سلام علیکم استاد محترم. با آرزوی توفیقات و بهروزی. من خانواده ای دارم که از لحاظ تدین و پایبندی به شریعت در حد بالایی نیستند. و بخصوص اهل مراعات طهارت و نجاست نمی باشند. و بنده ازین بابت بسیار در رنج و عذابم. زیرا به یقین میدانم که بدن یا لباس آنها نجس است. با این شرایط من چگونه رفتارکنم؟...پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
سلام علیکم استاد محترم. با آرزوی توفیقات و بهروزی. من خانواده ای دارم که از لحاظ تدین و پایبندی به شریعت در حد بالایی نیستند. و بخصوص اهل مراعات طهارت و نجاست نمی باشند. و بنده ازین بابت بسیار در رنج و عذابم. زیرا به یقین میدانم که بدن یا لباس آنها نجس است. با این شرایط من چگونه رفتارکنم، آیا کناره گیری و دقت در عدم برخورد با آنان کار درستی است؟ (من وسواس نیستم، بلکه آنها طهارت و نجاست را رعایت نمیکنند و من برای صحت اعمال عبادی مجبور به احتیاط هستم ولی هر چه هم که سعی میکنم رعایت کنم گاهی باز هم دچار مشکل می شوم.) جزاکم الله خیراً.
پاسخ از حجت الاسلام حاج شیخ محمد شاهرخ همدانی
هو العلیم. علیکم السلام و رحمة الله؛ در صدر اسلام وقتی تازه مسلمان ها مخصوصا جوانان با پیامبر صلی الله علیه و آله آشنا می شدند و به دین مبین اسلام مشرّف می شدند، پیامبر بیش از هر دستوری ایشان را به نیکویی در رفتار و گفتار با خانوداه و اقوام مخصوصا والدین توصیه می کردند و آنها هم چنان این دستور را پایبند می شدند که اطرافیانشان پی به تغییر و تحوّل ظاهری و باطنی در آنها شده و دنبال می کردند و به دین اسلام گرایش پیدا می کرند.
یکى از رفقای ما از مرحوم سیدنا الاستاد حضرت علامه طهرانی قدّس سرّه عرض کرده بود: آقا! درباره پدر من چه دستورى مى فرمائید؟ پدر من اصلًا کمونیست است و هیچ اعتقادى به دین و مکتب ندارد. ایشان فرموده بودند: با پدرت مانند یک شیعه خالص أمیرالمؤمنین علیه السّلام باید رفتار کنى!
آنچه موجب نگرانی شما شده این است که به قول خودتان یقین به نجاست لباس و بدن نزدیکانتان دارید که باید عرض کرد بیشتر نگرانی ها از عدم آگاهی ما به حقیقت شریعت و احکام است که برای روشن شدن مطلب چند نکته را عرض می نمایم:
اول:
حکم اولی در همه چیز طهارت و پاکی است و این مساله در روایات ما وارد است و برای اثبات نجاست باید یک دلیل قطعی واقعی باشد نه گمان و حدس و اینکه چون اینها مراعات احکام را ندارند بنابراین وقتی اصل در هر چیز طهارت است جایی که شما دلیل قطعی و یقین صدر در صد به نجاست چیزی ندارید و فقط از روی قرائن گمان و حدس دارید، ابدا دلیل بر نجاست نیست. باید در تمام این امور حکم اولی و اصلی طهارت را جاری کرد.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ کُلُّ شَیْءٍ نَظِیفٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ قَذِرٌ فَإِذَا عَلِمْتَ فَقَدْ قَذِرَ وَ مَا لَمْ تَعْلَمْ فَلَیْسَ عَلَیْکَ. (وسائلالشیعة، ج 3 ص 467 باب 37)
(امام صادق علیه السلام می فرمایند: تمام چیزها پاکند الا اینکه دلیل قطعی و یقینی بر ناپاکی آن پیدا کنی و تا وقتی که چنین دلیلی نداشتی همه چیز برای تو پاک است و اجتناب از آن لازم نیست)
دوم:
صرف اینکه عده ای جوانب طهارت و نجاست را رعایت نمی کنند دلیل بر نجاست بدن و لباسشان نیست و در مواردی که انسان با افرادی زندگی می کند که می داند رعایت طهارت و نجاست را ندارند همین مقدار که آنها حمام می روند و لباس هایشان را می شویند در طهارت آنها کفایت می کند و در این موارد تحقیق و جستجو و تردید و شک دیگر معنا ندارد.
امیر مومنان علی علیه السلام می فرمایند: من کثر شکه فسد دینه (غرر الحکم، ص 72)
(کسی که مدام در همه چیز شک کند، دینش فاسد می شود)
در این مقام مناسب است برای آرامش خاطر و تسکین دل، بخشی از روایات صحیحه و موثقه که جزو معتمدترین روایات قابل استناد در فقه اند و درباره جواز معاشرت با کفار و مشرکین و هم غذاشدن با آنان است، ذکر شود تا به طریق اولی جواز و آسانی و راحتی معاشرت با مسلمانی که اهل مراعات طهارت و نجاست نیست بدست آید که این روایات و آیاتی که بعد از آن می آید نیاز به تدبر و تامل دارد تا خوب بر جان حک شده و القائات و خطورات نفسانی را بزداید.
عیص بن قاسم: سالت اباعبدالله علیه السلام عن مؤاکلة الیهودی و النصرانی و المجوسی ، فقال: اذا کان من طعامک و توضا، فلا باس. (وسائل الشیعه ، ج 16 ، باب 53 از ابواب الاطعمة و الاشربه ، ص 384)
(عیص بن قاسم می گوید: از امام صادق حکم هم غذایی با یهودی و مجوسی را پرسیدم، حضرت فرمود: اگر ازغذای خودت باشد و او دستش را بشوید، عیبی ندارد)
ابراهیم بن ابی محمد : قلت للرضا علیه السلام: الجاریة النصرانیة تخدمک وانت تعلم انها نصرانیة ، لاتتوضا ولاتغتسل من جنابة؟ قال : لا باس ، تغسل یدی)
(ابراهیم فرزند ابی محمد می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم : کنیز نصرانی خدمت گزار شماست و شما می دانید که او نصرانی است ، نه وضومی گیرد و نه غسل جنابت می کند. فرمود: عیبی ندارد چون دست هایش را می شوید)
عَن زَکَریّا بنِ إبراهیمَ قالَ: کُنْتُ نَصْرَانِیًّا فَأَسْلَمْتُ، فَقُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: إِنَّ أَهْلَ بَیْتِى عَلَى دِینِ النَّصْرَانِیَّةِ فَأَکُونُ مَعَهُمْ فِى بَیْتٍ وَاحِدٍ وَ آکُلُ مِنْ آنِیَتِهِمْ. فَقَالَ لِى عَلَیْهِ السَّلامُ: أ یَأْکُلُونَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ: لَا بَأْسَ. (وسائل الشّیعة، کتاب الطّهارة، ابواب النّجاسات، الباب (72)، حدیث 1، ج 3، ص 517)
(روای می گوید: محضر امام صادق علیه السلام عرض کردم: کسانی با من زندگی می کنند که مسیحی هستند آیا من می توانم با آنها در یک اطاق زندگی کنم و از ظرف هایشان برای خوردن غذا استفاده کنم؟ حضرت فرمودند: آیا آنها گوشت خوک می خورند؟ گفتم خیر. حضرت فرمودند: هیچ اشکالی ندارد)
عمار ساباطی عن ابی عبدالله علیه السلام، قال : سالته عن الرجل هل یتو ضامن کوز او اناء غیره اذا شرب علی انه یهودی؟ قال: نعم ، فقلت من ذلک الماء الذی یشرب منه ؟ قال : نعم. (وسائل الشیعه، ج 1، باب 3 از ابواب اسئار، ص 165، ح 3)
(عمار ساباطی می گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم :آیا فرد می تواند از کوزه یا ظرفی که شخصی یهودی از آن آشامیده است، وضو بگیرد؟ فرمود: آری. گفتم: از همین آبی که او نوشیده است؟ فرمود: بله)
احمد ابن علی ابن ابیطالب الطبری فی الاحتجاج عن محمد بن عبدالله ابن جعفر الحمیری ، انه کتب الی صاحب الزمان علیه السلام عندنا حاکة مجوس یاکلون المیتة و لایغسلون من الجنابة و ینسجون لنا ثیابا ، فهل تجوز الصلوة فیها من قبل ان تغسل؟ فکتب الیه فی الجواب : لاباس بالصلوة فیها. (وسائل الشیعه ، ج 2 ، باب 73 از ابواب نجاسات ، ص 1094 ، ح 9)
(محمد بن عبدالله حمیری طی نامه ای که خدمت امام زمان علیه السلام نوشت ، سؤال کرد : عده ای از خیاطان مجوسی نزد ما هستند که مردار می خورند و غسل جنابت نمی کنند و برای ما پارچه می بافند ، آیا جایز است که قبل از شستن ، درآن لباس ها نماز خوانده شود ؟ حضرت در جواب نوشتند: نماز در آن لباس ها مانعی ندارد .)
مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ ... قالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ اللَهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ الثِّیَابِ السَّابُریَّةِ یَعْمَلُهَا الْمَجوُسُ وَ هُمْ أَخْبَاثٌ وَ هُمْ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ نِسَاؤُهُمْ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ، أَلْبَسُهَا وَ لَاأَغْسِلُهَا وَ أُصَلِّى فِیهَا؟ قَالَ: نَعَمْ! قَالَ مُعَاوِیَةُ: فَقَطَفْتُ لَهُ قَمِیصًا وَ خِطْتُهُ وَ فَتَلْتُ لَهُ إِزَارًا وَ رِدَاءً مِنَ السَّابُرِىِّ، ثُمَّ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْهِ فِى یَوْمِ جُمُعَةٍ حِینَ ارْتَفَعَ النَّهَارُ، فَکَأَ نَّهُ عَرَفَ مَا أُرِیدُ فَخَرَجَ بِهَا إِلَى الْجُمُعَةِ. (وسائل الشّیعة، کتاب الطّهارة، ابواب النّجاسات، الباب 73، حدیث 1، ج 3، ص 518)
(شخصی به نام معاویه می گوید : از امام صادق علیه السلام حکم لباس سابری را که مجوسیان پلید و شراب خوار و زنانشان آن را می بافند، پرسیدم: آیا آن را بدون شستن بپوشم ؟ حضرت فرمود: آری . پس من قطعه ای از همان پارچه سابری را پیراهن و ردایی ساختم و روز جمعه ساعتی که آفتاب بالا آمده بود برای آن حضرت هدیه فرستادم . گویا حضرت مقصود مرامتوجه شدند و لذا همان لباس را پوشیده برای نماز جمعه بیرون آمدند)
سوّم:
دین اسلام بر پایه آرامش و آسایش وضع شده است و متاسفانه نداستن و عدم آگاهی ها منجر به سختی و نگرانی و در نتیجه از بین رفتن آرامش می شود.
خدای متعال در قرآن در مورد آسان گرفتن احکام دینی می فرماید:
وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ. (الحج : 78)
(و حق جهاد در راه خدا را با دشمنان دین و با نفس امّاره به جاى آرید و در طلب رضاى او به قدر طاقت بکوشید او شما را برگزیده و به دین خود سرافراز کرده و در مقام تکلیف بر شما سختی و رنج ننهاده بلکه تکالیف را بر شما آسان گرفته است و این آیین اسلام مانند آیین پدر شما ابراهیم خلیل است، او شما امت را پیش از این و در این قرآن مسلمان نامیده تا این رسول بر شما و شما بر سایر خلق گواه توحید و خداپرستى باشید، پس نماز به پا دارید و زکات بدهید و به خدا متوسل شوید، که او مولای شماست و نیکو مولى و نیکو ناصرى است)
و در آیه دیگری می فرماید:
یُریدُ اللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنْکُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً (النساء : 28)
(از آنجایی که انسان ضعیف خلق شده است خدای منان اراده اش بر این است که کارها و تکالیف را بر او آسان گیرد)
و در جای دیگری می فرماید:
یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ. (البقرة : 185)
گرچه برخی از این آیات از میان یک عبارت برگزیده شده و اینجا به عنوان دلیل بر آسان بودن و آسان گرفتن احکام ذکر می شود اما باید گفت: فقهای ما به تصریح شهید مطهری رحمة الله علیه تصریح دارند که جمله ای از یک آیه یا یک پاراگراف که معنایی مستقل دارد، می تواند مورد نظر شارع و حجت باشد گرچه اصلا آیه در موضوع مورد نظر وارد نشده باشد. که این مطلب در کتاب ژرفایی قرآن آمده است. (نقل از شهید مطهری)
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: لَمْ یُرْسِلْنِی اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِیَّةِ وَ لَکِنْ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَه (الکافی، ج 5 ص 494)
(خدا مرا به گوشه گیری و سخت گرفتن در دین ارسال نکرده بلکه مرا به یک دین آسان و سهل مبعوث نمود)
جالب است بدانید برخی از فحول از علما همچون مرحوم سید مرتضی اعلی الله مقامه در کتاب الناصریات، یکی از ادله برتری شیعه دوازده امامی را بر سایر فرق اسلامی، سهل و آسان بودن احکام فقهی شیعه برشمرده است. (الناصریات، ص 46)
مرحوم شهید مطهری رحمة الله علیه در ذیل این کلام سید مرتضی می گویند: از عبارت ایشان به گونه اجمالی برداشت میشود:سخت گیری های بسیار زیاد متداول در فقه شیعه نمی تواند بهطور کامل صحیح باشد. برای نمونه:نجاست انسانهایی مانند اهل کتاب، مشرکان، مرتدّان و… نمی تواند پذیرفتنی باشد. (مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله«شریعت سهله و سمحه با تأکید بر نظریه استاد مطهری »، شماره 39)
حقیر گاهی به برخی رفقایمان عرض می کنم که اگر ما بخواهیم در جلوی عوام از مردم که مبتلا به احتیاط کاری های بی مورد و وسواس های غلط شده اند برخی اعمال از طهارت و حلیت را مرتکب شویم اینها ما را غیر متشرّع می پندارند در حالیکه ائمه طاهرین ما در بیان احکام و عمل بدان آنچنان آسان گرفته و خود عمل می کردند که قطعا برای متشرعین و مقدسین امروزی ابدا قابل پذیرش نیست.
متاسفانه برخی از آقایان طلبه در این مسائل بی تقصیر نیستند و نحوه برداشت آنها از دین و دستورات و احکام و آموزش آنها به مردم به این امور دامن زده است.
مرحوم حداد رحمة الله علیه در جریان سفر حجّ خود فرموده بودند: یک شب که با رفقا به مسجد الخَیف (از مساجد بزرگ و با اهمیّت مکه مکرمه واقع در منا است. به روایتى، هفتاد پیامبر از جمله حضرت آدم علیه السلام در آن جا مدفون هستند. پیامبر صلى الله علیه و آله به هنگام حج در این مسجد حضور مى یافتند و نماز مى گزاردند. مرحوم حداد رحمة الله علیه می فرمودند: مسجد الخَیْف در سرزمین مِنَى هم خیلى عجیب بود، و غالباً اوقات را در أیّامُ التَّشریق در آنجا بسر مىبردیم. و داستان توحید در تمام مظاهر و اعمال حجّ بسیار ظاهر و قوىّ بود، بالاخصّ در مسجد الحرام و مسجد الخَیف) داخل شدیم، دیدم آقاى حاج سیّد احمد زنجانى (از شاگردان اخیر مرحوم قاضی) با جمیع رفقاى طهرانى و ایرانى گرد هم نشسته، و ایشان سخت از وضع طهارت و نجاست حجّاج و مَعابر ناراحت است، و گویا نیز در وقت دخول به مسجد الخَیف ترشّحى از آن آبها به ایشان شده است، و ایشان را چنان متغیّر نموده بود که: خداوندا! بارالها! میخواهیم دو رکعت نماز با طهارت در مسجد تو بجاى آوریم، ببین مگر این عربها و این مردم با این وضع و کیفیّت میگذارند؟!
من به او پرخاش کردم و گفتم: مریدى از نزد استادش، حضور بزرگى رفت. آن مرد بزرگ به او گفت: ما عَلَّمَکُمْ استاذُکُم؟! «استاد شما به شما چه چیزى تعلیم کرده است؟!» مرید گفت: عَلَّمَنا استاذُنا بِالْتِزامِ الطّاعاتِ و تَرکِ الذُّنوبِ! «استاد ما به ما التزام به طاعتهاى خدا و ترک نمودن گناهان را تعلیم نموده است»!
بیان حدّاد که: التزام به طاعات و تجنّب از معاصى بدون توجّه به خدا، مجوسیّت محضه است
آن بزرگ گفت: تِلْکَ مَجوسیَّةٌ مَحْضَةٌ؛ هَلّا أمَرَکُمْ بِالتَّبَتُّلِ إلَى اللَهِ وَ التَّوَجُّهِ إلَیْهِ بِرَفْضِ ما سِواهُ؟!
«این کارها صرفاً آداب دین مجوس است (زردشتیها که قائل به دو مبدأ خیر و شرّ، و نور و ظلمتاند). چرا شما را امر نکرد تا یکسره به سوى خدا بروید، و توجّهتان به وى باشد؛ به فراموش کردن و دور ریختن ما سواى خدا؟!»
بعد مرحوم حداد فرموده بودند: آقا جان من! شما چرا دین خدا را عوض مى کنید؟! چرا شریعت را وارد پیچ و خم مى نمائید؟! چرا مردم را از خدا مىبُرید و به اعمالشان سوق میدهید؟! مگر دین رسول الله دین آسان و راحت نیست؟! مگر نفرمود: بُعِثْتُ عَلَى شَرِیعَةٍ سَمْحَةٍ سَهْلَةٍ. «من بر شریعت بدون گیر و بند، و شریعت قابل إغماض و گذشت، و شریعت آسان مبعوث شدهام.»؟! مگر رسول خدا و أئمّه نفرمودهاند: هر چیز، به هر شکل و صورت و در هر زمان و مکان طاهر است، مگر آنوقت که علم یقینى به نجاست آن پیدا کنى؟!
شما مطلب را واژگون نمودهاید و میگوئید: همه چیزها نجس است تا ما علم یقینى به طهارت آن پیدا کنیم!
چرا دست از سر مردم بر نمیدارید؟! چرا مردم را با پیغمبرشان و با دین سهل و سَمْحه و آسانشان رها نمىکنید؟! چرا راه توجّه و انقطاع به خدا را مىبندید؟! چرا بر روى باب مفتوح قفل میزنید؟!
همه مردم حجّ مىکنند، باید از میقات که احرام مىبندند تا وقت تقصیر و قربانى که از احرام بیرون مىآیند توجّهشان به خدا باشد. غیر از خدا نبینند و نشنوند، و ذهنشان یک لحظه از خدا منقطع نگردد. اعمال و رفتار را نباید به نظر استقلالى نظر کرد. تکالیفى است از طواف و نماز و غیرهما که طبعاً انجام داده مىشود؛ و در تمام این اعمال باید منظور خدا باشد، نه عمل. باید فکر و اندیشه به خدا باشد نه به صحّت و بطلان عمل. این همان مجوسیّت محضه است که خداوند واحد را مختفى نموده و دو خداى عمل خوب و عمل بد را بجاى آن نشانده است.
... تمام احتیاطهائى که در این موارد انجام داده مى شود و مستلزم توجّه به نفسِ عمل و غفلت از خداست، همه اش غلط است.
در شریعت رسول الله و در زمان رسول الله کجا اینگونه احتیاط کاریهاى عَسِر و حَرِج آمده است؟ اصل اوّلى عدم عُسْر و عدم حَرَج و عدم ضَرر است. اصل اوّلى ما در قرآن کریم وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا (آیه 8، از سوره مزّمّل) است. (یعنى یکسره از همه ببُر و به خداوند روى آور). مراد حقیقى از احتیاط در «وَ خُذْ بِالاحْتیاطِ فى جَمیعِ ما تَجِدُ إلَیْهِ سَبیلًا»
احتیاطى را که مرحوم قاضى قدَّس الله سرَّه در ضمن حدیث عنوان بصرى دستور العمل همه شاگردهایش قرار داده بود که: وَ خُذْ بِالاحْتِیَاطِ فِى جَمِیعِ مَا تَجدُ إلَیْهِ سَبِیلًا (و در هر جائى که به سوى احتیاط راه یافتى آنرا پیشه خود ساز!) منظور عملى است که راه انسان را به خدا باز کند، نه آنکه موجب سدّ طریق شود، و راه توجّه و ابتهال و حضور قلب را بگیرد. مقصود عملى است که براى مؤمن یقین آورد و وى را در ایمان مستحکم کند، نه آنکه او را متزلزل و مشوّش کند...
همه غذاهاى مسافران و میهمانخانه و آشامیدنیهاى آنها حلال و طاهر است، همه آب هاى مترشّحه از ناودانها و جوی ها طاهر است مگر زمان علم به نجاست. بنابراین اى آقاى من اینک با این ترشّحى که به تو شده است برخیز و نمازت را بجاى آور، و اصلًا تصوّر نجاست و عدم طهارت در خودت منماى که بدون شکّ از تسویلات شیطان است که میخواهد انسان را از فیض عظیم نماز و بیتوته و توجّه و دعا در این مسجد شریف محروم دارد. (تلخیص از کتاب روح مجرد، ص: 142)
سیدنا الاستاد در حالات مرحوم قاضی رحمة الله علیه نقل می کردند: مرحوم قاضى در وقت نیاز به غسل در منزل غسل مینمود؛ و در اوقاتیکه هوا سرد بود، در اطاق در بسته، لنگى را بر روى زمین اطاق و یا به روى حصیر آن پهن میکرد؛ و بر روى آن مى ایستاد؛ و پس از رفع عین نجاست از بدن فقط با چندین مُشت آب که بر روى سر و صورت و بدن خود می ریخت و آنرا به همه جاى بدن سرایت می داد، غسل می کرد. و فقط مقدارى از لنگ گسترده، تر مى شد؛ و سپس آنرا جمع می نمود.
آری این احتیاط ها هیچ جایی در احکام شرعی ندارد و آنچه از رعایت جانب احتیاط در روایات به آن توصیه و تاکید شده است فقط در سه جاست جان و مال و آبروی مردم.
یکی از ارحام حقیر که از مخدرات هستند فقط یکبار در یک جلسه احکام نزد یک خانم شرکت کرد که همان یک جلسه باعث بروز وساوسی در زندگی وی شد که آثارش بعد از چندین سال هنوز باقی است.
چهارم:
نکته ای که در این میان بسیار مهم است اینکه: چرا ما باید همیشه توجه مان به این نجاست های ظاهری باشد که حکم آن هم معلوم شد و اینگونه از آنها اجتناب داشته باشیم و حال آنکه از بسیاری از نجاست ها وقذارت های باطنی در غفلتیم! آیا آن مقداری که به یک ترشح که اصلا نمی دانیم نجس است یا خیر توجه کرده و از آن اجتناب داریم و در صورت حتی احتمال برخورد با ما لباس و بدن خود را تطهیر می کنیم، آیا از نجاسات و کثافات باطنی که برخاسته از انجام گناهانی مانند غیبت و تهمت و استهزاء و ناسزاگویی و سخن چینی و رفتن به مجالس گناه است اجتناب داریم؟
در برخی روایات است که نمامی و سخن چینی چنان نجاست و تعفنی دارد که وقتی انجام دهنده آن از ولایت خدای متعال اخراج می شود حتی شیطان هم آن را نمی پذیرد. مگر در مورد غیبت کردن نداریم که بعینه خوردن گوشت بدن انسان است؟ مگر در مورد دروغ نداریم که بدتر از شراب است؟ مگر در مورد ربا نداریم که از زنای با مادر بدتر است؟ مگر نبودند بزرگان که از مجالس اهل دنیا به جهت همین نجاست های باطنی احتراز می کردند؟ آیا این نجاسات را به همان اندازه ترشحاتی که شاید نجس باشند و حال آنکه نیستند، اهمیت می دهیم و از آنها احتراز داریم؟
بر همین مبنا بود که مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرمودند:
شرع مقدّس بناى خود را بر امور باطنیه یعنی توجّه تامّ به خدا و مراقبت شدید در اخلاق و تزکیه نفس قرار داده و در امور ظاهریّه بنا را بر «اصالة الطهارة و الحلیّة» و نظائر آن گذارده است. احتیاطات زیاد و بى جا سالک را از توجّه به خدا و سیر تکاملى خود به عالم اطلاق و تجرّد باز مىدارد و دقت کاری هاى خارج از مذاق شرع انسان را در اوهام و وسواس زندانى مىکند، و افکار او را دائماً در این موارد به حرکت درآورده و از توجّه و تفکّر و جمعیّت خاطر که اسباب سلوکند به کلى محروم و راه خدا را بر او مىبندد بنابراین احتیاط کارىهاى زیاد از حد در امور شرعی تکلیفی با مذاق شرع ناسازگار است.
آری اینجاست که باید حساب دیگری در ارتباط با مردم و قضاوت در آنها باز کرد و در قبال آن نجاسات ظاهری ثابت شده این نجاسات حقیقی و باطنی را هم در نظر آورد.
نقل است که خداوند به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد که این مرتبه وقتی برای مناجات میآیی، کسی همراه خود بیاور که تو از وی بهتر باشی.
حضرت موسی برای پیدا کردن چنین شخصی جستجوی زیادی کرد ولی کسی را نیافت. زیرا به هر کس که می رسید، جرأت نمی کرد بگوید من از او بهترم. خواست یکی از حیوانات را همراه خود ببرد. به سگ مریض حال و بدشکلی برخورد کرد. با خود گفت این را همراه خود خواهم برد. لذا ریسمانی گردن آن سگ انداخته و مقداری از راه را با خود برد، اما در بین راه پشیمان شده و او را رها کرد.
حضرت موسی تنها به محل مناجات و درگاه الهی رفت. خطاب رسید ای موسی چرا فرمانی را که به تو داده بودم اجرا نکردی؟ عرض کرد پروردگارا هرچه جستجو کردم کسی را از خودم پستتر نیافتم تا همراه خود بیاورم.
خطاب رسید: به عزت و جلالم سوگند اگر کسی را میآوردی که او را پستتر از خود میپنداشتی، هر آینه نام تو را از طومار انبیاء محو میکردم!
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: بدترین مردم کسی است که خود را بهترین مردم بپندارد. (برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات)
پنجم:
چقدر خوب است شما در موضوعاتی که برایتان پیش می آید جدّا از خودرأیی پرهیز نموده و سوال هایتان را از یک شخص خبره و فاضل و وارسته (نه کسانی که اهل احتیاط های بی مورد و وسواس هستند) سوال کنید تا هم از این نگرانی فکری بیرون آیید و هم به آرامش روحی و روانی دست پیدا نمایید.