مسلماً اگر پس از دوران رسالت ختمى مرتبت، امامت امامان معصوم صلواة اللَّه علیهم اجمعین نبود، امروز سخن گفتن از اسلام ناب محمّدى معنا و مفهومى نداشت؛ در این مقاله نگاهی اجمالی به تاریخ زندگی امام یازدهم حسن بن علی علیهما السلام انداخته شده که بر اساس نوشته ای از جناب حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی در ده سال قبل تنظیم شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
اجمالی از تاریخ و سیره امام حسن عسکری علیه السلام
منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
ویژگیهاى فردى
ولادت
· یازدهمین جانشین رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و سیزدهمین معصوم، در هشتم ماه ربیعالاخر، سال 232 هجرى قمرى در مدینه متولد شدند.
· نام این مولود مسعود حسن، کنیهاش ابو محمّد و القابش صامت، هادى، زکىّ، عسکرى، سراج، مضیئى، شافى، رضىّ و مهتدى مىباشد، که مشهورتر از همه عسکرى است. ( مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 421)
پدر و مادر
· پدر آن حضرت، امام هادى علیه السلام و مادرش بانوى با فضیلت و دانشمندى به نام سلیل است. نامهاى دیگرى نیز براى او نوشتهاند، از قبیل، سوسن و حُدَیْثَه ( کشف الغمة، ج 3، ص 192)
· مادر وى در تقوا و پاکیزگى، عفت و پاکدامنى و دانش و بینش، برترین زن روزگار خود بود و شرح حال نویسان از او به عنوان زنى که عارف به مقام امامت بوده و در ردیف نیک کرداران قرار داشته، یاد کردهاند.
· امام هادى در تجلیل از مقام او مىفرماید: سلیل، برکنده شده از آفتها، پلیدیها و ناپاکیهاست.
· در فضل و مقام این بانو همین بس که امام عسکرى علیه السلام او را بظاهر وصىّ خود قرار داد و توصیههاى لازم در امر امامت را بدو کرد؛ از این رو، وى پس از شهادت فرزند بزرگوارش امام عسکرى علیه السلام ملجأ و پناهگاه شیعیان بود و سرگردانان در امر امامت به او مراجعه مىکردند و با چهرهاى گشاده و دلى شاد و مطمئن از حضورش باز مىگشتند.
· احمد بن ابراهیم مىگوید: در سال 262 بر حکیمه دختر امام جواد علیه السلام وارد شدم و از او درباره دینش پرسیدم. او امامان خود را نام برده، سپس گفت: هم اکنون پیشواى من حجّة بن الحسن است.
عرض کردم آیا شما او را دیدهاى یا خبرش را شنیدهاى؟
فرمودند: خبر او را از ابو محمّد علیه السّلام شنیدم که درباره وى به مادرش وصیت کرده بود.
گفتم: اکنون این مولود کجاست؟ فرمودند: از دیدهها پنهان است.
گفتم (در این صورت) شیعیان به چه کسى مراجعه کنند؟ فرمودند: به جدّه، مادر ابومحمّد علیهالسّلام.
عرض کردم : از کسى پیروى کنم که به زنى وصیّت کرده است؟!
فرمودند: او به حسین بن على علیهماالسلام تأسّى کرده است، چه آنکه او براى اینکه به على بن حسین زیانى نرسد خواهرش زینب را وصىّ خود قرار داد. (کمال الدّین و تمام النعمة، ج 2، ص 507 )
فضایل و کمالات معنوى و اخلاقى
· امام حسن علیه السلام ، در برخوردارى از فضایل و کمالات اخلاقى آیینه تمام نماى رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم و امامان پیشین علیهمالسّلام بود. بنابراین، تمامىآن ارزشها و والاییهایى که براى آن بزرگواران برشمردیم، در وجود این امام عزیز نیز متجلّى است.
· قطب راوندى تمامى فضایل اخلاقى امام علیه السلام را در یک جمله خلاصه کرده، مىنویسد:
اخلاق او، اخلاق رسول خدا صل الله علیه و آله بود. ( الانوار البهیّة، ص 251 )
الف- خوف از خدا
· شبلنجى به نقل از درر الاصداف مىنویسد: روزى بهلول امام عسکرى علیه السلام را که کودک خردسالى بود، دید که در کنارى ایستاده و گریه مىکند و کودکان دیگر مشغول بازى هستند. وى گمان کرد که گریه امام علیه السلام به خاطر چیزى است که در دست بچههاست؛ از این رو، به امام علیه السلام رو کرد و گفت: بیا براى تو هم چیزى بخرم تا با آن بازى کنى.
امام علیه السلام فرمودند: ما براى بازى آفریده نشدهایم. عرض کرد: پس براى چه آفریده شدهایم؟
فرمودند: براى کسب دانش و بندگى خدا. پرسید: از کجا چنین چیزى مىگویى؟ فرمودند: از قرآن، آنجا که مىفرماید: أفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ الَیْنا لا تُرْجَعُونَ (مؤمنون، آیه 115)
( آیا مىپندارید که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوى ما بازگردانده نخواهید شد!؟ )
بهلول از سخنان حکیمانه طفل خردسال حیرت زده شده، از امام علیه السلام خواست تا او را موعظه کند. امام اشعار پند آمیزى براى او خواند؛ سپس به رو، برزمین افتاد و مدهوش گشت.
چون امام علیه السلام به هوش آمدند، بهلول که سخت شگفت زده شده بود، پرسید شما را چه شده است؛ شما که هنوز خردسالى و بى گناه!؟
فرمود: از من دورشو، مادرم را دیدم که با چوبهاى درشت آتش مىافروخت، ولى شعلهور نگشت، مگر با چوبهاى ریز و من بیم آن دارم که از هیزمهاى کوچک آتش جهنّم باشم. ( نور الابصار، ص 294 )
· عَن أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ یَقُولُ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا تُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَیْتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا فَقُلْتُ فِی نَفْسِی إِنَّ هَذَا لَهُوَ الدَّقِیقُ یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یَتَفَقَّدَ مِنْ أَمْرِهِ وَ مِنْ نَفْسِهِ کُلَّ شَیْءٍ فَأَقْبَلَ عَلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ یَا أَبَا هَاشِمٍ صَدَقْتَ فَالْزَمْ مَا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسُکَ فَإِنَّ الْإِشْرَاکَ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الصَّفَا فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ وَ مِنْ دَبِیبِ الذَّرِّ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ ( بحار الأنوار ج50 ص 251 )
(ابو هاشم جعفرى گفت: حضرت ابو محمّد امام عسکرى علیه السّلام فرمود از گناهانى که بخشیده نمىشود این است که شخص بگوید کاش مرا از همین یک گناه بازخواست کنند. من با خود گفتم این مطلب دقیقى است آدم باید متوجه کارهاى خود باشد و کمال دقت را در باره تمام کارهاى خویش داشته باشد.
امام علیه السّلام روى بجانب من نموده فرمود: صحیح است آنچه بخاطرت گذشت بکار بند زیرا تشخیص شرک در میان مردم از دیدن اثر پاى مورچه بر روى سنگ سخت در شب تار مشکلتر است یا راه رفتن آن مورچه روى پلاس سیا )
ب- احسان و انفاق
· بخششهاى امام علیه السلام به افراد به دو شکل انجام مىگرفت:
1- از طریق خود آن حضرت: در این مورد نمونههاى زیادى در تاریخ ثبت شده است که نیازمندان به آن حضرت مراجعه کرده و با خوشحالى بازگشتهاند.
· ابو یوسف شاعر دوران متوکّل مىگوید: خداوند در حال تنگدستى فرزندى به من عطا کرد. براى رفع گرفتارى نامههایى به گروهى نوشتم و از آنان کمک خواستم. ولى با ناکامى روبرو شدم. با خود گفتم: مىروم اطراف خانه ابو محمّد علیه السلام مىگردم، شاید خدا گشایشى حاصل کند. داشتم گرد خانه مىگشتم، چون در برابر در قرار گرفتم، ابو حمزه در حالى که همیانى محتوى چهارصد درهم در دستش بود بیرون آمد و گفت: سرورم سفارش کرد این مبلغ را بر مولودت صرف کن. خدا او را بر تو مبارک گرداند. ( اعیان الشیعه، ج 2، ص 41 )
2- از طریق وکلاى آن حضرت: ابو جعفر عُمَرى مىگوید:
· ابو طاهر بن بِلال که ( از عناصر نامطلوب دوران امام عسکرى و امام زمان علیهالسّلام بود و به دروغ ادعاى وکالت از سوى آن حضرت راداشت. اموالى از امام علیه السلام نزد وى بود که از تحویل آن به محمّد بن عثمان، نایب خاص امام زمان خوددارى کرد. از این رو، شیعیان از او بیزارى جسته، وى را مورد لعن قرار دادند)، حج گزارد. در این سفر دید، على بن جفعر انفاقهاى انبوه مىکند. پس از بازگشت، موضوع را بطور کتبى به امام حسن عسکرى علیه السلام گزارش کرد ( الغیبة، ص 245)
امام علیه السلام در پاسخ نوشتند: ما (براى این منظور) دستور پرداخت یک صد هزار دینار را به وى دادیم. و چون خواستیم یک صد هزار دینار دیگر به او بدهیم، براى حفظ موقعیّت ما از پذیرفتن آن خوددارى کرد. مردم، حقّ دخالت در امرى را که ما بدانان حق دخالت ندادهایم، ندارند. ( الغیبة، ص 212 )
اللهم صل علی محمد و آل محمد