گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


سفره ای از نور، بخش نهم: آداب سلوکی معاشرت و صله رحم (۵)

مجموعۀ حاضر از تألیفات ارزشمند حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی است که در ماه رمضان سال 1434 هجری قمری نوشته شده است؛ بخش نهم از کتاب که قسمت پنجم از قسمت آداب سلوکی معاشرت و صله رحم است، با ویرایش و بازخوانی جدید تقدیم می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم

سفره ای از نور ، بخش نهم: آداب سلوکی معاشرت و صله رحم (۵)

منبع: کتاب "سفره ای از نور" تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

سید اهل مراقبه جناب سید بن طاووس رضوان الله علیه می فرماید: آنچه از بندۀ مؤمن در طولِ اقامتش در این دنیا خواسته شده این است که قلبش را از هر چه مکروه مولایش می‌باشد پاک کند و جمیع جوارحش را در آنچه موجبِ تقرّب به رضایت پروردگار است به کار گیرد. (سید بن طاووس إقبال، ج۱، ص۲۳۵)

بر این اساس اولیاء الهی تنها چیزی را که منظور خودشان قرار می دادند تقرب و لقاء خدای متعال بود پس سختی ها و محدودیت ها را هم به جان می خریدند که البته دیگران این سختی ها و محدودیت ها را برای غیر خدا به راحتی قبول می کنند

وقتی به بزرگی می گویند: اینکه انسان دائماً در حال مراقبه و دوری از غفلت باشد مقدور نیست، می‌فرماید: چطور بعضی از انسانها در این دنیا دائماً در حال رعایت کردن انواع آداب هستند، ادب حضور نزد سلطان و بزرگان، ادب رفاقت، ادب حشر و نشر با همسایگان و زیردستان، امّا نمی‌توانند دائماً در حال رعایت ادب الهی باشند.

حقیقت تقوا همین رعایت ادب بندگی است که اقتضایش این است که انسان همیشه در مراقبه باشد تا ملکه تقوا در نفسش حاصل شود، نه اینکه با کلمات و الفاظ بازی کرد که کلاه گشادی سرمان می رود.

مرحوم علامه سیدنا الاستاد حتی به طلبه های جوان توصیه می کردند تا قبل از اینکه به مرتبه ای از کنترل نفس و امیال نفسانی نرسیده اند به مجالس زنانه نروند و حتی اگر بر نفس خود ظنین اند در مقام پاسخگویی به سوالات بانوان برنیایند و حقیر، هم در زمان حیات ایشان و هم بعد از حیات مواردی را سراغ دارم که افرادی به همین توصیه علامه، توجّه نکردند و در نتیجه گرفتار چه مسایل خطیری شدند.

امام صادق علیه السلام می فرمودند: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ‏ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا طَلَبْتُ مِنَ الْأَجْرِ. ( وسائل‏الشیعة ج : 20 ص : 235 )

(روش رسول الله صلی الله علیه و آله اینگونه بود که به زنان سلام می کردند و آنها هم جواب می دادند امیر المومنین علی علیه السلام هم بر زنان سن بالا سلام می کرد اما بر زنان جوان سلام نمی کرد و می فرمود: من از سلام بر زنان جوان پرهیز دارم چرا که می ترسم شنیدن صدای زنان به هنگام پاسخ سلام من، بیشتر از آنکه ثواب داشته باشد زمینه ساز فساد گردد.)

چرا امیر المومنین علی علیه السلام که فرمود: من به زن جوان سلام نمی کنم چون بر نفسم می ترسم، تقوای حضور نداشت؟

چرا امام صادق علیه السلام از جلسه ای که در آن گناه بود، بلند شد. خب صبر می کرد و تقوای حضور به خرج می داد؟

نگفتمت مرو آنجا که مبتلات کنند                   که سخت دست درازند و بسته پات کنند

نگفتمت که بدان سوی دام در دام است              چو درفتادی در دلم کی رهات کنند

آقاجان، تقوای حضور دیگر چه صیغه ایست. اینها همه بازی نفس و شیطان و شهوت است!

یکی از شاگردان مرحوم آقای انصاری همدانی رحمة الله علیه، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج آقا معین شیرازی ابو الزوجة مرحوم سیدنا الاستاد علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه، نقل می کردند: رفیقی داشتم که در مجاورت حضرت عبد العظیم حسنی سکونت داشت و ایشان برای مجاهده و رام کردن نفس، زن صاحب جمالی را پیدا کرده و با لطائف الحیل به منزل یا مغازۀ خود برده بود و از او خواسته بود که تا صبح، عریان و برهنه در گوشه ای بنشیند و خود در گوشه دیگر نشسته و کف نفس کرده و ابدا به آن زن نگاهی نیانداخته بود . هنگام صبح آن زن را به خانۀ خود روانه نموده بود و از اینکه در این مجاهده پیروز شده است بسیار مبتهج شده و می گفت: الحمد لله هیچ عمل خلافی از ما سر نزد.

روزی این قضیه رفیقمان را خدمت آقای انصاری همدانی عرض کردم و ایشان فرمودند: چه اشتباه بزرگی کرده است خیلی جرأت داشته که دست به چنین کار خطرناکی زده است. انسان همیشه باید از پرتگاه و جایی که خوف سقوط از آن دارد، فرار کند نه اینکه برای خود پرتگاهی بسازد و بر لب آن ایستاده و به زحمت خود را نگه دارد که مبادا پای او بلغزد و به ته دره سقوط کند. (نور مجرد، ص 720)

در روایت است که امیر مومنان علی علیه السلام می فرمایند: مومن کسی است که هر صبح و شام، به نفسش بدگمان باشد و به او اعتماد و اطمینان نکند.

خدا نکند انسان به نفسش  خوش باور باشد و به او اعتماد کند که بدون رودربایستی خاک بر سر می شود.

بدبختی نسل امرز بشر، به خاطر مقوله اعتماد به نفس است. به تحقیق و صراحت تمام باید گفت که، ما در اسلام چیزی به نام اعتماد به نفس نداریم؛ این معنا در قرآن و کلام معصومین علیهم السلام، محکوم است و ابدا جایی ندارد.

این راه نه راهیست، عنان بازکش ای دل                      دیدی که درین یک دو سه منزل چه کشیدیم

اعتماد به نفس، تحفه و تفکّر بی اساس غرب و دنیای منهای خدا و وابسته به انسان و نفسانیات وشهوات اوست و نتیجه اش همینی است که می بینیم که آنچه می بینیم حتی اگر به دیده غیر منصفانه هم دیده شود بهترین دلیل است بر محکومیت آن.

آری؛ دنیای امروز آیات قرآن را خوب تفسیر می کنند مخصوصا آنجا که می فرماید: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً  (طه : 124)  

(و هر کس از یاد من اعراض کند و دل به غیر بسپارد و برای خود غیر از من متکایی برگزیند، همانا در دنیا معیشتش تنگ شود و در حیرت و سگردانی و گرفتاری دچار آید)

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید                     شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد

آنچه در اسلام و فرهنگ قرآن است فقط و فقط توکل و اعتماد بر خدا هست و بس.

خدای متعال از زبان حضرت یوسف علیه السلام می فرماید: وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیمٌ (یوسف : 53) 

(یعنی من یوسف که از دام و معرکه شیطان نجات پیدا کردم برای این بود که یک لحظه به خودم تکی نشدم چرا که هر جا فسادی است از دستور نفس و اتکای به اوست.)

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله با آن عظمت مقام و عصمت، اما به در گاه الهی عرضه می داشت: اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَدا.

(خدایا یک لحظه هم مرا به نفسم وامگذار)

حال آنجا که پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام از خطر و شر نفس به خدا پناه می برند و از خدا یاری می طلبند چگونه ما با همه ضعف و سستی مان از خطر نفس غافل هستیم؟

آنجا که عقاب پر بریزد                   از پشه لاغری چه خیزد؟

سیدنا الاستاد مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه در مساله اعتماد به نفس می فرمایند:

مى‏گوید: خدایا! من الآن اعتراف کردم بر اشتباه خودم، و تو خداى منى تو رّب منى، تو مولاى منى، تو آقاى منى، تو سیّد منى؛ من دیگر غلط مى‏کنم بگویم اعتماد به نفس خود دارم ها؛ من اعتماد به تو دارم، اعتماد به خدا؛ در هیچ جاى از قرآن اعتماد به نفس نیست، لفظ اعتماد به نفس؛ من نمى‏دانم این لفظ از کجا آمده، اعتماد انسان به نفس باشد؛ قرآن مى‏گوید: اعتماد به خدا بکن! نفس را بگذار زیر پا! این نفس را فداى پروردگار بکن! اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا، این اعتماد به بُت است در مقابل حقیقت؛ آن نفسى که نورانى باشد و آیت خدا باشد به او اعتماد کند، اعتماد به خداست؛ آن نفسى که هنوز از مراحل اخلاص نگذشته، این در پشت هزار تا سنگر محجوب است، به این اعتماد کند خوب به هزار تا جهنّم اعتماد کرده! دیگر این چه فایده دارد براى این؛ اعتماد به خداست؛ و لذا در قرآن مجید اصلًا اعتماد به نفس نداریم. وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّه. (سوره النساء قسمتى از آیه 81) (متن سخنرانی های علامه طهرانی ره، نرم افزار کیمیای سعادت)

آری توجه به نفس و توجیه هر مساله ای در راستای امیال نفسانی بیچارگی است.

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا            ورنه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

نکته ای بسیار بلیغ را در داستان حضرت یوسف علیه السلام و جناب زلیخا قابل ذکر می دانم و آن اینکه زلیخا حکم مادر و سرپرست حضرت یوسف را داشت ولی وقتی مرزها برداشته شود و آن دقت ها و محدودیت ها و نگاه ها و ارتباط ها مورد رعایت و مراقبه قرار نگیرد حتی نظر یک کسی که در حکم مادر است می شود یک نظر شیطانی و نفسانی ببینید شیطان تا کجا می آید و دخالت می نماید! آنوقت ما به هر شکلی با نامحرم نشست و برخاست داریم و می گوییم اینها از اقرباء هستند و ما با هم از بچگی بزرگ شدیم و این حرف ها در میان ما اصلا جایی ندارد شما چنین و چنان هستید و دیگر کلمات.

متاسفانه با هزار افسوس در این برهه از زمان یکی از آسیب های جدی رفت و آمدهای بدون حساب و کتاب خانواده ها فساد رواج یافته در بین اقرباء است یکی از نزدیکان ما که در دفتر مشاوره خانواده فعالیت دارند نقل می کردند که هفته ای چند مورد از مراجعات مربوط به زنان شوهردار است که با یکی از نزدیکترین اقرباء خود مانند برادر شوهر یا ... رابطه دارند و این مساله امروز زیاد شده است اینجاست که می رسیم به ارزش دستورات اسلام و سختگیری ها و دقت و تاکید بزرگانی همچون علامه طهرانی رحمة الله علیه که از اول می آید و راه را بر شیطان و نفس اماره می بندد و قطعا کسانی که مخالفت نمایند و عمل نکنند ضرر می کنند.

پند حکیم، محض صواب است و عین خیر                   فرخنده آنکس که به سمعِ رضا شنید

از صدر اسلام تا بحال سیره و سبک بزرگانی که از هوای نفس به دور بوده و مطیع بوده اند بر همین روش بوده، اینکه در مورد بیوت علما، زیاد شنیده می شود که منازلشان دارای بیرونی و اندرونی است، رعایت همین مساله است که یک بیرونی داشته اند که از میهمانان مرد پذیرایی می کردند و اندرونی داشته اند که اختصاص به اهل منزل تعلق داشته و احیانا از زنان در آن پذیرایی میشده است.

الآن هم در منازل مومنین که مُودّب به آداب الهی و دستورات شرع انور اسلام هستند، مطلب همین است و خدا می داند این سبک های معماری امروزی که هیچ چیزش با منویّات و دستورات شرع سازگاری ندارد چقدر پایه خانواده ها را سُست و اعتقادات و حریم و حرمت ها را شکست.

از تمام آنچه که تبیین شده دنبال این مطلب بودیم که بگوییم بله ممکن و محتمل است نیت ما خیر باشد اما قطعا نیت شیطان شرّ محض است.

پنجم : نکته پنجم در موضوع عدم جواز اختلاط با نامحرم حتی اقرباء باید گفت اینکه: هر گاه ما در فهم قاصر خود دچار تردید و حیرت شدیم، دستور داریم که به سیره بزرگان نگاه کنیم. در این میان آیا سیره و سبک ایشان چه بوده است؟

به یاد دارم چند سال پیش، در یکی از شهرها و یکی از جلساتی که حقیر به عنوان سخنران دعوت داشتم، بحث از عدم جواز اسلام، بر اختلاط زن و مرد نامحرم،  به میان آمد. افرادی که بودند ابتدا مطلب برایشان ثقیل و سنگین آمد و با حقیر نسبت به این موضوع بحث کردند و بنا را بر ناسازگاری گذاشتند و از طرفی حقیر بنابر تکلیف و وظیفه، تمام اشکالات و در واقع توجیهات را، پاسخ کافی و وافی دادم، ولی در عین حال قانع نشند. تا اینکه بعد از چند روز، خانمی از میان این جمع که نسبت به مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای ادام الله ظله علی رووس المسلمین عنایت و ارادت تام و خاصی داشت با حقیر تماس گرفت و گفت: من با دفتر رهبری در طهران تماس گرفتم و راجع به این مساله سوال کردم و گفتند در صورت رعایت مانعی ندارد. ولی من گفتم: نظر ایشان و سبک زندگی ایشان را می خواهم که چگونه است؟ که بعد از تحقیق از افرادی که به خصوصیات سبک زندگی ایشان آشنا بودند، گفتند: ایشان از اختلاط با نامحرم مخصوصا بر سفر پرهیز داردند و این مساله را رعایت می کنند. حقیر از این خانم تشکر کردم و به قول فرزند بزرگ سیدنا الاستاد، مرحباً بناصرنا.

سیدنا الاستاد می فرمودند: بر عهده حکومت إسلام و از وظائف حاکم است که: در أمر خانه سازى و تطبیق آن با دستورات شرعىّ مراقبت کند، و خانه‏ها را در عین داشتن سکونت و آرامش کامل و حفظ الصّحه و وسائل بهداشتى، طبق أحکام إسلام بنا کند؛ نقشه ساختمانها را طورى بدهد که: تمام جهات عفّت و عصمت زنان و در عین حال سلامتى مزاج و آسایش فکرى در آن تأمین گردد. (ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج‏1، ص: 225)

متاسفانه مطبخ و آشپزخانه ها که از خصوصی ترین جایگاه ها در منزل است، به صورت باز طراحی شده است؛ آیا قصد خیری از این طرح و این نقشه بوده است؟ این همان سوغات و فرهنگ و سبک زندگی غربی و بی دینی است که خواسته و ناخواسته همه گرفتارش شده ایم.

ششم : و نکته آخر اینکه ولایت مرد و شوهر و پدر در منزل و بر اهل خود که در طول ولایت خدای متعال و ائمه اطهار علیهم السلام بنا نهاده شده است، در حقیقت مجرای فیض رحمت عام و خاص خداوند است. دریچه ایست که دیگران از آن طریق، به توفیقات الهی نایل آیند و مسیر سلوک الی الله و معرفت و کمال را با بصیرت و تربیت ربانی طی کنند.

بنابراین آنجا که خللی در مسایل خانوادگی و رفتارهای آنان به وجود می آید، ریشۀ آن را باید در عدم برآمدن از عهده مسولیت ولیّ و سرپرست در خانه دانست.

ولایت مرد و پدر، برای ریاست و امر و نهی و خالی کردن عقده ها  و تعصّب ها نیست. ولایت، نورانی ترین هدیه و امانت خدا در دست بشر است که باید به نحو احسن از آن پاسداری و پاسبانی کنند و کسانی که این امر خطیر به عنوان امانت بر عهده آنها نهاده می شود، در واقع مسولیت تربیت و هدایت و سعادت را برعهده دارند. به طوریکه کوتاهی آنان و تغافل ایشان اثر خود را می گذارد.

از شوون ولایت مرد، غیرت است که عالی ترین حافظ عزت و شرافت و عفت و نجابت اهل یک خانواده و جامعه است که اگر نباشد تمام حیا و حیات اهل آن خانه فرو می ریزد.

متاسفانه اینکه امروزه وضع نابسامانی را در ارتباط ها و معاشرت ها بین دختران و پسران نامحرم می بینیم متاثر از کمرنگ شدن غیرت در میان والیان آنان است.

مولای متقیان علی علیه السلام آنجا که حیا و عفت و روابط اجتماعی زنان و دختران جوان را در جامعه دستخوش هواهای نفسانی و شیطانی و شهوانی می بینند، نهیبی بر مردان زده و غیرت آنان را مطالبه می کنند.

می گویند: یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحُونَ ؟ ( وسائل‏الشیعة ج 20 ص 23)

(ای مردم عراق شنیده ام که زنان شما با مردان در کوچه و خیابان و در مجالس مختلط حاضر می شوند و برخورد دارند آیا شما غیرت وحیا ندارید که اینگونه وضعی به وجود آمده است؟)

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع                        آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ادامه دارد...

 

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.