سلام علیکم ورحمة الله . ضمن تشکر فراوان از زحمات شما ، ان
شاءالله بر فضل ورحمتش برشما بیفزاید.بزرگان
از جمله علامه طهرانی نشستن زن و مرد نامحرم را برسر یک سفره تحریم کرده اند و به
شدت منع کرده اند. در مورد سیدالحداد رضوان الله علیه که خواهر زن ایشان با ایشان
و اهل بیت ایشان غالبا برسر یک سفره بوده اند جواب چیست(که در روح مجرد ذکر شده)؟
پاسخ
از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم ورحمة الله . ضمن تشکر فراوان از زحمات شما ، ان شاءالله بر فضل ورحمتش برشما بیفزاید.
بزرگان از جمله علامه طهرانی نشستن زن و مرد نامحرم را برسر یک سفره تحریم کرده اند و به شدت منع کرده اند. در مورد سیدالحداد رضوان الله علیه که خواهر زن ایشان با ایشان و اهل بیت ایشان غالبا برسر یک سفره بوده اند جواب چیست (که در روح مجرد ذکر شده)؟
پاسخ از استاد حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم
علیکم السلام و رحمة الله و برکاته
پاسخ به این سوال قبلا در ضمن سلسله مقالات "سفره ای از نور" در قسمت ششم به طور مختصر داده شده است. اما به عنوان تکمیل آن عرائض لازم می دانم چند نکته بسیار دقیق را عرض نمایم:
اول: شکی نیست که مرحوم علامه نشستن زن و مرد نامحرم را بر یک سفره و در یک محل جایز نمی دانستند اما در هیچ جا از ایشان دیده نشده که صراحتا حکم به "حرمت فقهی" کرده باشند به عبارت دیگر از نهی ایشان حرمت شرعی و فقهی استنباط نمی شود.
حرمت فقهی نیاز به دلیل صریح و قویّ و محکم بر اساس قواعد شرع دارد و از آنجاییکه اصل در هر چیزی طبق صریح آیات و روایات بر إباحه و جواز و حلیّت است، حکم به حرمت بسی مشکل است.
متاسفانه یکی از اموری که مخصوصا در میان اهل سیر و سلوک زیاد رواج دارد، خلط بین "وجوب و حرمت فقهی" و "وجوب و حرمت سلوکی و اخلاقی" است که حقیر قبلا در جایی این مطلب را تشریح کرده ام. لسان عرفا در به کار بردن حرمت یا وجوب در بسیاری از موارد لسان سلوکی است آنجایی که نهی می کردند مراد نهی سلوکی می باشد گرچه با تحکم و شدت و حدت بوده باشد و آنجا که به مطلبی توصیه می کردند مراد وجوب سلوکی و تاکید بر انجام آن می باشد گرچه با اصرار و ابرام همراه باشد و در هر دو حال بیشتر نظر به آثار وضعی افعال است که البته بسیار هم مهم است بخلاف فقه که بیتشر نظر به جنبه تکلیفی حکم است و اموری که در سیر و سلوک الی الله از آن حکم به وجوب یا حرام سلوکی می شود در فقه و ظاهر شرع، غالبا حمل بر کراهت یا استحباب و نهایتا حمل بر احتیاط وجوبی یا تحریمی می گردد.حتی مشاهده می کنیم که اموری از حیث فقهی مباح هستند اما در سیر الی الله ممکن است از آن تعبیر به حرام شود مانند لغویات و هزلیات.
حکایت قرآن در ترسیم رابطه حضرت موسی علیه السلام و جناب خضر سلام الله علیه در ادراک این مفاهیم کمک کننده و مهر تاییدی بر ما نحن فیه است.
پس باید بین حرمت و وجوب در اصطلاح عرفان و فقه فرق گذاشت که البته هر دو در جای خودش صحیح است در بسیاری از آیات و روایات امر و نهیی آمده اما از حیث فقهی حمل بر استحباب و یا کراهت می شود.
مثلا مساله زیارت امام حسین علیه السلام روایاتی که حتی با لفظ وجوب آمده کمتر از روایات وجوب حج نیست اما هیچیک از فقهاء قائل به وجوب نیست بخلاف حج که بر وجوبش اتفاق است.
آنچه را هم که حقیر در گذشته در مقالات"سفره ای از نور" شماره پنج و شش درباره عدم جواز نشستن زن و مرد اجنبی بر یک سفره و به طور مطلق اختلاط زن و مرد نامحرم، عرض کردم، در راستای عدم جواز سلوکی است ولی هیچ یک از آن أدلّه یارای إثبات این مساله را از لحاظ فقهی ندارند و هیچ یک از مراجع و فقهاء و حتی عرفای دیگر قائل به چنین حکمی نشده اند.
دوم: در ما نحن فیه خوب است عبارتی که موجب پیدایش این سوال شده را به طور کامل بیاوریم که جواب در خود عبارت نهفته است.
مرحوم حداد رضوان الله تعالی علیه فرمودند:
(من در تمام مدّت سلوک در خدمت مرحوم آقا (قاضى)نامحرم نمیدیدم، چشمم به زن نامحرم نمىافتاد. یک روز مادرم به من گفت: عیال تو از خواهرش خیلى زیباتر است. من گفتم: من خواهرش را تا بحال ندیدهام. گفت: چطور ندیدهاى در حالیکه بیشتر از دو سال است که در اطاق ما مىآید و میرود و غالباً بر سر یک سفره غذا میخوریم؟!( به رسم أعراب که زنانشان حجاب درستى ندارند، و در منزل غالباً همه با هم محشورند؛ در عین عصمت تامّ و عفّت کامل) من گفتم: و الله که یک بار هم چشم من به او نیفتاده است. ( روح مجرد، ص 586 )
اولا، اینکه علامه طهرانی به عنوان جانّ و حقیقت و سرّ مرحوم حداد رحمة الله علیهما تصریح دارند که نشست و برخاست مرحوم حداد با خواهر زنشان در حالی بوده که خواهر زن ایشان در عین "عصمت تام و عفت کامل" بوده است.
خُب معلوم است قطعا با چنین فرضی دیگر نمی توان حکم به حرمت نشستن بر سر یک سفره از لحاظ فقهی و سلوکی نمود.
ثانیا، مرحوم حداد قسم جلاله خورده که"والله من حتی یکبار هم ایشان را ندیده ام" در حالیکه دو سال با ایشان حشر و نشر داشته است.
خوب به این عبارت دقت شود این عبارت، کلام یک انسان عادی نیست کلام مرحوم حداد است ولیّ خداست که دیگر از نفس گذشته و به مرتبه تالی تلو معصوم رسیده است. حال با فرض چنین حالتی آیا باز می توان حکم بر حرمت نمود؟
ثالثا، تشریع احکام تابع مصالح و مفاسد است یعنی وقتی حکم به حرمت چیزی می شود، یقینا در موضوع آن، مفسده ای نهفته است که تا وقتی آن مفسده به عنوان علت (نه حکمت) باشد، حکم حرمت هست و وقتی آن مفسده از بین رفت دیگر حکم مشروعیتش را از دست می دهد و خود به خود از بین می رود چون احکام قائم به موضوعاتشان هستند.
قرآن در مساله ارتباط زن و مرد نامحرم می فرماید:
وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ (الأحزاب : 53 )
(اگر از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله چیزى مىپرسید و یا از آنها چیزی می خواهید و کاری دارید، آنها را از پس پرده بخوانید و از پشت پرده بپرسید مستقیم و رو در رو با آنان مواجه نشوید، اینگونه ارتباط، هم براى طهارت دل شما و هم دل آنان بهتر است )
توجه به انتهای آیه ما را به همان مقدمه ای که عرض شد می رساند که خدای متعال صراحت دارد: رعایت این حکم برای طهارت قلوب زنان و مردان است.و عرض شد که مرحوم حداد در مقام طهارت تام و عصمت نفس (عصمتی که در آیات و روایات برای غیر معصومین از اولیای الهی و مومنین خُلّص ثابت شده است) بودند همان طهارت و عصمتی که در قرآن برای مخلصین (با فتح لام) بدان تصریح شده است تا جایی که دو سال بر یک سفره با نامحرم بوده اما یکبار هم او را ندیده است.
رابعا، پر واضح است وقتی شما با یک نفر جایی باشی و او را نبینی (ندیدن از روی طهارت و عصمت) عینا مانند این است که با او یک جا نبوده ای پس غرض حاصل شده است؛ بلکه به مراتب بالاتر و بهتر از آن است چون ممکن است حضور فیزیکی نباشد اما نفوس و اذهان مشغول به یکدیگر باشند.
نظیر این مساله است ارتباط جناب سلمان فارسی و ملاقات های ایشان با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در جایی حضرت از حتی یک کور نابینا اجتناب می کند ولی در موارد متعددی با سلمان به راحتی تکلم می کند دیدار مینماید و در برخی از روایات است که سلمان چهره حضرت را مشاهده می کرده است. پس احکام برای همه یکسان نیست.
آری؛
کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
سوم: مرحوم حداد از حیث ظاهر یک شخص عامی (غیر عالم) تلقی می شده و مجتهد نبودند و در احکام شرعی ظاهری مقلد بودند کما اینکه به این معنا در روح مجرد تصریح شده است و مساله عدم جواز نشستن با نامحرم بر یک سفره را اگر از لحاظ فقهی ثابت بدانیم، این از استنباطات مرحوم علامه است و مرحوم حداد آن زمان مقلد مرحوم علامه نبودند که ما عرض کردیم حتی نظر علامه بر حرمت از حیث فقهی هنوز ثابت نیست.
چهارم: مرحوم علامه فقط در یک جا آن هم معادشناسی مساله عدم جواز را مطرح کرده اند و به نظر می رسد (الله عالم) غیر از آنچه حقیر در مقاله سفره ای از نور به طور مبسوط و تفصیل و پاسخ به شبهات در این باب قلم زده ام، نوشته ای موجود نباشد، اما در عین حال با اینکه حقیر بر عدم جواز اختلاط زن و مرد به طور مطلق در یک محل و مخصوصا بر یک سفره نهی شدید و تاکید دارم اما عرض می کنم این مساله از حیث سلوکی و آثار وضعی است اما از لحاظ فقهی و شرعی از مجموع آن ادله، (با لحاظ رعایتِ موازین و حدود شرعی در ارتباط زن و مرد نامحرم و لحاظ عفّت کامل از زن و طهارت تامّ از مرد) فقط حکم به احتیاط و کراهت فهمیده می شود و قول به حرمت مشکل است. بله اگر این امور رعایت نشود همه مراجع حکم به حرمت قطعی شرعی دارند.والله عالم