود: اسحاق و یعقوب و موسى و داود و عیسى ؛ و پنج کس از ایشان عرب بودند: هود و صالح و شعیب و اسماعیل و محمد صلى الله علیه و آله و سلم ؛ و پنج نفر از ایشان در یک زمان مبعوث شدند: ابراهیم و اسحاق بسوى ارض مقدس بیت المقدس و شام مبعوث گردیدند، و یعقوب بسوى زمین مصر، و اسماعیل به زمین جرهم (و جرهم در دور کعبه جمع شده بودند بعد از عمالیق ، و ایشان را براى این عمالیق مى گفتند که نسل عملاق بن لوط بن سام بن نوح بودند)، و لوط را بر چهار شهر مبعوث گردانید: سدوم و عامور و ضعاف و دارد؛ و سه نفر از پیغمبران پادشاه بودند: یوسف و داود و سلیمان ؛ و چهار کس پادشاه تمام دنیا شدند، دو مؤ من و دو کافر؛ اما دو مؤ من : ذوالقرنین و سلیمان بودند؛ و اما دو کافر: نمرود بن کوش بن کنعان و بخت النصر بودند. (اختصاص، ص 264)
همچنین از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است که: حق تعالى هیچ کتابى و وحیى نفرستاده است مگر به لغت عرب، پس به گوش هاى پیغمبران مى رسد به زبانهاى قوم ایشان، و در گوش پیغمبر ما صلى الله علیه و آله و سلم مى رسد به زبان عربى (علل الشرایع، ص 126)
استاد ما مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه در بحث بسیار مبسوط و جامع و اعجاب گونه ای به تبیین فرهنگ زبان عربی و چرایی نزول قرآن به آن و ضرورت برخورداری از آن زبان بیان می فرمایند:
بر مسلمین واجب است زبان عربی را زنده نگهدارند، زیرا که زبان قرآن است؛ و زنده بودن آن به گسترش آن در محاورات عمومی، و تکلّم و گفتگو به آن، و نوشتن کتب و نامهها، و تدریس رسمی و قویّ آن در مدارس بلکه در کودکستانها، بلکه در خانوادهها و سخن گفتن با مادران است. و هرچه از لغات عرب بیشتر در لغتهایشان داخل کنند، لسانشان را به زبان قرآن نزدیکتر کردهاند؛ و هر چه از لغات غیر عرب اعمّ از باستانی خود و یا از لغات اجنبی داخل زبانشان نمایند، بیشتر از این مرحله دور افتادهاند.
و محصّل مطلب آنکه بواسطۀ تکلّم در محاورات، و روی آوردن به قواعد عربی، و حفظ لغات باید به مرحلهای برسند که خود بتوانند به عربی سخن گویند؛ خواه زبان اوّل و مادری آنها عربی باشد و خواه نباشد. در هر صورت مسلمانی که نماز میخواند، قرآن میخواند، نهج البلاغه میخواند، و بر او لازم است احکام ضروری خود را از فقه و اخلاق و عرفان از اولیای دین که عرب هستند اخذ کند، و مسلمانی که در حجّ شرکت میکند و باید با سائر مسلمانان تشریک مساعی نماید و از احوال هم مطّلع باشند، مسلمانی که در کنفرانسها و مجامع عمومی مسلمین شرکت میکند و باید خطابه بخواند و یا خطابه را گوش کند؛ باید عربی را بخوبی بداند، تا سر حدّی که معنای نماز و قرآن را بفهمد، و معنای دعای کمیل را که میخواند و میگرید بفهمد، و سخنان حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام را بداند. و گرنه باید بواسطۀ ترجمۀ غیر، مطالب را ادراک کند، و این تبعید مسافت است و کار مشکل. اتّحاد زبان مسلمین همانند اتّحاد تاریخشان در درجۀ اوّل از لزوم دارای اهمّیّت است.
در صورت امکان باید در مرحلۀ اوّل زبان مادری را عربی قرار دهد که غنیترین زبانهاست، و از زبان فارسی فعلی شیرینتر و قویتر است. و در صورت عدم امکان باید در مرحلۀ ثانی زبان عربی را زبان دوّم خود قرار دهد تا از مزایای این دین بهرمند گردد؛ و گرنه دین بصورت شبحی از دور به نظرش میآید و سرابی در برابرش جلوه میکند.
روی همین زمینه است که استعمار کافر با تمام قدرت سعی دارد زبان انگلیسی را زبان اوّل و یا دوّم مردم قرار دهد؛ نمیخواهیم بگوئیم: کسیکه عربی نمیداند دین ندارد، مسلمان نیست. میخواهیم بگوئیم: از جمیع مزایا و فوائد و فضائل اسلام من حیث المجموع بهرمند نیست. گفتار دشمنان اسلام که میگویند: ایرانیان چون در طول این تاریخ زبان خود را حفظ کردند و آنرا در عربی محو و نابود نساختند، و بدینوسیله عکسالعمل مخالف نسبت به اسلام نشان دادهاند، غلط و در نهایت بیاعتباری است. (نور ملکوت قرآن، ج4، ص: 163)
انشاء الله همه ما هم عالم و عارف به فهم حقایق و معانی نورانی قرآن بشویم هم بدان عمل نماییم.