این گونه تفسیرها بیشتر شباهت به تفسیرهاى مادّیین دارد که از عالم روح و عقل و مثال و تجرّد و ملکوت و سیطره و احاطه عالم ملکوت بر عالم ملک بى خبر بوده اند، و از اعجاز انبیاء مانند مرده زنده کردن عیسى و پرانیدن طیورى که با دست خود گل آن را خمیر نموده و در آن مى دمند، بى اطّلاع بوده اند...
بسم الله الرحمن الرحیم
تعجب علّامه طهرانی ره از دفاع آیت الله مشکینی از نظریه دکتر سحابی درباره فرضیه داروین
منبع: مطلع انوار، دست نوشته های علامه طهرانی رحمة الله علیه، ج11، ص: 496
جناب محترم آیة الله آقاى حاج میرزا على مشکینى اردبیلى (رحمة الله علیه) در ضمن بحث تفسیرى خود که در حوزه علمیّه قم افاده مى نمودند، ضمن یازده جلسه بحث که از شنبه 7/ 12/ 1355 هجریه شمسیه تا دوشنبه 23/ 12/ 1355 به طول انجامیده است، بحث مفصّلى در پیرامون اصل انسان نموده اند که طبق آیات قرآن چنین استفاده کرده اند که:
نسل بشر منتهى به آدم و حوّا مى شود و لیکن آن دو تن از گِل به طور دفعى و اعجازى خلق نشده اند، بلکه پس از گذشت صدها میلیون سال از حیوان تک سِلّولى به انواعى از حیوان تبدّل یافته و بالأخره منتهى به انسان شده است. اینجانب نوار سخن هاى ایشان را در مشهد مقدّس در تاریخ رجب المرجب 1402 هجریه قمریه، یعنى پس از متجاوز از پنج سال، شنیدم و ... در نزد حقیر بههیچوجه من الوجوه، بیانات ایشان قابل قبول نیست؛ نه در ظهور آیات، و نه در کیفیت بحث در روایات و ردّ روایت وارده در تفسیر عیاشى- با آنکه تفسیر عیاشى از نقطه نظر اتقان از کافى مهم تر و معتبرتر است- و ردّ خطبه نهجالبلاغه و قصص العلماء، با آنکه درصورتىکه قصص از قطب راوندى نباشد از سید ضیاءالدّین ابوالرّضا فضل الله راوندى است که شاگرد ابوعلىبن شیخ طوسى است، و از بزرگان علماى شیعه و معتمدین و موثّقین است که در راوند کاشان نزول نموده و آنجا را مسکن و محل اقامت خود قرار داده است، و شرح حال او را سید جلالالدّین محدّث ارموى در مجموعه اشعارى که از ایشان با کتاب نقض به طبع رسانیده است مفصلًا بیان کرده و از تبحّر در علوم و ادبیت و عربیت داستانها نقل کرده است؛ و عجیب اینکه آقاى مشکینى ایشان را مجهول الحال خوانده اند.
بارى فعلًا مجال ندارم در یکایک از جملات و کلمات ایشان غور و بررسى نمایم تا معلوم شود چقدر از مرحله دور بوده اند، و در حقیقت این حقیر تعجّب دارم از کسى که سالیان دراز در حوزه مشغول تحصیل و تعلیم بوده است، چگونه در اثر برخورد و معاشرت با دکترى یا با مطالعه کتابى، یک باره خود را مى بازد؟! و در تحت تأثیر کلام او قرار مى گیرد، به طورى که از کیفیت بحث ایشان چنین معلوم مى شود که گویا اصلًا درس نخوانده، و به قواعد جرح و تعدیل و تقدیم و تأخیر روایات آشنا نبوده، و به مختصر احتمالى رفع ید از ظهور نموده و نصوص صریحه را به معانى تخیلیه و توهّمیه حمل نموده است؛ مانند نفس واحده که به معناى إسْپرم و اوُول گرفته اند، و یا نطفه را به معناى آب و غیر ذلک از حمل هایى که بههیچ وجه قابل قبول نیست.
این گونه تفسیرها بیشتر شباهت به تفسیرهاى مادّیین دارد که از عالم روح و عقل و مثال و تجرّد و ملکوت و سیطره و احاطه عالم ملکوت بر عالم ملک بى خبر بوده اند، و از اعجاز انبیاء مانند مرده زنده کردن عیسى و پرانیدن طیورى که با دست خود گل آن را خمیر نموده و در آن مى دمند، بى اطّلاع بوده اند و تمام وقایع و شئون را براساس مادّه و تحوّلات مادّى توجیه مى کنند؛ و به عبارت دیگر بیشتر به تفسیر کمونیست ها و مادّیین صِرف شباهت دارد.
این حقیر اگر بخواهم در جرح و ردّ مطالب ایشان چیزى بنویسم از اصلِ سخنرانى هاى ایشان بیشتر خواهد شد.
لازم به ذکر است که مرحوم علامه در کتاب نور ملکوت قرآن جلد 2 ص 155 به بعد به طور تفصیل متذکر این مبحث شده اند و آن را با ادله مردود می دانند.