گوهر معرفت - عرفان و اخلاق کاربردی

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره

پایگاه نشرِ علوم و معارف، تحت إشراف حجة الاسلام حاج شیخ محمّد شاهرخ همدانی از شاگردان علامه آیت الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی ره


هنر و هنرمند در اندیشه دینی

از عالیترین ابزار بیان هنر است حقیقتی که آمیخته با زیبایی است و این زیبایی اسم خداست، از همین روی بوده که هنر و زیبایی جایگاه خاصی در مهد اسلام دارد که خود قرآن بیانگر آن است، مقاله حاضر حاصل مجموعه سخنرانی های جناب حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی است که  تحت عنوان هنر و هنرمند در دین اسلام برای دست اندرکاران فرهنگ و هنر در سال های 1430 هجری قمری در جمع جوانان دانشگاهی تبیین شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

هنر و هنرمند در اندیشه دینی                                 

منبع: سلسله مقالات تالیف حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی

مقدمه

خدای اعلی در زیباترین کلام ها می فرماید: إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً... (الکهف : 7)

( ما آن‏ چه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم تا انسان ‏ها را بیازماییم که کدامشان بهتر عمل مى‏ کنند)

یکی از ابعاد روح و روان انسان علاقه به جمال و زیبایی است بنابراین قسمت مهمی از زندگی هر انسانی را توجه به زیبایی و مظاهر آن تشکیل می دهد.

امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید : قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ ( بحارالأنوار ج 1 ص 165)

(قیمت هر انسانی هنر و آن زیبایی هایی است که از خود بجای می گذارد و از او باقی می ماند)

(قلندران حقیقت به نیم جو نخرند                    قبای اطلس آن را که از هنر عاری است)

توجه به زیبایئ و هنر (به عنوان پردازنده زیبایی) در اسلام

قال الله تعالی: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خالِصَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ...  (الأعراف : 32)

(بگو: چه کسى زینت‏ها و زیبایى های خداوندی را که براى بندگان خود آفریده حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ بگو: این نعمتها در دنیا براى اهل ایمان است و خالص اینها (یعنى لذات کامل بدون الم، و نیکوتر از اینها) در آخرت براى آنان خواهد بود)

زیبایی‌ها چه در نمایشگاه طبیعت و چه محصول فکر و ذوق انسانی، از دیدگاه اسلام محبوب و مطلوب بوده و همه زیبایی‌ها مستند به خداست.

حکایتی از امام صادق علیه السلام

زمانی که یکی از زاهدان ریایی به نام عباد بن کثیر به امام صادق علیه السلام اعتراض کرد که تو که از خاندان نبوتی چرا چنین لباس زیبا و جالبی به تن نموده ای ؟ و آیا بهتر نبود لباس ساده تری می پوشیدی؟

امام فرمودند: وای بر تو ای عباد مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللَّهِ الَّتی‏ أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟ بعد فرمودند هرگاه خدا به کسی نعمتی را دهد دوست دارد که آن را در او ببیند چرا که او زیباست و زیبایی را دوست دارد بعد فرمودند تو نیز زیبا بپوش و تجمل کن ولی باید حلال و از حلال باشد.

البته نباید زیباپوشی با تجمل گرایی و اسراف و ریخت و پاش همراه شود و به این اسم سر آن درآورد.

اگر در اسلام به موسیقی و رقص و مجسمه‌سازی روی خوشی نشان داده نشده است به علت منع زیبایی نبوده بلکه دلیل آن به طور مسلم این بوده که اسلام خواسته است از عقل انسان حراست و حفاظت کند و این قبیل منع‌ها نیز به همین جهت مطرح شده‌اند. در مجسمه ‌سازی منع اسلام به جهت منع بت‌ پرستی و مبارزه با آن است. در مسئله غنا و رقص هم اهتمام اسلام به خاطر عفت است.

خداوند بارها در ادعیه و روایات با لفظ جمیل و الفاظ جمالیه توصیف شده است،

در دعای عظیم‌الشأن سحر، منقول از حضرت امام رضا علیه السلام می‌خوانیم: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمَالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمِیلٌ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِجَمَالِکَ کُلِّه.

(خدایا از تو می خواهم به زیباترین مراتب جمالت، و تمام مراتب جمالت زیباست، خدایا ز تو می‌خواهم به تمام مراتب جمالت)                                                                        

در حالات رسول الله صل الله علیه و آله آمده که: کان رسول الله ینفق فی الطیب اکثر مما ینفق فی الطعام

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل است که وقتی عده ای از مومنین در مسجد قرار ملاقات با حضرت را داشتند خود را بسیار زینت کردند به طوری که مورد سوال اهل منزل قرار گرفتند و فرمودند من با عده ای از مردم وعده دیدار دارم و حق آنان است که مرا زیبا ببینند.

(دیده را فایده آن است که دلبر بیند                  گر نبیند چه بود فایده بینایی را)

پیامبر در باره به کار بردن زیبایی در کتابت و هنر خوشنویسی می فرمایند: فرزندانتان را به آموزش کتابت اکرام کنید

(داند آنکس که آشنای دل است                       که صفای خط از صفای دل است)

علی علیه السلام: خط زیبا برای فقیر مال برای توانگر جمال و برای بزرگان کمال است.

تعریف اصطلاحی هنر

تعریف اصطلاحات در حوزه هنر و زیبایی امری بس دشوار است زیرا هنر در قلمرو علومی است که علاوه بر عناصر عینی، عناصر ذهنی و درونی نیز در آن به شدت اثر گذارند.

مرحوم دهخدا، هنر را به علم و معرفت و دانش و کمال و فضل به کیاست و فراست و زیرکی معنا کرده است و می گوید: این کلمه در واقع به معنی آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل و دانش را در بر دارد و نمود آن صاحب هنر را برتر از دیگران مینماید

(بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش                  که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری)

در زبان انگلیسی واژه Art  یا هنر، به معنای لباس محسوس بر تن اندیشه های معقول نمودن و قدرت و توانایی به تصویر کشیدن و مجسم نمودن عقاید و احساسات است.

فیلیسین شاله فیلسوف فرانسوی هنر را کوششی برای ایجاد زیبایی یا ایجاد عالم ایده آل می داند.

زیبایی و هنر از منظر و  بینش عرفانی

از نظر عرفان و تعالی اندیشه قرآنی و الهی زیبایی مختص به بخشی از مخلوقات و موجودات نیست چرا که همه موجودات از این منظر و این اندیشه پاک و الهی زیبایند.

(کمال صدق و محبت ببین نه نقص و گناه        که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند)

قال الله تبارک وتعالی : وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (البقرة : 115) 

مرحوم قاضی از میان تمام ابیات سعدی این یک بیت را بسیار تحسین می کردند:

(به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست                عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست)

روی همین جهت بود که زینب کبرا در صحنه کربلا چنین فرمود: ما رایته الا جمیلا

(گرچه پروانه دلی سوخت ز شمعی چه عجب               شمع از او محفل او او هستی پروانه از اوست              

سنگ زد عاقل اگر بر دل دیوانه ما                             سنگ از او عاقل از او این دل دیوانه از اوست)

حال هنر و هنرمند از این منظر زیبا، متوجه این تجلیات شدن است و به عبارت بهتر این زیبائی ها را از خفا بیرون آوردن است.

هنرمند کسی است که صاحب سایه را در لا بلای سایه ها گم نکند

در حالات پیامبر صلی الله علیه و آله است که بخشی از شب خود را به نگاه به ستاره ها می گذراندند

(فخر بر من مفروش ای ملک الحاج که تو        خانه می بینی من خانه خدا می بینم )

مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه گاهی سیبی را در دست می گرفتند و دقایقی در آن نظر می کردند و مرتب تحصین خدای متعال می کردند این در حالیست که افراد عادی فقط به یک جنبه حیوانی و کثرتی آن می نگردند و حتی زیبایی آن را در ظاهر آن می بینند

(تو به سیمای شخص می نگری        ما در آثار صنع حیرانیم

تنگ چشمان نظر به میوه کنند          ما تماشا کنان بستانیم)

هنرمند کسی است که این ربط و حقیقت ( ربط عالم کثرت و وحدت ، خالق و مخلوق ) را در میان این زیبائی ها گم نکند

هنرمند کسی است که زیبائی ها و مظاهر آن را به خود نگیرد یعنی گول این مظاهر را نخورد

هنرمند کسی است که هر چیزی را بر طبق قوانین این عالم طبیعت بر جای خودش قرار دهد

هنر از منظر عقل و فلسفه و اندیشه

ایشان زیبایی و جمال را به معنای هماهنگی با قوای ادراکی انسان می دانند یعنی اگر چیزی با قوای سه گانه حواس و خیال و عقل هماهنگ بود و مقبول طبعشان واقع شد، آن را زیبا می پندارند  و انتخاب می کنند.

از این منظر هنر به معنای خلق و آفرینش زیبایی است

بنابراین هنرمند کسی است که بتواند اثری لذت بخش برای یکی از سه قوا فراهم آورد

زیبایی حسی: مثل یک تابلوی نقاشی یا خطاطی

نکته مهم این است که خصوصیات نفس هنرمند در اثر حسی او برای اهل باطن پیداست

زیبایی خیالی: مثل یک بیت شعر یا یک غزل یا یک داستان و یا یک تاتر و فیلم

امام صادق علیه السلام: ما رایت باکیا احسن تبسما من القلم

(هیچ گریانی را ندیدم که زیباتر از قلم بخندد)

کلام آیه الله جوادی در این باره خطاب به حوزویان هنرمند:

حوزه نباید تلاش کند که متخیل را محسوس کند، باید معقول را محسوس کند، هنر این است که معقول را محسوس کرد و در این زمینه ابتدا باید هنر را معنا نمود.

ایشان می فرمایند: هنر تجلی معقول در دستگاه خیال است که با خروجی جماد محسوس عجین می شود؛ بنابراین سه عنصر معقول، خیال و محسوس باید باشد تا هنر دینی باشد، اگر چیزی ریشه عقلی نداشته باشد و مبرهن نباشد ، دردستگاه هنر دینی و اسلامی نیست.

هنر تبلیغ نیازمند تخیل قوی و تحصیل کرده است؛البته خیالی که پرورش یافته است، این چنین نیست که خیال وجود نداشته باشد،اگرکسی از خیال بهره لطیف برد، مانند مولوی و حافظ و عطار می شود .

جرج جرداق عالم مسیحی دربارة اندیشه‌های بلند علی علیه السلام می‌گوید:

به همان اندازه که عقل را مورد خطاب قرار می‌دهد، احساسات را نیز تحریک می‌کند. چرا که اندیشه‌های مزبور از عقلی سرچشمه می‌گیرد که عاطفه با حرارت خاصی آن را می‌کشاند... شما اگر در نهج‌البلاغه سیر کنید خود را در میان امواج خروشان از گرمی احساسات خواهید یافت. راستی آیا قلب شما را مهر و محبت نمی‌گیرد اگر به سخنان علی علیه السلام از این قبیل گوش فرا دهید: «اگر کوهی مرا دوست داشته باشد، در هم فرو خواهد ریخت.

زیبایی عقلی:

مثل عدالت

در احادیث وارد شده روزى دو کودک خردسال هر کدام خطى نوشته بود و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط به حضور امام حسن رسیدند، على (علیه السلام) که ناظر این صحنه بود فورا به فرزند خود فرمود:  یا بنى انظر کیف تحکم فان هذا حکم و الله سالک عنه یوم القیامه‏

(فرزندم درست دقت کن چگونه داورى مى‏کنى زیرا این خود یک نوع قضاوت است و خداوند روز قیامت درباره آن از تو سوال مى‏کند)

مثل رعایت حقوق

اسماعیل بن فضل هاشمى مى گوید: محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم : مرا خبر دهید از یعقوب علیه السلام هنگامى که فرزندانش به او عرض کردند: اى پدر! براى ما طلب آمرزش کن زیرا ما خطاکار بودیم ، چرا به ایشان فرمود: به زودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش خواهم کرد، چرا طلب آمرزش را به تاءخیر انداخت و همان موقع آنان را نبخشید؟ اما هنگامى که برادران یوسف به آن حضرت گفتند: به خدا سوگند حق تعالى تو را بر ما برگزید و ما خطا کار مى باشیم ؛ چرا یوسف فرمود: امرزو هیچ سرزنشى بر شما وارد نیست ، خداوند شما را خواهد بخشید زیرا او مهربان تر از هر مهربانى است ؛ پس بدون درنگ از خطاى آنان گذشت و آن را به تاءخیر نینداخت؟                                                

امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: جهتش آن است که قلب جوان نازک تر از قلب پیر است ، از این رو یوسف بدون درنگ از خطاى برادرانش گذشت ولى یعقوب عفو و گذشت را به تاءخیر انداخت . افزون بر این برادران یوسف نسبت به او بدون واسطه جنایت کردند ولى جنایتشان در حق یعقوب به خاطر جنایت بر یوسف بود، پس یوسف نسبت به حق خودش مبادرت به عفو نمود اما یعقوب چون گذشتش در واقع عفو از حق غیر بوده نه از حق خود، بناچار آن را تا سحر شب جمعه تاءخیر انداخت . این امر، طبیعى است که انسان از حق خود به سرعت مى تواند بگذرد اما راجع به حق دیگرى جاى تاءخیر دارد. (علل الشرایع ، ج 1، ص 205)

مثل رعایت حالات افراد 

على علیه السلام با غلامش ، قنبر، براى خرید پیراهن وارد بازار کوفه شد، به مرد پیراهن فروش فرمود:
دو پیراهن لازم دارم .مرد عرض کرد:یا امیرالمؤمنین ! هر نوع پیراهنى بخواهى ، من دارم .همین که حضرت فهمید این شخص ، او را مى شناسد از او گذشت ، به جوان لباس فروش دیگرى رسید که سرگرم خرید و فروش بود، از او دو پیراهن ، یکى را به سه درهم و دیگرى را به دو درهم خرید.سپس به قنبر فرمود:پیراهن سه درهمى را تو بپوش !قنبر عرض کرد:سرور من ! پیراهن سه درهمى بر اندام شما سزاوارتر است زیرا شما به منبر مى روید و مردم را موعظه مى کنید. لباس وزین بر اندام خطیب زیباتر است .حضرت فرمود:قنبر! تو جوانى و جوان شکوه و آراستگى مى طلبد. از طرفى من از پروردگارم حیا مى کنم که خود را بر تو در لباس برترى دهم ، زیرا از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شنیدم که مى فرمود:البسوهم مما تلبسون و اطعموهم مما تاءکلون از آنچه مى پوشید به آنها (غلامان خدمتگزاران ) بپوشانید و از آنچه مى خورید به آنان بخورانید.

زیبائی و هنر از منظر اخلاق

زیبایی از این نگاه این است که هر چیزی که انسان را به اصلش برگرداند که مقام بندگی و عبودیت است به مقامش که مقام خلیفه اللهی است برساند به او ارزش و عزت دهد و موجب سقوط او به حیوانیت نشود بر سیرت و صورت انسانی او بیافزاید

(آدمی را آدمیت لازم است                عود را گر بو نباشد هیزم است)

پیامبر فرمودند: ادبنی ربی فاحسن تادیبی

هنر از این منظر پر کردن خلأ های انسانی و اخلاقی و ارزشی در جوامع بشری است در ارتباط های فردی و خانوادگی و اجتماعی

پس هنرمند کسی است که این مدیریت را بر دوش کشد

به نمونه هایی با ذکر مثال پرداخته می شود.

مثل ادب

آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى : خدا رحمت کند مرحوم آقاى بروجردى را که خیلى مقید به مبادى آداب بودند، به طورى که در فصل تابستان هم براى احترام جالسین کرسى مى گذاشتند، زیرا پایشان درد مى کرد و نمى خواستند جلو دیگران پاى خود را درازکش کنند لذا زیر کرسى پا را دراز مى کردند

مثل تواضع

روزی زنی از محله های مدینه می گذشت . رسول خدا صل الله علیه و آله را دید که روی خاک نشسته است و غذا میل می نماید ( خرما یا قطعه نانی بوده ).

زن گفت : آقا مثل غلام ها نشسته اید . مثل غلامان خوراک میل می کنید ، اگر کسی رد شود نمی فهمد که تو چه کسی هستی؟ فرمود : چه کسی از محمد بنده تر است. آیا از من بنده تر هم سراغ دارید؟

(در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند           اقرار بندگی کن و اظهار چاکری)

مثل تعهد و امانتداری

این آیه زمانى نازل گردید که رسول خدا صلى‏الله علیه و آله با پیروزى کامل وارد شهر مکه گردید عثمان بن طلحه که کلیددار خانه کعبه بود را احضار کرد و کلید را از او گرفت تا درون خانه کعبه را از وجود بتها پاک سازد. عباس عموى پیامبر صلى‏الله علیه و آله پس از انجام و پایان پاک سازى تقاضا کرد که رسول الله کلید خانه خدا را به او تحویل دهد و مقام کلیددارى بیت الله که در میان عرب یک مقام برجسته‏اى بود به او سپرده شود، ولى پیامبر بر خلاف این تقاضا پس از تطهیر خانه کعبه در را بست و کلید را به عثمان بن طلحه تحویل داد و آیه ای را که در این مقام نازل شده بود، تلاوت نمود: ان الله یامرکم ان تودوا الامنت الى اهلیها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل‏ (خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید و هنگامى که میان مردم داورى مى‏کنید از روى عدالت داورى کنید.)  

مثل مسولیت پذیری

روزى أمیر المؤمنین علیه السّلام اشتها کردند که جگر کباب شده و یا بریان شده اى را با نانِ نرم بخورند. همینطور این امر طول کشید و یک سال بر آمد که پیوسته حضرت این اشتها را داشتند ولى ابراز نمى‏نمودند. پس از یک سال در حالیکه روزى از روزها روزه بودند، به حضرت امام حسن علیه السّلام این مطلب را بازگو کردند. امام حسن براى آن حضرت آماده ساخت. و چون هنگام افطار رسید و امام حسن این طعام را به نزد پدر گذارد که ناگهان سائلى در خانه سؤال نمود.

حضرت فرمودند: اى نور دیده من! این طعام را بردار و به سائل بسپار! براى آنکه ما در فرداى قیامت در صحیفه اعمال خود نخوانیم که: شما طیّباتِ خود رد در زندگى دنیا و پست خود از بین بردید! و در این حیات دَنىّ و ناقابل، شما با طیّبات خود استمتاع نموده و بهرمند شدید!» حضرت در این بیان استشهاد فرموده‏اند به آیه ‏ ( وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّبتِکُمْ فِى حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَونَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِى الارْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِمَا کُنتُمْ تَفْسُقُونَ.) ( الاحقاف : 20 )

نتیجه این بحث این است که هنر به آن ابزاری گفته می شود که بر اساس غرائزی که خدا در وجود انسان قرار داده است انسان را به کمال برساند به جایگاه و مقام خلیفه اللهی به مقام لی مع الله حالات

مقایسه هنر اسلامی و غیر اسلامی

با توجه به آنچه گفته شد هنر دینی و اسلامی نماینده و پردازنده ی نگاه هایی است که به زیبایی و هنر در این ابعاد سه گانه و جود دارد

به طور معمول هر اثر هنری از چهار عنصر اصلی سوژه یا موضوع ، محتوا یا پیام، قالب یا شکل ، و هنرمند یا فاعل کار تشکیل شده است و از این عناصر چهارگانه آنچه در هنر سهم بیشتری را به خود اختصاص می دهد همان پیام یا محتواست

حال از منظر دینی هر چقدر محتوا در جهت بینش و اندیشه اسلامی و انسانی کشل گرفته باشد به همان اندازه دینی است

بنابراین هنر دینی فقط در زیبایی حسی و خیالی خلاصه نمی شود مدیریت عقل و نظارت عقلانی را میطلبد

(عشق می ورزم و امید که این فن شریف                     چون هنرهای دگر مایه حرمان نشود)

امروزه به لودگی و تمسخر دیگران هنر می گویند

پیامبر خدا صل الله علیه و آله می فرمودند: انی امزح ولکن لااقول الا حقا

مد جای خودش را به بی ادبی و بی حیایی داده است

در زمان یکى از خلفاى بنى عباس بر اثر ندادن مالیات بر اهل بلخ غضب کرد مردى را طلب کرد بعنوان فرماندار آن شهر روانه کرد و گفت: تا مى‏توانى بر مردم آنجا سخت بگرید و ترحم بر آناتن روا مدارید تا اینکه مالیات را بدهند. فرماندار روانه شد به شهر بلخ و فرمانى صادر گردید که هرچه زودتر مالیات را بدهید و الا عقوبت و زندان جاى شماست با این گفتار در میان مردم سر و صداها بلند شد و دیگر آرامش نداشتند مردم فلک زده بلخ هرچه فکر کردند چاره ندیدند تا اینکه شورا کردند که بروند دامن عیال فرماندار را بگیرند تا شاید راه چاره‏اى پیدا شود.

عده‏اى حرکت کردند به طرف عیال فرماندار و مطلب را اظهار کردند که ما بیچاره‏ایم قدرت دادن مالیات را نداریم، این وضع رقت بار زنهاى بى سرپرست تاثیرى در روحیه آن زن با ایمان ایجاد کرد، زن با دیدن این منظره پیراهن مرصع به جواهر که براى مجالس عروسى تهیه کرده بود به شوهر داد به جاى مالیات مردم بلخ به نزد خلیفه عباسى فرستاد که از مردم آن شهر بگذرد البته قیمت پیراهن زیادتر از مالیات بود، فرماندار پیراهن را آورد پیش خلیفه نهاد، خلیفه گفت: این چیست؟ گفت: خراج مالیات بلخ است که عیالم به جاى مالیات داده است.

آنها تهى دست بودند پس شما قبول نمایید، خلیفه از جریان وضع مردم باخبر شد که قادر به دادن مالیات نیستند و زن فرماندار پیراهن خود را براى مالیات فرستاده، خلیفه این زن را بسیار تحسین کرد و دستور داد بکلى مالیات عفو شود و پیراهن را برگرداند به خود زن، وقتى که فرماندار پیراهن را به زن خود برگرداند و گفت: خلیفه از عمل شما تحسین کرد و احترام گذاشت و مالیات را بخشید، بعد زن سوال کرد: آیا سلطان بر این پیراهن نگاه کرد یا نه؟ گفت: بلى. زن گفت: پیراهنى که نظر نامحرم بر آن افتاده باشد من دیگر نمى‏پوشم ولى آن را بفروشید تا در بلخ مسجدى بنا کرد مسجد فعلى از پول همان پیراهن است، بعد از تکمیل بنا، ثلث پول زیاد آمد آن را نیز زیر یکى از ستون‏هاى مسجد پنهان کردند که هر وقت مسجد محتاج به تعمیر باشد از آن پول استفاده کنند، عفت یک زن چقدر عالى است

از منظر دینی هنرمندان به خدا نزدیکترند با مظاهر، معامله حقیقت نمی کنند.

چرا تصور دنیای پیرامون بعضی که امروزه خود را هنرمند معرفی می کنند باید منهای خدا باشد چرا که نماز خواندن حتی برایشان از دید دیگران غریب است؟

اما با صد هزار افسوس باید اعتراف کرد که هنر در جهان امروز، مسیر دیگری را طی می کند، مفهوم خاصى به خود گرفته که در هیچ یک از اعصار تاریخ اینچنین سابقه نداشته است.

هنر امروزی ، ماهیتی  نزولى و سرازیر پیدا کرده که ریشه در حیرت و گیج بودن انسان در دنیای مادی و حیوانی او دارد و این نیست جز اینکه انسان خود محور و دنیا محور شده و ربطش را با عالم معنا و توحید و و ملکوت قطع کرده، استعداد های انسانی و الهی و مقام خلیفة اللهیش را به نسیان سپرده و بنده جهل و شهوت شده است.

(رفتم که خار از پا کشم محمل زچشمم دور شد    یک لحظه من غافل شدم صد سال راهم دور شد)

در هنر به اصطلاح مدرن دنیای امروز، هنرمند به بیان اوهام و تخیلات و عوالم فردى و مادی و نفسانی خود محدود شده، حضور آگاهانه و از روی معرفت و بصیرت وی نفى شده است به طوری که دیگر نماینده حیثیت الهی و انسانى نیست.

او فراموش کرده که اصالت با ارزشهای انسانی و تعالی و رشد عقلانی و معنوی اوست چرا که او بنده بودنش را از یاد برده است.

او فراموش کرد که هنر ارزشمند است چون قرار است به او ارزش دهد نه ارزش بگیرد و اصالت و حقیقت او را نفی کند

(عرش است نشیمنگاه تو و شرمت ناید            کایی و مقیم خطه خاک شوی)

هنر معاصر از این لحاظ بحران زده است که در اصل پیام ‏رسانى دچار خلاء مى‏باشد. چون در دنیای امروز هنر برای هنر است نه برای انسان

متاسفانه امروزه دنیا نگاهی به زیبایی و هنر ندارد آنچه برای او جذابیت پیدا کرده حواشی هنر است و این یعنی دور شدن از مسیر حقیقت و فطرت و سرگردانی و حیرت در وادی مجاز و پوچ

(فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید                    شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد)

سخنان مقام معظم رهبری درباره هنر دنیای غرب ( هالیوود )

نکته‌ى دیگرى هم که من باید عرض کنم، این است که برجستگى‌هاى یک جامعه در این زمینه‌هاى ذهنى و فکرى و علمى باید در خدمت تعالى انسان قرار بگیرد. امروز در دنیا اینجور نیست؛ امروز در دنیا نه علم در خدمت تعالى انسان است، نه هنر و نه بقیه‌ى چیزها. خب، یک نمونه‌ى هنر، سینماست. قله‌ى سینماى دنیا، هالیوود است. این دستگاه‌هاى هنرى دنیا چقدر به اخلاق بشرى، به معنویت انسان، به امیدبخشى به انسان کمک میکنند؟ عکس قضیه است؛ نمیشود گفت صفر، مبالغى زیر صفر! یعنى بنیانهاى اخلاقى را، بنیانهاى فکرى را، تعالى بشرى را تخریب میکنند. امروز در دنیا، هنر در خدمت تعالى انسان نیست؛

از منظر دینی هنرمندان فرماندهان فرماندهان بشریت به سوی کمالند چون احساس و خیال و عقل و شعور مردم در اختیارشان است

باید های هنرمندان و تصورات و تصدیقاتشان واقعی ترند و هنرمندان کمتر تحت تاثیر جو و شایعات و تزویر قرار می گیرند از ماورا تغذیه می شوند

قال الله تعالی: وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ

(این همه عکس می و نقش نگارین که نمود                         یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد)

هنر هنر در پیام رسانی اوست هنر بهترین ابزار برای القای حق و حقیقت است

پیامبر می فرمایند: خط نیکو به روشن شدن حق حقیقت می افزاید

یک نمونه از بکار گیری هنر تصویری برای القای حقیقت

امام صادق (علیه السلام)در تفسیر آیه وَلاتَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَلا تَبْسُطْها کُلَّا لْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ (درانفاق به محتاجان زیاده روی مکن) نه بخل بورز که گویى دستت رابه گردنت بسته‏اند و نه آنچنان باز کن که چیزى (براى روز مبادا) نزدخودنگذارىآنوقت تهى‏دست بنشینى و خود را ملامت کنى (29/اسراء)

حضرت مشتی خاک از زمین بر داشتند و آن را محکم در دست خود فشردند که با کج گرفتن دست خود حتی ذره ای خاک بر زمین نریخت و بعد ناگهان دست مبارک خویش را باز نموده که تمام خاک ها بر زمین ریخت ، حضرت فرمودند:نه مانند حالت اوّل هر چه را به دست می آوری برای خویش نگه دار وفقرا را فراموش کنی ونه مانند حالت دوّم خود و خانواده ات را فراموش نمایی سپس مشتی خاک برداشته و دست خویش را به صورت نیمه باز مایل نگه داشتند که بخشی از خاک بر روی زمین ریخت و بخش دیگر در دست مبارکشان باقی ماند، در این حال حضرت فر مودند :بدین حال باش که بخشی از مال را برای خود نگه دار و بخشی را به نیاز مندان ببخش.(نور الثقلین/ج3،ص158 )

هنر از منظر دینی با لاابالیگری جمع نمی شود

در هنر دینی عقل است که بر احساس و خیال فرماندهی می کند به خلاف هنر غیر دینی

استاد آیت الله جوادی آملی حفظه الله در اینباره می فرمایند:

قدرت خیال از بزرگترین برکات است، اگر کسی خیال پرداز باشد، باید تربیت شده باشد، قوه خیال در بخش اندیشه اگر تربیت شود، باید در اختیار عقل و نظر باشد تا در مواقع ضروری از حس خودش مجتهدانه وارد نشود و از عقل کمک بگیرد.
اگر کسی از حس مدد و مایه بگیرد و عقل را درگیر نکند، گمراه می شود، چون خیالی که قیم و سرپرست نداشته باشد، مانند بچه ای است که بازی گوشی می کند و بدون عقل و علم تربیت می شود و رها است و چون تربیت نشده، فریب می خورد؛ بنابراین انسان خیال زده با خیال حرف می زند و پیش می رود و حتی جنگ و صلحش با خیال است.

ایشان تاکید کردند: شیطان همه زشتی ها و سموم را در قالب برخی هنرها زیبا جلوه می دهد و با  زر ورقی با عنوان خدمت به دین جلوه می دهد، همه زباله ها را پشت آن زر ورق زیبا به خورد انسان می دهد، انسان هایی که فریب می خورند در این زباله می افتند.

این گونه نیست که شیطان به ما بگوید اینجا چاه است و برو داخلش، بلکه می گوید اینجا بوستان زیبایی است و برو داخل شو و جلو که می روی به چاه می افتی، یکی از کارهایی که می تواند اثر گذار باشد علم است و علم می تواند انسان را از خیال نجات دهد.

شیطان هم از این ابزار استفاده می کند

قال الله تعالی: وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ... (العنکبوت : 38)

هنرمند کسی است که ابزار دست شیطان را با آنچه که حق است را تشخیص دهد

هنرمند جوانی است که بین دام و دانه تشخیص می دهد هنرمند مومن و عبد خداست

قال الله تعالی: أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ (فاطر : 8)

هنرمند کسی است که بر هوای نفسش غلبه نماید هنرمندی عبودیت و بندگی خداست

در دنیای امروز وازه ها معنای دیگری به خود گرفتند مثل ورزش که زمانی اخلاق ساز بود الان اخلاق سوز شده است

(بهر شهوت جان خود را می دهی همچون ستور            وز برای جان خود که می دهی وانگه به زور

می ستانی از خسان تا وادهی ده چارده                        در هوای شاهدی و لقمه ای ای بی حضور)

گفته اند کسی که دستش را به کار می اندازد «کارگر» است. کسی که دست و مغزش را به کار می گیرد، «صنعتگر» است. و کسی که دست و اندیشه و دلش را به کار می اندازد، هنرمند است.

(سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی       عشق محمد بس است و آل محمد)

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ارسال نظر و طرح سوال

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.