یکی از پر افتخارترین علمای مکتب اسلام و تشیع، مرحوم شیخ محمد حسین کاشف الغطاء رحمة الله علیه است که پیوسته ذکر خیر ایشان در لسان و مکتوبات مرحوم علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه با کلماتی درربار به چشم می خورد، به مناسبت 18 ذی القعده سالروز ارتحال آن عالم ربانی مطالبی بس قابل تامل و تفکر از نظر می گذرد که بصیرت افزایی را به همراه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم
نیرنگ مصریان در دادن لقب "امام" به کاشف الغطاء
منبع: امام شناسى، ج 18، ص: 214؛ تالیف حضرت علامه طهرانی ره
احدى از علماى شیعه را سابقه تلقیب به لقب امام سراغ نداریم غیر از مرحوم مغفور حضرت آیة الله حاج شیخ محمّد حُسَین آل کاشف الغطاء که وى از معاصرین طبقه پیش از حقیر مى باشد و گرچه حقیر خدمتش در نجف أشرف تتلمذ نمودهام ولى وى در ردیف و طبقه اساتید حقیر به شمار مى آید.
وى از لحاظ علم عربیّت و ادبیّت و فقه و عرفان و فلسفه و تفسیر و تاریخ و کلام بالاخصّ دفاع از حریم تشیّع یگانه روزگار بود. داراى قلمى راستین و متین و صاحب لسانى قوى در خطابه و تدریس بود. وى از نوادگان مالک اشْتَر نَخَعى مصاحب حضرت أمیر المؤمنین علیه السلام بود.
در زمان حیات خود مدرسه اى مستقل در نجف أشرف داشت، و مرجعیّت بسیارى از عرب و اندکى از عجم به وى محوّل گشت.
در خطابه هاى درجه اوّل و مجالس و محافل دورهاى مسلمین که به نام مجمع و مجتمع و سمینار میان مسلمین در دنیا تشکیل مى شد او حقِّ تقدّم و ریاست بر همگنان داشت. و کلامش مؤثّر و خدمتش مقبول مى افتاد.
بالجمله در یکى از محافل مصرى که بدان صوب حرکت کرد مصریان از روى علم و تعمّد و به خاطر شکستن مقام عظمت و عصمت امام در نزد إمامیّه به وى که شخص اوّل و مرجع تامّ و تمام عرب و داراى زبان مادرى عربى بود لقب "امام" دادند. و ورود او را به مصر با کوشش هر چه تمامتر در رسانه ها و رادیوها و روزنامه ها و مجلّات به نام «امام کاشِف الغِطاء» به گوش اهل مصر و سایر کشورها و جهانیان رسانیدند و از او نهایت تجلیل و تکریم را به عمل آوردند.
وى هم غافل از این نیرنگ که مقصود علماى مصرى، عنوان امام به معنى "مطلق پیشوا" نیست که خودشان غالباً در برابر اکابرشان به کار مى برند، بلکه مى خواهند عنوان امامیّه و امامت را در ایشان بشکنند و خرد نمایند. سال بعد- یا دفعه بعد- که آن سمینار در مصر تشکیل یافت، مصریان یکى از عالم نمایان نجف اشرف را که به ارتباط با دستگاه کم و بیش مشهور و مردى اهل دنیا بود و از دروغ گفتن هم دریغ نداشت ولى داراى اطّلاعات نسبةً خوب، و اهل محاوره و خوش زبان و از عجم بود، به عنوان عالم شیعه دعوت کردند. او هم به سمت مصر عزیمت کرد و باز هم در این بار به مانند کاشِف الغِطاء او را به «امام» ملقّب نمودند و در تجلیل و تکریم او با لفظ امام دریغ ننمودند تا مجالس و محافلشان خاتمه یافت.
و به همه نشان دادند که: این مرد که بهره عالى از علم و عمل و تقوى ندارد امام شیعه است. بنابراین امامان شیعه که در تواریخ ذکرشان آمده است، و جمیع شیعیان به عنوان مقتداى معصوم از آنها تبعیّت مى نمایند از کجا که مثل این امامان نباشند؟! غایة الامر بواسطه بُعْدِ تاریخ، صبغه طهارت و نزاهت و عصمت به خود گرفته اند. و به عبارت عامى: آب ندیده اند ولى شناگر قابلى بوده اند.
ما عین این اتّهامات را نسبت به أئمّه طاهرین- صلوات الله علیهم أجمعین- در کلمات أحمد امین مصرى مى یابیم.
عارفان دانستند که مرحوم کاشف الغطاء با آن فهم قوى و ذکاء و بصیرت نافذ در این امر اشتباه کرد و با برچسب عنوان «امام»، مکتب را فروخت. و آنچه را که در کتابهایش از آن دفاع مى کرد با مجرّد تلقّى و قبول این لقب تو خالى، همه را به باد فنا سپرد و در کوران تند امواج تیّار آراء و اهواء شیاطین مصرى سنّى مذهب، شخصیّت خود را هم در برابر شخصیّت امام همطراز نمود.
پس از کاشف الغطاء هم دیدیم بعضى از علماء که مرجعیّت فى الجمله پیدا نمودند، و مدرسهاى ساختند تابلوى آن مدرسه را به «مدرسة الإمام ....» مزیّن فرمودند، و در اینجا که طبعاً میدان تسابق و مغالبه مى باشد بعضى در پشت رساله هاى خود به نام «الإمام الاکْبر» طبع زدند.
عجیب آنکه لقب «علم الهدى» را به سیّد مرتضى در خواب، امام زمان دادهاند، و لقب «بحر العلوم» را به سیّد مهدى طباطبائى بروجردى، أعاظم از بزرگان و مقتدایان زمان خودش داده اند، و مع هذا به آنها «امام» نگفتند با آنکه بدون شکّ این بزرگواران از جهت معنى لغوى امام بوده اند و صدرنشین محافل علم و مجالس تدریس.