گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


روضه حضرت علی اصغر علیه السلام به قلم علامه طهرانی ره

روضه نور جلسات علم و معرفت است؛ در این مقام روضه ای از مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه درباره حضرت علی اصغر علیه السلام که در تالیفاتشان است نقل می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام به قلم علامه طهرانی ره
منبع: کتاب امام شناسى جلد ‏15 صفحه 314
سید بن طاوس؛ مى‏ گوید: چون حسین علیه السّلام بر زمین افتادن جوانانش و محبّانش را نگریست، عازم شد تا لشگر را براى ریختن خون قلب خود ملاقات نماید، و با صدا ندا در داد: هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ صلى الله علیه و آله و سلم؟! هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللهَ فِینَا؟! هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللهَ بِإغَاثَتِنَا؟! هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللهِ فِى إعَانَتِنَا؟!
«آیا کسى هست که دشمنان را از حرم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براند؟! آیا مرد موحّدى هست که درباره ما از خدا بترسد؟! آیا فریادرسى هست که به فریادرسى ما امید در رضاى خداوند ببندد؟! آیا کمک کننده ‏اى هست که در کمک کردن به ما امید ثواب هاى اخروى را داشته باشد؟!»
بر اثر این ندا صداى زنان خیام حَرم به ناله و فریاد بلند شد. حضرت نزدیک خیمه آمد و گفت به زَیْنَب: نَاوِلِینِى وَلَدِىَ الصَّغِیرَ حَتَّى اوَدِّعَهُ. فَأخَذَهُ وَ أوْمَأ إلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ، فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ کَاهِلٍ الاسَدِىُّ- لَعَنَهُ اللهُ- بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِى نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ.
«پسر کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم! پسر را گرفت و خم شد به سوى او تا او را ببوسد، که حرملة بن کاهل اسدى- لعنه الله- طفل را با تیر نشانه گرفت. آن تیر در حلقوم طفل آمد، و او را ذبح کرد». 
در کمان بنهاد تیرى حرمله             اوفتاد اندر ملایک غلغله‏
رست چون تیر از کمان شوم او             پرزنان بنشست بر حلقوم او
چون درید آن حلق، تیر جانگداز             سر ز باروى ید الله کرد باز
تا کمان زه خورده چرخ پیر را             کس ندیده دو نشان یک تیر را
شه کشید آن تیر و گفت اى داورم             داورى خواه از گروه کافرم‏
نیست این نوباوه پیغمبرت             از فصیل ناقه‏اى کم در برت‏
و چه نیکو شاعر در گفتارش این منظره را مجسّم نموده است‏: 
وَ مُنْعَطِفٍ أهْوَى لِتَقْبِیلِ طِفْلِهِ             فَقَبَّلَ مِنْهُ قَبْلَهُ السَّهْمُ مَنْحَرَا
«و چه کم مرد خم شده‏ اى که پائین آمد تا طفلش را ببوسد، ولیکن پیش از بوسیدن او، تیر جانکاه گلوى طفل را بوسید.»
آن حضرت به زینب فرمود: خُذِیهِ، ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَاتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ، ثُمَّ قَالَ: هَوَّنَ عَلَىَّ مَا نَزَلَ بِى أنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ!
«بگیر این طفل را نگه دار، سپس دو کفّ دست هاى خود را زیر خون ها گرفت. چون دو دست پر شد از خون آن را به آسمان پاشید و گفت: چون چشم خدا مى ‏بیند، آنچه بر من رسیده است سهل مى‏ باشد!» [1]
و محمد بن طلحه در «مطالب السَّؤُول» از کتاب «الفتوح» نقل کرده است که: امام علیه السلام فرزندى صغیر داشت تیرى آمد و او را بکشت پس او را به خون آغشته کرد و با شمشیر زمین را بکند و نماز بگذاشت بر وى، و به خاک سپرد و این أبیات بگفت: کَفَر القوم و قِدْماً رغبوا.
این طفل شیرخواره مذبوح با سُکَیْنه هر دو از یک مادر بودند. مادرشان رَباب دختر امرؤالقیس مى‏باشد. [2]
سیّد الشهداء علیه السّلام به قدرى به سکینه و رباب علاقمند بودند، و رباب و سکینه هم نسبت به پدر و شوهر، تا جائى که ابن أثیر در احوال رباب زوجه حسین علیه السّلام آورده است که: پس از شهادت حضرت یک سال تمام، سایه سقفى بر سر وى نیفتاد تا اینکه بدنش کهنه شد و از غصّه جان داد. و گفته شده است: او مدت یک سال تمام بر روى قبر امام حسین علیه السّلام توقّف و اقامت گزید و سپس به مدینه برگشت و از شدّت تأسف بر آن حضرت جان داد. [3]
بارى درباره طفل شیرخواره آن حضرت که شربت شهادت نوشید و مادرش رباب بود، حقیر در هیچ یک از مقاتل نیافتم که نام او على و یا على اصغر باشد، آرى بعضى او را به اسم عبد الله ذکر نموده ‏اند، ولى آنچه براى حقیر امرى است یقینى آنکه طفل به اراده و اختیار خود شهادت را گزید، و در برابر نداى پدر لبّیک گفت. و این یکى از اسرار جهان خلقت است که اطفال داراى ادراک و اختیار و قوّه جاذبه و دافعه معنوى مى ‏باشند. فلهذا این طفلِ رضیع، خود را در مسیر و منهاج پدرش همچون پدرش خود را فدا کرد. وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ صَارَ عَطْشَاناً وَ یَوْمَ ذُبِحَ فِى یَدَىْ أبِیهِ قَبْلَ أنْ یُقَبِّلَهُ وَ یُوَدِّعَهُ.
پی نوشت ها:
[1] «نفس المهموم» ص 216 و «دمع السّجوم» ص 186.
[2] «دمع السّجوم» ص 186.
[3] «نفثة المصدور فى تجدید أحزان یوم العاشور»، طبع سنگى ص 38 و ص 39.
 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.