فرزند ارشد عارف کامل مرحوم علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف نقل می کنند: یکی از شاگردان حضرت علّامۀ والد قدّس الله نفسه مکرّر به حجّ و زیارت خانۀ خدا و مدینۀ منوّره مشرّف می شد.
یکبار که خود را برای سفری جدید مهیّا می ساخت ، از حقیر خواست تا از حضرت آقا استفسار کنم که این بار نیز به حجّ مشرّف شود یا خیر ؟ ایشان پاسخ منفی دادند و فرمودند: این نوع حجّ و زیارت ها روی هوای نفس بوده و تنها داعی نفسانی دارد!
این بود تا روزی که در خدمت ایشان در مسیری پیاده می رفتم و هیچ کس همراه ما نبود . حقیر از ایشان پرسیدم : در برخی روایات، أئمّه علیهم السّلام، شیعیان خود را از تعویق و ممانعت برادران خود را از حجّ خانۀ خدا بر حذر داشته و از این عمل شدیداً نهی نموده اند؛ چه جهت و مصلحتی مدّ نظر شما بود که ایشان را از حجّ خانۀ خدا منع نمودید؟
بلا فاصله فرمودند: استیذان ایشان صرفاً صوری و از روی تأدّب بود یا واقعاً می خواست مصلحت خود را بداند؟ عرض کردم : می خواست مصلحتش را بداند. فرمودند: اگراین سؤال را از أمیرالمؤمنین علیه السّلام داشت و از آن حضرت کسب مصلحت می کرد و حضرت می فرمودند: نرو، چه باید می کرد؟ عرض کردم: البتّه نباید می رفت. فرمودند: عقول مردم خیلی کوچک است و با نزدیک کردن انگشتان خود به هم کوچکی آن را نشان دادند، ولی عقل امام علیه السّلام بر همه تسلّط دارد، و در هنگام گفتن این جمله هر دو دست خود را بالا برده و به حالت سیطره و تسلّط آن اشاره کردند؛ و سپس فرمودند: تسلّط من بر نفوس مثل تسلّط أمیرالمؤمنین علیه السّلام است ، و از خیر و شرّ نفوس مطّلع و آگاهم. ( نور مجرد، ص327 )