مساله اختلاط پسران و دختران در دانشگاه از دیدگاه روانشناسی و اجتماعی از سابق به عنوان یک معظل مطرح بوده است که اگر از ابتدا با نگاهی منطقی و دلسوزانه و خالی از اهواء به آن نظر می شد به چنین بن بست شوم و خطرناکی تبدیل نمی شد. جامعیت مکتب تربیتی عارف کبیر مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه این مساله را به خوبی تحلیل کرده است که در مقاله حاضر به آن پرداخته می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها از دیدگاه علامه طهرانی ره
منبع: کتاب رساله نکاحیه تالیف مرحوم علامه طهرانی ره، ص: 189
اختلاط پسران و دختران در دانشگاه موجب تشتّت افکار و بالاخره بىسوادى آنهاست
دانشگاه محلّ خلوت است؛ کلاس درس، جاى خلوت است. آنجا دیگر جنبه اشتراک فهم، تبدیل به اختصاص میگردد. هر دانشجو از دختر و پسر در هستى خود آنهم چه هستىاى، در عشق سوزان خود آنهم چه عشقى فرورفته است! پسر در شب حال مطالعه ندارد، فکر دختر است. دختر خُلق تکلّم با پدر و مادر ندارد، فکر پسر است. خوب به بن و ریشه عرائضم میرسید؟!
سنّ دانشگاهى سنّ قوى ترین قوه شهوت و میل به جنس مقابل است. یا باید پسر و دختر بر فکر خود فشار آورد، نه درس را بفهمد نه بحث را، نه استاد را تشخیص دهد نه مستخدم را، و مدّتها سپرى گردد؛ یا به حال روانى درآید و بىسواد و سفیه از دانشگاه بیرون آید، و یا باید دل به دریا زند و پشت پا به همه مقدّسات دینى بزند، و دین را سدّ آزادى و راه ترقّى و تعالى بداند؛ و در نتیجه، آمیزش هاى پنهانى، خلا او را پر کند.
مرد دانشجو تا مىآید به خلا فکرى خود فلان مسأله را حلّ کند، فوراً آن دختر خانم x در نظرش مجسّم است. حلّ مسأله کجا رفت؟ باید بجاى دوشیزه x مثلًا فورمول 2 r/ ' mm گذارده شود تا نتیجه حاصل گردد. امّا بدون شکّ، جَلَوات خانم x جائى را در محفظه ذهنش باقى نگذارده است.
و همچنین دوشیزه دانشجو در دانشگاه در خلوت است. نمىتواند و ابداً قدرت ندارد ذهنش را از آقاى y پاک کند؛ هر چه تصوّر کند y است در زمین y است، در زمان y است، در بالا و پستى y است.
گویند: دو نفر شب تا به صبح بحث داشتند در حقّانیّت علىّ و حقّانیّت عمر. آنچه در وِعائشان از دلیل بود آوردند. صبحگاه به مجنون گفتند: تو که از اوّل شب تا پگاه همه مطالب را شنیدى بگو ببینیم: حقّ با کیست؟! گفت: حقّ با لیلى است! از شب تا به صبح هر چه مىگفتید بحث درباره لیلى بود؛ حقّ با لیلى است!
اینک پس از گذشت شانزده سال از انقلاب می فهمند که چه اشتباهى کردهاند. اینها تماشا میکردند که دختران با حجاب آراسته به دانشگاه میرفتند، و خوشحال بودند که مسأله دختر و پسر هم بحمد الله حلّ شد، و حکومت اسلام همه را معصوم نمود؛ ولى ناگاه از زیر خاکستر شرارهاى پدیدار میشود که اى واى چه خبر بوده است و ما خبر نداشتیم!؟
دانشکدههاى پسران و دختران لزوماً باید مجزّا گردند
مسأله مسأله پرده کشیدن نیست، ردیف جلو نشستن پسران نیست، یکطرف دختران و یکطرف پسران نیست، یک کلاس مستقلّ براى دختران و یک کلاس براى پسران در دانشگاه مختلط نیست. اصل دانشگاه پسران و دختران باید جدا باشد. هیچ چارهاى هم جز این نیست.
در مجلّه «کلمه دانشجو» شماره هشتم و نهم ص 77 تا ص 80 مقالهاى به عنوان «اختلاط» آورده است و در مقدّمهاش گفته است: «در یک بررسى که چندى پیش از میان 500 نفر از دانشجویان یکى از دانشگاههاى کشور به عمل آمد، 90% دانشجویان عامل گسترش ناامنى و توسعه دامنه فساد اخلاقى و انحرافات جنسى را اختلاط نامشروع زن و مرد عنوان کردهاند.
آنگاه با آقاى جواد منصورى معاونت محترم فرهنگى دانشگاه آزاد اسلامى، و با یکى از دانشجویان مصاحبهاى بعمل آورده است که هر دو در یک خطّ مشى پاسخ دادهاند و ما براى عدم تطویل، مصاحبه با آقاى معاون فرهنگى را مىآوریم:
دانشجو: جناب آقاى منصورى با توجّه به مسأله اختلاط زن و مرد در سطح دانشگاهها آیا بعقیده شما مىبایست براى این دو قشر، دانشگاه جدا داشته باشیم؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. مسأله تحصیل براى همه گروههاى جامعه یک ضرورت و نیاز است. بنابراین در تحصیل بین زن و مرد اختلافى نیست. امّا ما همه کارهایمان مىبایست مطابق با موازین شرع باشد. فرضاً در نماز خواندن، زن و مرد باید نماز بخوانند ولى گفته شده که اینها جدا بایستند و بعضىها احتیاط مىکنند و بین اینها پرده مىزنند و حتّى میدانید که در مساجد محلّ ورود مردان و زنان جداست.
بنابراین مسأله جدا کردن فضاى آموزشى یا محیط کار، ارتباطى با مسأله تحصیل ندارد. بلکه به خاطر نیاز به انطباق با موازین شرعى ما باید انجام بگیرد. لذا من تصوّر میکنم این کار در آینده باید در کشور ما حتماً انجام بگیرد. و اینکه تا بحال انجام نشده شاید به این تصوّر بوده که یا امکانات نبوده، و یا اینکه مشکلاتى بوجود نمىآید. در صورتیکه اوّلًا امکانات را باید بوجود آورد و متأسّفانه در مواردى دیده شده که مشکلاتى بوجود آمده و من تصوّر مىکنم در آینده ما باید دانشگاههائى (در) جامعه داشته باشیم (مانند بعضى از کشورهاى اسلامى) که منحصراً مربوط به خانمها باشد. حتّى مثلًا در پاکستان نمونهاى مىبینیم که بانک مخصوص خانمها وجود دارد. یعنى بانکى داریم که کلّ کارکنان آن زن هستند، و هیچ مشکلى هم ایجاد نمىکند
دانشجو: آقاى منصورى! معایب سیستم موجود اختلاطى به نظر شما چه چیزهائى هستند؟
- ما لا اقلّ به عنوان جلوگیرى از یک سرى مشکلات موظّفیم اینکار را انجام بدهیم. ما در شرعمان داریم که شما اگر در خانهاى میخواهید نماز بخوانید و در آن خانه یک زن نامحرم وجود دارد، درِ آن خانه را باز بگذارید و نماز بخوانید. این نشان دهنده آنست که دین اسلام با توجّه به یک سرى واقعیّتها پیش بینىهائى کرده است.
سؤالى که پیش مىآید اینست که اگر ما حرکت کنیم به این جهت که یک دانشگاه مخصوص خواهران تأسیس کنیم آیا جهت کادر ادارى و آموزشى آن هم صرفاً باید از خواهران استفاده کنیم یا خیر؟
ظاهراً اگر صحبتى باشد تنها در مورد اساتید است زیرا در مورد کادر ادارى قطعاً مشکلى بوجود نمىآید. در مورد اساتید هم ما مشاهده مىکنیم که در تمام رشتهها، ما هم خانمهاى استاد داریم و هم آقایان استاد، و اگر برنامه ریزى باشد میتوانیم در آینده جبران کنیم.
البتّه اگر روزى احساس شود در رشتهاى فقط از آقایان جهت تدریس میشود استفاده کرد، مشکلى پیش نخواهد آمد اگر به عنوان استاد سر کلاس برود.
شما ملاحظه کنید ما سه دانشگاه علوم پزشکى در تهران داریم، دانشگاه علوم پزشکى تهران، و دانشگاه علوم پزشکى ایران، و دانشگاه علوم پزشکى شهید بهشتى. حدود 35 درصد از مجموعه دانشجویان این سه دانشگاه از خانمهاى دانشجو هستند. خوب بدون اینکه هیچ مشکلى براى مملکت باشد براحتى میتوانیم یکى از این سه دانشگاه را براى خانمها اختصاص دهیم و دو دانشگاه دیگر را براى آقایان.
طىّ یک برنامه چند ساله هم مىتوانند اساتید را از هم جدا بکنند و اگر بخواهند این کار را بکنند نه بودجهاى جابجا مىشود، نه کادر را جابجا میکنند. ظاهراً تا به حال در این قضیّه جدّى نبودهاند، نه اینکه مشکلى وجود داشته باشد.
واقعیّت قضیّه اینست که ما هنوز مصمّم به اجراى ضوابط اسلامى در بعضى از مسائل کشور نشدهایم. اگر چنین بود شاید قضایا فرق مىکرد. مثلًا فرض مىکنیم اگر از ابتداى انقلاب بطور جدّى برنامه ریزى مىکردیم براى تربیت پزشک زن، امروز با این گرفتارى رو برو نبودیم که زنان متدیّن ما با گرفتارى عصبى شدید به دکتر مرد مراجعه کنند. ولى در حقیقت آنطور که باید و شاید در پى این واقعیّت نبودهایم.
بارى، من از جناب نگارنده سرمقاله تقاضا دارم به بیرون کشیدن دختران از خانه و ورودشان در محافل و مجالس و صنایع سنگین و علوم غیر مربوطه به نیازمندیهاى آنان در کادر پسران و برادران، تسریع نکنند که نتیجه، همین نتیجه مأخوذه از شماره اخیر مجلّه «کلمه دانشجو» مىباشد. و بنده مخصوصاً این مطالب را از آن، در اینجا نقل کردم تا بدانید حکومت اسلامى ایران، نه تنها هنوز مشکل دختران را حلّ ننموده است، بلکه مشکلاتى بعین مشکلات پیشین برایشان به ارمغان آورده است. و اگر مثلًا از ابتداء به مانند و مشابه گفتار معاونت محترم فرهنگى دانشگاه عمل مینمودند، بسیار آسان و راحت مسأله حلّ شده بود. امّا ایشان پنداشتند راه غیر از این است؛ رفتند و به بن بست رسیدند. در پى آب بودند، سر از سراب بر آوردند
اگر از اوّل به گفتار حضرت علامه عمل کرده بودند امروز در تمام رشتههاى پزشکى زنان مستکفى بودیم.
مرحوم علامه فقید استاد طباطبائى رفَع اللهُ فى الجَنان مَقامَه در مصاحبهاى که از طرف صدا و سیما پس از شهادت رفیق ارجمند و برادر گرامیمان شهید شیخ مرتضى مطهّرى غفر الله له با او نمودند و در آن مصاحبه بر مرحوم شهید بسیار گریسته بود؛ چون در پایان مصاحبه از استاد خواستند پیامى براى مردم بدهد، فرموده بود: «پیام من اینست که به اسم اسلام در این حکومت اسلام کارى را انجام ندهید که در برابر خارجیان موجب ننگ اسلام باشد!»
گویند در نخستین وهله نمایش صدا و سیما از این جریان مصاحبه، این فراز اخیر پیام علامه را نقل کرده بودند؛ و در وهله بعد که چند ساعتى از وهله اوّل بیش نمىگذشت، اسقاط نموده بودند.
مثلًا درباره دختران و بطور کلّى راجع به بانوان اگر به همین دو جمله کوتاه علامه که نظریّه اسلام مىباشد رفتار مىشد، آیا تصوّر داشت که براى ما امروز مشکلى در جامعه باقى مانده باشد؟
اگر براى دختران، فنون مناسب و علوم شایسته براى خودشان و براى جمیع جامعه را اختیار مىنمودند، امروز ما از میان همین بانوان یک کادر تمام و کامل در تمامى علوم پزشکى داشتیم، از چشم پزشک و جرّاح گوش و حلق و بینى تا چه رسد به مامائى و انواع جرّاحىهاى مختصّه به نسوان. ولى مع الاسف این راه مستقیم را در پیش پاى دختران ننهادند و به دختر گفتند: به هر علمى که خودت میخواهى روى آور!
دختران، گیج و آواره یکى براى خود فیزیک را برگزید، دگرى جامعه شناسى، سوّمى فلسفه، چهارمى ادبیّات، پنجمى شیمى آلى، ششمى الکترونیک، هفتمى صنایع سنگین و و و، در این صورت بودجههاى کلان کشور از بیت المال به هدر رفت؛ هم این دوشیزگان، معلّمین و مهندسین و فارغ التّحصیلانى مفید براى خود و براى امّت مسلمان نشدند، و هم پست و صندلى و جاى پسران را اشغال نموده و آنان را محروم ساختند، و هم وقت و عمر خود را که به گفته آقاى منصورى تقریباً ثلث از دانشجویان را شامل مىشوند تباه کردند.
امروزه جرّاح قابل و متخصّص زنان در مشهد نداریم ( باستثناء یکى دو نفر؛ از جمله ایشان، خانم دکتر علوى بود که جرّاح و پزشک زنان و بسیار لایق بود. در مشهد مقدّس دست به عمل نمىزد مگر در وقت ناچارى. در زایمان مخدّرات بسیار عاقل و صبور و متحمّل بود. یکى از دوستان مىگفت: در زایمان عیال من (که طلبهاى بودم) بقدرى حوصله بخرج داد تا وى بطور طبیعى وضع حمل کرد در صورتیکه در دو شکم قبلى سزارین شده بود. دوست ما مىگفت: وى بقدرى متحمّل بود که عیال من از شدّت درد لگد بر شکم او میزد و او باکى نداشت. ولى افسوس که ایشان خود را کاندیداى مجلس نمودند و تمام آن خدمتهاى ارزنده عملى، تعطیل شد. آیا کسى دگر هست که کار او را انجام دهد) فوراً زائو را سزارین مىکنند و عمل را هم خراب انجام میدهند، و بواسطه نقصان عمل، آن زن مسکین که به کلام این خانم دکتر اعتماد کرده و خود را تحت اختیار وى سپرده است، و دچار امراض غیر قابل علاج شده است؛ پیوسته باید متحمّل پى آمدهاى نامطلوب آن گردد. بنده شخصاً در مدّت این پانزده سالى که در أرض أقدس مشهد ساکن و مقیم مىباشم نظائر و شواهدى از مبتلایان عینى را که اینک در برابر چشمان دارم، بسیار سراغ دارم.
امّا با گفتار حضرت علامه فقیدِ علم و فقیدِ اتقان و نظریّه صائب، کجا چنین زمینههائى پیش مىآمد؟ شما فقط ملاحظه کنید در همین یک عبارتشان که جناب محترم صاحب سرمقاله از ایشان نقل کردند إنَّ الطَّریقَةَ المَرضِیَّةَ فِى حَیَوةِ الْمَرْأَةِ فى الإسْلامِ أنْ تَشْتَغِلَ بِتَدْبیرِ امورِ الْمَنْزِلِ الدّاخِلیَّةِ وَ تَرْبیَةِ الأوْلادِ وَ هَذِه وَ إنْ کانَتْ سُنَّةً غَیْرَ مَفْروضَةٍ لَکِنَّ التَّرغیبَ وَ التَّحْریصَ النَّدِبِىَّ ... کانَتْ تَحْفَظُ هَذِهِ السُّنَّة.( المیزان، ج 4، ص 373 )
اگر به همین مقدار عمل میکردیم، آیا مشکلات دانشجوئى اختلاط دختران و پسران که 90% از دانشجویان این دانشگاه آنرا ناشى از روابط غیر مشروع زن و مرد عنوان کردهاند وجود داشت؟! آیا براى زائیدن بانوانمان محتاج به قابله و پزشک مرد مىگشتیم؟! نه، وَ اللهِ نه، بِاللهِ نه، تَاللهِ نه! بنابراین عزیزم
نظر ز روى تکبّر به اهل راز مکن که باریافتگان حریم پادشهند
شما چون دیدید از علامه در دنیا تجلیل نشد، نباید گمان کنید که واقعیّت هم همین طور است؛ تا بیائید و با عبارت: «یکى از بزرگان معارف دینى فرمودهاند» گفتارشان را ذکر کنید، و با عرائض حقیر فقیر خاک پا و خانهزاد آن منیع مرتبت و رفیع منزلت درهم بیامیزید و خود را حَکم در قضیّه قرار دهید و با فکر و اندیشه خود آنرا بدون دلیل و اقامه برهان ضایع کنید، و به مجرّد شعار و هیاهو گفتار مقابل را أخذ کنید و دختران معصوم را از خانه و کاشانه بدر آورید؛ و خسران زده و تهى دست از سراب باز گردانید!
نصحیت حضرت علامه طهرانی درباره برخورد منطقی با کلام بزرگان
من نه پدرانه! بلکه برادرانه و متواضعانه به شما نصحیت میکنم: کلام چنین مردمان حق اندیش و باطل زدا را که هر سلّول از بدنشان را با فکر و تأمّل بکار بسته، و فیلسوفانى عالیقدر و دانشمندانى گرانمایه در راه اسلام شناسى شدهاند، نباید به دیده حقارت نگریست.
هر چند گفتهاند: انسان در نقد و تحلیل آزاد است، هیچ اندیشه و نظریّهاى را نباید تحمیل نمود؛ ولى آن مسألهاى است، و این مسألهاى دگر. و گرنه انسان باید تأسّف بخورد؛ ولى تأسّف بجا و بموقع. نه مثل تأسّف مردى که چون از سفر باز آمد حلیله را مریضه، و والده را مرده یافت. چون با حلیله درآمیخت فوراً شفا یافت، افسوس مىخورد که اگر زودتر آمده بودم والده را هم شفا داده بودم
اللهم صل علی محمد و آل محمد