در این مقاله که برگرفته از سخنرانی های حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی است به اختصار به گوشه ای از تجلیات شخصیت یکی از بانوان کم نظیر و تاثیر گذار در تاریخ اسلام، حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها پرداخته شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
بانوی شرافت (تجلیل از شخصیت کم نظیر حضرت ام البنین سلام الله علیها)
منبع: برگرفته از سخنرانی های حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
امام صادق علیه السلام می فرمودند:
کانَت اُمُّ جَعفَرٍ الکِلابِیَّةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام وتَبکیهِ وقَد کُفَّ بَصَرُها ، فَکانَ مَروانُ وهُوَ والِ المَدینَةِ یَجیءُ مُتَنَکِّرا بِاللَّیلِ حَتّى یَقِفُ ، فَیَسمَعُ بُکاءَها و نَدبِهَا
(اُمّ جعفر کِلابى (حضرت امّ البنین)، براى حسین علیه السلام مرثیه مى سرایید و مى گریست تا این که چشمانش نابینا شد. مروان ، حاکم مدینه، به صورت ناشناس مى آمد و پشتِ در مى ایستاد و به گریه و مرثیه سرایى او گوش مى داد.
امالی شجری : ج ۱ ص ۱۷۵
وقتی عقیل به خواستگاری امّالبنین رفت، خانوادهی حزم بسیار خوشحال شدند و با افتخار تمام از وی استقبال کردند، اما با این حال، با کمال ادب از عقیل مهلت خواستند تا در این مورد از مادر دختر و خود دختر نظرخواهی کند چون مادران روحیات دختر خود را بهتر میشناسند و در این امر بهترین فرد میباشند. همچنین باید به نظر دختر در امر ازدواج توجه شود، چرا که پایداری زندگی در گرو رضایت قلبی دختر میباشد.
زمانی که پدر ام البنین نزد همسر و دخترش بازگشت تا نظر آنها را جویا شود، متوجه شد که دخترش خوابی را که شب گذشته دیده بود برای مادرش تعریف میکند.
«مادرجان! خواب دیدم در باغ سرسبزی نشستهام. نهرهای روان و میوههای بسیار در آنجا وجود داشت و ماه و ستارگان در آسمان میدرخشیدند. من دربارهی عظمت آنها فکر میکردم که ناگهان ماه از آسمان در دامن من قرار گرفت. نوری از آن ساطع گشت که چشمها را خیره میکرد. در تعجب بودم که سه ستاره نورانی دیگر را دیدم که در دامن من قرار گرفتند.
پدر امّالبنین در این هنگام به دختر خود بشارت داد که رؤیای تو صادقه است و سعادت دنیا و آخرت به تو روی آورده و سپس ماجرای خواستگاری عقیل از دخترش برای امیرمؤمنان را بیان کرد. از آنها نظرخواهی کرده و پس از شنیدن پاسخ مثبت، از جانب هر دو، عقیل را در جریان گذاشت. به این ترتیب پیوند همیشگی بین امّالبنین و حضرت علی برقرار گردید
در شب زفاف خود به فرزندان زهرا سلام الله علیها میگوید: من نیامدهام تا جای مادرتان را بگیرم. من اینجا خدمتکار شمایم و اگر شما اجازهی چنین کاری به من ندهید، به خانهی خود بازمیگردم.» امام حسن و امام حسین و حضرت زینب به او گفتند: «تو عزیز و بزرگواری و اینجا نیز خانهی توست.
در آن شب، حسنین هر دو بر اثر بیماری در بستر بیماری بودند که امّالبنین از آنها پرستاری کرد و به خدمت آنها کمر بست.
در همان روزهای اول به همسرش علی عرضه داشت: «از این به بعد مرا فاطمه صدا مزن، زیرا وقتی مرا به این نام صدا میزنی، فرزندان حضرت زهرا به یاد مادرشان میافتند و مصائب حضرت زهرا به خاطرشان میآید و رنجیده خاطر میشوند.» حضرت علی تقاضای او را پذیرفت و از آن روز به بعد، او را که داراری فرزندانی شده بود، امّالبنین (مادر پسرها) میخواند
وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان کربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلکه از حسین علیه السلام پرسید و سراغ حسین علیه السلام را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین علیه السلام باد».
از آیت اللّه العظمی حاج ملاعلی معصومی همدانی رحمه الله (معروف به آخوند) نقل شده است:
در یکی از روستاهای همدان، خانمی بود که با وجود آن که سال ها از ازدواجش می گذشت، بچه دار نمی شد. روزی خانم دیگری به او می گوید: نذر کن نام فرزندت را ابوالفضل بگذاری. پس از مدتی خداوند فرزندی به او می دهد و او نامش را ابوالفضل می گذارد. آن فرزند در 14 ـ 15 سالگی دچار بیماری سختی می شود، به گونه ای که از زنده ماندنش ناامید می شوند. باز همان خانم، به مادر فرزند توسل به حضرت عباس علیه السلام را سفارش می کند. او نیز چنین می کند. صبح فردا همان خانم به در منزل آن ها می آید و می گوید: خدا فرزندتان را شفا داده است. ناراحت نباشید. می گوید: تو از کجا می دانی؟ پاسخ می دهد: در خواب دیدم گروهی از زنان به سوی خانه شما می آیند که حضرت ام البنین علیهاالسلام نیز در میانشان بود و فرمود: برای شفای این پسر می روم (ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین، ص 175)
چشمه خور از فلک چارمین سوخت ز داغ دلِ ام البنین
آهِ دلِ پرده نشینِ حیا بُرده دل از عیسی گردون نشین
دامنش از لَخت جگر لاله زار خون دل و دیده روان ز آستین
مرغ دلش زار چو مرغ هَزار داده ز کف چار جوانِ گُزین
کعبه توحید از آن چارتن یافت ز هر ناحیه رکنی رکین
قائمه عرش از ایشان به پای قاعده عدل از آن ها متین
نغمه داوودی بانوی دهر کرده بسی آبْ دل آهنین
زهره ز ساز غم او نوحه گر مویه کُنان، موی کَنان حور عین
ناله و فریاد جهان سوز او لرزه در افکنده به عرش برین
مفتقر از ناله بانوی دهر عالمیان تا به قیامت غمین
مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی)