گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


خلوت دل (أهمّ آداب مجالس دینی و جلسات دعا و ذکر در سیره اولیاء الهی)

براى برگزاری مجالس دینی مخصوصا جلسات ذکر و دعا، آداب و شرائطى است؛ چنانچه انسان جلسات را با آن آداب و شرائط بجاى آورد به مراتب به مرحله قبول و قرب نزدیکتر است. جناب حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی بر اساس درخواست یکی از طالبین راه خدا به اهم آداب و شرائط جلسات دینی و ذکر و دعا که مهمترین آن رعایت "خلوتِ دل" است، پرداخته اند.

بسم الله الرحمن الرحیم

خلوت دل (اهم آداب مجالس دینی و جلسات دعا و ذکر در سیره اولیاء الهی)

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

براى برگزاری مجالس دینی و حلقه های معرفت مخصوصا جلسات ذکر و دعا، آداب و شرائطى است؛ چنانچه انسان این جلسات را با آن آداب و شرائط بجاى آورد به مراتب به مرحله قبول و قُرب نزدیکتر است. یکی از آداب در دعا و مناجات، تشکیل جلسه و به عبارتی باهم بودن و باهم خلوت کردن است که هم آیاتی از قرآن و هم روایاتی خاص از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بر آن دلالت دارد.

خدای متعال در آیه بیست و هشتم از سوره مبارکه کهف می فرماید: وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداة وَ الْعَشِى. (سوره الکهف (18) آیه 28)

 

 

(ای پیامبر، و پیوسته جان و اراده خود را با آنان که پروردگار خود را در صبحگاهان و شامگاهان مى ‏خوانند، و او را مى ‏جویند، نگاهدار؛ و با صبر و شکیبائى با آنان هماهنگ باش!)

 

 

عارف کامل حضرت علامه طهرانی رحمة الله علیه در اینباره می فرمودند: همانطورى که در عالم طبیعیّات و مادّیات چنانچه قوّه تزاید یابد مى ‏تواند بار سنگین ‏ترى را بکشد (مانند قوّه چهار مرد یا چهل مرد که مى ‏تواند چهار یا چهل برابر بار مردى واحد را حمل کند، و بلکه بعضى از اوقات تضاعف پیدا مى ‏کند و چهل مرد مى‏ توانند کارى را انجام دهند که توان آن از چهل واحد نیز بیشتر است) همینطور در عالم معنویّات و أنفس چنانچه دو اراده یا بیشتر مجتمع گردند مى ‏توانند مانعى عظیم را از سر راه بردارند؛ و چنانچه تعداد آن به چهار نفر یا ده یا چهل برسد آنچه متصوّر است از مشکلات و موانع برطرف مى‏ گردد.

 

 

در حالات سلطان محمود غزنوى نوشته ‏اند که هنگام جنگ متعمّداً جنگ را تا عصر جمعه تأخیر انداخت تا مسلمین هر کجا بوده ‏اند و در نمازهاى جمعه در بلاد حاضر شده‏ اند و براى جنگجویان و سرحدّداران دعا نموده‏ اند از دعاى خود فارغ شوند، در این هنگام که دعاهاى آنها مستجاب شده است اقدام به جنگ نمود و فاتح شد. و داستان هاى عجیب از اثر دعاهاى دسته ‏جمعى بسیار وارد شده و تجربه نیز شاهد آن است.

 

 

امام صادق علیه السلام در روایتی می فرمایند: هیچ گروهى که چهل نفر باشند براى دعا اجتماع نمى ‏کنند مگر اینکه خداوند دعاى آنان را مستجاب مى‏ گرداند پس اگر چهل نفر نباشند چهار نفر هم مى‏ توانند دعا را ده بار تکرار کنند و خداوند قطعاً اجابت خواهد کرد و اگر چهار نفر نباشند یک نفر هم مى ‏تواند چهل بار خدا را بخواند تا خداوند عزیز و جبّار او را اجابت کند. (کافى، ج 2، ص 487)

 

 

بر این اساس مجتمعا و باهم دعا کردن از سیرۀ اولیای الهی بوده است و اهل بیت علیهم السلام هم بر همین منهاج عمل می کردند.

 

 

امام صادق علیه السلام می فرمودند: پدرم هرگاه از مسأله‏ اى غمگین مى ‏شد زنان و بچه ‏ها را جمع مى‏ کرد و او دعا مى‏ کرد و آنان آمین مى ‏گفتند. (کافى، ج 2، ص 487)

 

 

پس این معنا مسلم است که اجتماع در کیفیت حال جلسات مناجات و استجابت ادعیه اثری مضاعف ایجاد می کند تا جایی که باید گفت: اجتماع قلوب بر محور توحید خود از اسباب جمعیت نفس و حضور قلب و از خواسته های خداست.

 

 

زلف آشفته او موجب جمعیت ماست               چون چنین است پس آشفته ترش باید کرد

 

 

خدای متعال در آیه دویست از سوره مبارکه آل عمران مؤمنین را امر به ارتباط و باهم بودن و تصابر نموده است و می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون. (سوره آل عمران (3) آیه 200)

 

 

(اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! در کارهایتان شکیبا باشید؛ و نیز شکیبائى و صبرتان را به یکدیگر پیوند دهید، و شکیبائى اجتماعى داشته باشید. و نیز دلهایتان را به هم مرتبط سازید، و نفوس و جانهایتان را با هم ربط دهید؛ یعنى ترابط و پیوند عمومى و اجتماعى داشته باشید. و در تقوى و مصونیّت الهى در آئید، به امید آنکه به فلاح و نجات برسید!)

 

 

"تصابر"، همان ارتباط دلها و اراده‏ها و استقامت اجتماعى در برابر مشکلات و رفع موانع است؛ و معلوم است که دعا چون طلب امرى است از خدا، چنانچه نفوسى متّحدالقلب با هم دور هم گرد آیند و دعا کنند، اثر آن به مراتب بیشتر و به استجابت نزدیکتر خواهد شد.

 

 

آسمان رشک برد بهر زمینی که در او            یک دو کس بهر خدا یک نفسی بنشینند

 

 

سیدنا الاستاد حضرت علامه می فرمودند: وقتی مومنین دور هم گرد می آیند و با هم قلبهایشان را متوجه خدا می کنند بهره بیشتری برده و زودتر به مقصد می رسند.

 

 

یکی از روش های تربیتی سیدنا الاستاد اجتماع رفقا بر محوریت اُنس و محبّت بود و بر این مسأله اصرار داشتند گاهی غذایی طبخ می کردند و به این بهانه رفقا را دور هم جمع می کردند تا محبت بینشان بیشتر شود.

 

 

اما نکته ای که در این میان بیانش از هر جهت ضروریست این است که باید دید آن اجتماع چه اجتماعی است؟ در واقع چه نفوسی آن جمع را تشکیل داده اند؟ و نیت ها چیست؟ این مساله بسیار مهم است. قطعا نیت ها و نفوس افراد و اغراض آنها در اجتماعات دخالت دارد؛ و این مساله بدیهی است چرا که افراد فقط با ظاهر و لباسشان به مجالس نمی آیند نفس و روح و روان و تمام تعلقات نفس را با خود حاضر می کنند. حال آن آثار برخاسته از نفوس مختلف همچون موجی می آید و نفس انسان را با خود همراه می کند که اگر آن اجتماعات توحیدی و رحمانی نباشند، نورانیت و انبساط نفس سالک راه خدا را با خود می برد و اندوخته های نفسش را می دزدد.

 

 

...فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ (النساء : 140)

 

 

(این مومنین با کسانی که قلوبشان بر محوریت توحید نیست ننشینید و الا نفس شما هم مثل آنان می شود)

 

 

امیر المومنین علیه السلام می فرمودند: بر نفوس خود مواظب باشید آن را در هر جایی نبرید چرا که طبایع و نفوس دیگران نورانیت باطن را می دزدد و شما هم توجه نمی شوید.

 

 

از سالکی پرسیدند: چرا از مردم عزلت گرفته و در گوشه خلوت نشسته ای؟ گفت: می ترسم دین و ایمانم ربوده شود و نفهمم!

 

 

مرحوم آقا می فرمودند: کربلایی کاظم (کسی که بر اثر یک عنایت حافظ قرآن شده بود و نور قرآن در دلش جای گرفته بود) را بارها دیده بودم عنایتی به ایشان شده بود اما بر اثر شهرت و رفت و آمد به مجالس مختلف و منازل این و آن و خوردن غذای آنان آن نورانیت و صفای خاطری که داشت کم رنگ شده بود و دیگر آن کربلایی کاظم اول نبود.

 

 

دل نیست کبوتر چو برخاست نشیند                از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

 

 

بر این اساس کسانی که اهل سیر الی الله و مراقبه بر نفس بوده و تحت یک ضابطه خاص عمل می کنند نمی توانند در هر مجتمعی شرکت کنند. باید در اجتماعی شرکت کرد که اهل آن بر اساس نیت خالص و توجه تام به ذات خدای متعال و سیر الی الله دور هم جمع شده اند که سیره اولیاء الهی و بزرگان بر این بوده است. در واقع بودن در جمعیت نباید انسان را از خلوت دل غافل نماید و اصلا فلسفه بودن با هم شلوغی نیست بلکه کمک به همان خلوت است پس باهم بودن در جلسات حقیقتش باهم به خلوت نشستن است نه فقط با هم نشستن به عبارت دیگر از دیگران استمداد کردن برای پیدا کردن دل است نه گم کردن آن.

 

 

معاشران گره از زلف یار باز کنید               شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند        و ان یکاد بخوانید و درفراز کنید  

در حالات سید بن طاووس است که تصمیم گرفت که عزلت اختیار کرده و از مردم و اجتماعاتشان فاصله بگیرد؛ نقل می کنند: یکى از شاگردانش به دیدارش رفت و عرض کرد: چرا پیوند خویش با ما گسستى و از نشستن در جمع ما خوددارى مى کنى، در حالى که نشستن در کنار تو موجب نزدیکى ما به پروردگار مى شود؟ این عارف حله پاسخ داد: اگر من به اندازه اى نیرومند و قوى بودم که در حال گفتگو با شما از یاد خداوند غافل نشده ، شما نیز در اثر توجه به من، در اندیشه خداى بزرگ فرو مى رفتید، بى تردید به دیدارتان مى شتافتم . ولى مى ترسم در اثر گفتگو با شما از یاد خداوند بازمانده، به شما توجه کنم . معناى چنین حادثه اى آن است که پروردگار را از ولایت عزل کرده، به دوستى و ولایت شما پردازم و قلبم را که جایگاه اوست به شما که مملوکى بیش نیستید وانهم . و این در دیدگاه من به منزله کفر است .البته ممکن است در گفتگوى با شما گاهى یاد خدایم باشم و گاهى به شما بیندیشم . که در این صورت به شرک و هلاکت دچار مى شوم زیرا شما و پروردگارم هر دو را در قلب جاى داده ام . نوشته اند که بزرگترین پیروزی هاى معنوى سید در این سالها تحقق یافته است پیروزی هایى که خود درباره آنها به فرزندش چنین نگاشت :

در نجف از مردم کناره مى گرفتم و جز فرصتى اندک با آنها آمد و شد نمى کردم . بدین سبب مشمول عنایت ها قرار گرفتم. عنایت هایى در دین و دنیایم که سراغ ندارم مانند آن را به کسى دیگر از ساکنان آن حریم داده باشند (نجم الثاقب)

 

 

در زمان سیدنا الاستاد رحمة الله علیه اجتماعات رفقای سلوکی با هم بود و همه فقط وفقط بر مدار توحید بر گرد وجود حضرت آقا با چه عشق و لطف و محبتی دور هم جمع می شدند و هیچ مساله دیگری در بین نبود و کسانی که اهل سلوک نبودند در این اجتماعات خاص راه پیدا نمی کردند. تمام شب های ماه مبارک رمضان هر ده پانزده نفر رفیق سلوکی بر اساس تشخیص حضرت آقا با هم بودند و به قرائت قرآن و دعای افتتاح و مناجات می پرداختند، شب های قدر تمامی رفقا برای احیاء با هم بودند و خدا می داند چه شوری بود چه صفا و محبتی در بین بود.

 

 

 واقعیت این بود که رفقا در هیچ مجلس و اجتماع دیگری نمی توانستند حاضر شوند چون نفوس سالکان راه خدا بر اثر جذبات الهی رِقّت و لطافتی خاص پیدا می کند و هرچه مراتب سلوک بالاتر رود، این رقّت قلب بیشتر می شود لذا تاثیر پذیری آنان هم بیشتر است و نفس اصلا تاب تحمل کثرت و تشتّت را ندارد گاهی رفقا که به اضطرار در مجلسی می رفتند آنقدر سنگینی در قلب خود احساس می کردند (مخصوصا اینکه بعضی چشم دلشان باز بود و مسائلی را هم می دیدند،) که بالفور مجلس را ترک می کردند. و البته این معنا برای غیر اهل سیر و سلوک قابل فهم نیست لذا از این حیث اهل معنا و باطن همیشه مورد طعن بودند اما این حقیقتی است که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: من انس بالله استوحش من الناس (کسانی که با خدا و اولیاء خدا انس و الفت پیدا کردند از مردم و اجتماعاتشان وحشت دارند و فراری هستند) (غررالحکم ص 199)

 

 

در لسان عرفا و شعرا از این مردم به أغیار و نامحرمان تعبیر آورده می شود. چند نفر جوان خدمت آقای حسن زاده آملی حفظه الله رسیدند و گفتند: آقا نصیحتی بفرمایید،  فرمودند: با نامحرم ارتباط نداشته باشید چه زن و چه مرد! گفتند: مگر مرد هم برای مرد نامحرم می شود؟ فرمودند: کسی که با خدا ارتباط نداشته باشد (سالک نباشد)، نامحرم است.

 

 

زمانی که حضرت علامه طباطبایی و اخوی مکرم ایشان حضرت آیت الله الهی رضوان الله تعالی علیهما در نجف اشرف مشغول به تحصیل بودند و نزد حضرت آقای قاضی اعلی الله مقامه مراتب تهذیب نفس و سیر الی الله را طی می کردند و به خود اشتغال داشتند، مکرّر مورد تعییب و سرزنش بودند، افراد می گفتند: چرا ایندو برادر هنگام راه رفتن سر خود را پایین می اندازند و به اطراف خود نظر نمی کنند خداوند به انسان چشم و گوش داده تا پیرامون خود را تماشا کند و کسانی که از کنار او عبور می کنند ببیند و سلام و علیک کند! نظیر همین مطالب را به خود آقای قاضی هم می گفتند که چرا وی منزوی است؟

 

 

مرحوم آقا می فرمودند: این بیچاره ها کجا ادراک می کردند که این بزرگان در چه افقی هستند و در چه عوالمی سیر می کنند و نمی دانستند این رفتارها تصنّعی و ساختگی نیست بلکه توجه به عالم ملکوت ایشان را از نگاه به مُلک بازداشته است.

 

 

سر ما فرو نیاید به کمان ابروی کس               که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد

 

 

سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ              که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد

 

 

متاسفانه امروزه می بینیم برخی جلسات و اجتماعات دعا و مناجات، تبدیل به میتینگ های سیاسی و دعواهای حزبی بر محور تعصّبات و نفسانیات شده است و منظور برگزار کنندگان هرچیزی هست غیر از دعا و ربط با خدای متعال که فرمود: دعا اساس عبادات است. آنچه از الفاظ زشت و قبیح و رکیک است در این جلسات نثار مخالفین خود می کنند و حضور و اجتماع مردم بیچاره را خرج اهواء خود کرده عمر و سرمایه آنها را ضایع می کنند! حال شما تصور کنید نفس یک مومن و سالک الی الله که به امر خدا که فرموده: مومن از هر امر لغوی باید به دور باشد، مراقبه بر نفسش را در پیش گرفته، این شخص چطور تاب تحمل این مسائل و حرف ها و مجادله های نفسانی و شیطانی را دارد؟

 

 

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد                در دام مانده صید و صیاد رفته باشد

 

 

این درحالی بود که سیدنا الاستاد می فرمودند: حتی اگر بین دو نفر از افراد و رفقا کدورتی پیش آمد و نفوس آنان در تضارب و اختلاف با یکدیگر بود تا این تضارب و کدورت جای خود را به صلح و صفا نداده حق ورود به جلسه را ندارند زیرا راه خدا با طمأنینه و آرامش طی می شود و نفس دو رفیق در صورت تضارب مانند دو اسبی می مانند که یکی درشکه را از جلو می کشد و دیگری از عقب؛ در این صورت نه تنها حرکتی به سوی خدا صورت نمی گیرد بلکه نفوس خسته و درمانده می شوند نیروها صرف می شود ولی اثر مطلوب به دست نمی آید. حال شما ببینید این طرز فکر کجا و آن کجا؟ که خدا می داند بر این نفوس بیچاره ای که در آن جلسات کذایی حاضر می شوند چه می آید؟!

 

 

عزیزی از شاگردان مرحوم حاج شیخ عباس قوچانی (وصی رسمی سلوکی مرحوم قاضی) نقل می کرد که روزی با مرحوم قاضی رضوان الله علیه در کوچه‌های نجف می‌رفتیم، کودکی سنگی بر تیرآهن نصب شده در کوچه زد و صدایی برخاست. مرحوم قاضی برگشتند و خطاب به شاگردان همراهشان فرمودند: حتی همین قدر صدا در ایجاد خاطره نقش دارد و به سلوک ضرر می‌رساند.

 

 

از نگاهی می نشیند بر دل نازک غبار                         خاطر آیینه را آهی مکدر می کند

 

 

یکبار یکی از سالکان راه خدا که چشم دلش باز است نقل می کرد: یک شب به مجلسی که افراد بر محور شخص خاصی در آنجا جمع بودند دعوت شدم وقتی به نزدیک آن منزل رسیدم یکمرتبه دیدم که از این خانه آتش به آسمان می رود داخل رفتم دیدم هرچقدر آن افراد به آن شخص نزدیکترند کدورتشان بیشتر و ظلمانی ترند و آن شخص خاص شروع کرد به صحبت اما به اسم جلسه قرآن و دعا مطالب به مسخره کردن و غیبت و تهمت و ناسزا گویی به این و آن گذشت (مسائلی که متاسفانه در میان جلسات دینی و دعا و مناجات ها مخصوصا در همین شب های ماه رمضان کم نیست) آنقدر وضعیت برایم سخت شد که بلند شدم و مجلس را ترک کردم.

 

 

مجلسی را باید شرکت کرد که اهل آن متحد القلوبند از نیات خالص برخوردارند با طهارت ظاهر و باطن در جلسه حاضر شدند دل هایشان  را متوجه پروردگار کرده اند جلساتی که افراد قبل از حضور در آن، نفس را از مشاغل و شواغلی که دارند خالی کنند و خانه دل را از غیر و آثار ماسوی الله تکانده و با ضمیری صاف و روشن وارد مجلس شوند تا هم خود استفاده برند هم به دیگران بهره رسانند در چنین جلسه ای است که انسان حضور قلب می یابد قلبش به سکون و آرامش می رسد به خدا تقرب پیدا می کند اراده او برای مخالفت با شیطان قویتر می گردد.

 

 

امام صادق علیه السلام ضمن نقل داستانی به توصیف چنین جلسات و اهل آن می پردازند و می فرمایند:

 

 

من با پدرم بودم تا اینکه به قبر و منبر پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیدیم ناگاه گروهى از یاران پدرم را دیدم که دور هم جمع شده بودند پدرم در مقابل آنان ایستاد و سلام کرد. سپس فرمود: بخدا سوگند که من شما و بوى شما و روح شما را دوست دارم مرا به وسیله ورع و دوری از گناه و سعی و تلاش در بندگی خدا یارى کنید زیرا که شما به دوستى ما نمی رسید مگر به واسطه ‏ى دورى از گناه و هر کس به پیشوائى اقتدا کرد باید کردار او را انجام دهد؛ سپس فرمود شمائید سربازان خدا، شمائید شیعیان خدا، شمائید سابقون و اوّلون سابقون در آخرت بهشت میروند ما به ضمانت خدا و رسول بهشت را برایتان ضمانت کرده‏ایم شما و زن هاى شما پاکان و پاکیزه ‏گانید و هر مؤمنى صدیق و هر مؤمنه‏اى حوریه بهشتى است ... (بحارالأنوار ج : 65 ص : 146)

 

 

یکی از مراودین و محبین آقای انصاری همدانی رحمة الله علیه مرحوم حاج هادی ابهری رحمة الله علیه بود که عنایاتی به وی شده بود و چشم دلش باز بود گاهی که به جلسات مرحوم آقای انصاری می رفت رفقا از وی سوال می کردند حاج هادی تو که سواد نداری چطور بدون اینکه از کسی نشانی جلسات را بگیری آنجا را پیدا می کنی؟ می گفت: بو می کشم جلسات اهل معرفت بو دارد.

 

 

یکی دیگر از آسیب های اجتماعات دینی و جلسات دعا و ذکر که چند سالیست باب شده، شرکت مردان و زنان به صورت مختلط و خانوادگی است که دیده می شود هر مردی زن و دخترش را در کنارش نشانده و بعضا با لباس و آرایش های زننده به دعا مشغولند و این وضعیت حتی در مشاهد مشرفه و حرم اهل بیت علیهم السلام هم مشاهده می شود! باید گفت: این اجتماعات به شب نشینی در پارک ها بیشتر شباهت دارد تا مجالس دعا. آخر این چه جلسه و دعا و احیائی است؟ درست همان اسبابی را که موجب حضور أبالسه گشته و به طور کل انسان را از توجه به مبدأ اعلی باز می دارد و مشغول به نفسانیات می کند، داخل در جلسات کرده اند! بله اشک هست ناله و انابه هست شلوغی و تبلیغات هست اما غالبا تهی از حقیقت وهمراه با احساسات هست که ابدا روح و نورانیت ندارد و بهره های حاصل از آن بسیار ناچیز است چرا که هیچکدام اینها موضوعیت ندارد، منافقین هم گریه می کردند مناجات داشتند! مگر مسجد نساختند مگر اجتماع تشکیل ندادند اما چون مبنا و مسیرشان بر خلاف رضای خدا و حجت خدا بود بی ارزش بود. آری ما داریم که ولی و حجت خدا مسجد را خراب کردند قرآن بالای سر را به زیر کشیدند چون که حق نبود!

 

 

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی                     این ره که تو می روی به ترکستان است

 

 

وَ الَّذِینَ اتخَّذُواْ مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْرِیقَا بَینْ‏َ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِن قَبْلُ  وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنىَ‏  وَ اللَّهُ یَشهْدُ إِنهَّمْ لَکَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا  لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلىَ التَّقْوَى‏ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِیهِ  فِیهِ رِجَالٌ یحُبُّونَ أَن یَتَطَهَّرُواْ  وَ اللَّهُ یحُبُّ الْمُطَّهِّرِینَ * أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ‏ تَقْوَى‏ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرْ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ‏ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهْارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ  وَ اللَّهُ لَا یهَدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِینَ * لَا یَزَالُ بُنْیَنُهُمُ الَّذِى بَنَوْاْ رِیبَةً فىِ قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ  وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (آیات 107 تا 110 سوره توبه)

 

 

(و گروهى دیگر از منافقانند آنان که مسجدى براى زیان به اسلام برپا کردند و مقصودشان کفر و عناد و تفرقه کلمه بین مسلمین و ساختن کمینگاهى براى دشمنان دیرینه خدا و رسول بود، و با این همه قسم ‏هاى مؤکّد یاد مى‏ کنند که ما جز قصد خیر غرضى نداریم، و خدا گواهى مى‏ دهد که محققا دروغ مى‏ گویند. * تو اى رسول ما هرگز در مسجد آنها به نماز و مناجات و دعا نایست که همان مسجد (قبا) که بنیانش از اول بر پایه تقواى محکم بنا گردیده سزاوارتر است به اینکه در آن اقامه نماز کنى، که در آن مسجد مردان پاکى که مشتاق تهذیب نفوس خودند درآیند، و خدا مردان پاک مهذّب را دوست مى‏ دارد. * آیا کسى که مسجدى به نیت تقوا تأسیس کرده و رضاى حق را طالب است مانند کسى است که بنایى سازد بر پایه سستى در کنار مسیل (لبه پرتگاه دوزخ) که زود به ویرانى کشد و عاقبت او را به آتش دوزخ درافکند؟! و خدا هرگز ستمکاران را هدایت نخواهد فرمود. * بنیانى که آنها بنا کردند دلهاى ایشان را همیشه به حیرت و شک و ریب افکند تا آنکه از آن دل برکنند، و خدا دانا و حکیم است.)

 

 

مرحوم حضرت آقا می فرمودند: جلسات و اجتماعات به خودی خود موضوعیت ندارد بلکه ارزش و فضیلت آنها زمانی است که قلب انسان را که در اثر توجه به عالم کثرت و رعایت احکام و لوازم آن نزول کرده با آتش محبت خدا به عالم توحید صعود دهد و حال وحدت بر کثرت غالب شود و الا همان اندک حال و حرارت عشقی را که دارد چه بسا در همین جلسات از دست بدهد.

 

 

آیات قرآن و روایات بر آنچه که گفته شد تصریح دارند خدای متعال میفرماید ما فقط عمل و عبادتی را می پذیریم که از روی تقوا باشد.

 

 

اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ. (المائدة : 27)

 

 

اهل فضل مطلع هستند که کلمه "انما" از ادات حصر است که در فارسی از او تعبیر به فقط می شود یعنی این است و جز این نیست که فقط خدا اعمال را از اهل تقوا قبول می کند.

 

 

اهمیت تقوا و توجه و سکوت در استفاده نفوس از جلسات به حدی است که سیدنا الاستاد می فرمودند کسانی که وارد می شوند حتی سلام نکنند چرا که باعث شکسته شدن سکوت و توجه و حضور قلب سایرین شده و با این کار مانع از سیر و تفکر دیگران می گردند چرا که استفاده از جلسات به همین توجه و حضور قلب و سکوت است.

 

 

توجه به آنچه ذکر شد مخصوصا برای مخدرات و زنان سالکه و عارفه دوچندان است چرا که آنها از روحی لطیفتر و رقیقتر برخوردارند و از این حیث آسیب پذیرترند همانطور که امیر المومنین علیه السلام به این امر در سفارششان به امام حسن علیه السلام تصریح میکنند و می فرمایند: انَّها ریحانه... (وجود زن همچون گلی لطیف و حساس است) و اصلا بر همین اساس است که مبنای دین اسلام بر کمرنگتر ظاهر شدن زنان در اجتماعات است حتی نماز و اینکه فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمودند: مسجد زن، پستوی منزلش است و خود حضرت در خلوت نماز می خواندند و اطاق تهجد داشتند. حتی برای زن بهتر است که نماز و عبادتش را در خلوت و به دور از همسر و فرزندانش بخواند این برای جمعیت خاطر و حضور قلب او بهتر است. بله اگر مجلس و مسجدی بر مدار آنچه ذکر شد پیدا شد شرکت در آن منعی ندارد. کما اینکه زنان از شاگردان سیدنا الاستاد همراه با همسر و محارمشان در مجالس رفقا شرکت می کردند.

 

 

بنابراین اگر آن اجتماعات به گونه ایست که بر حال رقّت و انبساط نفس می افزاید و سنگینی و کدورت ندارد و نیات خالص است و همه بر سفره وحدت توحید با یک محبت و صفایی تشکیل شده اند شرکت در آن برای برگزاری دعا و مناجات و هر عمل دیگری بهتر است و الا عزلت و خلوت بسیار بسیار بهتر است.

 

 

از امام صادق علیه السلام است که فرمودند: خداوند به پیامبری از پیامبران بنی اسراییل وحی فرستاد اگر می خواهی در فردای قیامت مرا در بارگاه قدس ملاقات نمایی در دنیا تنها و غریب و غمگین و دور از مردم (اغیار و نامحرمان) باش و با ایشان انس و الفت برقرار مکن مانند پرنده ای که در سرزمین بی آب و علف به تهایی پرواز می کند و بر بالای درختان نشسته و غذایی می خورد و از آب چشمه ها می نوشد و چون شب فرا می رسد به تنهایی استراحت کرده و به جمع پرندگان ملحق نمی گردد با خدای خود مانوس گشته و با پرندگان بیگانه بوده و الفتی ندارد. (امالی صدوق با 36 ص 198)

 

 

خانه دیو است دل های همه                          کم پذیر از دیو مردم دمدمه

 

 

مرحوم حداد رحمة الله علیه گاهی این بیت را می خواندند که:

 

 

هر که در خانه اش صنم دارد                       گر نیاید برون چه غم دارد

 

 

گاهی یک جمع دو نفره و سه نفره حتی با اعضای خانواده چنان روح و نوری دارد و انسان چنان حضّ و بهره ایی از آن می برد که از اجتماعات چند صد نفره نمی برد.

 

 

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: ما گاهی جلسه ای تشکیل می دهیم اما عده مان کم است، حضرت فرمودند: معادل شما از آسمان ملائکه می آیند و در جلسه شما شرکت می کنند و وقتی دعا می کنید آنها آمین می گویند.

 

 

در خاتمه این نوشتار که قدری هم به طول انجامید مناسب است یک نمونه از جلسات اهل سیر و سلوک را بر محوریت توحید و با حضور ولی خدا، که سیدنا الاستاد در کتاب روج مجرد به آن اشاره گردند نقل شود تا ختامه مسک این عبارات باشد؛ می فرمایند:

 

 

در تمام یک ماه (ماه مبارک رمضان) رویّه چنین بود که: چون در عین گرماى تابستان بود و شبها بسیار کوتاه بود، شبها را نمى ‏خوابیدم؛ به عوض در روزها می خوابیدم تا دو ساعت به ظهر مانده، در آن وقت آماده تشرّف به حرم مطهّر مى‏ شدم و نماز را در آنجا بجا مى‏ آوردم و سپس به حرم مطهّر حضرت أبا الفضل العبّاس علیه السّلام مشرّف مى‏ شدم، و پس از اداى زیارت به تهیّه ما یحتاج منزل پرداخته و تا غروب در منزل مى ‏ماندم. و پس از اداى نماز عشائین و صرف افطار، دو ساعت از شب گذشته به منزل آقا (حاج سید هاشم حداد) مشرّف مى ‏شدم تا نزدیک اذان صبح که باز براى سحور خوردن به خانه باز مى ‏گشتم، یعنى خود آقا وقت ملاقات را در شبها معیّن نموده بودند؛ زیرا که روزها دنبال کار میرفتند.

 

 

محلّ اجتماع، دکّه ‏اى بود در کنار مسجدى که ایشان متصدّى تنظیف آن بودند؛ و آن دکّه بطول و عرض 2 متر در 2 متر بود و ارتفاع سقفش بقدرى بود که در آن نمى ‏شد نماز را ایستاده بجاى آورد چون سر به سقف گیر میکرد؛ و در حقیقت اطاق نبود بلکه محلّى بود زائد که معمار در وسط پلّکان معبر به بام مسجد به عنوان انبار در آنجا درآورده بود. امّا چون مکان خلوت و تاریک و دنجى بود، آقاى حدّاد آنجا را در مسجد براى خود برگزیده، و براى دعا و قرائت قرآن و أوراد و اذکارى که مرحوم قاضى میدادند بالاخصّ براى سجده ‏هاى طولانى بسیار مناسب بود. امّا نمازها را ایشان در درون شبستان مسجد میخواندند، و نمازهاى واجب را نیز به امام جماعت آن مسجد به نام آقا شیخ یوسف اقتدا مى‏ نمودند.

 

 

در آن دکّه سماور چاى و قورى نیز بود، و مقدارى از اثاث مسجد هم در کنار آن ریخته بود. خداوندا از این دکّه بدین وضع و کیفیّت کسى خبر ندارد، جز خود مرحوم قاضى که در کربلاى معلّى در اوقات تشرّف بدان قدم نهاده است.

 

 

عظمت و روحانیّت آن دکّه را کسى میداند که مانند بعضى از دوستان حدّاد مثل حاج حبیب سَماوى، و حاج عبد الزّهراء گرعاوى، و حاج أبو موسى مُحیى، و حاج أبو أحمد عبد الجلیل مُحیى و بعض دیگر آنرا دیده و در آن احیاناً بیتوته نموده ‏اند.

 

 

حضرت آقاى حاج سیّد هاشم از حقیر در تمام شبهاى ماه مبارک در آن دکّه پذیرائى کرد. وه چه پذیرائیى!

 

 

... شب تا نزدیک اذان به گفتگو و قرائت قرآن و گریه و خواندن اشعار ابن فارض و تفسیر نکات عمیق عرفانى و دقائق أسرار عالم توحید و عشق وافر و زائد الوصف به حضرت أبا عبد الله الحسین علیه السّلام میگذشت؛ و براى رفقاى ما که حاضر در آن جلسه بودند همچون حاج عبد الزّهراء باب مکاشفات باز بود و مطالبى جالب بیان میکرد، و حقیقةً در آن ماه رمضان بقدرى شوریده و وارسته و بى پیرایه بود که موجب تعجّب بود. آنقدر در جلسه میگریست که چشمهایش متورّم مى ‏شد و از ساعت میگذشت، آنگاه به درون مسجد میرفت و بر روى حصیر پس از ادامه گریه به سجده مى‏ افتاد.

 

 

بسیار شور و وله و آتش داشت، آتش سوزان که دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میداد. یک شب که پس از این گریه‏ هاى ممتدّ و سرخ شدن چشمها به درون مسجد رفت، حضرت آقاى حدّاد به من فرمود: سیّد محمّد حسین! این گریه ‏ها و این حِرْقَت دل را مى‏بینى؟ من صَدْ «قاط» (برابر و مقدار) بیشتر از او دارم ولى ظهور و بروزش به گونه دگر است. (روح مجرد، ص: 30)

 

 

در کلبه ی ما رونق اگر نیست صفا هست         آنجا که صفا هست در آن نور خدا هست.

گاهی سیدنا الاستاد جلساتشان را با یکی دو نفر از رفقای سلوکی برگزار می کردند.

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.