هشتم ماه صفر سالروز وفات حضرت سلمان فارسی رضوان الله علیه است؛ شخصیّتی که امیرمؤمنان علیه السّلام فرمودند: سلمان باب خداوند در زمین است ، هر کس او را بشناسد مؤمن و هر کس او را إنکار نماید کافر می باشد وحقّاً سلمان از ما أهل بیت است. حالات پایانی عمر و حکایت دفن وی شنیدنی است
بسم الله الرحمن الرحیم
آمدن أمیر المؤمنین علیه السّلام از مدینه به مدائن براى دفن سلمان (ره)
منبع: امام شناسی ج 4 ص 35 تالیف مرحوم علامه طهرانی ره
ابن شهرآشوب روایت کند از حبیب بن حسن عَتَّکى از جابربن عبد الله انصارى که گفت: «حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام نماز صبح را به جماعت در مدینه با ما خواندند و پس از آن رو به ما نموده گفتند: اى مردم خدا اجر شما را در مرگ برادرتان سلمان، بزرگ قرار دهد. و در آن وقت عمامه رسول خدا را به سر بستند، و دِراعه رسول خدا را پوشیدند و قَضیب رسول خدا را به دست گرفته و شمشیر او را حمایل نموده و بر ناقه غضباء که از رسول خدا به ارث رسیده بود سوار شدند و به قنبر گفتند: از یک تا دَه بشمار، قنبر گوید: همین که شرمدم ما در مدائن در پشت در خانه سلمان بودیم.
زاذان گوید که چون: مرگ سلمان نزدیک شد من به او گفتم: که ترا غسل مىدهد؟ گفت: همان کسى که رسول خدا را غسل داده است. گفتم: اى سلمان تو در مدائن هستى و او در مدینه است. گفت: اى زاذان چون جانم از بدنم پرواز کرد چانه و لحیه مرا ببند در آن حال صداى چیزى که به زمین افتد خواهى شنید. زاذان گوید: سلمان روحش از قالب تن پرواز کرد، من چانه او را بستم، در آن حال صداى چیزى که به زمین سقوط نماید در پشت در شنیدم. در را باز کردم دیدم أمیر المؤمنین علیه السّلام است. حضرت فرمود: اى زاذان بنده صالح و عبد پرهیزگار خدا سلمان جان داد؟ عرض کردم: بلى اى آقاى من. حضرت وارد شد و رداء را از روى سلمان کنار زد، سلمان بر روى أمیر المؤمنین تبّسمى کرد. حضرت فرمود: آفرین بر تو اى سلمان، چون به محضر مقدّس رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم رسیدى بگو بعد از تو امّت تو با على چه ها کردند. حضرت مشغول غسل و کفن او شدند و چون بر سلمان نماز گذاردند از آن حضرت صداى تکبیر شدیدى شنیدیم و دو نفر دیگر را دیدیم که با آن حضرت نماز مى گذارند، چون سؤال کردیم فرمودند: یکى از آنها برادرم جعفر و دیگرى خضر علیه السّلام است. و با هر یک از آن دو هفتاد صفّ از ملائکه و در هر صفّى هزار هزار ملک بودند.» (حضرت سلمان را در قبر گذاشتند و خاک بر او انباشتند و سپس به مدینه مراجعت کردند و هنوز سپیدى صبح ظاهر نشده بود).