دعا در حق خود و والدین و مومنان از برترین تکالیف است اما در مورد افراد گنهکار و بیگانه و حتی دشمنان دچار تردید هستیم که آیا در حق آنان باید دعا کنیم یا نه؟ مخصوصا آنجا که بین انسان و این افراد یک علقه و ارتباطی باشد. در این مقاله بر اساس چند آیه از آیات قرآنی به پاسخ این سوال می رسیم
بسم الله الرحمن الرحیم
دعا و دلسوزی برای اهل گناه و عناد
منبع: سلسله مقالات تالیف حجة الاسلام حاج شیخ محمدشاهرخ همدانی
طبق فرمایش قرآن کریم حضرت ابراهیم علیه السلام در ابتدای امر رسالت جهانی خود عموی خود آزر را که در حکم پدر ایشان هم بود دعوت به توحید و حق می کند و چنین می فرماید: یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا ﴿مریم/45﴾
پدر جان من می ترسم از جانب خدای رحمان غذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی
اما در پاسخ هنگامی که آزر سخنان ابراهیم علیه السلام را شنید به جای بیداری و تنبه او را تهدید می کند و می گوید: قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿مریم/46﴾
ای ابراهیم آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟ اگر دست برنداری قطعا تو را سنگسار می کنم. (و تا از من به تو آسیبی نرسیده) مدت زمانی از من دور شو!
اما شاهد ما در واکنش حضرت ابراهیم سلام الله علیه در قبال این گفته آزر است که می فرماید: قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿مریم/47﴾
گفت: سلام بر تو ای عمو! به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم زیرا او همواره نسبت به من بسیار نیکوکار و مهربان است.
سوال اینجاست که آیا انسان می تواند برای یک مشرک و بدکار و یا گنهکار طلب مغفرت و دعا کند در حالیکه در جایی از قرآن کریم خدای متعال می فرماید: مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَلَوْ کَانُواْ أُوْلِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ ﴿توبه/113﴾
برای پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند سزاوار نیست که برای مشرکان طلب مغفرت کنند هرچند خویشاوند آنان باشند البته در صورتی که برایشان آشکار شود که این مشرکین اهل عناد و دوزخند
و در ادامه همین آیه خدای متعال به همین دعا و طلب آمرزش حضرت ابراهیم علیه السلام اشاره می کند که چرا حضرت ابراهیم بعد از انکار حق توسط آزر باز برای ایشان دعا کرد می فرماید: وَمَا کَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاَّ عَن مَّوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِیَّاهُ فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لأوَّاهٌ حَلِیمٌ ﴿توبه/114﴾
طلب مغفرت ابراهیم برای پدرش آزر جزبه خاطر وعده ای که به او داده بود نبود و هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست از او بیزاری حست به راستی ابراهیم دلسوزی بردبار بود.
حال معلوم می شود که اولا، در عالم ظاهر هنوز برای حضرت ابراهیم علیه السلام به حسب علم ظاهری ثابت نشده که آزر اهل عناد و دشمنی با خداست و اینکه دیگر طریقی به حق ندارد لذا هنوز به هدایت او امید داشت و از طرفی چون به آزر وعده داده بود برایش دعا و طلب هدایت کند به وعده اش پایبند بود اما وقتی که متوجه عناد او شد دیگر از او تبری جست.
البته ممکن است بگویید: حضرت ابراهیم علیه السلام در اواخر عمر یعنی زمانی که عناد آزر برایش آشکار شده بود و دیگر حق طلب مغفرت و هدایت و به نوعی دلسوزی برایش نداشت باز دست از دعا برنداشته و اینطور می گوید: رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ﴿ابراهیم/41﴾
پروردگارا روزی که حساب برپا می شود مرا و پدر و مادرم و همه مومنان را مورد مغفرت و آمرزش خودت قرار بده
که به حسب ظاهر برمی آید که تخطی از آن امر کلی صورت گرفته است اما باید بگوییم: همانطور که در صدر بحث بیان شد آزر عموی ابراهیم بوده و در فرهنگ قرآن به کسی که انسان را بزرگ کرده باشد یا متکفل امور باشد اب اطلاق می گردد که از این روی به آزر خطاب اب شده است پس آزر پدر واقعی نبوده و چون اهل عناد بود ابراهیم حق دعا برای وی نداشت اما آنچه در دعای آخر عمر حضرت آمده دعای برای اب نیست تا شامل آزر هم بشود بلکه اینجا کلمه والد یعنی همان کسی که ابراهیم را زاییده است بکار رفته شده و دعای ابراهیم برای والدین خود بوده که به این بیان اشکال رفع می شود
کوتاه سخن آنکه: در نتیجه باید گفت: مومن برای گنهکار برای مشرک برای بی دین می تواند دعا و طلب خیر و هدایت کند می تواند برای او قدمی بردارد و دلسوزی نماید که این دلسوزی طبق اشاره قرآنی مخصوصا برای خویشان و دوستان و کسانی که بین انسان و آنها علقه و ربطی هست مورد تایید و تحسین خداوند هم هست و روی این منظور می تواند با آنان نشست و برخاست داشته باشد جلساتی را برپا نماید اما این در جایی است که اولا امیدی به هدایت آنان داشته باشد ثانیا بتواند از عهده اقامه حجت برآید و ثالثا خود را در این مراحل مصون از خطا و بی راهه رفتن ببیند و الا اگر دیگر امیدی به هدایت نباشد یعنی اقامه حجت کرد دلسوزی کرد راه آمد اما دید که بجای نرمش از آنها عناد و دشمنی و انکار حق سرزد دیگر نه حق همراهی و دلسوزی دارد و نه حق طلب آمرزش یعنی باید امر آنان را به خودشان واگذارد
شاید نکته در این عدم جواز طلب آمرزش این باشد که لازمه طلب آمرزش یک دلسوزی و علقه ای است که مستلزم مشغولیت نفس مومن به یک انسان عنود است که همین را خدای متعال برای نفس مومن نمی پسندد و اگر انسان بر این امور دقیق و ظریف دقت نورزد ممکن است آن علاقه و دلسوزی کاری دست انسان دهد و بجای تاثیر متاثر گردد و کم کم آن صلابت ایمان از دست برود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد